دکتر حسین محمدزاده صدیق در هفتهی آخر اردیبهشت سال 1391 به قصد زیارت مزار میرزا جهانگیر خان قشقایی به اصفهان سفر کردند. این مزار در منطقهای معروف به تخت پولاد در جنوب غربی اصفهان قرار دارد. بقعهی آرامگاه جهانگیرخان در میان انبوه قبور علما خودنمایی میکند. داخل بقعه که میشویم بر دیوار، مختصری از شرح حال این حکیم و فیلسوف گرانقدر را میخوانیم. متن آن به شرح زیر است:
فرزند محمد خان دره شوری، متوفی 1328 ق. حکیم و عارف ربانی جهانگیر خان قشقایی، از فلاسفه و مدرسین حکمت در عصر قاجار است. معروفترین استاد وی حکیم نامی محمدرضا صهبا قمشهای از حکما و عرفای بزرگ اصفهان بود. بسیاری از بزرگان و علمای اصفهان، شاگردان وی بودهاند. ظاهرا مرحوم جهانگیرخان شرحی بر نهج البلاغه داشته است که اکنون اثری از آن نیست. در مادهی تاریخ وفاتش آمده است:«جهانگیر نزد خدای جهان شد.»
جهانگیرخان در جوانی از شاهنامه خوانهای ممتاز طایفهی خود محسوب میشد. در یک فرصتی که به اصفهان آمد و با بزرگانی چون همای شیرازی (متوفی 1290 ق.)و میرزا عبدالجواد حکیم (متوفی 1281 ق.) ارتباط برقرار نمود. صفای باطن و لیاقت ذاتی وی موجب گردید که به تحصیل علم و معرفت بپردازد. معلوم نیست در سفری که به اصفهان داشت چه گفتند و چه شنیدند که شوریده حال شد و ترک وطن و دیار کرد. او در مدرسهی صدر بازار اصفهان به تحصیل علم و تهذیب اخلاق پرداخت و طولی نکشید که جامع علوم عقلی و نقلی و بزرگترین استاد فلسفه، کلام، فقه و اصول گردید.
جهانگیرخان در سن چهل سالگی تحصیل علم را شروع کرد و تا آنجا پیش رفت که از فیلسوفان، هر کسی که میخواست اظهار فضل کند، خود را شاگرد جهانگیرخان معرفی میکرد. وقتی که ظل السلطان حاکم جابر اصفهان خواست به دیدارش برود، جهانگیرخان به او اجازه نداد. لذا یک روز ظل السلطان بدون اطلاع قبلی به مدرسهی صدر اصفهان رفت و وارد اتاق وی شد و گفت:
«جناب جهانگیرخان! اگر سابق میخواستید مرا ببینید، چند ماه طول میکشید اما حالا من باید از شما وقت بگیرم و این به سبب مقام ارجمند علمی شماست.»
در مورد اخلاق شخصی جهانگیر خان آن که هیچ کس در تمام عمر او تندی و خشم از وی ندید و یک سخن زشت ناهنجار از زبانش نشنید. روحیات جوانی خویش را هرگز فراموش نکرده بود. و در ایام کهولت نیز به سوارکاری، تیراندازی و نشانه زنی علاقه داشت. برای حفظ سلامتیاش همه روزه مقداری پیاده راه میرفت و در اواخر عمر که بیرون رفتن از مدرسه برای وی مشکل بود اطراف مدرسه مدتی قدم میزد. عموم طلاب مدرسهی صدر او را چون پدری مهربان دوست داشتند و در مرگ وی به شدت گریستند. زیرا که پدری دلسوز و مهربان را از دست داده بودند، چنانچه گفتهاند، بیشتر آنان وصیت کردند که بعد از مرگ کنار استادشان دفن شوند.
بزرگترین تاثیر علمی جهانگیرخان آن بود که فلسفه را از تهمت ضلالت و الحاد رهانید و همان کاری را انجام داد که مدتها قبل فقیه نامدار آقا حسین خوانساری انجام داده بود. مقام دیانت، تقوا و عفاف جهانگیرخان چنان مسلم و آشکار بود که پیشوایان بزرگ روحانی مانند آیت الله العظمی بروجردی و آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی به تحصیل فلسفه و حکمت در اصفهان در خدمت جهانگیرخان و آخوند کاشی افتخار میکردند و مایل بودند که در شرح حال خویش به این قسمت از زندگانیشان اشاره شود. حکیم جهانگیر خان با حکیم ربانی و مدرس معروف آخوند کاشی همعصر بود. هر دو بزرگوار در مدرسهی صدر ساکن و حوزهی علمی اصفهان در تحصیل فلسفه و حکمت به وجود ایشان استوار بود. هر دو استاد نیز یکدیگر را برادرانه دوست داشتند و رابطهی اخوت بین ایشان برقرار بود. هردوی آنان تا آخر عمر مجرد زیستند. حق رفاقت بین دو استاد تا آخر عمر و حتی بعد از مرگ نیز باقی ماند. چنان که نقل است جهانگیرخان زودتر از آخوند کاشی درگذشت. در این زمان آخوند کاشی به قدری مریض احوال بود که نمیتوانست راه برود. اما وقتی جنازهی مرحوم جهانگیر خان را داخل مدرسهی صدر آوردند تا بر او نماز بخوانند، آخوند کاشی بسیار بیتابی نمود و به شاگردانش اشاره کرد که زیر بغلهای او را بگیرند تا وی نیز چند قدمی به مشایعت دوست عزیزش برود. اما بیشتر از چند قدم نتوانست جلوتر برود. سه شب از ماجرا نگذشته بود که یکی از شاگردان حکیم جهانگیرخان، او را در خواب میبیند که به وی میگوید: از آخوند تشکر کن که به مشایعت جنازهی من آمد.
ایشان بعد از 85 سال عمر با برکت در سال 1328 ق. دار فانی را وداع گفتند.
دراین جا عکسهای یادگاری این سفر تقدیم علاقهمندان استاد میشود.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا