شاعری از شهر خدایان غزل

خلاصه گفت و گو با استاد ناظر شرفخانه ای

مصاحبه کنندگان:

ابراهیم رضازاده

رضا قاسمپور

 

اشاره:

استاد محمد رضا ملک پور با متخلص ناظر مشهور به ناظر شرفخانه ای یکی از شاعران و صاحب نظران طراز اول معاصر ادب و زبان ترکی آذربایجانی است. وی شاعریست فاضل و ادیبی است که در فهم دقایق زبان و ادبیات ترکی، فارسی و عربی دستی توانا دارد.

سراینده منظومه بسیار زیبای اورومو دریاچه سی در میان ادب دوستان به ویژه دوستداران ادب غنی ترکی آذری از محبوبیت فراوانی برخوردار است و آنان که از محضرش استفاده ها برده اند از طرز گفتار و شیوه رفتارش بسیار نکته ها آموخته اند. استاد در فضیلت اخلاقی اهل اجتهاد است نه ادعا و اهل تواضع است نه تفاخر.

استاد ناظر شرفخانه ای اکنون در آستانه هشتاد دو سالگی است هنوز هم دست به قلم است و لحظه ای از مطالعه و سرودن شعر باز نایستاده است مدام دیوان ترکی و فارسی منتشر شده خود را ویرایش می کند.

اکنون از این استاد شعر و عرفان که با فروتنی مصاحبه را پذیرفتند، تشکر فراوان داریم و برای استاد آرزوی طول عمر با برکت داریم.

این گفتگو در عصر روز دوشنبه چهارم شهریور ۹۸ در منزل استاد انجام گرفت.

 

🔸حضرت استاد هدف از این گفتگو این است که تا آن جا که فرصت برای ما مهیا باشد از جناب عالی استفاده ببریم، از جمله از زندگی شما به ویژه ان جا که مربوط به شعر و ادب و هنر می شود.اگر ممکن است از آغاز تولد و دوران کودکی خود شروع بفرمایید:

 

🔹لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

من متولد بندر شرفخانه منطقه گونئی شهرستان شبستر آذربایجان هستم. تاریخ تولد بنده ۲۳ خرداد ۱۳۱۷ است. با تخلص شعری ناظر شرفخانه‌ای. به قول مرحوم علی آذرشاهی"آتش"، "ناظر منهای شرفخانه" برای شما شعر نخواهد خواند. کتاب گلستان را پیش شخصی به نام میرزا احمد خواندم و با عشق و علاقه وافر در دبستان دقیقی تحصیلاتم را ادامه دادم.

بر این ایمان دارم که شاعری موهبتی است الهی و غیر ارادی و همیشه در دست خود انسان نیست.

در خردسالی قریحه شاعری در من هویدا شد، آن هم در خانواده ای مذهبی که مخالف موسیقی و حتی رادیو بودند.

اولین شعر من به زبان ترکی خطاب به مدیر و معلمانم در شهر شرفخانه بود:

 

خانه دانی سالوندا مات - مات دوروب

بهشتی ده ائوده گوزل توی قوروب

شیشوی ده تئل قویوب عینک ووروب

                                     ....................

 

اول تا پنجم ابتدایی را در شرفخانه خواندم و ششم را در زادگاه مادری ام دریان به پایان رساندم و بعد از آن عازم  شهر تبریز شده در مدرسه طالبیه تبریز تحصیلات علوم دینی را آغاز کردم. توانستم در عرض سه سال جامع المقدمات را نزد مرحوم میرزا محمد دانه افشان و کتاب شرح جامی و سیوطی، حاشیه ملا عبدالله و معالم  را نزد آقا سید زینال گرگری بخوانم. از محضر شیخ علی اکبر نحوی تبریزی نیز رفع اشکال می کردم. هم زمان تدریس هم می کردم. 

پس از چهار سال اقامت در تبریز رهسپار شهر مقدس قم شدم.

ابتدا در مدرسه حاج ملاصادق حجره ای گرفتم و بعد از آن مدت کوتاهی(۴ ماه) در مدرسه فیضیه درس خواندم سپس در مدرسه حجتیه تحصیلاتم را ادامه دادم. در حجتیه سطح را که شامل لمعتین، شرایع، مطوّل، رسایل، مکاسب و... بود به پایان بردم.

 از استادان به نام حوزه حضرات آیات اعتمادی تبریزی، سید محمد باقر سلطانی طباطبایی(داماد آیت الله صدر)، حاج شیخ احمد کافی الملکی، میرزا محسن دوزدوزانی و مرتضی بنی فضل و... کسب فیض کردم. و از میان این اساتید بیشترین استفاده را از مرحوم آیت الله  کافی الملکی بردم. به طوری که هنوز هم درس این استاد فرزانه در خاطرم مجسم  است.

پس از اتمام سطح در درس خارج فقه آیت الله سید کاظم شریعتمداری حاضر شدم.

به دلیل روحیه تنوع طلبی با اشخاص و صاحبان ایده ها و طلبه‌های مختلف ترک، فارس، لر، عرب و کرد در ارتباط بودم.

با آقاسید ابراهیم شبیری فرزند حاج سید احمد زنجانی و سید جعفر موسوی صفوی زاده اردبیلی ارتباط شعری داشتم با دکتر غلامحسین دینانی، سید محمد خامنه ای هم‌دانشکده ای بوده و معاشرت پیوسته داشتم.

در شهر قم انجمن ادبی مسعود را با حیدر علی قلمداران، حسینی کارمند بانک قم، محمد علی پروانه، سید یحیی برقعه ای و... تاسیس و به صورت شورایی اداره می کردیم.

بعد از هجوم شاه به مدرسه فیضیه در سال ۴۲ شمسی  من نیز همچون دکتر دینانی، دکتر یثربی و... وارد دانشگاه تهران شدم. قبل از ورود به دانشکده الهیات مدت کوتاهی در مدرسه سپه سالار درس خواندیم. در رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشگاه تهران لیسانس گرفتم.

... از اساتید دانشکده الهیات دانشگاه تهران که از وجود آنها بهره بردم؛ دکتر ابوالقاسم گرجی، دکتر ناظرزاده کرمانی، محدث اورموی، دکتر غفرانی، دکتر فیض، دکتر مهدوی دامغانی بودند. دکتر مهدوی علاقه زیادی به من داشتند. پس از اخذ مدرک فوق لیسانس فقه و مبانی حقوق اسلامی، در سال ۵۴ ساکن کرج شدم.

 

🔸استاد شما در هنر خوشنویسی به ویژه در خط نستعلیق و ثلث کار کرده اید و خط را زیبا می نویسید. درباره خط و اساتیدی که از آنها بهره برده اید، قدری صحبت نمائید:

🔹از نظر من هنر مانند یک بسته یکپارچه می باشد و من در کنار شعر از دوران طفولیت دستی در هنر خطاطی داشتم خط نستعلیق و ثلث را زیبا می نوشتم

به دلیل مخالفت پدرم از پرداختن به نقاشی و طراحی پرهیز می کردم. در تبریز ذوق خطاطیم گل کرد و دور کتابها را مذّهب می کردم و در پیش برادران هریسی(حسن و حسین) که از اقوام ما بودند خطاطی را آموزش دیدم و خط ثلث من در حوزه شهره عام و خاص بود.

در دوره بیکاری در تهران با خطاطی امرار معاش می کردم و در دوره ای نیز در دبیرستان های تهران؛ از جمله دبیرستان ارس، مجتمع شانزده آذر به تدریس دروس عربی و فقه در کنار بزرگانی چون دکتر رفعییان، دکتر حسن احمدی گیوی، عمادزاده اصفهانی مشغول تدریس بودم.

 

🔸اولین شعر رسمی را کی و کجا چاپ و منتشر کردید؟

🔹اولین شعرم تحت عنوان "یئرآلما"(سیب زمینی) در نشریه آذرآبادگان تبریز چاپ گردید.

من از خواندن اشعار نغز نظامی، عطار، مولانا، سعدی، حافظ، جامی، فضولی بغدادی، هاتف اصفهانی و...از خود بی خود می شدم و کم کم شیفته و مفتون شعر و شاعری گشتم.

 

🔸درباره اولین دیدارتان با استاد شهریار نکاتی را بیان کنید:

🔹در تبریز که بودم  به دیدار استاد شهریار رفتم و استاد با خوش رویی مرا پذیرفت و گفت: وقتی به سن و سال شما بودم به این خوبی شعر نمی گفتم. البته استاد با این سخن مرا تشویق کردند. استاد شهریار با دست خط خویش بیش از ده صفحه از اشعارش را برایم در دفترچه ای تحریر کردند و  نوشتند؛ تقدیم به نور چشمم آقای محمد رضا ملک پور.

 

🔸موقعی که در قم طلبه بودید شعر می گفتید؟

🔹در زمان تحصیل در حوزه علمیه قم هم شعرهای مرثیه به زبانهای ترکی، فارسی و عربی می سرودم که متاسفانه جمع آوری نکردم و در طول زمان از بین رفتند. ولی هنوز هم اشعار مذهبی ام بین حوزویان خوانده می شود.

بعد ساکن شدن در کرج اوایل انقلاب انجمن ادبی فرخی یزدی را در منزل شخصی من با حضور زنده یادان حسین  شیدائیان، ابوالحسن فقیر، علومی تبریزی، آقای مرندی و... تاسیس کردیم. در آن سال ها اولین مجموعه شعرم با عنوان "زمزمه ها" در سال ۵۸ شمسی که در برگیرنده اشعار قبل از انقلاب من بودند، چاپ و منتشر شد.

سپس مجموعه "حماسه ها" که اشعار سیاسی و انتقادی بنده که قبل از انقلاب سروده بودم منتشر شد.

پس از تعطیلی انجمن فرخی یزدی، انجمن شعر و ادب در شهر کرج تاسیس شد که مرحوم آتش رئیس انجمن بودند و من هم در جلسات انجمن شرکت می کردم.

شب های جمعه به صورت سیّار در منزل بعضی  شعرا و نویسندگان آذربایجانی مقیم کرج جلسات هفتگی داشتیم که در آن جلسات بعد از تفسیر قرآن، شعر شاعران حاضر در جلسه را نقد و بررسی می کردیم.

بعد از دو - سه سال انجمن ادبی آذربایجان را با حضور مرحومین علی آذرشاهی"آتش"، مهدی مازندرانی"آذر"، خیرالله حق بیگی"ساپلاق"، مجید رافق وند و آقایان صمد مرادی، جواد حاج حسینی"سدید"، برادران حمیدی(نسیم و شائق)، حسین کوهستانی و ابراهیم رضازاده در سال ۱۳۷۲ در منزل من شروع به فعالیت نمود. در آن جلسه با نظر حاضرین و اصرار شادروان "آتش" بنده به ریاست انجمن برگزیده شدم.

 

🔸استاد تعریف شما از شعر چیست؟

🔹شعر آن است که شورانگیز و خوشایند ادراک شعور آدمیزاد باشد. شعر یک احساس و الهام الهی است. شعر سخن ظریف و لطیفی است که شاعر با ادراک و شعور و با استخدام واژه های مناسب مطلب خود را هنرمندانه بیان می کند.

اگر شعر خالی از فنون شعری باشد بی ارزش شده و به نظم تبدیل خواهد شد.

و در نظم درون مایه شعری وجود ندارد.

من به هنگام خواندن شعر حال به حال می شوم و البته اشعارم را اکثرا در سکوت شب ها می نویسم و در الهامات و عوالمات درونی خود غرق می شوم. این یعنی همان عشق.

🔸نظرتان را درباره موسیقی بیان بفرمایید:

🔹از نظر من هنر یکپارچه بوده و موسیقی نیز هم خانواده با شعر می باشد با نواختن آهنگ دردهای نهانی نوازنده بیان می شود. شاعر با نقاشی، طراحی همانند واژه ها سخن می گوید

موسیقی از منظری معجزه الهی و مکمل شعر می باشد.

🔸عشق سایه سنگین خود را بر شعر شما  افکنده است، نظرتان درباره عشق و عرفان چیست؟

🔹سایه سنگین عشق در اشعار من کاملا مشهود و ملموس است.

🔸رابطه عقل، عشق و عرفان چیست؟

🔹عرفان یک برداشت نو از مطالب کهنه و تاریخ گذشته است

 🔸اوج لذت شم در شعر گفتن است، این لذت را بیشتر در چه قالب های می بینید؟

🔹اوج لذت من در سرایش شعر اکثرا در آفرینش غزل می باشد هرچند سایر قالبها نیز لذت خاص خود را دارند.

شعر غلیان روحی بوده و از قلب می جوشد با صنایع ادبی درآمیخته و هنرمندانه بیان می شود در اشعار من سرشار از صناعات ادبی (ایجاز، تکرار،اطناب، تشبیه، استعاره و...) می باشد.

 

🔸شعر شما تحت تاثیر کدام شاعر و یا شاعران قرار گرفته است؟

🔸شاعر بی تعصبی هستم ابتدا عاشق شعرهای "منوچهر دامغانی" شدم و ترجیع بند "هاتف اصفهانی" و نهایتا "خیام"، "نظامی"، "سعدی" و "حافظ".

آثار خوب و فاخر را بدون توجه به زبان و دین دوست دارم.

🔸از نظر روانی آیا با سرودن شعر رنج می برید؟

🔹خوانش اشعار ملال آور، ملولم می کند ولی خودم خالق شعر ملالت آور نیستم.

🔸شما تحصیلات حوزوی و دانشگاهی دارید. تاثیر این دو محیط تقریبا متفاوت را در شعرتان چگونه ارزیابی می کنیید؟

 🔹تحصیلات حوزوی و دانشگاهی مکمل هم بوده و مانند دو بال پرنده عمل می کنند خوانش دروس حوزوی باعث استحکام علمی شاعر شده و باعث تسریع در ترقی و شکوفاییش خواهند بود و برعکس.

تحصیل در دبستان دقیقی (علوم جدید) باعث شد که من در مدرسه مذهبی طالبیه تبریز (علوم قدیم) سریعتر رشد نمایم.

🔸ناظر شرفخانه ای در همه قالب های شعری طبع خود را آزموده است، خود شما کدام قالب ها را دوست می دارید؟

🔹قالبها همانند ظرفهایی هستند که هر کدام طالب غذای مناسب خویشند من قالب شعرم را انتخاب نمی کنم. شعر قالب خود را خودش انتخاب می کند.

مثلا برای داستان قالب مناسب مثنوی است و برای تغزل و عشق ورزی غزل مناسب ترین قالب می باشد. خلاصه اینکه قالب شعر را بیشتر موضوع شعر انتخاب میکند.

 

🔸پدر غزل شعر معاصر از نظر شما کیست؟ "شهریار"، "حسین منزوی"، "سیمین بهبهانی" و...؟

استاد "شهریار" با دو شاعر دیگر قابل قیاس نیست "شهریار" شاعری مقتدر و بزرگیست و شعر "شهریار" در اوج قرار دارد.

🔸درباره شعر نو چه نظری دارید؟

🔹شعر نوع را می توان به دو گروه نیمایی و سپید تقسیم نمود در شعر نیمایی موسیقی رعایت می شود و با شعر کلاسیک ما مناسبتی دارد همانند پیام به "انیشتن" و "ای وای مادرم" استاد شهریار.

و در شعر نیمایی هم حتی "نیما یوشیج" به پای :شهریار" نمی رسد.

🔸شاهکار شما از نظر خودتان کدام شعرتان است؟

🔹به نظرم مجموعه "اورمو دریاچه‌سی" در اوج است این شعر گرچه متاثر از "سهندیه" "شهریار" سروده شده ولی هویت مستقل و سبک جدیدی را ایجاد کرده است.

شعر کلاسیک همانند خانه های ویلایی و حیاط دار بوده و شعر سپید بیشتر شبیه آپارتمانهای نقلی و تنگ و تاریک است.

شعر سپید محصول فرنگ می باشد.

🔸کدام شعرهای تان را بیشتر دوست دارید؟

🔹تمام شعرهایم فرزندان من هستند و هیچ کدام را بر دیگری ترجیح نمی دهم.

 🔸استاد به کدام زبان بهتر شعر می گویید؟

🔹خواه - ناخواه در زبان مادری تسلط بیشتری بر شعر دارم و فارسی زبان دوم و عربی زبان دینی من است.

احساسات طبیعتا در زبان مادری بهتر و راحت تر منتقل می شود.

🔸چه انگیزه های شما را در پرداختن به شعر ترکی ترغیب کرده است؟

🔹زبان مادری است باید حرمتش را نگه داشت و در شکوفایی آن تلاش کرد. رژیم پهلوی مانع نشر و رشد و نمو ادبیات ترکی شد و از این منظر زبان ترکی، زبان مظلوم و البته درآماتیک و قدرتمندی است. در ترکی اشعار ظریفی دارم که بالاتر از اشعار فارسی ام هستند.

فولکلور، ضرب المثلها، تشبیهات و... در ترکی فوق العاده می باشد.

🔸آیا شعر به سراغ شما می آید و یا شما به سراغ شعر می روید؟

🔹شعر را به خاطر شعر می گویم نه به خاطر افتخار و اشتهار.

🔸چرا دریا را برای مخاطب در منظومه "اورمو دریاچه سی" انتخاب کرده اید؟

🔹معتقدم به بلندای تاریخ  و به حد کفایت چون کوه استقامت کردیم و اکنون وقت دریا شدن و عبور از کوه به دریاست. شعر "اورمو دریاچه سی" گرچه با الهام از "سهندیه" استاد شهریار می باشد ولی به قول دکتر "بهروز ثروتیان" و زنده ياد "یحیی شیدا" هر کدام راه خود را می روند و جداگانه هستند.

🔸استاد آینده شعر فارسی و ترکی را چگونه ارزیابی می کنید؟

🔹با این پیشینه قوی معتقدم آینده روشنی برای شعر فارسی و ترکی رقم خواهد خورد.

البته برخی از شعرهای نسل جدید به سمت شعر نو می رود که برای سرایش شعرهای سطحی و به اصطلاح تلگرامی نیازمند زحمت چندانی نیست.

🔸جایگاه شعر هجایی را چطور؟

🔹شعر هجایی ترکی همانند اشعار "مولوی"، "سعدی"، "حافظ"، "شهریار" و... هرگز بوی کهنگی نمی دهند.

🔸پیوستگی شعر فارسی و ترکی را چگونه می بینید؟ کجا به هم پیوند و کجا ازهم جدا می شوند؟

🔹فکر می کنم زبان شعر ترکی و فارسی هر دو در یک خط حرکت می کنند و پیوسته هستند و از همدیگر وام گرفته و گاها کمک کار هم دیگرند.

کوته فکران دنبال گسستگی و جدایی اند در حالی که پیوستگی زبانهای فارسی، ترکی و عربی جاودانه است.

شاعرانی همانند ملا "محمد فضولی" در سه زبان اصلی دنیای اسلام (ترکی، فارسی و عربی) شعر گفته و صاحب دیوان گران سنگ می باشد و اشعارش پیشرو نسبت به زمان خویش است.

🔸استاد شهریار در جوانی، این دنیا را دنیای دروغین و فانی می داند. ولی شما

در شعرهای تان بر عکس شهریار بیان می کنید، چرا؟

🔹در زندگی شاعر یک عوامل خارجی در او اثر می گذارد که باعث می شود روحش آزرده و خسته شود. شهریار از آن شاعران هست. در زندگی مشکلاتی داشته که در جوانی پیر شده و دنیا را بی وفا می داند. ولی من هر چه قدر سنّم بالا می رود بیشتر احساس جوانی می کنم.

باخمایین قوجالیب دؤلمیشام یاشا

بو یاشیل مئشه نین شیری یم هله   

🔸چه توصیه ای  به شاعران جوان دارید؟

🔹توصیه ام این است که حتما آثار شعرای قدیم را مطالعه کنند و از زیبایی آنها بهره ببرند. صنایع هنری و ادبی را رعایت کنند و سعی کنند شعرهای ماندگار، قوی و قدرتمند بسرایند.

🔸استاد از میان غزل های فارسی و ترکی خود از هر کدام یک نمونه را برای مان بخوانید:

🔹غزل فارسی:

 

             ☘قفس مباش!

 

گل نیستی اگر به چمن، خار و خس مباش

گر نیستی سرود قناری، قفس مباش

 

زوجی برای زندگی دائمی گزین

معشوقه ی موقت هر بوالهوس مباش

 

یکرنگی و صداقت و اخلاص پیشه کن

چون آبگینه، در گرو هیچ کس مباش

 

زنبوروَش ز گرده گل ها نصیب گیر

بر گرد هر زباله ی شیرین مگس مباش

 

چون شاهد ستاره به اوج فلک نشین

چون شاخسار خم همه را دسترس مباش

 

ای سارق تمامی امیّدهای من

گر رهزنی درون لباس عسس مباش

 

ای روح ناتمیز خیانت دگر بس است

این قدر پای بند هوی و هوس مباش

 

لب هایت از دروغ عفونت گرفته اند

نزدیک من میا و مرا هم نفس مباش

 

🔹غزل ترکی:

 

          ☘ جانیمی آل گئت!

 

سنسیز نه یه لازیمدی بو جان، جانیمی آل گئت!

بیر جامی کی، مئدن بوشالا، داشلارا چال گئت!

 

سینه م ائوی، گوز یوردو، اوره ک مولکو سنین دیر

مئلین هاراسا اوردا قوناق بیر گئجه قال گئت!

 

یورغون، قوروموش، شاختا ووران بیر بوداغام من

نیلفر کیمی آچ قوللارینی بوینوما سال گئت!

 

بیر سیمی قیریق، توز بوروموش سازه شبیه م

گل وارلیغیمین نغمه سینی سینه ده چال گئت!

 

وار اینجی کیمی سینه ده بیر قیرمیزی لعلیم

اینجیتمه سه آل، تاخ دوشونه، دوشده میدال گئت!

 

هرگز دئمیرم گئتمه، کی تقدیره نه تدبیر؟

آمما گئدیسن، من یازیغین فیکرینه دال گئت!

 

بیر بیت یازیب "زعفری" کی عین عسل دیر

گل- گل دادیزیم لبلرینه، لبلری بال گئت!

 

"ای کبک خرامان گلیسن کبک مثال گل

ای گؤزلری گؤیچک، گئدیسن مثل مارال گئت"!

 

"ناظر" او یول اوستونده دوران سائله بنزر

بیر بوسه تَصدّق وئر اونا کؤنلونو آل گئت!