سخنرانی دکتر حسین محمدزاده صدیق
در فرهنگسرای طبیعت به مناسبت سالگرد بزرگداشت شهریار
در روز بیست و هفتم شهریور ماه 1387 در سالگرد وفات سید محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار)، در فرهنگسرای طبیعت، واقع در تهرانپارس مراسم نکوداشتی برگزار شد. در طی این مراسم که استاد، محققان، پژوهشگران و علاقهمندان به شعر و ادبیات ایران حضور داشتند سخنرانان هر کدام چند دقیقه در مورد صنایع ادبی و قابلیتهای شعری شهریار، خاطرات و وقایع پیرامون زندگی شهریار سخن گفتند. در ابتدای این مراسم از استاد دکتر حسین محمدزاده صدیق خواسته شد که در مورد شهریار، سخنانی ایراد فرمایند. استاد نیز در این سخنرانی کوتاه و چند دقیقهای (به علت کثرت برنامهها) به معرفی یکی از آخرین تصحیحات و تدوینهای خود یعنی کتاب «دو سهندیه» پرداختند. این کتاب که به زودی منتشر خواهد شد شامل فصول زیر است:
-
مقامه در سوک سهند (به فارسی)، سرودهی سید محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار).
-
برگردان فارسی مكتوب منظوم، سرودهی: بولود قاراچورلو (سهند)، برگردان: ح. م. صدیق.
-
متن تركی مكتوب منظوم، سرودهی بولود قاراچورلو (سهند).
-
منظومهی سهندیه (به ترکی)، سرودهی: سید محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار).
استاد در قسمتی از مقدمهای که بر این کتاب آوردهاند، مینویسند:
« ب. سهنددر چشم شهریار، شاعری است که شهریار او را «مصداق وصف کوه» میبیند،[1] او را «مشتاق اهل عشق» میشناسد،[2] شاعری که شاه كوهِ شعر و ادب است، به شعر خویشتن کمند بر اختران میاندازد[3] و فن از سیمرغ میگیرد[4] و چون شعر مینویسد، درّ و گوهر میپاشد[5] و «گل و پسته و قند» را در هم میآمیزد،[6] شاعری که در برابر نمدین کلاه وی، تاج شهریاری به کرنش درآورده است،[7] شاعری چارق به پا و مروارید بر سر،[8] که شعرش، کلام وحی است و خود، نجوا با فرشتگان دارد و آیهها بر لبش جاری است[9] . . .
شهریار سهند را بسیار دوست داشت. به او احترام عمیق و فزون از اندازه قائل بود. او، برای شهریار بسیار نرمخوی و خجستهروی بود. کوه فروزهای با صلابت و نهیبگری تند و خشن در رویارویی با کژیها و ناراستیها که به ناگاه در مقابل وی آهسته خویی فزون از اندازهای پیشه کند. از این رو، شهریار - این پیر هژیر- در کمند مهر او گرفتار آمد و خود را بازیافت و به گفتهی خود «جان او گرفت» و آوایش را «مژدهی صبح سپید» دانست و همزبانی با وی را که «طبعی به فرّ و شوکت زایندهرود داشت»، «راهی به ماوراء طبیعت» میدانست . . . »
در انتهای این مراسم نکوداشت- که موسیقی عاشیقی آذربایجان موجب رونق هرچه بیشتر آن بود- با حضور محققان و پژوهشگران بر روی صحنه، از مجسمهی شهریار، پردهبرداری شد. پس از آن، در مراسم افطاری ماه رمضان از استاد و دیگر شرکتکنندگان در این مراسم به نحو شایستهای پذیرایی گردید.
استاد سخنرانی خود را چنین ایراد فرمودند:
بسم الله الرحمن الرحیم
. . . . البته ما در تاریخ شعر جهانی ملل و اقوام مختلف شعرایی داریم که به اصطلاح اروپاییها شعر ناتوراليستي و رومانتيك و تغزلي بسرايند، به طبيعت توجه كنند و خصيصهي نوستالوژيك و بازگشت به خويشتن در ايشان بوده باشد. از دورهي جاهليت عرب از بُهتُري تا رابيندرانات تاگور هندي، اغلب شعرا در ميان ملل مختلف اين گونه قصايد، چكامهها، آثار كم حجم و پر حجم در اين نوع سرودهاند و منظومهي حيدربابايا سلام شهريار به لحاظ قبول خاطر و آوازهي كم نظير و نقش عظيم سياسي- اجتماعي، فلسفي- ادبي كه در منطقه و كشورهاي همجوار حتي در دورترين نقاط آسياي ميانه، اروپاي شرقي و نقاط مختلف داشت و به لحاظ بدايع انديشگي به جهت لفظ شناسي و معناشناسي از سوي اغلب محققان و پژوهشگران ادبي تا كنون اثري بينظير در نوع خود تشخيص داده شده است. بعد از سرايش و انتشار حيدربابايا سلام، بسياري از انديشمندان و شعراي آذربايجان بيشتر به سوي شهريار گرايش پيدا كردند. از اين ميان، سرايشگر و حماسهپرداز آذربايجان، «بولوت قرهچورلو سهند » را ميتوان نام برد.
شهريار بعد از شنيدن خبر فوت سهند بر خود لرزيد و مقامهاي در سوك سهند سرود كه من چند مصراعي از اين مقامه را ميخواهم بخوانم و ميدانيد كه پيش از این نیز مرحوم شهریار منظومهي بلند ديگري با نام سهنديه، براي سهند و در پاسخ به اشعاري كه سهند خطاب به ايشان سروده بود به نظم در آورده بود. شهريار اين گونه آغاز ميكند:
گویی سهند مرد؟!
باور نمیکنم.
کوهی که کان لعل بدخشان به سینه داشت!
کوهی کریم، کان همه سر چشمه زاد از او!
کوهی که پهن دشت مغان بود دامنش!
کوهی که قله وصل به الهام عرش از او
باور کنم که رفت به این سادگی به باد؟!
. . .
ای داد، روزگار
گویی دگر بلند نخواهد شد آن نوا؟
تکلیف من چه با غم بیهمزبانیام؟
باز این سکوت تلخ و فضای فشار سنج؟
. . .
من شعر رودکی که به سوك «شهید» گفت،
تکرار میکنم به رثای سهندِ خود:
«او یک تن و به چشم خرد،
از هزار بیش»
اوايل انقلاب است و شهريار خود در رديف اول انقلابيون قرار دارد. سهند نيز كسي است كه در بهمن 57 منظومهي بلند «خوش آمدي امام» را به زبان توانمند تركي سروده است. شهريار اينها را به ياد ميآورد و ميگويد:
با این قیام ملت و غوغای رستخیز،
در زیر بال پرچم پیروز انقلاب،
همراه با جهاد جوانان بیسلاح،
همراه سیل خونِ جگرگوشههای ما.
همراه با برادر و با بستگان من،
همراه با شهید درخشان، «مطهری »،
این هم «سهند » ماست که از دست میرود.
* * *
کوه سهند بود،
چون اصفهان که نصف جهان است وصف او،
طبعی به فرّ و شوکت زاینده رود داشت.
همت بلند و طبعْ بلند و نظرْ بلند،
دنیاش بالمزایده یک مشت خاک بود.
* * *
چون آبشار سلسله بند از ستیغ کوه،
الهامی از عوالم بالاش میرسید.
راهی به ماوراءطبیعت گشوده بود.
دل متصل به منبع و در سینه مخزنی،
سرشار از ذخایر الهام عشق داشت.
الهام بخش قافیه سازی چو من که شعر،
تنها به چارچوب عروضیش دیده بود.
سر مشق شعر در همه ابعاد شعر بود،
او شاعری که از چو منی باج میگرفت،
انگیزهی سرود «سهندیه »ی من اوست.
شهريار، سهنديه را خطاب به سهند و در شأن او و به احترام او سروده است.
مقامه بسيار بلند است و من مصدّع اوقات نميشوم. ان شاء الله سعي ميكنيم كه اين كتاب را براي سالگرد فوت سهند انتشار بدهيم. چند مصراع ديگر نيز ميخوانم و سخنم را به پايان ميبرم:
تا در گرفت شعلهی «حیدر بابا » در او
چون بمب منفجر،
فواره زد تنورهی آتشفشان او.
چندان به خود دمید که کوه سهند شد.
شد شاعری که شعر خود از آسمان گرفت،
شد شاعری که من سپر انداختم به او،
دریای شعر آذریاش را نهنگ شد.
والسلام
[1] او نه شاعیر کی داغېن وصفینه مصداق اونو گؤردۆم.
[2] عشق اهلینه مشتاق اونو گؤردۆم.
[3] آتار اولدوزلارا شعر ایله کمندی.
[4] اودا سیمرغدان آلماقدادې قندی.
[5] شعر یازاندا قلمیندن باخاسان دُر سپهلندی.
[6] سؤز دئینده گؤرهسن قاتدې گۆلۆ، پستهنی، قندی.
[7] باخ نه حؤرمت وار اۏنون اؤز دئمیشی تۆک پایاغېندا/ شهریارېن تاجی اڲمیش باشې، دورموش قاباغېندا.
[8] باشېنا ساورولان اینجی، چاربق اۏلموش آیاغېندا.
[9] وحیدیر شعری ملکلردی، پېچېلدېر قولاغېندا، آیهلردیر دۏداغېندا.