به دعوت هیئت برگزار کننده‌ی همایش «همگرایی ایران و ترکیه» در دانشکده‌ی «مطالعات جهان» وابسته به دانشگاه تهران، استاد در روز سه‌شنبه 8/9/1390 در پنل ادبیات این همایش حضور یافتند و در موضوع «پیروان صائب تبریزی در تاریخ شعر عثمانی» سخنرانی کردند. دکتر صدیق سخنران و تنها استاد ایرانی این پانل بودند و طبق معمول، با حرارت و دغدغه‌ی استادانه‌ای سعی در تفهیم مطالب به حاضران داشتند. پروفسور دکتر فخرالدین قورخماز و پروفسور دکتر متین آق‌قوش مهمانان این همایش از استاد دعوت کردند که در این موضوع در دانشگاه‌های ترکیه هم سخنرانی ایراد کنند.

 

 

متن سخنرانی استاد را در زیر نقل می‌کنیم:

سبك صائب

در

گستره‌ی شعر عثمانی

 صائب تبریزی در سال 1010 هـ . متولد شده و در سال 1085 هـ . وفات كرده است. چهار شاعر معروف عثمانی یعنی فهیم قدیم (متوفی در 1057 هـ . / 1647 م.)، عصمتی (متوفی در 1077 هـ . / 1665 م.)، نائلی (متوفی در 1077 هـ . / 1666 م.) و نشاطی (متوفی در 1085 هـ . / 1674 م.) هم‌روزگار صائب بودند و هر چهار تن از پیشتازان انتقال سبك صائب به گستره‌ی شعر عثمانی هستند. سبكی كه بعدها معروف به «سبك هندی» شد. صائب، آوازه‌ و قبول خاطری را كه در میان شعرای عثمانی یافت، در جاهای دیگر به دست نیاورد. پس از ظهور چهار شاعر نام‌آور فوق، خیل عظیم شعرا به سبك صائب روی آوردند و در تاریخ ادبیات عثمانی دگرگونی‌های ماهوی ایجاد كردند.

دیوان صائب در اغلب مكاتب عثمانی همراه دیوان حافظ و گلستان سعدی تدریس می‌شد.[1] در زمان خود صائب از سوی شعرای عثمانی بر دیوان شعرش شرح نوشته شد. مانند شرحی كه «ابوبكر نصرت افندی» در سال 1178 هـ . نوشته است. وی در سرآغازی كه بر شرح خود نوشته گوید:

عندلیب اصفهانین شیوه‌ی آغازه‌سی،

آشنای گوش جاندیر، ترجمان ائتمز قبول.

نوبهار فیض حقدن گلستان حكمته،

گلدی تنها، بولدو نصرت، مطربی توتدو اصول.[2]

وی كتاب دیگری موسوم به «شرح تائیه‌ی صائب» دارد.[3] بعدها «عمر فائق بن عبدالله» حجم وسیعی از دیوان صائب را به طور منظوم به تركی عثمانی ترجمه كرد.[4] «سلیمان فهیم» و «احمد جودت» نیز «شرح دیوان صائب» نوشته‌اند.[5] برگزیده‌های متعددی از تك‌بیت‌های صائب ترتیب یافته است كه در میان آن‌ها كتاب «حكمیات صائب» معروف است. در این كتاب 1275 بیت در موضوعات فلسفی مختلف تحت عنوان‌های خاصی انتخاب شده است.[6]

یك قرن بعد از وفات صائب، پرآوازه‌ترین شاعر تاریخ ادبیات عثمانی یعنی «شیخ غالب» ظهور كرد كه شعرش اوج سبك صائب در شعر عثمانی به شمار می‌رود. می‌توانم ادعا كنم كه تا دوره‌ی تنظیمات، سبك رایج در آفرینش شعری شعرای عثمانی، سبك صائب بوده است. جالب است كه بگویم نسخ خطی شعرای سبك صائب بیش از هر كشور دیگر، در تركیه موجود است. مانند دیوان‌های صائب، كلیم، عرفی و شوكت بخاری كه از برخی از آن‌ها نزدیك 70 نسخه‌ی خطی در كشور تركیه بازشناسی شده است.[7]

این سبك در دوره‌ی «تنظیمات» نیز مورد توجه شعرای ترك قرار گرفت. حتی شاعرانی مانند توفیق فكرت، نامق كمال، جناب شهاب‌الدین، احمد هاشم و دیگران پیروی از شیخ غالب می‌كردند و سبك صائب را با جریان سمبلیسم كه از شعر فرانسه اخذ شده بود، رو در رو می‌نهادند. در مقاله‌ی كوتاه حاضر، بنا دارم كه پس از دادن شناختی از سبك شعری صائب، به معرفی چند تن از صائبی‌سرایان تاریخ شعر عثمانی تا شیخ غالب بپردازم.

«‌سبک هندی»‌ اصطلاحی است که سال‌ها بعد از وفات صائب تبریزی از سوی برخی برای نامیدن شیوه‌ای که صائب خود، آن‌ را «‌طرز غریب»‌، «طرز نو»، «‌طرز تازه»‌ و «‌معنی نازک»‌ می‌نامید، به کار برده شد. ظاهراً مرحوم بهار که این سبک سخن‌پردازی را خوش نداشت، این اصطلاح را جا انداخت. سبک جای گفتگو به این دلیل پیدا شده که «از قرن نهم به بعد، گروهی از شاعران، در پی آن برآمدند که از تقلید و تکرار بپرهیزند.»[8] خود صائب نیز می‌گوید:

چون کعبه برازندگی‌ام در نظر خلق،

زان است که من جامه‌ی پوشیده نپوشم.
صائب منم آن نغمه‌سرا، کز دل پر جوش،

موقوف بهاران نبود جوش و خروشم.


و یا:

از زلف یار رنگ دگر برگرفته‌ایم،

مومیم اگرچه نکهت عنبر گرفته‌ایم.
پیش کسی دراز نگشته است دست ما،

ما چون چنار ز آتش خود درگرفته‌ایم.

صائب ز نقطه‌ریزی کلک سخن طراز،

روی زمین تمام به گوهر گرفته‌ایم.

 

صائب، خود از سبک خویش این‌گونه نام می‌برد:[9]

کیست بر صفحه‌ی ایام به غیر از صائب،
کز زبان قلمش «‌معنی رنگین»‌ ریزد.

 

و یا:

صائب همه «‌رنگین سخنان»‌ مست و خرابند،
زین باده‌ی گلرنگ که از جام تو گل کرد.

 

دامن هر گل  مگیر و گرد هر خاری  مگرد،
طالب «‌حسن غریب»‌ و «‌معنی بیگانه»‌ باش.

 

«‌فکر رنگین»‌ تو صائب ز خیالات دگر،
چون گل سرخ ز خار و خس بستان پیداست.

 

همگنان استاد دانندم که از معنی و لفظ،
«‌شیوه‌ی تازه»‌ نه رسم باستان آورده‌ام.

 

و یا آن ‌را فقط «‌طرز»‌ می‌نامد:

میان اهل سخن امتیاز من صائب،
همین بس است که با «‌طرز»‌ آشنا شده‌ام.

 

 

به «طرز تازه» قسم یاد می‌کنم صائب!
که جای بلبل آمل در اصفهان پیداست.

 

ز «طرز تازه» صائب! داغ‌ داری نکته‌سنجان را،
عجب دارم کز آمل چون تو خوش‌گفتار برخیزد.

 

هر که چون صائب به «طرز تازه» دیرین آشناست،
دم به ذوق عندلیب باغ آمل می‌زند.

 

در جایی از «طرز تازه» و نیز از نبوغ حیرت‌انگیز خویش سخن گفته است:

در کودکی از جبهه‌ی من عشق عیان بود،
گهواره ز بی‌تابی من تخت روان بود.

 

هر عقده‌ای که زلف سخن داشت باز کرد،
صائب! زبان خامه‌ی مشکل‌گشای من.

 

کیست بر صفحه‌ی ایام به غیر از صائب،
کز زبان قلمش معنی رنگین ریزد؟

 

و یا این که آن را «معنی بیگانه» می‌خواند:

مرا چو «معنی بیگانه» مغتنم دانند،
که آشنایی من آشنایی سخن است.

 

یاران تلاش تازگی لفظ می‌کنند،
صائب تلاش «معنی بیگانه» می‌‌کند.

 

روز و شب آورده‌ام در «معنی بیگانه» روی،
چون کنم صائب، ندارم آشنا روی دگر.

 

صائب تتبع محمد بن سلیمان فضولی شاعر قرن دهم هجری می‌کرد، و اصطلاح «‌طرز»‌ و «‌طرز تازه»‌ را نیز از او ستانده است. عهدی، از تذکره‌نگاران و زندگی‌گزاران نامبردار تاریخ ادبیات ترکی، در «‌تذکره»‌ی معروف خود، شیوه‌ی شعر ترکی و فارسی فضولی را «‌طرز تازه»‌ می‌نامد و می‌گوید:

«‌تازه طرز»‌ده  مخترع و طریق معانیده مبدع، و شاهد فکری، الفاظ پاک ایله مزیّن و گون کیمی جامه‌ی زرّین معنی ایله اعیان ایچینده معیّن و لسان تازیده اولان ابیاتی فصحای عربده مشهور و گفتار نوایی آئینی ترکان جغتای یانیندا مذکور و زبان فرسده اولان دیوانی، پسندیده‌ی هر مرز و بوم و اشعار «تازه طرز» ترکی‌سی مقبول ظرفای روم اولموشدور.»‌[10]

لطیفی نیز در «‌تذکره»‌ی خود می‌گوید: «‌تازه طرز»‌ینه غریب بیر طرز دلفریب و اسلوب عجیبی واردیر. طرزینده مبدع و طریقینده مخترع دیر.»[11]               

فضولی در این شیوه‌ی بیان، خود را پیرو و تالی امیر علیشیر نوایی می‌داند و در طرز بدیعی که آفریده است، پیروی او را می‌کند. از ویژگی‌های «‌سبک غریب»‌ و «‌طرز تازه»‌ که امیر علیشیر نواییدر شعر ترکی آورده است، معادل‌سازی در ابیات است، به گونه‌ای که در یک مصراع، تصویری ذهنی و انتزاعی و تجریدی از یک مفهوم اخلاقی می‌دهد و در مصراع دیگر معادلی عینی و ملموس و «‌این‌جهانی»‌ بر آن می‌سازد و زبان شعر را به شیوه‌ی گفتاری و عامیانه‌ی آن نزدیک می‌کند و از ضرب‌المثل‌ها و کنایات و عبارات فولکلوریک فراوان سود می‌جوید.

مکتب نوایی که فضولی آن‌ را «‌طرز تازه»‌ نامیده و به اوج رسانیده است، در تاریخ مکاتب شعر ترکی، در اعتراض به «‌سبک یسوی»‌ ایجاد شد. سبک یسوی در سبک‌شناسی شعر ترکی ویژگی‌های شعر سبک عراقی در فارسی را دارد و سبک‌شناسان، «‌خواجه احمد یسوی»‌ را از نام‌آوران این شیوه‌ی سخن‌پردازی می‌شناسند.

محمد بن سلیمان فضولی طرز تازه و شیوه‌ی «‌نوایی»‌ را پسندیده و دو دیوان ترکی و فارسی خود را در این شیوه پرداخته است و اغلب غزل‌های وی نوعی نظیره‌سازی به دیوان نوایی است. حتی مطلع غزل سرآغاز دیوان ترکی وی:

قد اَنارَ العشقُ للعشاقِ مِنهاجَ الهُدا،
سالک راه طریقت عشقه ائیلر اقتدا.[12]
                                      

نظیره‌ایی بر مطلع غزل سرآغاز دیوان نوایی:

اَشْرَقَت مِن عکسِ شَمعِ الکَأسِ اَنوارُ الهُدا،
یار عكسین می ده گؤردیپ جامدن چیقدی صدا. [13]

 

 

است و در ابیات هر دو غزل ویژگی‌های بارز «‌طرز تازه»‌ مشهود است.

فضولی در دیوان ترکی خود گرچه از مولانا لطفی هروی و مولانا سکاکی نیز- که به شیوه‌ییسوی شعر می‌سرودند - تأثیر پذیرفته، اما در اصل پرچم‌دار طرز تازه‌ی نوایی بوده است و در دیوان فارسی نیز آن ‌را تجربه کرده است:[14]

منقّش گشت رخسارم به خون چون لاله‌زار، آن به،
همدم ما بود غم، درد سر از ما کرد کم،
که مالم بر کف پای تو رخسار منقش را.
غالباً دلگیر شد از گریه‌ی بسیار ما.
***

سوخت آهم چرخ را من می‌خورم خوناب از او،
نیست جز خونابه آتش را نصیبی از کباب.
***

شکرخدا ز دردسرم رسته‌اند خلق،
در من ز ضعف، طاقت افغان نمانده است.
***

نیست جز لیلی بقای عشق مجنون را سبب،

ضایع است آن کس که بر گل‌چهره‌ای منسوب نیست.

***

می‌چکد هر دم خوی از رخسار آتشناک او،

حیرتی دارم ز آتش، کآب از او چون می‌چکد!

***

نعمت دنیا به جاهل گر رسد، نبود عجب،
هست عادت، قفل را لاف زبان می‌پرورد.

 

صائب تبریزی در دیوان فارسی خود، نظیره‌سازی جادو بیان بر نوایی و فضولی است و «‌طرز تازه»‌ را از آنان آموخته و در تاریخ شعر فارسی وارد و ایجاد کرده است. به تورّقی در دیوان‌های هر سه شاعر می‌پردازم:

نوایی:

تاپمیش اول یوز قطره- قطره قویدان اؤزگه آب و تاب،
قایدا وه- وه مونجا کوکب، ظاهر ائیلیب آفتاب؟ 

صائب:

از لطافت بس که دارد چهره‌ی او آب و تاب،
آفتابی می‌‌شود رنگش ز سیر ماهتاب.[15]

 نوایی:

ای ساچین آشفته‌سی یوز خیل سودایی مزاج،
گؤرمه‌دیک زنجیر هم سئودایا باعث هم علاج.

 فضولی:

منحرفدیر ساقیا اندوه دنیادان مزاج،
باده توت کیم علّت اندوها غفلتدیر علاج.

 صائب:

بر رخ ممکن بود پیوسته گردِ احتیاج،
لازمِ این نشئه افتاده‌ست دردِ لاعلاج.
 

نوایی:

یئنی گؤرکوزدو ساووق آه و ساریق رخسار صبح،
گر نهانی مهردن مین دک ایمس بیمار صبح.
 

فضولی:

گر دگیل بیر ماه مهریله منیم تک زار صبح،
باشین آچیب نیشه هر گون باخاسین ییرتار صبح.

 صائب:

قرص خورشید است اوّل لقمه‌ی مهمان صبح،
چون توانم داد شرح نعمت الوان صبح.
 

و یا:

تا به کی همچون سگان گیرد تو را در خواب، صبح؟
چون گل از شبنم بزن بر چهره‌ی خود آب صبح.

 و یا:

چاک خواهد سر برآرد از گریبانم چو صبح،
رفته- رفته می‌کند گل داغ پنهانم چو صبح.
 

نوایی:

خرّم اولدو باغ و یئر گُلدن، ایچیمده غم هنوز،
گُلدو هر یان غنچه و کؤنلوم ایشی ماتم هنوز.
 

فضولی:

عالم اولدو شاد سندن، من اسیر غم هنوز،
عالم ائتدی ترک غم، من ده غم عالم هنوز.

 صائب:

خاکِ من بر باد رفت و دُردی آشامم هنوز،
توتیا شد جام و می باقی‌ست در جامم هنوز.

 و یا:

از سرشک گرم، زرّین است مژگانم هنوز،
می‌چکد آتش چو شمع از رشته‌ی جانم هنوز.

 نوایی:

باغ آرا نه سرو ایتیرمین آرزو نه گُل هوس،
دهر باغیندان منه بیر سرو گل‌رخسار، بس!

 فضولی:

ای کؤنول اول خنجر مژگانا ائیلرسن هوس،
قصه جان ائتدین بقای عمردن پیوندی کس.

 صائب:

دردِ پیری را جوانی می‌کند درمان و بس،
آه کاین درمان نباشد در دکان هیچ‌کس.

 و یا:

می‌کنم سیر گل از چاک گریبان قفس،
نبض گلشن را به دست آورده‌ام از خار و خس.

 فضولی:

محنت عشق ای دل آساندیر دئیو، چوخ وورما لاف،
عشق بیر یوکدورکی خم بولموش اونون آلتیندا قاف.

 صائب:

نیست بر آیینه‌ی دردی کشان گرد خلاف،
می‌توان چون جام می دیدن تهِ دل‌های صاف.

 نوایی:

قاشلاریندان کیم ایرور قانلیق کؤنول ایچره خیال،
اول قیزیل کاغذدا نوندور بو شفق ایچره هلال.

 فضولی:

چرخ هر آی باشینا سالمیش قاشیندان بیر خیال،
بو جهتدندیر هر آی باشیندا اولماق بیر هلال. 

 صائب:

بدر از روشنی عاریه گردید هلال،
کوته‌اندیش محال است کند فکر محال.
 

نوایی:

تا ییغیت ایردیم قاریلارغا کؤپ ایردی خِدمتیم،
قاریغان چاغدا ییغیتلرگه آغیردیر صحبتیم.

 فضولی:

زایر میخانه‌یم مغ سجده‌سیدیر طاعتیم،
عشق پیریم نقد جان نذریم توکّل نیّتیم.

 صائب:

از هوای تر برافروزد چراغ عشرتم،
رشته‌ی باران بود شیرازه‌ی جمعیّتم.

 نوایی(در دیوان فارسی):

ای خاک سر کوی تو گشتن هوس ما،
بر پای شکست بوسه زدن ملتمس ما.[16]

 صائب:

در غنچه‌ی دل زنگ برآرد هوس ما،
رسوانی گلبانگ ندارد جرس ما.

 فضولی:

نقطه‌ی خالینا باغلانمیش ایدی جان و کؤنول،
گزمه‌دن دایره‌ی دُورده پرگار هنوز.

 صائب:

ائیله‌بیبدیر نقطه‌ی خالین منی پرگارسیز،              

یوخسا دریا اوزره هر بیر قطره‌نین دُورانی وار.

 

باید گفت که صائب تبریزی اوج و قلّه‌ی اندیشه‌ورزی در تمامت تاریخ شعر فارسی است. گلچین معانی، ترتیب دهنده‌ی «فرهنگ لغات اشعار صائب» که عمری در تتبّع دیوان وی گذرانده است، در مقابل خلاقیت شعری وی به حیرت می‌افتد و حیرت خود را چنین بر زبان جاری می‌سازد:«صائب اعجوبه‌ی دهر است که نظیرش نبوده و نیامده و نخواهد آمد!»[17]

پیروان و هم‌قلمان صائب نیز این شیوه را ستوده‌اند. مانند کلیم همدانی:

می‌رمم از هر که باشد آشنای من کلیم،
آشنای معنی بکرم که آن بیگانه است.

 

و یا:

آن نگاه آشنا سرمشق فکرم شد کلیم،
آشنایم با هزاران معنی بیگانه ساخت.

 

اشرف مازندرانی:

آشنای من به غیر از معنی بیگانه نیست،

جز خیالات غریبم چون قلم در خامه نیست.

 

صائب تبریزی و پیش از او فضولی در سبک و شیوه‌ی نوینی که در شعر فارسی ایجاد کردند، در روزگار خود دست به نوآوری‌های بدیعی زدند که می‌توان آن‌ها را به ترتیب زیر طبقه‌بندی کرد:

1. آوردن ردیف‌های بلند در شعر که در آثار شعرای دیگر سابقه ندارد. در غزل‌هایی که به سبک ترکی سروده می‌شوند. غالباً ردیف‌های بلند از قبیل: می‌سازد مرا، می‌شود پیدا، می‌بریم ما، می‌باید شدن و غیره به چشم می‌خورد که یکی از عوامل تشکیل دهنده‌ی «طرز ادا»ی خاص این سبک است و اصولاً غزل بدون ردیف در این سبک نادر است.[18]

2. ایجاد وحدت عرضی در غزل، بدین گونه که هر بیت استقلال معنی پیدا می‌کند و با بیان یک مضمون تمام می‌شود و ابیات به وسیله‌ی قوافی و ردیف‌ها پیوند پیدا می‌کنند و شاعر در بیان مضمون به نهایت ایجاز و کمال اختصار دست می‌یابد و مجبور نیست که توالی طولی معنایی را در ابیات حفظ کند.

3. دوری از ابتذال در شعرسرایی، بدین معنی که چون شاعر مجبور است در هر بیت مضمون تازه بیارد، و به خود اجازه نمی‌دهد مضمون تکراری و یا کهنه بیاورد، از این رو، پیوسته تازگی و طراوت در شعر حفظ می‌شود.

4. وسعت دید شاعر به مضامین کهنه، بدین معنی که یک موضوع را با زاویه دیدهای مختلف و جورواجور و به طرزهای تازه بیان می‌کند. مثلا:«بیابان‌گردی مجنون» را که مطلبی قدیمی و کهنه است غالب شاعران این سبک مکرراً به طرز تازه‌ای بیان و ادا کرده‌اند. مانند:

داغ هر لاله که بر سینه‌ی هامون باشد،            

مهری از محضر رسوایی مجنون باشد.


و یا:

 سـطـری از دفتـر سـرگشتـگـی مجـنون اسـت،          

 گردبادی که در این دامن صحراست بلند.»[19]

 

5. اشعار سبک صائب هیچ‌گاه تکراری نیست و به خلاف سبک‌های قبل از صائب که مضامین شعر فقط در زلف و یار و دلدار و کنار جویبار خلاصه می‌شد، وی دریایی از مضامین بکر وارد شعر فارسی کرد.

6. صائب توانست غزل فارسی را از چنگ «مغازله»های بی‌مزه نجات دهد و آن را «میدان اندرزگویی، ارسال المثل و مطالب عرفانی» کند.

7. در سبک صائب، شعر فارسی به اعتلا رسید. بدین معنی که اندیشه و تفکر وارد شعر شد و شاعر از سطحی‌‌نگری و ابتذال‌گویی خلاصی یافت و شعر به سوی تعمیق اندیشه و تفکر فلسفی و اجتماعی در جامعه سوق داده شد.

8. سبک صائب از مرزهای محدود مضامین شعر فارسی عبور کرد و به شاعر حق داد که «از همه‌ی اشیاء، امور و پدیده‌های پیرامون خود از قبیل قالی، شیشه، میوه، بخیه، گردباد، سیل، عنکبوت و غیره جهت یافتن مضمون و معنی استفاده کند.»[20]

9. سبک صائب سبب شد شاعر فارسی‌زبان که در مالیخولیای شاهدبازی و یاوه‌پردازی اسیر بود، کنار کشد و اندیشمندان، فیلسوفان، ناصحان و اندرزگویان به صحنه‌ی شعر و شاعری بیایند و شعر را با حکمت یکی سازند.

10. توجه به مسائل حاد سیاسی و اجتماعی نیز از ویژگی‌های بارز این سبک است. به گونه‌ای که شعر از چنگال کاخ و خانقاه نجات یافت و به میان مردم کوچه و بازار رفت.

11. شاعر سبک صائب به استفاده‌ی وسیع از امثال و کنایات فولکلوریک روی آورد که قرن‌ها از سوی عوام مردم صیقل یافته و دربردارنده‌ی چکیده‌ی اندیشه‌های والای فلسفی و تجربیات زندگی و جوهر اندیشگی آنان است.

12. شاعر بر بهره‌جویی ماهرانه از تشبیه و مجاز و استعاره و کنایه و ارسال‌المثل و جز آن با دست باز و میدان فراخ رو در رو شد و به استفاده از سخن‌سنجی و بیان مضامین عمیق در قالب‌های مناسب موفق شد.

 صائب، همان‌گونه که در دیوان فارسی، پیروی فضولی کرده و سبک و طرز نوین او را به کمال رسانیده است، در ترکی‌سرایی نیز پیوسته نظر بر اشعار او داشته است. مضمون‌پردازی‌های ناب خود را در ابیاتی هم‌وزن و هم‌قافیه با غزل‌های او پردازش کرده است. ابیات زیر نشان می‌دهد که غزل‌های تركی وی در واقع نظیره‌هایی بر غزل‌های تركی فضولی به شمار می‌رود.

فضولی:

صبح چکمیش، چرخه چالمیش داشا تیغین آفتاب،
ظاهر ائتمیش اول مهِ دلّاکه عین انتساب.
 

صائب:

عاشقین گؤز یاشینا رحم ائیلمز اول آفتاب،
آغلاماق ایلن آپارماز اود الیندن جان کباب.
 

فضولی:

تؤکدوکجه تانیمی اوخون اول آستان ایچر،
بیر یئرده‌یم اسیر کی تورپاغی قان ایچر.

 صائب:

عاشق قانینی وسمه‌لی قاشین نهان ایچر،
جوهرلی تیغ  قین آرا پیوسته قان ایچر.

 فضولی:

نولا گر رشک رخساریله باغری خوبلارین قاندیر،
داشی تأثیر ایله لعل ائیلین خورشید رخشاندیر.

 صائب:

منی محروم ائدن رخساردن زلفِ پریشاندیر،
بو دریای لطافت، موجِ عنبر ایچره پنهاندیر.

 فضولی:

کؤنولده مین غمیم واردیر کی: پنهان ائیله‌مک اولماز،
بو هم بیر غم کی ائل طعنیندن افغان ائیله‌مک اولماز.

 صائب:

توتولموش کؤنلومو جام ایله شادان ائیله‌مک اولماز،
5ال ایلن پسته‌نین آغزینی خندان ائیله‌مک اولماز.

 فضولی:

دل که سرمنزل اول زلف پریشان اولموش،
نولا جُرمی کی آسیلماسینا فرمان اولموش؟

 صائب:

می‌دن اول چهره‌ی زیبا عرق افشان اولموش،               

تا سراسر گؤز اولوب اوزونه حیران اولموش.

 فضولی:

تا کی طاقِ زرنگارین، چرخ ویران ائیله‌میش،
خشت زرینی، صبا، فرشِ گلستان ائیله‌میش.

 صائب:

خط، غبار عارضین، آیاتِ قرآن ائیله‌میش،
حُسنِ صاحب شوکتین موری سلیمان ائیله‌میش.

 فضولی:

گیریه‌دیر هر دم آچان غمدن توتولموش کؤنلومو،
عشقدیر خالی قیلان قان ایله دولموش کؤنلومو.

 صائب:

ساقیا می‌دن رفو قیل چاک بولموش کؤنلومو،
قیل یوواسی قان ایله پیوند اولموش کؤنلومو.

 در میان شعرای عثمانی این سبك را نه هندی، بلكه پیوسته سبك صائب نامیده‌اند و یا به یكی از شعرای صائبی‌سرا در فارسی مانند عرفی، شوکت و یا کلیم نسبت داده‌اند. در تاریخ ادبیات تركیه ظاهراً نخستین بار «محمد فؤاد كؤپرولو» اصطلاح «سبك هندی» را به كار برد و جا انداخت.[21]یعنی تقریباً هم‌زمان با ایران كه «ملك الشعراء بهار» این كار را كرد. وگرنه در تذكره‌های عثمانی نیز مانند تذكره‌های فارسی، ما به اصطلاح «سبك هندی» برنمی‌خوریم. آنان نیز مانند تذكره‌نگاران فارسی، این شاعران را صاحب «نظم نازك»، «معنی بیگانه» و «طرز تازه» می‌نامند.

صاحب تذكره‌ی «صفایی» درباره‌ی شعر «شهری» - یکی از شاعران صائبی‌سرا- می‌نویسد:

«شعر و انشاسی سلیس و تحریر و املاسی نفیس‌دیر.»[22]

همو درباره‌ی «فهیم» گوید:

«شاعر ماهر مسلم الاطواردیر.»[23]

از میان شعرایی كه هم‌روزگار صائب و بنیان‌گذاران صائبی‌سرایی در تاریخ شعر عثمانی هستند، می‌توانم به چند تن به شرح زیر اشاره كنم:

 

1. فهیم قدیم (متوفی 1057 هـ . / 1647 م.)

مصطفی فهیم قدیم به اونجوزاده نیز معروف است. حدس زده می‌شود در 1037 هـ . (1627 م.) متولد شده است. اولیا چلبی گوید كه وی در 17- 18 سالگی دیوان داشته است.

وی تحت تأثیر عرفی شیرازی بوده است. در دیوانش 293 غزل و 17 قصیده موجود است. یكی از قصایدش با ردیف «روز و شب» در نعت حضرت پیغمبر كه در آغاز هر بیت دو كلمه‌ی «مهر و ماه» را آورده است. دیوان او نخستین بار در 1934 چاپ شده[24] و اخیراً در 1991 متن انتقادی آن چاپ شد.[25]

یك مثنوی با عنوان «شهر انگیز» نیز دارد. بحر طویل در ده بخش و مجموعه‌ای با نام ضروب امثال تركیه نیز دارد. فهیم را به تمام معنی می‌توان یك شاعر صائبی‌سرا به شمار آورد.[26]

 

2. عصمتی (متوفی 1076 هـ . / 1665 م.)

شعر باز مانده از او بسیار اندك است. غزل‌های چاپ شده‌اش 700 بیت بیشتر نیست. به اشعارش شاعرانی چون نائلی، نشاطی، شیخ الاسلام یحیی و دیگر صائبی‌سرایان نظیره سروده‌اند. در شعرش ظرافت و مضمون‌یابی و ویژگی‌های سبك صائب موجود است. دیوانچه‌ی وی پیش از تغییر الفبا در استانبول چاپ شده است.[27]

 

3. نائلی (متوفی 1077 هـ . / 1666 م.)

معروف به «نائلی قدیم» از پیشتازان سبك صائب در شعر عثمانی است. او به سرودن شعر پر دبدبه معروف است و در غزل تحت تأثیر «فهیم قدیم» است. در دیوان او 390 غزل و 34 قصیده موجود است.[28] قصائ «نائلی» ماهیت مذهبی دارد. وی منسوب به طریقت «خلوتیه» بوده است. او برخی از اشعار «عصمتی» را تضمین کرده است و از «فهیم قدیم» تأثیر پذیرفته است. اشعار او اغلب، حکمت آمیز است. متن انتقادی دیوان «نائلی» را «خالوق ایپکتن» با مقابله‌ی بیش از سی نسخه چاپ کرده است.[29] و اخیراً شرح آن نیز انتشار یافته است.[30]

 

4. نشاطی (متوفی 1085 هـ . / 1674 م.)

احمد نشاطی با دو عنوان «نشانجی احمد دده» و «نشاطی سلیمان دده» نیز معروف است. وی متولد ادرنه است و در قونیه و استانبول نیز اقامت كرده است. در سال 1081 هـ . (1670 م.) به مقام شیخوخیت در مولوی‌خانه‌ی ادرنه نائل شده است و در همین مقام نیز فوت كرده است. در صحن جامع مرادیه دفن شد. در وفات او «رشدی محمد افندی» شعری گفته كه بر سنگ مزارش نوشته‌اند:

فوتونو گوش ائدیجك رشدی دئدی تاریخین،

بزم گلزار نعیم اولا نشاطی‌یه مكان.

در تذكره‌ها آمده است كه در هر كلام از شعر نشاطی، نكته‌ای خفته وجود دارد و دیوانش سرشار از خزاین معانی است. در شعر مانند همه‌ی شاعران سبك صائب به آوردن ردیف‌های مركب اهمیت می‌دهد. وی علاوه بر دیوان دارای آثار زیر است:

1- «حلیه‌ی انبیا» (187 بیت در تاریخ منظوم انبیاء).

2- «ادرنه شهرانگیزی» (144 بیت).

3- «شرح مشكلات صرفی» كه در شرح ابیات «عرفی شیرازی» است و نسخ آن در كتابخانه‌های سلیمانیه و انیورسیته موجود است.

4- «قواعد دریه» اثری در صرف و نحو و قواعد شعر فارسی كه به وی منصوب است.

وی اثری نیز به فارسی با عنوان «تحفة العشاق» دارد كه شرح منظوم اشعا «سلطان ولد» به شمار می‌رود و در سال 1073 هـ . سروده شده است. و نسخه‌ای از آن در كتابخانه‌ی نور عثمانیه (3/2370) موجود است.

دیوان نشاطی را «محمود كاپلان» در 1996 در ازمیر چاپ كرد.[31]

 

5. شیخ غالب (متوفی 1213 هـ . / 1798م.)

محمد شیخ غالب حدود پنجاه سال پس از «نشاطی» و «نائلی» ظهور كرد. او را می‌توان پرآوازه‌ترین نام در شعر سبك صائب در عثمانی به قلم آورد. «شیخ غالب» 43 سال بیشتر عمر نكرده است و معروف است كه در 34 سالگی صاحب دیوان شعر بود. محققان تاریخ ادبیات تركیه، وی را درخشان‌ترین چهره‌ی شعر دیوانی در گستره‌ی عثمانی می‌شناسند. او علاوه بر دیوان، یك مثنوی تمثیلی به نام «حسن و عشق» هم دارد كه در اقتفای «فضولی» و در مقابل مثنوی «بنگ و باده» و رساله‌ی «سفرنامه‌ی روح» او سروده است.

بسیاری از شعرای عثمانی كه پس از او ظهور كردند تحت تأثیرش بودند. حتی شعرایی مانند «عزت ملا»، «نامق كمال» و مخصوصاً «عبدالحق حامد» به طرز و شیوه‌ی «شیخ غالب» شعر می‌سرودند. تأثیر «حسن و عشق» در منظومه‌ی «مقبر» از «حامد» به روشنی مشهود است.

شاعرانی چون جناب «شهاب الدین» و «احمد هاشم» نیز به گونه‌ای تحت تأثیر او بودند. شعرای ثروت فنون در نمادگرایی و سمبلیك‌سرایی از او تأثیر پذیرفتند به گونه‌ای كه یكی از مخالفان سبك صائب، شاعران سال‌های مشروطیت و تنظیمات را «غالبیون» نامیده‌ است.[32]

همان گونه كه در ایران برخی از محققان معاصر در مقابل آفرینش ادبی صائب حیرت كرده‌اند، محققان ترك نیز در باب «شیخ غالب» و شخصیت ادبی وی به حیرت افتاده‌اند. مثلاً یكی می‌گوید:«... نه در زمان او و نه بعد از او هیچ شاعری در سرودن شعر به سبك صائب به پای شیخ غالب نرسید و باید گفت كه در تاریخ شعر تركی طرز و سبك صائب و «شوكت» با او آغاز و با او پایان یافت.»[33]

 

شعرای طرز صائب در تاریخ شعر عثمانی بیشتر غزل سروده‌اند. غزل، بیش از هفتاد درصد از خلاقیت شعری آنان را تشكیل می‌دهد. غزل‌های آنان نیز اغلب ردیف دار است. مانند غزل  به مطلع زیر از «نشاطی»:

خطین كی زیر طرّه‌ده گاهی نهان اولور،

گویا كمین‌ده فتنه سپاهی نهان اولور.

 

و یا غزل به مطلع زیر از «نائلی»:

دوزخدن اؤزگه دهر رباطی نه گونه‌دیر،

حشرین سیوادان آنلا صراطی نه گونه‌دیر.

 

و یا غزل به مطلع زیر از «شیخ غالب»:

هی سیه‌گون كیم بنا قهر و جلال ائیلردی یار،

چشم مستین زهرنوش انفعال ائیلردی یار.

 

به لحاظ وزن، بیشتر زحافات بحر هزج و سپس رجز و رمل را به كار گرفته‌اند. از بحور متقارب و كامل در میان صائبی‌سرایان كمتر استفاده شده است. شعرای صائبی‌سرا در شعر تركی عثمانی دست به اختراع تركیبات بدیعی نیز زده‌اند مانند:

تبسم‌جوش، شفق‌شرم، دراز آستین، بوته‌ی افلاك، گرفته دامن، چشم‌دوز، شهباز زلف، برچیده دامن، آلوده لب، فتنه افشان، دریوزه‌گر، شكوا طراز، سیاه مست، ذوق‌یاب، نظاره‌سنج، غنچه‌زار، سجده‌سوز، سینه‌فگار، سجده بران، رونق‌ربا و ...

یكی از ویژگی‌های مهم طرز صائب در فارسی و هم در تركی توجه به گویش عوام است. به دیگر سخن، رها سازی شعر از چنگ كاخ و خانقاه و آوردن آن به میان توده‌های وسیع مردم مورد توجه این شعرا است. صائب به چنین كار مهمی دست زد. حتی تصویرهای عینی او در ابیاتش از مسائل و موارد روزه‌مره‌ی زندگی تشكیل می‌یافت.

از میان تك‌بیت‌های صائبی‌سرایان عثمانی نیز می‌توان مثال‌هایی از كاربرد اصطلاحات گویش عوام پیدا كرد:

عصمتی:

زبون ائتدی بنی بو نقش بدرا،

دوا آلمازسا سندن حالیمه وا.

 

فهیم:

گلمز آغوشوما اول طوطی شیرین گفتار،

عاشقیم عفّتی تازه زبانیم دییه‌رك.

 

نائلی:

سئودین گؤرونجه اول بت آئینه طلعتی،

قوربانین اولدوغوم نئجه گؤردون محبتی.

 

شیخ غالب:

قیلیجی قانلی، الی قانلی، دیلی قانلی گؤزه‌ل،

دشت آشوبه عشیرت بگی توركمنلی گؤزه‌ل.

 

شهری:

بیر عاشقانه گریه ایله هفت دوزخین،

محشور اولمایان سو قومازسام اوجاغینا.

 

در معادل‌سازی هر بیت، تصویر عینی را در گذشته مصراع معقول و یا پیش مصراع و تصویر ذهنی را مصراع مخصوص و یا مصراع برجسته نامیده‌اند. در ابیات زیر از شعرای صائبی‌سرای عثمانی مصراع اول به عنوان پیش مصراع و مصراع دوم به عنوان مصراع برجسته قابل توجه است.

عصمتی:

میل ائتسه نه اولا خنجر برّانینا كؤنلوم (مصراع معقول)،

دیل تشنه اولان لابد ائدر آبا توجه (مصراع مخصوص).

 

شاعران صائبی‌سرای عثمانی در سروده‌های خود از پیشتازان و شاعران این سبك در فارسی نام برده‌اند و گاه خود را با آن‌ها مقایسه كرده‌اند. مانند:

نشاطی:

خداوندا! زمانیندا بنم اول شاعر یكتا،

كی نظمیم اولمادا اشعار «عرفی» ایله همپایه.

 

بنم اول عالم‌آرا شاعر «عرفی» طبیعت كیم،

خیالیم اولمادا رونق‌ربای نظم «خاقانی».

 

او خوش ادا ایله شعریم كی رشك «عرفی» دیر،

شكست ائدرسه نولا قدر نظم «سلمان»ی.

 

بنم كی بیم ظهوروندا «عرفی شیراز»،

دیار هنده گئدیب آلدی رو به راه عدم.

 

شاهد نظمیمی گؤروب جامه‌ی سرمه‌ رنگ ایله،

اولسا نشاطیا نه اولا لال «كمال اصفهان».

 

شیخ غالب:

چوخ گرچه سخنگو و سخن‌فهم و سخن‌سنج،

كیم هر بیریسی سؤزده «كلیم همدان» دیر.

 

شوكت اقبالین ای شه! شعره ائتمزمی دماغ،

یوخسا غالب سؤیله‌مزمی «طالب آمل» گیبی.

 

«علی گفتی» در سده‌ی دوازدهم هجری تذكره‌ی منظومی با عنوان «تشریفات الشعرا» سروده است كه بیشتر جنبه‌ی طنز و مزاح دارد و شبیه «یخچالیه» و «بهجت الشعرا» در فارسی است. وی در این تذكره، شعرای صائبی‌سرا را ستایشگر و پیرو شاعران ایران می‌نامد. مثلا درباره‌ی «شهری»، «عصمتی» و «نشاطی» گوید:[34]

1. درباره‌ی شهری:

«عرفی» رومدور عجبمی اگر،

ایسته ابداع مسلک دیگر.

ملک مضمونا اول ستوده نهاد،

سرفراز و گزیده‌ی افراد.

 

2. درباره‌ی عصمتی:

شعرینین سینه چاک و حیرانی،

روح «عرفی»، روان «خاقانی».

اؤیله نازک خیال و نادره حرف،

هیچ لایقمی اولا خسّت ظرف.

 

3. درباره‌ی نشاطی:

نقطه‌ی شعرین ائتمه‌ده هردم،

داغ پیرای خوشدلان عجم.

لفظ شعری خوش و ستاره ردیف،

متن اعجاز روزگاره ردیف.

سن گره‌ک «عرفی» اول، گره‌ک «طالب»،

شعره یوخ ملک رومدا راغب.

 

 

همان گونه كه از مثال‌های داده شده، مستفاد شد، ویژگی اصلی در خلاقیت صائبی‌سرایان، معادل‌سازی در ابیات غزل است.

معادل‌سازی را خواجه نصیر طوسی «استدلال خیال» می‌نامد و می‌گوید: «استدلال خیال چنان بود که از حال یک شبیه بر حال شبیه دیگر دلیل سازند.»[35]کار صائب در سبک و طرز نوینی که با تتبع فضولی ابداع کرده است، همین استدلال است. بدین گونه که وی نخست یک مفهوم کلی و عامی را در مصراعی ذکر می‌کند و در مصراع دیگر معادلی برای آن مفهوم می‌آورد. یکی از این دو مفهوم در تصویری عینی یا امور محسوس و دیگری در تصویری ذهنی یا معقول بیان می‌گردد. مثلا در بیت:

اگر خورشید تابان ایله سنسیز هم­شراب اولسام،            

لب لعل می‌آلودی گؤزومده قانلی پیکاندیر.


     دو تصویر وجود دارد. تصویر نخست وجود اشعه‌ی خورشید به مانند تیغ چشم آزار (تصویر عینی) و تصویر دوم خیره ماندن چشم معشوق در مقابل تلألؤ لب‌های لعل‌گون معشوق (تصویر ذهنی) است.

و یا در بیت:

عاشقین گؤز یاشینا رحم ائیله‌مز اول آفتاب،                  

ییغلاماق ایله آپارماز اود الیندن جان کباب.

 

     دو تصویر اول از اشک ریختن کباب بر روی آتش، و دوم گریستن عاشق بر روی چون آفتاب معشوق وجود دارد. در بیت:

عاشق صادق بیلیر سنگ ملامت قدرینی،                    

مخزن سلطانا لایقدیر بو یارار داشلار.

 

دو تصویر که یکی سنگ ملامت انداختن به عاشق است و دیگری وجود سنگ‌های قیمتی در خزانه‌ی سلطان آمده است.

گرچه گاهی تحلیل و معنایابی در ابیات سروده شده از سوی صائبی‌سرایان سخت و دشوار می‌نماید، اما معمولا بسیار لذت‌بخش و شعف‌انگیز است. برای نمونه بیتی از «شیخ غالب» را در این جا می‌آوریم:

تب‌ لرزه زاد، گوهر غلطان غربتم،

مهر صدف، صباح نشابوردور منه.

 

در این بیت معانی و اشارات زیر خفته است:

1. اشاره به انفصال آدمی از عالم وحدت و ایصال او به جهان کثرات و غریب بودن او در این جهان.

2. اشاره به موج سواری صدف در دریا و افتادن وی به ساحل.

3. اشاره به نطفه بستن آدمی در رحم مادر.

4. اشاره به تولد کودک به دنبال هزار و یک دردی که مادر متحمل می‌شود.

5. اشاره به زلزله‌ی تاریخی شهر نیشابور.

6. اشاره به این که نیشابور به هنگام طلوع خورشید، زیبایی خاصی به خود می‌گیرد.

7. اشاره به انتقال روح آدمی از بدن به عالم ارواح به دنبال تحمل رنج مرگ.

8. اشاره به این که شهر نیشابور در مشرق قرار گرفته و اشاره‌ای بسیار پوشیده به کلمه‌ی خورآسان در معنای محل زایش خورشید.


[1] معلم ناجي، صائبده سؤز، استانبول، 1886، ص 11.

[2] از اين كتاب دو نسخه‌ي خطي در كتابخانه‌ي «حالت افندي» و كتابخانه‌ي «حميديه‌»ي استانبول موجود است كه هر دو در زمان حيات نويسنده استنساخ شده است. من هر دو نسخه را در سفر اخير خود به استانبول رويت كردم.

[3] نسخه‌اي از اين كتاب در 349 برگ در كتابخانه‌ي «لاله‌ اسماعيل» به شمار 161 موجود است. آن را رويت كرده‌ام.

[4] نسخه‌اي از اين كتاب در 622 برگ در كتابخانه‌ي ازمير موجود است.

[5] نسخه‌ي خطي اين كتاب را در كتابخانه‌ي «ولي‌الدين افندي» در استانبول رويت كرده‌ام.

[6] نسخه‌اي از اين كتاب را در بخش نسخ اعطايي (Yazma Bağışlar) در كتابخانه‌ي «سليمانيه‌»ي استانبول رويت كرده‌ام.

[7] Ali Milani, Şevket-i Buhari ve onun üslubunun Türk Edebiyatında Tesiri, BDT, IÜTE, İst., 1961, s. 33 .

[8] رسول دریاگشت، صائب و سبک هندی، ص 298.

[9] همه‌ی شعرهای فارسي صائب در این گفتار از چاپ آقای «‌محمد قهرمان»‌ برگزیده شده است (تهران1368.)

[10] نقل از مقاله‌ی مرحوم عبدالباقی گؤلپينارلی زیر عنوان «‌فضولی‌نین شعری» بر «‌دیوان فضولی»‌، استانبول، 1961، صXXII  .

[11] همان‌جا.

[12] همه‌ی ابیات اشعار ترکی فضولی در این گفتار، از نشر سال 1381 برگزيده شد. شماره صفحه‌ها اشاره به این نشر دارد: فضولی بیاتلی، محمد. دیوان اشعار ترکی، مقدمه، تصحیح و تحشیه: دکتر حسین محمدزاده صدیق، انتشارات اختر، تبریز 1381.

[13] همه‌ی اشعار نوایی در این گفتار، از نشر مرحوم آگاه سرّی لوند برگزیده شده است (چاپ 1967 استانبول، ج1.)

[14] همه‌ی اشعار فارسی فضولی در این گفتار، از نشر سال 1387 برگزیده شده است. فضولي بياتلي، محمد. ديوان اشعار فارسي، مقدمه و تصحيح دكتر ح. م. صديق، نشر ياران، تبريز، 1387.

[15] شعرهاي تركي صائب در اين گفتار از كتاب «شرح غزل‌هاي تركي صائب تبريزي»، تأليف اينجانب نقل شد. (چاپ 1389)

[16] همان، ج2 (دیوان فارسی نوایی)، ص224.

[17] فرهنگ اشعار صائب، ج1، ص13.

[18] شمیسا، سیروس. سیر غزل در شعر فارسی، ص 189.

[19] همان، ص 182.

[20] شمیسا، همان، ص 183.

[21] Fuat Köprülü, Divan Edebiyatı Antolojisi, Haz., Ahmet Mermer, Ankara, 2006, s. 379.

[22] Tezkire-i  Safai,  Haz.  Pervin Çapan,  Ankara,  2005,  s.  208 .

[23] همان، ص 443.

[24] Fehim-i Kadim Divanı, Haz. Sadettin Nüzhat, İst. 1934.

[25] Fehim-i Kadim Divanı, Haz. Tahir Özgür, Ankara, 1991.

[26] İsrafil   Babacan,  Klasik  Türk  Şiirinin Sonbaharı  Sebki  Hindi,   Ankara,  2010 ,  s. 359 .

[27] ديوان عصمتي، استانبول، 1291 هـ .

[28] Naili Kadim Divanı, Haz. Haluk İpekten, İst., 1970.

[29] استانبول، 1970.

[30] Ayşegül Mine Yeşiloğlu, Naili Kadim Divanının Tahlili, 1996.

[31] Nişatı Divanı, Haz. M. Kaplan, İzmir, 1996.

[32] Ahmet  Kabaklı,  Türk  Edebiyatı,  c. 2,  s.  736 .

[33] Sedit Yüksel, Şeyh Galip Eserlerinin Dil ve Sanat Değeri, Ankara, İş Bankası Yay., 1980, s. 125.

[34]  Güftı: Tüfetüş-Şüəra,  Haz.  Kaçif    Yılmaz,   Ankara,  2001,  s. 173.

[35] اساس الاقتباس، ص 594.

 

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید