مؤلف: دکتر ح. م. صدیق تهران، نشر تکدرخت، 1388
در زیر پیشگفتار کتاب را در زیر میآوریم:
گرچه پیرامون عروض در شعر فارسی، در عصر ما آثار متعددی از سوی پژوهشگران و مدرسان این فن تألیف شده است، اما در باب عروض در شعر ترکی آذربایجانی جز دو تن، مرحومان اکرم جعفر[1]در باکو و صمد ظهوری[2] در تبریز، کسی تحقیقی جدید بیرون نداده است. ما، در این کتاب کوشیدیم ضمن معرفی هر دو اثر فوق، به تدوین علمی عروض ترکی بپردازیم.
کتاب ما شامل یک پیشگفتار و دو بخش عمده است. در پیشگفتار ضمن دادن تاریخچهای از عروض و یاد از عروضپژوهان صاحب نظریه، اوزان هجایی شعر ترکی را به کوتاهی معرفی کردیم و سپس مقدمات این فن را از تفعلهها، زحافات و ارکان عروضی شرح دادیم.
سپس در دو بخش دیگر کتاب، بحور متفقالارکان (7بحر) و مختلف الارکان (12بحر) و زحافات آنها را با امثله و شواهد کافی معرفی کردیم. در دادن مثالها از کتب دواوین شعر، از دیوانهای بایرک قوشچو اۏغلو، نسیمی، فضولی، ظفر، صائب تبریزی، سیدعظیم، واقف، هیدهجی، صراف و شهریاراستفاده کردیم و ارجاع به متن را با نشانهی اختصاری آوردیم. مثلا نوشتیم:«1ـ 2 فضولی». به این معنا که در منبعی که نشانهی اختصاری آن «فضولی» است، مثال از شعر دوم از بخش یک آورده شده است. و یا نوشتیم:«اعتنا ـ حسین دۆزگۆن». یعنی در منبعی که نام آن «حسین دۆزگۆن» است، مثال را از شعری با عنوان «اعتنا» آوردهایم. نشانههای اختصاری منابع را بلافاصله پس از این مقدمه خواهیم آورد.
گرچه موضوع کتاب ما عروض در شعر ترکی است، اما در جاهای مختلف لازم دانستیم از عروض در شعر عربی و شعر فارسی نیز صحبت کنیم و اگر ابیاتی از دواوین عربی یا فارسی ذکر کردیم، در پاورقی به منبع مورد نظر ارجاع دادیم.
امیدواریم این پژوهش ناچیز گامی در راه تدوین کامل عروض در شعر ترکی به شمار آید و برای طالبان آن مفید افتد.
بخشهای مختلف کتاب به شرح زیر است:
جدول اختصارات
بخش نخست: پيشگفتار
1. عروض چيست؟
1ـ 1. وجه تسمیهی علم عروض
2ـ 1. منشاء عروض
1ـ2ـ1. منشاء یونانی و هندی عروض
2ـ2ـ1. منشاء فارسی عروض
3ـ2ـ1. منشاء ترکی عروض
4ـ2ـ1. منشاء عربی عروض
3ـ1. عروض پژوهان معاصر
1ـ3ـ1. خانلری و کابلی
2ـ3ـ1. الول ساتن
3ـ3ـ1. بهرام سیروس
4ـ3ـ1. اکرم جعفر
5 ـ3ـ1. صمد ظهوری
2. شعر چیست؟
1ـ2. بيت
2ـ2. اجزاء بيت
3ـ2. واحد شعر
4ـ2. مصراع
5 ـ2. وزن
6 ـ2. انواع وزن
7ـ2. واج و هجا در ترکی
1ـ7ـ2. واج
2ـ7ـ2. هجا
8ـ2. انواع هجا در ترکی
9ـ2. اوزان هجايي
1ـ9ـ2. دو گونه سامانهی شعری
2ـ9ـ2. تركيبات هجایی
3. انواع شعر هجایی در ترکی
1- 3. قوشما
2- 3. گرايلی
3- 3. باياتی
4- 3. اوستادنامه
5- 3. دئگيشمه
6- 3. مخمس
7- 3. بئشليك
8- 3. منظومه
9- 3. ديوانی
4. عروض ترکی
1ـ4. اجزاء و تفعلهها
2 ـ4. اركان عروضی
3 ـ 4. تقطیع
5 ـ 4. شرح زحافات
6 ـ 4. اختیارات شاعری
7 ـ 6. بحر و وزن
8 ـ 9. اجزاء و بحور سالم و غیر سالم
9 ـ 9. مثمّن، مسدّس، مربّع
10 ـ 9. بحور متفقالأرکان
11 ـ 9. بحور مختلفالأرکان
بخش دوم: بحور متفقالارکان
1. بحر هزج
وزن رباعی
2. بحر رمل
تویوق
3. بحر رجز
4. بحر متقارب
5. بحر متدارَک
6. بحر كامل
7. بحر وافر
بخش سوم: بحور مختلفالارکان
1. بحر مضارع
2. بحر مجتث
3. بحر خفيف
4. بحر سريع
5. بحر منسرح
6. بحر مقتضب
7. بحر قريب
8 . بحر جديد
9. بحر مشاکل
10 . بحر بسيط
11. بحر طويل
12. بحر مديد
فهرست منابع
تقطیع
تقسیم شعر به هجاها و ارکان عروضی برای تطبیق با یکی از اوزان عروضی، تقطیع نامیده میشود. در تقطیع شعر به هجاها باید به چند نکته توجه کرد:
1. در تقسیم شعر به هجاها آنچه شنیده میشود اعتبار دارد نه آنچه که نوشته میشود. مثل خواب یا رسماً که در تلفظ خاب و رسمن هستند.
2. حرف مشدد دو حرف حساب میشود مثل حدّت که حددت است. یا مثل «قصّه» و «شکّر» در این بیت:
قصّهی شهد لبین شیریندیر از بس کئچمهرم،
ای شَکرلب، هاردا طوطی شکّرستاندان کئچر. (10 ـ2 صراف)
قصصهی شهد لبین شریندیرَ ز بس کئچمَرم،
ای شکَرلب، هاردا طوطی شککرستاندان کئچر.
3. های غیر ملفوظ، معادل یک مصوت کوتاه محسوب میشود مثل نامه، که «نامِ» است. های غیر ملفوظ در «دانه» و «گیزلهدیر» از تقطیع ساقط میشود:
موراگر بیر دانه تاپسا، گیزلهدیر تۏپراقدا. (1 ـ 2صراف)
مور اگر بیر دانِ تاپسا، گیزلَدیر تۏپراقدا.
4. واو ربط در صورتی که حرکت حرف ما قبل خودش محسوب شود، معادل یک مصوت کوتاه است. مثل من و تو که «منُ تو» است. یا چون واو ربط در این بیت:
صُبح چاغې شاد و خُرامانېدېن،
آی نه گؤزهل سئوملی انسانېدېن. (عاصم)
صُبح چاغې شادُ خُرامانېدېن،
آی نه گؤزهل سئوملی انسانېدېن.
5. واو بیان حرکت (واو بیان ضمه) که این واو حرکت حرف پیش از خود است و مصوت کوتاه حرف قبل از خود محسوب میشود. مثل خورشید، چو و دو که « خُرشید، چُ و دُ» هستند. این واو در هنگام تقطیع حذف میشود. یا همچون «تو» و «خُوشت» در بیت زیر:
بخوان لیلا! به آواز خوشت این رمز هستی را،
تو را جاوید و روئینتن نمود آثار موسیقی. (لیلا خانم)
بخوان لیلا! به آواز خُشت این رمز هستی را،
تُ را جاویدُ روئینتن نمود آثار موسیقی.
6. واو اشمام ضمه چون تلفظ نمیشود، هنگام تقطیع حذف میشود. مثل خواب و استخوان که «خاب» و «استخان» هستند.
پرید و رفت، به جا ماند خاطری از او،
به سان خواب پریشان خیال بس شیرین. (لیلا خانم)
پریدُ رفت، به جا ماند خاطری از او،
به سان خاب پریشان خیال بس شیرین.
7. نون ساکن پس از مصوت بلند هم اگر به هجای بعدی وصل نشود، در تقطیع محسوب نمیشود. مثل:
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها. (حافظ)
کِ عشقاسا نمود اوول ولی افتاد مشکلها.
8. الف و همزه گاهی به این دلیل که تلفظ نمیشوند، حذف میشوند. مثل کلمهی «اگر» در بیت زیر:
صبر قېلماق بارجا خوبلاردان اگر ممكن ایرۆر،
لیك ای سلطان خوبان! یۏخدور امكان سنسیزین. (مسیحی)
صبر قېلماق بارجا خوبلاردانَ گر ممکن ایرۆر،
لیکِ ی سلطان خوبان! یۏخدور امکان سنسیزین.
9. الف مدّی یک هجای بلند حساب میشود. چرا که الف و مدّ هر کدام یک حرف شمرده میشوند. مثل کلمهی «آب» در بیت زیر:
نه بنفشهدير، نه گُل، نه طوطی و شكّرستان،
خضر ایرۆر كیم منزل ائتمیش آب حیوان اۆستۆنه. (مسیحی)
نه بنفشهدیر، نه گُل، نه طوطیُ شککرستان،
خضر ایرۆر کیم منزل ائتمیش آب حیوان اۆستۆنه.
10. کسرهی اشباع که پس از مضاف میآید، هجای کوتاهی است که باید آن را به هجای بلند تبدیل کرد. مثل کسرهی «بلبل» در بیت زیر:
دانېشماز بلبل شیدا، گُلستان اۏلمایان یئرده،
کؤنۆل شاد اۏلماز هرگز باغ و بوستان اۏلمایان یئرده. (مُعجز)
11. حرف پیش از یای مفتوح و یای ماقبل مکسوری که به مصوت بلند «آ» ختم شود، یک هجای کوتاه است. مثل «سیه» و «گیاه». یا همچون «سیاه» و «میان» در دو بیت زیر:
اۆزۆنده اڲلهنیب خال سِیاهېن یا اوزاق یۏلدان،
طواف کعبه عزمیلن گلیب سلطان هندو دور. (13ـ 2صراف)
دیگر مپرس از حال دل جانا! که یک افسانه است،
وندر مِیان عارفان، آن نیز یک دیوانه است.(لیلا خانم)
12. آنچه که تلفظ میشود اما نوشته نمیشود، در تقطیع به حساب میآید:
کاف کافی آمد از بهر عباد،
صدق وعده کهیعص. (مولوی)
کهیعص، «کاف ها یا عین صاد» تلفظ میشود.
13. باید توجه داشت که موقع خواندن شعر استقلال کلمات از بین میرود و کلمات در حالی که در هم ادغام شدهاند تلفظ میشوند. مثل «الیمدن اختیارېم آلدې بیر دلدار بیهمتا» كه به صورت «الیمدنِختیارېمالدې بیر دلدار بیهمتا».
شرح زحافات
1 ـ قصر: در لغت به معنای کوتاه کردن و در عروض اسقاط حرف آخر و ساکن نمودن حرف ما قبل آخر (ضمه) رکن است. بدین ترتیب از:
مفاعیلن= مفاعیلْ
فعولن= فعولْ
باقی میماند که به آنها مقصور گویند.
2 ـ کفّ: که به معنی بازداشتن است، در اصطلاح عروض اسقاط صامت آخر (ن) از رکن است؛ که در این صورت از:
مفاعیلن= مفاعیلُ
فاعلاتن= فاعلاتُ
باقی میماند که به آنها مکفوف گویند.
3ـ خرب: در لغت به سوراخ کردن گوش پهن گویند و در عروض اسقاط حرف اول و آخر از رکن است. بدین ترتیب از:
مفاعیلن= فاعیلُ = مفعول (به جای فاعیلُ)
كه آن را اخرب میگویند.
4 ـ حذف: در اصطلاح اسقاط هجای آخر از رکن است.
مفاعیلن= مفاعی= فعولن (به جای مفاعی)
فاعلاتن= فاعلا = فاعلن (به جای فاعلا)
فعولن= فعو= فَعَل (به جای فعو)
آنها را محذوف مینامند.
5 ـ قبض: در لغت به معنای به پنجه گرفتن است و در عروض افتادن حرف پنجم از رکن است.
مفاعیلن= مفاعِلن
فعولن= فعولُ
که به آنها مقبوض میگویند.
6 ـ بتر: که معنای آن بریدن دم است در عروض اسقاط هجای اول و دو هجای آخر از رکن است.
مفاعیلن= فا = فع (به جای فا)
که آن را ابتر میخوانند.
7ـ خبن: در لغت به معنای درنوشتن، دوختن لباس و پیچیدن کنار جامه است تا کوتاه شود. در اصطلاح حذف حرف دوم از رکن است. که بدین ترتیب از:
فاعلاتن= فعلاتن
فاعلن= فعلن
مستفعلن= متفعلن= مفاعلن(به جای متفعلن)
باقی مانده آنها را مخبون مینامند.
8 ـ خبن و کفّ: پس از اعمال دو زحاف خبن و کفّ از:
فاعلاتن= فعلاتُ
باقی میماند که آن را مخبون مکفوف یا مشکول مینامند.
9 ـ خبن و حذف: پس از اعمال دو زحاف خبن و حذف، از:
فاعلاتن= فعلا= فعلُن (به جای فعلا)
که آن را مخبون محذوف میگویند.
10ـ صَلم: در لغت بریدن گوش از بیخ است. در اصطلاح باقی ماندن تنها دو هجای بلند از رکن است. در این صورت از:
فاعلاتن= فَعْلَنْ
میماند که آن را اَصْلَم میگویند.
11ـ جحف: باقی ماندن تنها یک هجای بلند از رکن است. بدین ترتیب از:
فاعلاتن= فع
میماند که به آن مجحوف میگویند.
12ـ طی: در لغت به معنای درهم پیچیدن و درنورديدن است. در عروض حذف حرف چهارم از ركن است.
مستفعلن = مستعلن= مفتعلن (به جای مستعلن)
مفعولاتُ= فاعلاتُ
که آنها را مطویّ مینامند.
13ـ ترفیل: ترفیل با اضافه نمودن یک هجا به آخر رکن ایجاد میشود. پس از اضافه کردن یک هجا به آخر:
مستفعلن= مستفعلاتن
حاصل میشود که آن را ترفیل میخوانند.
14ـ قطع: که در لغت به معنی بریدن است، در اصطلاح به افتادن حرف آخر رکن و ساکن کردن حرف پیش از آن گویند که بدین ترتیب از:
مستفعلن= مستفعلْ= مفعولن (به جای مستفعل)
فاعلن= فاعلْ= فعلن
باقی میماند که آنها را مقطوع مینامند.
15ـ رفع: در لغت به معنای از میان بردن و برطرف کردن است و در اصطلاح عروض افتادن هجای اول از رکن است.
مستفعلن= تفعلن= فاعلن (به جای تفعلن)
که آن را مرفوع میخوانند.
16ـ ثلم: در لغت به معنای رخنه و شکاف است و در اصطلاح افتادن حرف اول از رکن است.
فعولن= عولن= فعلن (به جای عولن)
که آن را اثلم مینامند.
17ـ حذذ: در لغت به معنای کوتاهی و سبکی دُم است و در اصطلاح عروض اگر از رکن فاعلن تنها یک هجای بلند بماند آن را حذذ یا احذ مینامند.
فاعلن= فا= فع (به جای فا)
18ـ مطوی موقوف: توضیح این که طی و وقف در رکن مفعولات به طور همزمان اعمال میشود. به این نحو که ابتدا بر اثر اعمال طی حرف چهارم از مفعولات را حذف کرده آن را به فاعلاتُ تبدیل میکنند. سپس بر اثر اعمال وقف حرکت ضمهی آخر رکن را ساکن کرده، آن مطوی موقوف میگویند.
مفعولات= مفعلات= فاعلاتُ= فاعلاتْ
19ـ مطوی مکشوف: توضیح این که طیّ و کشف در مفعولات به طور همزمان اعمال میشود. به این نحو که ابتدا بر اثر اعمال طیّ حرف چهارم از مفعولات حذف کرده به مفعلاتُ تبدیل میکنند و آن را مطویّ مینامند. آنگاه بر اثر اعمال کشف هجای کوتاه آخر اسقاط شده مفعلا از رکن باقی میماند. آن را به فاعلن تبدیل کرده مطویّ مکشوف میگویند.
مفعولات= مفعلاتُ= مفعلا= فاعلن
20ـ شتر: افتادن حرف اول و پنجم از رکن است. به این ترتیب از:
مفاعیلن= فاعلن
میماند که آن را اشتر خوانند.
21ـ نحر: در لغت به معنی قربانی کردن است و در عروض انداختن دو هجای اول از رکن و حذف حرف آخر است؛ که از:
مفعولاتُ= لاتُ= فع (به جای لا)
باقی مانده آن را منحور میگویند.
22ـ وقف: در لغت به معنای ایستادن و آرام گرفتن است. در اصطلاح عروض ساکن کردن حرف هفتم متحرک از رکن مفعولاتُ است. پس:
مفعولاتُ= مفعولان (به جای مفعولاتْ)
که آن را موقوف مینامند.
23ـ مطوی موقوف: توضیح این که طیّ و وقف در مفعولاتُ به طور همزمان اعمال میشود. به این نحو که ابتدا بر اساس طیّ حرف چهارم از رکن مفعولاتُ را حذف کرده آن را به مَفعِلاتُ تبدیل میکنند. آنگاه با اعمال وقف آن را به فاعلان تبدیل کرده آن را مطوی موقوف میخوانند.
مفعولاتُ= مفعِلاتُ= فاعلانْ (به جای فاعلاتْ)
اختیارات شاعری
در شعر وزنی، شاعر ملزم است که به نظم هجاها و تعداد و کمیت آنها توجه كند. چرا كه كوچكترين بینظمی و تغییر باعث اختلال در وزن شعر میشود یا این که وزن را تغییر میدهد. البته گاهی میان هجاها اختلافی وجود دارد اما چندان آشکار نیست و تشخیص آنها از طریق سمع مشکل است. در این گونه موارد شاعر آگاهانه یا ناآگاهانه از اختیارات شاعری بهره گرفته است. پرکاربردترین اختیارات شاعری عبارتاند از:
1ـ آمدن یک هجای کوتاه به جای یک هجای بلند:
بو دۆشگۆن، غصّه و غمدن یئتیبدیر جانا یا مولا !
یئتیرسین تا اؤزۆن بو صحن و بو ایوانا یا مولا ! (2/2ـ1هیدجی)
هجای ششم مصراع اول«وُ» و مصراع دوم «بو» به جای یک هجای بلند نشسته است.
2ـ آمدن یک هجای بلند به جای یک هجای کوتاه:
مست است یار و یاد حریفان نمیکند،
ذکرش به خیر ساقیِ مسکیننواز من. (حافظ)
هجای هفتم مصراع دوم، «قی» به جای یک هجای کوتاه آمده است.
ساخلایېب ساقی بلورین جامی سیمین ساقدا،
گؤستریر آیات کبرا، انفس [و] آفاقدا. (1ـ2صراف)
هجای دهم مصراع اول، «می» به جای یک هجای کوتاه آمده است.
3ـ آمدن فعلاتن به جای فاعلاتن رکن اول:
بارها گفتهام و بار دگر میگویم،
که من دلشده این ره نه به خود میپویم. (حافظ)
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن/ فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
هر سر مویِ کجینده دۆزۆ مین عالم وار،
نئجه وئررم سنی بیر عالمه، قوربان گؤزۆنه!( 80 ـ2صراف)
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن/ فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
4ـ آوردن یک هجای بلند به جای دو هجای کوتاه یا برعکس که به آن تسکین میگویند:
سنه «قاشقایې دئدیم، داغ چیچڲی،
یارا جانان، یادا طوفان گلدین. (حسین دۆزگۆن)
فاعلاتن فعلاتن فعلن/ فاعلاتن فعلاتن فعلن.
5 ـ جابهجا شدن یک هجای کوتاه و یک هجای بلند کنار هم که به آن قلب میگویند:
کیست که پیغام من به شهر شروان برد،
یک سخن از من بدان مرد سخندان برد. (خاقانی)
در هجاهای هشتم و نهم مصراعها اختلاف دیده میشود که در مصرع اول (. ـ) و در مصرع دوم (ـ .) است.
بحر و وزن
اگر یک یا چند رکن از ارکان و افاعیل عروضی که در تقطیع به دست میآید، به طور متناوب تکرار شود، وزن اصلی یک بحر به وجود میآید. برای مثال اگر وزن دستهای از اشعار از تکرار «مفاعیلن» حاصل شود بحر هزج به وجود میآید. تعداد بحرهای متداول در اشعار ترکی، عربی و فارسی نوزده بحر است که نام آنها بدین قرار است: هزج، رمل، رجز، متقارب، متدارک، منسرح، خفیف، مضارع، مقتضب، سریع، مجتث، طویل، مدید، بسیط، وافر، کامل، غریب، قریب و مشاکل.
از میان این اوزان آنچه در ترکی آذری کاربرد دارد، دوازده بحر زیر است:
هزج، رمل، منسرح، رجز، مضارع، مجتث، خفیف، متدارک، متقارب، کامل، سریع و مقتضب.
اجزاء و بحور سالم و غیر سالم
بحر سالم آن است که در اجزا و ارکان آن تغییر یا زحافی ایجاد نشده باشد. مثل این بیت که در بحر هزج مثمن سالم است و به تکرار هشت بار مفاعیلن تقطیع میشود:
الیمدن اختیارېم آلدې بیر دلدار بیهمتا،
کی وار پیدالېغې پنهان، ولی پنهانلېغې پیدا. (5-1 ظفر)
بحر غیر سالم آن است که در اجزا و ارکان آن با کم و زیاد شدن حروف و حرکات تغییر یا زحافی ایجاد شده باشد. مثل مفاعیلن که با حذف یک هجای بلند از آخر آن به مفاعی (فعولن) تبدیل میشود. مثل این بیت که در بحر هزج مسدس محذوف است:
چېخار غمدن بنی یا کردگارا!
نهان عیبیم سنهدیر آشکارا. (11-1 ظفر)
دیدگاهها
من دنبال این کتاب هستم ، نمی تونم پیداش کنم
لطفا راهنمایی کنید
تشکر
پاسخ
امسال در نمایشگاه کتاب تهران میتوانید این کتاب را از غرفه نشر تکدرخت خریداری نمایید
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا