علاوه بر سخنراني مبسوطي كه استاد دکتر حسین محمدزاده صدیق براي كنگره‌ي نظامي تهيه كرده بودند، دو مقاله‌ي ديگر به اين كنگره تقديم داشتند كه يكي از آن‌ها را در زير مي‌آوريم:

نوع سیرسوژه در منظومه‌های نظامی

 الیاس یوسف اوغلو نظامی در سال 535 هـ . در گنجه - یکی از شهرهای باستانی آذربایجان- چشم به جهان گشود.1 شهر گنجه در دوران اشکانیان تأسیس یافته است. ترکان باستان نخستین نشانه‌های آبادانی را در آن دیار در اطراف رودخانه‌ای که در اسطوره‌های ترکی باستان «‌گئن چای»‌2 نامیده شده، برپا داشته‌اند. بعدها این نام معروض تحریف فارسی‌زبانان شده و به صورت «‌گنجه»‌ درآمده است.3


نظامی تمام عمر خود را در گنجه به سرآورده و هم در آن‌جا از دنیا رفته است و از این‌روی به «‌نظامی گنجوی»‌ نامبردار شده است.4 

واژه‌ی «‌ترک»‌ در آثار فارسی نظامی هم معنای اصلی خود را دارد5 و هم در معناهای شجاعت، جوانمردی و زیبایی آمده است. در بیت معروفی که در «‌لیلی و مجنون»‌ دارد، این واژه را در معنای نژادی و قومی به کار می‌برد و سخن از تبار خود می‌‌راند آن‌جا که می‌گوید:

پدر بر پدر مَر مَرا ترک بود،

به فرزانگی، هر یکی گرگ بود.6



نظامی از احفاد این فرزانگان و خود یکی از اولاد فرزانه‌ی آنان بود که با پیشانی باز و سینه‌ای فراخ، خویشتن را وابسته‌ی گذشته و سنن و آداب و دین و مذهب اجداد خود می‌دانست. او حتی در آثار فارسی خویش چنان از متون مکتوب و شفاهی ترکی به گستردگی سود جسته است که شعرا او را «‌نظم ترکانه»‌ نام داده‌اند و پیروانش را دنباله‌روان «‌مکتب ترکی»‌ و «‌مکتب ترکستانی»‌ شمرده‌اند.

نظامی در آثار فارسی خود بیشتر از فولکلور و متون ادبیات شفاهی ترکی سود جسته است. افسانه‌های آذربایجان و اسطوره‌های کهن ترکان باستانی و عادات و آداب قبایل ترکان به ویژه قبایل اوغوز و قیبچاق و تعداد کثیری از ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات ترکی به فراخی در منظومه‌های والاجای فارسی وی وارد شده است.

نوع سیرسوژه در مثنوی‌سرایی فارسی به وسیله‌ی نظامی دگرگون شد، چنان‌که پارسی‌گویان او را در «‌داستان‌سرایی»‌ بی‌مثل و مانند و صاحب روشی بدیع نامیدند و خود نیز خویشتن را صاحب و دارنده‌ی طراز نوین سخن می‌شناسد. و از این‌روی تقریباً همه‌ی شعرای فارسی‌زبان بعد از نظامی در برابر او سپر انداختند و به شاگردی در مکتب بدیع وی فخر کردند. عرفی شیرازی در آغاز مثنوی «فرهاد و شیرین» خود گوید:

کنون درگاه عرفی بوسه‌گاه است، 

مرا از گنجه تا شیراز راه است.

بیا دلق وداع انداز بر دوش،

بکن قبر نظامی را در آغوش.

طلب کن همّتی از روح پاکش،

زیارت‌نامه‌ای بستان ز خاکش.

که نزد آن «‌شهنشاه»‌ معانی،

توان ره یافتن زین ارمغانی.



شعرای فارسی‌زبان، سرتاسر نبوغ و آفرینش خود را چون هدیه‌ای ناچیز در پای مکتب نظامی می‌ریختند و خود می‌دانستند که شالوده‌ی این مکتب، نوعی سیرسوژه‌ی داستانی است که در ادب فارسی با نظامی آغاز می‌شود.

این نوع سیرسوژه را نظامی از شیوه‌ی داستان پردازی «‌کتاب دده قورقوت»‌ کهن‌ترین اثر مکتوب آذربایجان أخذ کرده است.7 برخی از نظامی‌شناسان تنها از قرابت خط سیر سوژه‌ی داستانی در مثنوی‌های فارسی نظامی و حماسه‌های دوازده‌گانه‌ی کتاب دده قورقود سخن به میان آورده‌اند،8 اما مقایسه‌ی دقیق خط سیرسوژه‌ی داستانی، در آثار نظامی با حماسه‌های دده قورقود عینیّت آن‌ها را به اثبات خواهد رسانید. نظامی خود اشاره‌ی صریح به استفاده از حماسه‌های دده قورقود ندارد. لیکن در جایی می‌گوید:

ز هر نسخه برداشتم مایه‌ها،

بر او بستم از نظم پیرایه‌ها.



و با توجه به این‌که پیوسته تأکید دارد که تقلید از کسی، به ویژه از فردوسی نکرده و خود شیوه‌ی بدیعی آفریده است:

عاریت کس نپذیرفته‌ام،

آن‌چه دلم گفت بگو، گفته‌ام.

شعبده‌ای تازه برانگیختم،

هیکلی از قالب نو ریختم.



می‌توان ادعا کرد که به سبب آن‌که نظامی زبان بومی و قومی و مادری خود را به نیکی می‌دانسته‌ است و این زبان با جان و خون او عجین بوده است و به دقایق و ظرایف ترکی تسلطی استادانه و ماهرانه داشته است، زبان و ادب فارسی را نیازمند «‌مایه‌ها»‌ و «‌پیرایه‌ها»‌ می‌دانسته است و کسی از پارسی‌گویان را نیز لایق آن نمی‌دانسته است که از او «‌عاریت»‌ بگیرد. هم از این‌روی به «‌کتاب دده قورقوت»‌ پناه می‌آورد که آذربایجانیان و ترکان ایران و مسلمان آن‌ را پس از قرآن و احادیث، عزیزترین کتاب خود می‌شمارند، و در آن به دنبال مایه‌های الهی و عرفانی و نیز سوژه‌ی حماسی و قهرمانی‌های قومی که به خلاف شاهنامه، با اسلام و فرهنگ و معارف قرآنی عجین شده است، هستند.

حتی بسیاری از مصراع‌ها، امثال‌ و داستان‌های ضمنی این اثر حماسی- مذهبی ما ترکان مسلمان ایرانی در مثنوی‌های نظامی به فارسی ترجمه شده است9 و این خود، نشان‌گر آن است که نظامی سرتاسر حماسه‌های دوازده‌گانه‌ی دده قورقود را از حفظ بوده است و ماجراها و سرگذشت‌های قهرمانان داستان‌ها بر ذهنش و زبانش جاری می‌شده است.

به سبب سیاست امحاء متون ترکی10 از سوی زورمندان و تزویرگران، متأسفانه آثار ترکی نظامی اکنون در دست هم‌روزگاران ما نیست تا الهامات عمیق وی از کتاب دده قورقود بازنموده شود. این مسأله‌ی دردناکی در تاریخ نظامی‌پژوهی است. از سویی برخی محققان تنگ‌نظر ترکی‌ستیز با آمیختن آب هزار دره با هم، پیوسته سعی کرده‌اند به اثبات رسانند که گویا نظامی ترکی نمی‌دانسته است. بسیاری او را کُرد، تات، عجم، یهودی، زرتشتی، اوستین، طالش، گیلک و . . . شمرده‌اند و یا ادعا کرده‌اند که نظامی به زبان مجعول احمد کسروی سخن می‌گفته است(!) 11 و تعبیر «‌ترکزاد»‌ را نیز که به فرزندش می‌دهد به این خاطر بوده است که همسرش «‌آفاق»‌ را به صراحت «‌بت قبچاق»‌ می‌نامد و ما می‌دانیم که نظامی جز محمد، فرزندی دیگر نداشته است!

باری، نوع سیرسوژه‌ی داستانی دده قورقود مآبانه‌ی نظامی و هم‌چنین رغبت‌ مهرآمیز و تلمیذانه‌ی او به فرهنگ و سنن ترکی و اسلامی و بیزاری وی از عجم‌گرایی و نیز رسواسازی شاهان عجم نظیر خسروپرویز و بهرام گور، در مجموع، سبب شده است که شعرای متعصب و مسلمان تاریخ ادبیات ترکی ایرانی در طول تاریخ پر فراز و نشیب ایران خود را شاگرد او شمرده‌اند و آثارش را به ترکی بارها منظوم و یا منثور ترجمه کرده‌اند و نظیره‌ها بر آثارش سروده‌اند.

نوع سیرسوژه‌ی داستانی حماسه‌های دده قورقود در نظیره‌هایی که بر آثار وی به ترکی سروده شده است نیز به چشم می‌خورد. از آن میان می‌توان نظیره‌هایی را نام برد که شعرای زیر بر آثار او سروده‌انـــد: قطب قیپچاغی(قرن هفتم هجری)، فخرالدین یعقوب بن محمد فخری(م. 771 هجری)، یوسف سنان‌الدین شیخی(م. 734 هجری)، امیر علیشیر نوایی(م. 906 هجری)، حمدالله حمدی، عطایی، فیضی، محمد فضولی، صبحی‌زاده، بهشتی، چاکری، احمد رضوان، حیاتی، جلیلی، عارف چلبی، فتح‌الله آذربایجانی، فضلی، لامعی، صدری، آهی، حریمی قورقود، فصیح احمد دده، مصطفی آقاناصر، ناکام شیروانی و . . .

حتی در ترکی عثمانی نیز نظامی قبول خاطر یافته است و بسیاری از شعرای آسیای صغیر نام و تخلص خود را نیز به احترام او «‌نظامی»‌ گذاشته‌اند و اکنون در تاریخ ادبیات ترکی چندین نظامی داریم و این در تعیین دقیق آثار ترکی نظامی گنجوی خود دشواریِ‌ پژوهشی پیش روی ما نهاده است و احتمالاً بسیاری از سروده‌های ترکی الیاس نظامی گنجوی به این نظامی‌ها منسوب شده است. والله اعلم.

کسانی که به ترکی، آثار نظامی را تنظیر کرده‌اند، از نظیره‌های فارسی هم سخن گفته‌اند و همه را در مقابل سخن نظامی، «‌بازی»‌ انگاشته‌اند. مثلاً مرحوم ضیاء پاشا در مثنوی «‌خرابات»‌ گوید:

بیردیر یئنه، لیک او پیر فانی،

یوخ «‌خمسه»‌‌سینه نظیر ثانی.

تنظیره اونو «‌امیرخسرو»‌،

ائتمیش ایدی گرچه همت نو،

لبعینه بئهوده، وئردی رنجه،

هاردا دهلی و هاردا گنجه!



و «‌منیری»‌ یکی از شعرای عصر صفویه که مثنوی «‌مهر و مشتری»‌12 سروده است، گوید:

ولاکین «‌احمدی»‌ و بیری «‌شیخی»‌،

کیم اونلاردیر بو فنّین داهی شیخی،

نظامی نظمه اول صاحبقرانلار،

«‌نظامی»‌نین همان نقدیریر اونلار.

سؤز اولدور اونلار ائتدیلر مرتّب،

قالانی، اوغلان اویوندور، اویون، هب!



نظیره‌پردازان ترکی چنان تحت تأثیر نوع سیرسوژه‌ی ترکی نظامی قرار گرفته‌اند که حتی بسیاری از صحنه‌ها و داستان‌های ضمنی پرداخته شده توسط نظامی را به عینه به ترکی برگردانده‌اند. مثلاً احمدی در مثنوی «‌جمشید و خورشید»13‌ صحنه‌ی شستشوی خورشید در چشمه را چنین تصویر می‌کند:

اورادا گؤردو که بیر چشمه آخار، 

که سویو آب خضر ایدی یا کوثر.

اوتورموش اول سویون ایچینده بیرگول،

گول أوستونده داغیلمیش تازه سونبول.

الی ایله ساچیجاق باشینا سو،

قمر أوستونه تؤکولوردو لؤلؤ.

گؤزوندن تؤکه باران سحابی،

دئدی بو ماهدیر، اول بورج آبی.

سمنبر گؤرمز ایدی شاه أوزونو،

که سونبول باغلامیشدی نرگیزینی.

گئدیبن نرگیزیندن عنبرتر،

برابر شاهی گؤردو اول سمنبر.

همای أوستونده گؤردو بیر تذروی،

که بنده ائتمیش ایدی بویو سروی.

اودوندان تیتره‌دی گول‌برگ سیراب،

بئله که چشمه‌نین ایچینده مهتاب.

تنین ئورتدو ساچیلا اول اوزو گول،

بئله که گئجه اولجاق ئورتولور گون.

قالیب شاه اول تن ایله ساچا حیران،

دیله‌دی کیم آنا وئره دل و جان.

ولی داهی یئره دل بسته ایدی،

که اونون عشقی ایله خسته ایدی.

کؤنول بیردیر، بیر اولور یار و دلبر،

ایکیلیک شیرکدیر مطلق، برادر.



این ابیات از خسرو و شیرین نظامی برگزیده و ترجمه شده است و صحنه‌ی تن‌شویی شیرین را به یاد می‌آورد.

شیخی نیز در مثنوی «‌خسرو و شیرین»‌ خود که در 6944 بیت سروده شده است، تأثیری عمیق از نوع سیرسوژه‌ی ترکی دارد. مقدمه‌ی این مثنوی را شاعر چنین آغاز می‌کند:

خدایا بیزه توفیقی رفیق ائت،

مقام حقّه تحقیق طریق ائت.

آچیق توت حکمت و توحید بابین،

گؤزوموزدن گؤتور تقلید خوابین.

یقینین نورونو جانا چیراق ائت،

کؤنولدن ظلمت شکی ایراق ائت.

سواوغیر وصفیندن جدا قیل،

محیط ذاتین‌ایله آشنا قیل.

ایلاهی! عاجیز و خوار و نحیفم،

قوی بیچاره و سست و ضعیفم.

یولوم کوهسار و دریا، مرکبیم لنگ،

یؤرم اغیارواعدا، محربیم تنگ.

گؤزومده بحر یوخ بیر قطره شبنم،

سؤزومده مهر، من کم، ذره‌دن کم.

بلی، هر ذره‌نین وار بیر وجودو،

که ائدر مهر و شوق‌ایله سجودو.

منم اول ذره کیم مقداری یوخدور،

نه یوزدن گؤزلرایسم، واری یوخدور.

وجودوم اولاً بوینومدا یوکدور،

که هر بیر ذره‌سی داغدان بؤیوکدور.

چوسندن ایره بیر ذره عینایت،

اولا هر قطره بحر بی‌نهایت.

هیولا ظلمتیندن اصل ناسوت، 

نه صورتدن گؤره ارواح لاهوت.

مجرد قیل بو ظلمانی قفسدن،

خلاص ائیله هواایله هوسدن.

که قدسیلر أوزوندن برق اوروپ نور،

گؤزومه کشف اولا هر سیرر مستور.

درونوم فیکرین‌ایله روشن ائیله،

برونوم ذکرین‌ایله گولشن ائیله.

دیلیمی ساخلاغیل سهو و زللدن،

بئلیمی عاری قیل حشو و خللدن.

دم داوودی‌ایله تازه‌لندیر،

زبورون سؤزومون آوازه‌لندیر.

فصاحت وئر صفای مصطفادان،

مدد ایریر روان اصفیادان.

جمالیندان جلا تاپسین نظرلر،

زلالیندان صفا دولسون جیگرلر.

سواد جان گؤزون پرنور قیلسین،

سماع دل أوزون مسرور قیلسین.

معانی بیرله جان اولسون ملک‌وار،

مآل‌ایله روان اولسون فلک وار. . .14



مرحوم پروفسور دکتر فاروق تیمورتاش که متن انتقادی مثنوی خسرو و شیرین شیخی را چاپ کرده است در جایی می‌گوید:

«‌تفاوت‌های میان مثنوی شیخی با نظامی کم‌اهمیت و بیشتر مربوط به تفرعات است و موضوع اصلی در مقایسه‌ی آن‌دو سیرسوژه‌ی واحد است و فرق عمده شاید ماجرای خسرو و شکر باشد. . .»15

در این گفتار کوتاه البته نمی‌توانیم پیرامون نوع سیرسوژه‌ی داستانی برگرفته شده از حماسه‌های دده قورقورد در آثار نظامی، این ولد خلف دده قورقورد به تفصیل سخن گوییم. دده قورقود، پیر و دانای قوم اوغوز بود که: «‌حق تعالی بر دل او الهام فرستاد و او به دیدار پیامبر گرامی اسلام شتافت.»‌16 این تقدّس در دل نظامی زُهدپیشه تأثیر وصف ناپذیر برجای نهاده بود. به نظر این‌جانب اگر نظامی از فردوسی چنین یاد می‌کند:

نگفت آن‌چه رغبت پذیرش نبود،

همان گفت کز وی گزیرش نبود.



«‌دده قورقود»‌ را همه‌جا با احترام و به ستایش یاد می‌کند و «‌سخن‌پرور»‌ و «‌حکیم داستان‌گو»‌ و «‌بعد نبی»‌ نام می‌نهد. و این ابیات مخزن‌الاسرار درباره‌ی «‌دده قورقود»‌ است:

بلبل عرشند «‌سخن‌پرور»‌ان،

باز چه مانند به آن «‌دیگران»‌؟

پیش و پسی بست صف کبریا،

پس «‌شعرا»‌ آمد و پیش انبیاء. . .



ده‌ها و صدها سخن‌گوی برجسته که هرکدام فخر قومی و مردمی دیگر بودند، در درازنای تاریخ بر اطراف خورشید نبوغ و دهای نظامی گنجوی که در سده‌ی ششم در فضای آذربایجان و میان ترکان قیبچاق- اوغوز درخشید، گرد آمدند و با الهام از گنجینه‌ی جودت طبع او، ادبیات جهانی را به رسایی و تکامل سوق دادند. نظامی خود از جاودانگی خویشتن و مکانش در دل‌های انسان‌ها چنین دورنمایی داده است:

پس از صدسال اگر گویی کجا او،

ز هر بیتی ندا خیزد که: ها، او!



این جاودانگی را از آن‌روی فراچنگ آورد که دل به مهر مردم و سرزمینی که از آن بالیده بود، بست و گرچه از همه آزار دید، اما از عشق به مردم، آداب و رسوم، زبان و دین و مذهب اجدادی خویش دست برنداشت:

زخلق ارچه آزار بینم بسی،

نخواهم که آزارد از من کسی.

کسی گیرد از خلق با ما قرار،

که باشد چو ما پاک و پرهیزگار.

چو از سیرت ما دگرگون شود،

ز پرگار ما زود بیرون شود.





پی‌نوشت‌ها:

1. زندگی و اندیشه‌ی نظامی، ترجمه‌ی نگارنده. تهران، انتشارات توس، ص11.

2. Gen Chay در معنای: رود پهناور. واژه‌ی «‌چای»‌ ریشه‌ی ترکی- مغولی دارد و در متون کهن بازمانده به ترکی نیز دیده شده است. برخی از زبان‌شناسان این واژه را در ترکی دخیل می‌دانند. تلفظ آن در زبان مغولی Tshay// Tchay است. در متون فارسی به صورت «‌شای»‌ نیز وارد شده است. مانند کلمه‌ی Tchoban که یک‌بار به شکل «‌چوپان»‌ و یک‌دفعه نیز به صورت «‌شُبان»‌ (= شوبان) به فارسی راه یافته است. واژه‌ی «‌چای»‌ در ترکی پیش از فارسی وارد شده است.

3. به سبب غنای صائت‌ها در زبان ترکی و قلّت آن‌ها در فارسی و نیز به دلیل التصاقی بودن زبان توان‌مند ترکی از سویی و ترکیبی بودن زبان شیرین فارسی از سوی دیگر بسیاری از اسماء و لغات ترکی در فارسی شکل اصلی خود را باخته‌اند و حتی با کلمات قریب‌المخرج فارسی یکی انگاشته شده‌اند. چنان‌که مثلاً کلمه‌ی «‌تابوریز Taburiz»‌ که از دو جزء ترکی «‌تابور Tabur»‌ (= قبیله و تبار و نژاد) و «‌ایز Iz» ‌(پسوند اتصاف) ترکیب یافته در تکلم و کتابت فارسی به صورت تبریز(گویا: تب + ریز!) درآمده است(در این باب رک. مقاله‌ی نگارنده: «‌ریشه‌ی کلمه‌ی طبرستان»‌ در بولتن زبان ترکی ایرانی، ش4، تهران، 1366).

4. بسیاری از ترکی‌ستیزانی که در دوران سیاه ستم‌شاهی در تهران لانه کرده بودند، در راستای اسلام‌ستیزی و سیاست جداسازی علمای ترک از تبار و سرزمین آذربایجانیان، به جعل اسنادی دست زدند که حکایت از آن داشت كه گویا نظامی آذربایجانی نیست و از این‌که در میان ترکان زندگی می‌کند شرمنده است! در میان این اسناد جعلی به بیت زیر اشاره دارم که از زبان این نابغه‌ی قرن ششم جعل شده است:

چو دُر گرچه در بحر گنجه گُمم،

ولی از قهستان شهر قُمم!



جاعلین این بیت حتی به این مسأله توجه نداشتند که در متون تاریخی ایران اصطلاح قهستان(= کوهستان) به مناطق کوهستانی شمال ایران اطلاق می‌شده است نه مناطق کویری! به مناطق کوهستانی آذربایجان نیز «‌جبل»‌ گفته می‌شده است. چنان‌که نام «‌قطران‌التبریزی الجبلی»‌ را هم «‌قطران جیلی»‌(= یعنی گیلانی!) خواندند و خواستند او را نیز از محیط آذربایجان منفک کنند!

5. درباره‌ی معانی «‌ترک»‌ در ادب فارسی رک. «‌سیری در اشعار ترکی مکتب مولویه»‌ اثر نگارنده، چاپ1369، تهران.

6. رک. مقدمه‌ی علی گنجه‌لی بر مثنوی «‌لیلی و مجنون»‌ به تصحیح: محمد فاروق عورتونجا، ص18. و نیز: بانو نوشابه آراسلی، «‌نظامی و تورک ادبیاتی»‌ باکو،1980 م.، ص5. و نیز: هفته‌نامه‌ی سهند ش56، مقاله‌ی نگارنده: «‌نظامی گنجوی‌نین ادبیاتیمیزدا تأثیری»‌.

7. پیرامون حماسه‌های دده قورقود رک. مجله‌ی وحید، 1347، مجله‌‌ی یئنی یول، ش3، تهران، 1364 و کتاب هفت مقاله پیرامون فولکلور و ادبیات مردم آذربایجان اثر نگارنده. متن علمی و انتقادی کتاب دده قورقود را پروفسور دکتر محرم ارگین در سال 1954م. توسط دانشگاه استانبول چاپ کرده است و در تهران به کوشش آقای محمدعلی فرزانه در سال 1358 منتشر شده است.

8. درباره‌ی این نظرها رک. کتاب «‌آذربایجان ادبیاتیندا نظامی عنعنه‌لری»‌ اثر آقای دکتر قاسم جهانی، انتشارات علم، باکو، 1979 م. .

9. در باب این ترجمه‌ها رک. کتاب نظامی گنجوی اثر ر.آزاده، باکو، 1979م. .

10. سیاست ترکی‌ستیزی گرچه در دوران ستم‌شاهی به اوج خود رسید، اما پیوسته این سیاست از سوی تزویرکاران جاری می‌شد و علت آن نیز تنها این بوده است که پشتوانه‌ی متون گران‌قدر نظم و نثر ترکی، معارف اسلامی و مفاهیم قرآنی بوده است. تقریباً همه‌ی بزرگان ادب ترکی از ترکی‌ستیزی و ترکی‌ستیزان شکایت و گله داشتند. عاشیق پاشا در قرن هشتم می‌گوید:

تورک دیلینه کیمسه‌لر باخماز ایدی

تورکلره هرگز کؤنول آخماز ایدی



و فضولی - رضوان‌الله ‌علیه - در قرن دهم دست استغاثه به درگاه خداوند برمی‌دارد و می‌نالد که:

من تورک زباندان التفات ائیلمه‌کم.

اسناد فراوانی از امحاء آثار ترکی اکنون فرادست ما است. مثلاً اکنون در کتابخانه‌ی مرکزی دانشگاه تهران به نسخ خطی متعددی از دواوین شعر او و غیر آن برمی‌خوریم که بخش‌های ترکی آن‌ها را کنده‌اند و یا در رونویسی مجدد ننوشته‌اند. بر صدر بسیاری از این پاره‌ها نوشته‌اند: «‌چون مابقی دیوان، هم ترکی و هم خالی از هرگونه فایده‌ی ادبی بود(!) تنها به ذکر مطلع قصاید اکتفا شد. . .»‌

11. سید احمد کسروی در راستای فعالیت‌های اسلام‌ستیزی، ترکی‌ستیزی را نیز پیشه کرد و برای به کرسی نشاندن ادعای خویش دست به تحریف و جعل در تاریخ زد. طبق تئوری مجعول او زبانی تحت نام «‌آذری یا زبان باستان آذربایگان»‌ در سرتاسر آذربایجان فرضی کسروی وجود داشته است که مغولان آن زبان فرضی را برانداختند (= بریدند) و ترکی (مغولان که زبان ترکی نمی‌دانستند) را جایگزین آن کردند. کسروی حتی برای دادن نمونه‌هایی به این زبان فرضی، دست به جعل چند بیت و جمله زد و برخی ابیات و جملات طالشی، گیلکی و تاتی را نزد هم چید و نیز برخی کلمات فارسی موجود در ترکی آذربایجانی (نظیر آفتافا) را بازمانده از این زبان فرضی به حساب آورد. بعد از کسروی این تئوری دستموزه‌ای در تحقیقات پژوهش‌گران وابسته به رژیم خائن پهلوی شد و اینان سال‌ها به جعل امثله‌ای بر این زبان فرضی پرداختند و جزوات و کتاب‌های متعددی در این باب چاپ کردند ولی تاکنون کسی حتی یک صفحه متن اصیل به این زبان فرضی را کشف نکرده است که قواعد نحوی واحدی داشته باشد و بتوان ویژگی‌های یک زبان یا نیم‌زبان را در آن جست. البته باید گفت که در آذربایجان گذشته از زبان فراگیر ترکی، زبان‌ها و نیم‌زبان‌های متعدد نظیر طالشی، تاتی، ارمنی، عبری، کردی، گیلکی و جز آن وجود داشته‌اند که اکنون نیز در برخی مناطق به نشانه‌هایی از آن‌ها می‌توان برخورد، ولی هیچ‌یک از این‌ها «‌آذری قدیم»‌ نبوده‌اند و همه‌شان دارای متون ادبی و دستور زبان تاریخی هستند(برای تفصیل رک. گفتاری پیرامون زبان‌های ایرانی رایج در آذربایجان، ترجمه‌ی نگارنده، 1353، تهران).

12. درباره‌ی «‌مهر و مشتری»‌ رک. مقاله‌ی «‌عصار تبریزی»‌ در کتاب «‌زندگی و اندیشه‌ی نظامی»‌، ص182- 161.

13. مثنوی «‌جمشید و خورشید» را‌ دکتر محمد آقالین در سال 1975م. در ارزروم با حروف لاتین چاپ کرده است.

14. نقل از: شیخی، خسرو و شیرین، با کوشش پروفسور دکتر فاروق تیمورتاش، دانشگاه استانبول، 1980م.، ص1(متن).

15. همان، ص133.

16. کتاب دده قورقود، چاپ پروفسور محرم ارگین، ص1

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید