در روز 15 تیرماه 1394 ساعت 4 - 6 در محل سالن همایشهای شرکت جهانپارس واقع در تهران، مراسمی به مناسبت یادبود و بزرگداشت مرحوم محمدقلی نادری درهشوری (محقق و ترکی پژوه قشقایی) برگزار شد. در این مراسم «دکتر ح. م. صدیق» سخنرانی کوتاهی کردند که متن آن را در زیر میآوریم:
(راست به چپ آقایان: اسدالله مردانی،دکتر منوچهر کیانی،دکتر ح. م. صدیق، مرحوم محمدقلی نادری)
تانرینین آدی ایله
دئییردیم نادری بلکه منه «ای وای» یازان اولسون،
ولی ای وای من ایندی اونا «ای وای» یازان اولدوم.
من با مرحوم نادری در اواخر دههی 60 آشنا شدم. سنش نزدیک 8 سال از سن من کمتر بود. مردی عملگرا، بسیار مؤدب، با نزاکت و متخلق به اخلاق فضیله بود. در همان یکی دو نشست اول که صبغهی فرهنگی و ادبی داشت، با هم جوشیدیم و سخت رفیق شدیم. نه به دلیل همزبانی تنها و یا همرشته بودن در مطالعات و تحقیقات بلکه بدان جهت که در آرمانی مقدس با جزیی اختلاف سلیقه همسو و همسنگر بودیم: آرمان دفاع از نوامیس و ارزشهای معنوی ترکی در ایران.
در چند کنگرهی قشقاییپژوهی، از جمله کنگرهی «بررسی اندیشههای جهانگیرخان قشقایی» و کنگرهی بزرگداشت «مأذون» و جز آن، همدوش هم بودیم. نادری در مأذونشناسی صاحب نظر بود. گذشته از اشعار ترکی مأذون، اشعار فارسی، عربی، لهجههای لری، بختیاری و لاری او را هم گردآوری و انتشار داده است. او مأذون را سعدی قشقایی و «یوسفعلی بیگ» را حافظ قشقایی مینامید. مأذون را معلم دین و اخلاق و یوسفعلی بیگ را عارف گریبان چاک میشناخت. در مقالهای او را با عطار و مولانا مقایسه کرده است. در این مقالهی معتبر و با ارزش، مرزهای بین عقل و عشق، عقلمندی و عارفپیشگی را باز نموده است.
علاوه بر «سیری در بوستان قشقایی» و «اشعار یوسفعلی بیگ» دو کتاب «قومشناسی» و «دانشسرای عشایری» و دهها مقالهی ادبی از وی چاپ شده است. اما آثار چاپ نشده و کارهای ناتمام زیادی دارد. در مأذونشناسی در مباحث ادبیات تطبیقی ترکی و فارسی، بررسی متون ادبیات مکتوب و کلاسیک قشقایی، تحقیق در فولکلور و گونههای ادبیات شفاهی قشقایی و جز آن.
گذشته از تحقیقات ادبی، در بررسیهای تاریخی و قومشناسی قشقایی نیز زحمتها کشیده و به نتایج جالبی رسیده است. در مقالهای دربارهی پیدایی ایل سرافراز نظر جالبی داده است بدین گونه که:
«قشقاییهای امروز [استان] فارس، اسماً قشقایی هستند اما از نظر نژادی از قبایل مختلف بایات، اویغور، اووشار، ایگدیر، بیگدلی، ائیمور و غیره تشکیل شدهاند که امیر قاضی قشقایی پس از ورود به فارس، از مجموع آنها یک اتحادیهی بزرگ ایلی درست کرد و به نام خودش «قشقایی» نامید.»
نادری شعر هم نیکو میسرود و «نادم» تخلص داشت. در اشعار تعلیمی و حتی سرودههای غنایی تغزلی خود پیوسته رو به سوی جوانان قشقایی فریاد میکند و آنان را به دفاع از نوامیس معنوی و ارزشهای فرهنگی ایل خود فرا میخواند و خود را در این راه چشم انتظار آنان میشمارد. در مقطع یک گرایلی گوید:
«نادم» اؤلنده یادیمی،
قیزیلدان ساخلاد آدیمی.
یاز داشیما فریادیمی:
منتظر یولداشلارام . . .
و در مقطع یک قوشما گوید:
یاز اولاندا، یاد ائدنده گؤی داغی،
پاییز چاغی، پوزولاندا گول باغی،
«نادم» دئیر:«یای گونلری، قیش چاغی،
منیم ائلیم «قشقایی»دن یاد ائدین!»
ارزشهای دینی و مذهبی تشیع را بسیار بها میداد و به آن میبالید. در مقالهی فارسی با عنوان «به شیعه بودن خود افتخار کنید» با کنکاش بر پایهی محاسبات ریاضی در قرآن، به کشف و اثبات عصمت ائمه، تعداد معصومان، تعداد امامان و نظائر آن از زبان قرآن پرداخته است.
محقق و ادیب بودن نادری نتوانست بر روی ذوق شعری او سایه بیاندازد. او، شاعری شناخته شده در میان قشقائیان است. دفترها و بیاضها از اشعار خود ترتیب داده است که امیدوارم بازماندگان و علاقهمندانش در تدوین و انتشار بهنجار و بسامان آنها سریعاً اقدام کنند.
او گذشته از اوزان بومی هجایی شعر ترکی، در وزنهای عروض نیز شعر سروده است و تسلط استادانهای در بدیع و عروض ترکی و فارسی داشت. در کنار این همه مهارت، به شیوههای مدرن شعر ترکی هم نظر انداخته است. اتفاقاً در قالبهای نوین و معاصر بهتر و بیشتر توانسته است منویات دل خود را بیان کند. شعری را در همین سبک از او میخوانیم:
آهای گئدن آغور ائلیم
سن آللاهینگ،
بیر دم قایود
آرخا وئریب
بری باخ . . .
گؤر آیاغدا
کیملر دورموش
آرخاندا،
کیملر دوشوب
- چتین یولدا- آیاقدان.
شتاب ائتمه!
ائلیم گئتمه!
گئری باخ.
بیرگینن باخ
ائلدن اولان اوبالارا،
یورددا قالان آنالارا، بابالارا،
شهر ایچینده کارگر اولان
بساط آتان، عمرون ساتان
جوانلارا، قوجالارا.
آغور ائلیم!
بیر دم اوتور،
یادا گتیر،
قیقاج ووران ایگیدلری
قیلیج چالان
دوشمن قووان
اصالتلی صولتلری،
کیشیلری،
او حیالی بیبیلری . . .
فوت جانگداز دوست و رفیق من البته غمی سنگین بر دلم است. در این روزهای عزا از درگاه حق، رحمت واسعه و شفاعت مولای متقیان در عرصات محشر را برای او – که یک عمر به دنبال فضیلت بود- آرزو میکنم.
دکتر ح. م. صدیق
دوشنبه 15/4/94