مجموعه‌ مقالات رسالات فارسي موسيقي در كتاب «رسالات موسيقي» در سال 1379 منتشر شد.

اگرچه رسالات موسيقي به فارسي، نسبت به رسالات تركي اندك است ولي داراي اهميت شايان در روند پيدايي و تكامل علم موسيقي در ايران به شمار مي‌رود.
تا كنون اثر مستقلي كه بررسي و معرفي اين مجموعه را بر عهده داشته باشد، منتشر نشده است. ما در اين وجيزه، تلاش خواهيم كرد آنچه را كه از سده‌ي ششم به اين سوي در رابطه با «علم موسيقي» نگاشته شده است، به كوتاهي معرفي كنيم.
ذكر تأسّف‌انگيز اين نكته لازم است كه بسياري از رسالات موسيقي فارسي، هنوز به صورت نسخ خطي در مخازن كتابخانه‌هاي داخل و خارج محفوظ‌اند و اميدواريم، تلاش ما، انگيزه‌اي براي احياء اين نسخ نيز باشد.
برخي از اين رساله‌ها را در اين مجموعه براي اول بار است كه معرفي مي‌كنيم و در جاي خود به آن اشاره خواهيم كرد.

1-4. استخراج الاوتار في الدائره
اثر محمد بن احمد ابوريحان بيروني خوارزمي (362- 430 هـ ) دانشمند رياضي‌دان ايران و منسوب به تركان خوارزمشاهي كه اثر خود را در دانش موسيقي و علم ادوار و احتساب اعداد نگاشته است.

2-4. دانشنامه
ابوعلي سينا از نخستين كساني است كه در علم موسيقي به زبان فارسي اثري مكتوب از خود به يادگار نهاده است. ابن سينا در اغلب دانش‌هاي زمان خود دست داشت و القابي مانند شيخ الرّئيس، حجّت الحق، شرف الملك و امام الحكم به او داده‌اند. وي در سال 370 هـ . در روستايي نزديك بخارا در يك خانواده‌ي تركي زبان ايراني به دنيا آمده و در سال 428 هـ . در همدان از دنيا رفت. پدرش از مردم بلخ بود و مادرش خاتوني از روستاي افشنه نزديك بخارا بود. ابوعلي در 10 سالگي قرآن را از حفظ داشت و نزد ابوعبدالله ناتلي منطق و هندسه و نجوم آموخت و در 18 سالگي به چنان مقام علمي و آوازه‌ دست يافت كه براي معالجه‌ي شاهِ عيّاش ساماني دعوت به دربار شد. پس از معالجه‌ي او، رئيس كتابخانه‌ي دربار شد. در اواخر عمر در همدان وزير صدر اعظم شمس الدين و رئيس كتابخانه‌ي ديوان او شد و همانجا بمرد.
از ابن سينا در علم موسيقي سه رساله به عربي و يك رساله به فارسي بر جا مانده است:«كتاب الارثماطيقي و الموسيقي» و نيز «كتاب المدخل الي صناعة الموسيقي» از رسالات عربي اوست. بخش انجامين كتاب «شفا» نيز در علم موسيقي است و رساله‌ي فارسي وي در فرجام «دانشنامه‌ علايي» آمده است. مي‌توان گفت كه اغلب نويسندگان رسالات فارسي در تأليف رسالات خود،‌ آن را مد نظر داشته‌اند و گاهي عيناً يا با توضيح و افزايش و كاهش مطالب آن را نقل كرده‌اند.
دانشنامه‌ در اصل از مقدمه، سه مقالت و خاتمه تشكيل يافته است. مقدمه چنين شروع مي‌شود:
«خواجه رئيس ابوعلي الحسين بن عبدالله بن سينا رحمة الله عليه مي‌گويد كه . . .»
همين جمله نشان مي‌دهد كه احتمالاً «رساله‌ موسيقي» دانشنامه را بعدها، علاقه‌مندان ابن سينا تدوين كرده‌اند. كهن‌ترين نسخه‌ي خطي آن نيز كه تا روزگار ما برجاي مانده است، مربوط به قرن نهم هجري است. برخي‌ها حدس زده‌اند كه بخش موسيقي دانشنامه را احتمالاً شاگرد او «ابوعبيدالله‌جوزجاني» از قول استاد خود به رشته‌ي تحرير در آورده باشد.
در اين رساله، در مقدمه در جملات فشرده و سخته و سنجيده، «تأليف» و «ايقاع» تعريف مي‌شود. 
نويسنده‌ هدف از آموزش علم موسيقي را تبحّر در «تأليف الحان» يا آهنگ سازي مي‌داند و «علم تأليف» را از شعب علوم رياضي مي‌شمارد زيرا كه «احوال نغمات» قابل بحث در علم رياضي بوده است.
موضوع «علم تأليف» در نظر وي نغمت و تركيب‌پذيري آن است، همان است كه امروزه كمپوزسيون، دانش تركيب نغمات در سيطره‌ي نظامي موزون گفته مي‌شود.
تأليف در علم موسيقي داراي چهار تركيب فني است:
1. تأليف الحان در معناي آهنگ سازي بديع و ارائه‌ي اشعار ملحون كه اغلب شعرا از آن برخوردارند. مانند رودكي در فارسي و فضولي در تركي كه علم الحان داشتند. 
2. تأليف نغم يا گردآوري نغمات و آهنگ‌ها. 
3. تأليف كامل كه يكي از اصناف چهارده‌گانه‌ي تصانيف قديمي و علم آن‌هاست.
4. تأليف لحني كه در معناي تركيب نغمات و يا تدوين و تكميل آهنگ است.

در همين مقالت آلات تلحيني را در دوگونه بررسي مي‌كند و مي‌گويد:
«بهري از آن چنان است كه از بهر هر نغمتي آلتي ساخته‌اند. چنانكه چنگ و شاهرود. و بهر ديگر چنان است كه اندر يك آلت بسياري از نغمت‌ها توان آوردن چون بربط و طنبور.»
قسمت پاياني يا «خاتمه‌»ي رساله سر فصل‌هايي دارد كه هر كدام را جداگانه تعريف مي‌كند و انواع آن‌ها را باز مي‌گويد. نظير:
1. ترعيد (مرغول يا نغمه‌هاي متوالي با فاصله‌ي بسيار اندك- noling).
2. تمزيج (اختلال اصوات- mixture of sound)
3. تشقيق (جداسازي پرده‌ها- separate)
4. تركيب (آميزش با نغمه‌هاي اصلي- combination)
5. توصيل (كاهش فاصله- conjunction)
6. تقصير (كوتاه ساختن- brevity)
7. تبديل (جابجائي- substitution)
8. تضعيف (دوبرابر ساختن- redoubling)

مقالت سوم و خاتمه را در واقع بايد دنباله‌ي مقالت ايقاع دانست.
در تعريف «ايقاع» مي‌گويد كه:
«موضوع او زمان‌هاست كه اندر ميان نغمه‌ها اوفتد و نقره كه يكي به يكي شوند و اندر حال وزن ايشان و ناوزني ايشان نگاه كنند. غايت آن نهادن لحن‌هاست.»
تعبير نهادن لحن‌ها يا تأليف الحان را امروزه «آهنگ سازي» مي‌گوييم. لحن در لغت داراي معناهايي نظير: سخن، آهنگ اداي كلام، لهجه‌ي بيان و گويش خاص، سهو و خطا در اعراب كلمه و تلفظ كلمه آمده است. ولي معناي اصطلاحي آن در تجويد، در قرائت قرآن، تطويل در آنچه بايد مقصود ادا شود و قصر در آنچه بايد كشيده شود، بوده است. ظاهراً ابن سينا اول بار اين واژه را در معناي آهنگ و سرود و در معناي فني موسيقايي آن بكار برده است.
مبحث «ايقاع» در دانشنامه به گستردگي رسالات بازپسين نيست ولي از انواع آن نظير خفاف، ثقال، خفيف، منفصل و متصل به تمامي سخن مي‌گويد و در پايان، اوزان ايقاعي را با افاعيل عروض رو در رو مي‌نهد و پس از ذكر چند نمونه مي‌گويد:
«مر اين را تفصيل دراز است كه اندر اين كه آمديم ياد نشايد كردن، پس اينجا بر اين اقتصار كنيم كه اشارتي است.»
مقالت سوم در رساله‌ي موسيقي دانشنامه بحث توليد الحان است. 

3-4. مجمل الحكمه
رساله‌ي مجمل الحكمه، در واقع برگردان فارسي «الرسالة الخامسه» اثر اخوان الصّفاست كه ترجمه‌ي آن به خواجه نصيرالدين طوسي منسوب است. نخستين بار اين رساله را مرحوم تقي بينش با مقابله‌ي چهار نسخه‌ي خطي معتبر در سال 1371 در مجموعه‌ي «سه رساله‌ي فارسي در موسيقي» چاپ كرد.1 آن مرحوم در باب تعيين تاريخ ترجمه‌ي رساله مي‌گويد:
« اگر چه معلوم نيست در چه تاريخي اين متن به فارسي ترجمه شده است ولي وجود نسخه‌هايي از آن . . . كه در قرن هفتم هجري كتابت شده است، ثابت مي‌كند كه بايد مدتي قبل از آن تاريخ صورت وجود يافته باشد.»2
مترجم در صدر رساله عنوان «رساله‌ي چهارم» نوشته است. اين بدان جهت است كه در علوم قديم، علم رياضي چهاربخش بود و بخش چهارم «موسيقي» نام داشت. سه بخش ديگر حساب (= ارثماطيقي)، هندسه و نجوم بود.
اين رساله‌ي كم حجم با تعريف زيبايي از موسيقي بدين صورت آغاز مي‌شود: 
«بدانك موسيقي تأليفي است كه وضع حكما از نهادن آن ارواح حيواني راست نه اجسام (حيواني) را كه از آن نصيبي نيست.»3
و سپس موسيقي را به عنوان يك صناعت به شيوه‌ي ابن سينا مورد بحث قرار مي‌دهد و به شرح نوع‌هايي كه براي موسيقي ساخته‌اند، مي‌پردازد و با بحث پيرامون «تخريج نفس ناطقه» سخن خود را پايان مي‌دهد.
در متن رساله بحثي مستوفي در كيفيت توليد صوت و اصوات ناشي از قرع آمده است و اصوات را به انواع: عظيم، صغير، سريع، بطئي، حاد، بم، جهير و كوتاه و اصوات متصل و منفصل تقسيم مي‌كند.
اخوان الصّفا و خلّان الوفا در اواخر سده‌ي چهارم هجري با ايده‌ي خرافات زدايي از اسلام، به صورت انجمن و سازماني مخفي با شركت ابوالحسن علي زنجاني، ابو احمد مهرجاني، زيد بن زمانه، ابو سليمان محمد بيستي و عوفي تشكيل شد. اعضاء اين سازمان، به تأليف رسالات فلسفي و مقابله با متكلمين پرداختند و 52 رساله به آن‌ها منسوب است كه به «رسائل اخوان الصّفا» معروف شده است و همانگونه كه گفتيم مجمل الحكمة پنجمين رساله‌ي اين مجموعه به شمار مي‌رود و «الرسالة الخامسة من القسم الرياضي في الموسيقي» نام دارد.
مقايسه و مطالعه‌ي تطبيقي برگردان فارسي مجمل الحكمه با متن عربي «الرسالة الخامسة» نشان مي‌دهد كه مترجم فارسي، برخي از فصول آن را حذف كرده است. مانند فصل‌هاي: 
• في تأثير الامزجة بالاصوات.
• في ان الحركات الافلاك نغمات كنغمات العيدان.
• في تناسب الاعضاء علي الاصول الموسيقيه.
• في ذكر الربعات.

مترجم تأكيد مي‌كند كه مقصود از نشر ترجمه‌ي اين رساله، تعليم غنا نيست، بلكه هدف «معرفت نسبت‌ها و كيفيت‌ تأليف» است.

4-4. آداب خنياگري
آداب خنياگري را كه باب سي‌ و ششم از «قابوسنامه» را تشكيل مي‌دهد، مي توان از نخستين نگاشته‌ها در موضوع خود، به فارسي به شمار مي‌آورد. عنصر المعالي كيكاوس (م.462- هـ .) اين اثر را براي فرزند خود گيلانشاه نوشته است. 
در آن اصطلاحات موسيقايي فارسي نظير خسرواني، راه‌گردان، راه سبك، خفيف، سرود، زخمه، فراقي، وصالي، ملامت، عتاب، حسب حال وقتي، پرده‌ي باده، عراق، عشاق، زيرافكنده، بوسليك، بسته مگوي و جز آن به كار رفته است و نشان مي‌دهد كه عنصر المعالي هم با مسائل نظري موسيقي و هم با موسيقي عملي آشنا بوده است.
قابوسنامه گر چه اهميت و ارزش ادبي و لغوي دارد، داراي بدآموزي‌هاي نابخشودني نيز هست و خلقيات دربارهاي فئودالي و برده‌داران برخي از مناطق ايران را در قرون وسطي در بر دارد.

5-4. فصوص روحاني
تأليف «شيخ نجم الدين» كه تنها آگاهي ما پيرامون آن مطلبي است كه در رساله‌ي «بهجت الرّوح» در باب او داريم. آنجا كه مؤلف در باب دوم، «در اقاويل بعض از حكماء در اين علم و چگونگي آن و آداب اكتساب» گويد:
«. . . اما شيخ العارفين و قطب الحق و اليقين شيخ نجم الدين در فصوص روحاني در به هم رسيدن اين علم شرحي متين به سلك تحرير كشيده كه بعيد نسبت والله اَعلَم بِحَقيقة الحال.»4
وي همان شيخ عبدالله بن محمد مكّني بن ابوبكر و معروف به شيخ نجم الدين دايه، از عرفاي بزرگ قرن هفتم و از شاگردان شيخ نجم الدين‌كبري است كه در سال 617 هـ . به هنگام حمله‌ي مغول، از خراسان به همدان و از آنجا به اردبيل رفت و سپس روانه‌ي «قيصريه» در آناتولو شد و به خدمت سلطان علاءالدوله كيقباد سلجوقي رسيد و در سال 620 در شهر سيواس كتاب «مرصاد العباد» را به نام وي تصنيف كرد.
وي با مولوي رومي و صدرالدين قونيوي معاشر بود و در سال 645 هـ . وفات كرد. 
اين رساله جزء رسالات مفقوده به حساب مي‌آيد.
6-4. برگردان‌هاي فارسي از الادوار
مولانا صفي الدين اورموي (613- 693 هـ .) بزرگترين نظريه‌پرداز موسيقي جهان اسلام معروف به اعجوبه‌ي هنر، آثار خود را به دو زبان عربي و تركي بر جاي گذاشته است. در ميان اين آثار، كتاب «الادوار في حل الاوتار» (= دورها و مقام‌هاي موسيقي) از اهميتي شايان برخوردار است و قرن‌ها به عنوان كتاب درسي تدريس مي‌شده است و شرح‌ها و ترجمه‌هاي فارسي چندي از آن بر جاي است كه يكي از شرح‌هاي مهم آن از عبدالقادر مراغه‌اي است.
از اين اثر ارزنده، بلكه يگانه اثر معروف تاريخ موسيقي اسلامي، تا كنون سه برگردان فارسي نيز باز شناخته شده است:
1. ترجمه‌اي شيوا كه نسخه‌اي از آن در كتابخانه‌ي ملك به شماره‌ 2/381 نگهداري مي‌شود و احتمالاً در زماني نزديك به عصر مؤلف ترجمه شده است و همان برگردان منسوب به قاضي عمادالدين يحيي است. 
2. ترجمه‌اي از سده‌ي دهم كه نسخه‌اي از آن در توبينگين (or.oct.2854) محافظت مي‌شود.
3. ترجمه‌اي از سوي ميرزا محمد اسماعيل بن ميرزا جعفر اصفهاني كه در سال 1296 انجام گرفته است و از آن تا كنون چهار نسخه‌ي خطي موجود در كتابخانه‌هاي دانشگاه تهران، شهيد مطهري و مجلس معرفي شده است.

اين برگردان‌ها بر اساس متن تركي و عربي در 15 فصل به فارسي در آمده‌اند. شرح‌هاي «الادوار» را به عربي و تركي در جلد ديگر ياد خواهيم كرد.

7-4. رساله‌ي چنگ
از سراج الدين قمري خوارزمي (م. 635 هـ .) كه آن را به نظم و نثر مسجع ساخته است. رساله در موضوع آواز خوش و غم‌انگيز چنگ است كه چگونگي حالات و هيجانات دروني انسان را مي‌توان در آن پديد آورد. از اين رساله يك نسخه‌ي استنساخ شده در سال 745 به خط نسخ ريز آراسته در موزه‌ي تاشكند به شماره‌ي 4021 نگهداري مي‌شود و هنوز به جهان علم شناسانده نشده است.

8-4. خلاصة الافكار في معرفة الادوار
خواجه شهاب الدين عبدالله بن محمود صرّاف صيرفي تبريزي معروف به خنياگر متوفي و مدفون در چرنداب تبريز (م. 753 هـ .) منسوب به اويس و خطاط و موسيقيدان معروف كه خط و موسيقي را پيش ياقوت مستعصمي و او نيز از صفي الدين اورموي فراگرفته بودند.5 
خنياگر تبريزي اين اثر را براي اويس خلق كرده است. او، هم در خط و هم در موسيقي مخترع چند شيوه بوده است. از جمله اختراع خط مثني منسوب به او است. مرحوم تربيت مي‌گويد:
«شجره‌هاي خوشنويسان آذربايجان و اكثر خطاطين ايران به صيرفي منتهي مي‌شود و محمد بندگير تبريزي از تلامذه‌ي اوست. چند كتابه از اين دو استاد و شاگرد بي‌بدل در آذربايجان بوده است كه شبيه و نظير در عالم نداشته است.»6
در تبريز عمارت معروف علائيه را كه در سال 742 هـ . به اتمام رسيده «عمارت استاد شاگرد» مي‌نامند و از آن جهت چنين گويند كه بعضي از خطوط طرف شرقي آن را شاگرد صيرفي نگاشته است.
رساله‌ي «خلاصة الافكار» خنياگر تبريزي بر اساس «الادوار» صفي الدين اورموي نوشته شده است. جلال همايي گويد كه نسخه‌اي از آن را در كتابخانه‌ي ثقه الاسلام تبريز ديده، رونويسي كرده و به عباس اقبال داده است و چند خط از آن را نقل مي‌كند. از جمله در مثال براي گواشت:
«گواشت دايره‌ي هفتاد و يكم اصفهان است در طبقه‌ي دهم و آن را اصفهانك و گواشت نيز خوانند.»

9-4. درّة التاج لغزّة الدباج
علامه قطب الدين محمود بن عياد الدين مسعود شيرازي در سال 634 ولادت يافت و در نزد پدرش تحصيل كرد و سپس به خدمت نجيب الدين علي بن بوزگوش صدفي معروف رسيد و در جواني به مراغه رفت و پيش خواجه نصير تحصيل كرد و «اشارات» ابن سينا را پيش او آموخت و از آنجا به تبريز رفت و در اين شهر به تأليف آثارش پرداخت و در سال 710 در تبريز وفات يافت.
قطب الدين شيرازي از علماي بزرگ موسيقي است كه در عمل بدان نيز مهارت داشته و رباب را به استادي مي‌نواخت و به تركي و عربي و فارسي شعر مي‌گفت صاحب تأليفات معتبري است. اثر نامبرده عبارت است از:
درّة التّاج لغرّة الدباج معروف به انموذوج العلوم كه آن را به خواهش امير دباج تأليف كرده است. امير دباج را سلطان محمد خدابنده در سال 706 هـ . شكست داد و بر امارت وي نقطه‌ي پايان نهاد.
كتاب درّة التاج شامل يك مقدمه، پنج جمله و يك خاتمه است. جمله‌ي چهارم كتاب «علم اوسط» نام دارد كه شامل مباحث اصول اقليدس، هيئت مجسطي، ارثماطيقي يا خواص اعداد، موسيقي يا علم الحان است. بخش موسيقي فن چهارم از جمله‌ي چهارم و خود داراي يك مقدمه و پنج مقاله است:
• مقاله‌ي اول: در ده فصل، شامل معني حدّث و لو احق آن و ذكر شكوكي كه متأخران بر احوال متقدمان در آن باب ايراد كرده‌اند و وجوب آن‌ها.
• مقاله‌ي دوم: اقسام نسبت اعداد و استخراج ابعاد و نسبت آن‌ها كه تابع نسبت مقادير اوتار بود و مراتب در تاليم و تنافر و اسامي هر يك در ده فصل.
• مقاله‌ي سوم: در اضافات ابعاد به يكديگر و فاصله داشتن بعضي و بيان اصول و انواع جموع در ده فصل.
• مقاله‌ي چهارم: در بحث عود و اجناس از آن در يازده فصل.
• فصل پنجم: در ايقاع و ادوار آن در هفت فصل خاتمه در اثبات و اشارات به كيفيت ثبت الحان.

از درّة التّاج نسخه‌هاي خطي باارزشي وجود دارد و نسخه‌ي مطبوعي نيز از آن در دست است.
قطب الدين شيرازي پيرو صفي الدين اورموي بوده و خود را شاگرد او مي‌دانسته است ولي ايراداتي بر آراء صفي الدين گرفته است كه عبدالقادر مراغه‌اي به آن‌ها جواب داده و قطب الدين را متهم به نادانشي در علم موسيقي كرده است. مثلاً گفته است:
«تحقيق اين فن كس را ميسر نيست كه جامع باشد بين العلم و العمل»7 
و يا او را به «ملتفت نبودن عِلميات اين فن» متهم كرده است. نثر درّة التّاج مصنوع و سرشار از اصطلاحات و لغات دور از ذهن مانند لفظ «ادمان» در معناي استمرار و غيره است.

10-4. مغني‌نامه
اكنون ديگر روشن شده است كه خواجه حافظ شيرازي با موسيقي عملي نيز پيوند داشته است و موسيقي‌دان بوده است و گذشته از آنكه قرآن را به صوت حسن قرائت مي‌كرده در مجالس عرفا هم آوازه‌خواني پيشه داشته است. گذشته از 172 غزل وي كه 69 اصطلاح موسيقي در آن‌ها بكار رفته، منظومه‌اي به بحر متقارب در مدح شاه منصور در تضمين سه بيت از نظامي گنجوي در 66 بيت سروده است كه به مغني‌نامه معروف است.

پي‌نوشت‌ها:
1- بينش، تقي. سه رساله‌ي فارسي در موسيقي، مركز نشر دانشگاهي تهران، 1371.
2- همان، ص 32.
3- همان، ص 47.
4- بهجت الروح، ص 25.
5- تربيت، محمد علي. دانشمندان آذربايجان، تهران، 1314، ص 238.
6- همان.
7- مقاصد الالحان، ص 65.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید