رساله‌ی «دستور معما» اثر حکیم ملا محمد فضولی در 174 صفحه به قطع رقعی توسط دکتر حسین محمدزاده صدیق تصحیح و منتشر شد. این کتاب یکی از هفت اثر فارسی حکیم ملا محمد فضولی است که بر اساس چهار نسخه‌ی خطی و چاپی به شکلی کامل تصحیح و چاپ می‌شود. کتاب حاوی 3 بخش است. در بخش اول، مصحح در مقدمه‌ی 70 صفحه‌ای ابتدا به معرفی حکیم فضولی و آثار ترکی، فارسی و عربی وی می‌پردازند. در ادامه پس از بررسی منابع تعمیه، شرح احوال 9 نفر از معماسازان را می‌آورند. سپس به عنوان نمونه پس از طرح چند معما پاسخ آن‌ها را به دست می‌دهند. در قسم ششم و انتهایی از مقدمه‌، رساله‌ی دستور معمای فضولی معرفی و 24 معمای رساله حل می‌شود. 

رساله دستور معما اثر ملا محمد فضولی - تصحیح و مقدمه دکتر حسین محمدزاده صدیق

در بخش دوم، متن رساله‌‌ی معما را می‌خوانیم. فضولی در این اثر پس از تحمیدیه به شرح و گزارشی از معماسرایی می‌پردازد و آن را «اعمال معما» نام می‌نهد و در چهار فصل تسهیلی و تحصیلی و تکمیلی و تذییلی به شرحی منسجم و موجز از این اعمال با شاهد مثال می‌پردازد.  نسخه‌ بدل‌ها به شکل پاورقی قابل مشاهده است.

بخش سوم کتاب، پیوست کتاب است و شامل: چند معمای ترکی از فضولی، فهرست عبارات عربی، فهرست اصطلاحات معمایی و لغات دشوار متن می‌شود.

در رغبت فضولی به فن معما، دکتر ح. م. صدیق می‌آورد:

«فضولی در مقدمه‌ی دیوان فارسی گوید:«... رغبت اغلاق عبارت و مودت دقت مضمون که در جبلت داشتم، همیشه طبعم به معما و قصیده متمایل بود و خیال غزل به خاطرم نمی‌گذشت ...»

از رساله‌ی دستور معما اثر ملا محمد فضولی، نخست مهدی بندادی در تذکره‌ی گلشن شعرا نام برده است. او ضمن معرفی فضولی گوید:«... در سه زبان به اصناف شعر قادر و در طرز معما و عروض ماهر بود ...»

پس از آن، در اغلب تذکره‌ها، مانند تحفه‌ی سامی، تذکره‌ی صادقی افشار، تذکره‌ی لطیفی و جز آن به نام این رساله اشاره شده است و در تذکره‌ی نصرآبادی تعدادی معما از این رساله آورده شده است.

نام کامل آن را کاتب چلبی در کشف الظنون آورده است.[1]

فضولی، در مقدمه‌ی رساله‌ی خود نخست اشاره به این نکته می‌کند که ذهن آدمی به کشف رمز و راز خفته در لابه‌لای کلمات و اشارات، میل دارد و از آن لذت می‌برد. این نکته را به مشقت عبادت و ریاضت که منجر به کسب تنعم جنت می‌شود مقایسه می‌کند و آن را شیوه‌ و روش اهل ذکا می‌شمارد.

فضولی اشتراط نظم در معما را رد می‌کند. دیگر معماسازان نیز به این مسأله اشاره کرده‌اند. مثلا محمد نائینی تأکید می‌کند که معما را می‌توان به نثر نیز ساخت.[2]

. . . در كتاب كشاف اصطلاحات فنون،‌ ذیل ماده‌ی معما آمده است:

«نزد بلغا، کلامی است موزون که دلالت کند به طریق رمز و ایما بر اسمی یا زیاده از آن، به طریق قلب یا تشبیه یا به حساب جمل یا به وجهی دیگر. به ملاحظه‌ی آن که در هر لباسی که باشد طبع سلیم از قبول آن انکار ننماید. و از تطویل الفاظ ناخوش خالی بود.

ظاهر است که قید اسم به اعتبار اغلب و اکثر است. و إلاّ روا بود که مستخرج از معما اسم نبود. و سبب عدم اشتراط معما به نظم آن است که شاید از کلام غیرمنظوم اسمی اراده کنند.

و معتبر نزد ارباب این فن، حروف مکتوبه است نه ملفوظه. لهذا رعایت مدّ و قصر و تشدید و تخفیف لازم ندارند.

چون به مجرد حصول حروف با ترتیب اسم، ذهن مستقیم به اسم انتقال می‌کند، رعایت حرکات و سکنات نیز اعتبار نمی‌نمایند.

و معماگو را لابد است از دو چیز:

1. یکی تحصیل حروف که به منزله‌ی ماده است.

2. دیگری ترتیب آن، بر حسب تقدیم و یا تأخیر که به مثابه‌ی صورت است.

و اعمال معما بر سه گونه است:

1. بعضی خاص به تحصیل ماده، و آن را اعمال تحصیلی خوانند.

2. و بعضی خاص به تکمیل صورت، و آن را اعمال تکمیلی خوانند.

3. و بعضی عام‌اند و خصوصیتی ندارند به هیچ‌یک از ماده و صورت. بلکه فایده‌ی آن تسهیل عمل دیگر است از اعمال تحصیلی و تکمیلی و آن را اعمال تسهیلی گویند. و اعمال تسهیلی چهار است: انتقاد، تحلیل، ترکیب و تبدیل. و ذکر هر یک در موضع خود مثبت است.

و در جامع الصنایع گوید:

معما را متقدمان به سه نوع دارند:

1. اول معمای مبدل و آن در لفظ تبدیل مذکور شد.

2. دوم معمای معدود و آن چنان است که به عدد جمل، حروف را جمع کنند و از آن نامی بیرون آرند. مثاله:

چو ده با سی گرفتم، بعد هفتاد،

یقین دان نام ا و صدبار گفتم.

از این بیت نام علی برمی‌خیزد. "عین" هفتاد است و "لام" سی و "یا" ده.

3. سوم معمای محرف. و این بهتر است از انواع دیگر که به طریق ابهام و قطع و وصل حروف به الفاظ نامی معلوم گردد.

فرق میان معما و لغز آن است که در معما لازم است که مدلول او اسمی باشد از اسماء. و در لغز این شرط نیست. بلکه در این جا واجب است که دلالت او بر مقصود به ذکر علامات و صفات باشد. و آن در معما لازم نیست.

و بعضی برآن‌اند که: فرق آن است که در معما انتقال به اسم است و در لغز به مسمّی. و اما این قول ضعیف است. زیرا که روا بود که در لغز نیز اسمی ذکر کنند به ذکر علامات و صفات. و رشید وطواط گفته که: لغز مثل معماست، إلا آن که این به طریق سؤال گویند.»[3]

 

در زیر سه معما از حکیم فضولی را که توسط مصحح اثر حل شده است به عنوان نمونه می‌آوریم:

فضولی در رساله‌ی «دستور معما» گذشته از آن که معماسرایی و حل معما را آموزش داده، خوانندگان را در حل معماهای خود نیز راهنمایی كرده است. نگارنده،‌ در این‌جا پیش از شروع متن، به حل تعدادی از آن‌ها می‌پردازم.

1. به اسم نسیم:

در راه وفای دوست نامرده کسی،

آن به نکند به وصف لعلش هوسی.

دور از لب جان‌فزای جانان دل زار،

حیفم آید که زنده باشد نفسی.

1. "حیفم" ماده‌ی اسم است.

2. حرف اول " حی" (= زنده) در آن تبدیل به حرف "نون "می‌شود.

3. حرف "فا" در کلمه‌ی "نفسی" هم معادل "سی" است که از تحلیل "نفسی" به دست می‌آید.

***

2. به اسم علی:

ای دل ز فراق چشم مستت خسته،

وی بهر تو دیده غرق خون پیوسته.

چشم و دل ما به قامت دلکش تو،

از هر طرف آن دوخته و این بسته.

1. منظور از "چشم"، "عین" است.

2. منظور از "دل ما"، حرف "ی" است.

3. اگر "ع" و "ی" از هر طرف به قامت که "الف" است پیوسته شود، اسم "علی" به دست می‌آید.

***

3. به اسم سلیمان:

شریعت هست گنجی، فیض عامش خلق را شامل،

طلسمی گشت بهر حفظ آن سلطان دریادل.

1. "طلس می‌گشت" یعنی طلس وارونه شود و به صورت "سلط" درآید. که این جزیی از اسم معماست.

2. "بهر حفظ آن" یعنی در اسم معما باید " ان" حفظ شود.

3. "سلطان دریا دل" یعنی دل کلمه‌ی سلطان دریاست و به دریا در عربی "یم" گفته می‌شود که جزء اسم معما به شمار می‌رود.

جواب: اگر "یم" به قلب کلمه‌ی "سلطان" بیاید و با آن عوض شود، و " ان" نیز حفظ گردد و لفظ طلس به صورت مقلوب شده در اول قرار گیرد، اسم "سلیمان" به دست خواهد آمد.

 

 



[1] چاپ استانبول، 1943، ص 1742.

[2] امیر علیشیر نوایی، مجالس النفائس، چاپ علی‌اصغر حکمت، تهران، 1323، ص 99.

[3] کشاف اصطلاحات فنون، ص 1082.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید