دکتر ح. م. صدیق در جلسه‌ی دفاع پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد آقای داود بهلولی با عنوان «احوال، آثار و آراء شیخ ابراهیم گلشنی تبریزی» در دانشگاه ادیان و مذاهب شهر قم به عنوان استاد راهنما شرکت کردند. در این جلسه آقایان حجة الاسلام و المسلمین یوسف غضبانی به عنوان استاد مشاور، حجة الاسلام والمسلمین دکتر امیر جوان آراسته به عنوان داور حضور داشتند. 

موضوع این پایان‌نامه در ایران برای اولین بار مورد دفاع قرار گرفت. از آنجا که شیخ ابراهیم گلشنی در خارج از ایران شناخته شده‌تر است طبعاً صعوبت تحقیق و کمبود منابع در ایران یکی از دشواری‌های کار تحقیق بوده است که آقای بهلولی با همت و پشتکار خود و بهره‌مندی از کمک‌های استاد مشاور و علی الخصوص استاد راهنما - دکتر ح. م. صدیق، استاد زبان و ادبیات ترکی و فارسی- توانست پایان خوشی را برای این تحقیق و تفحص رقم بزند. ابتدا داور نکاتی را جهت بهبود و تکمیل کار دانشجو گوشزد کردند و سپس آقای بهلولی به دفاع پرداختند. در ادامه، استاد دکتر ح. م. صدیق و حجة الاسلام غضبانی محتوای پایان‌نامه را قابل قبول دانستند.

فرازهایی از پایان‌نامه‌ی جناب آقای داود بهلولی با تلخیص این سایت، به شرح زیر است:

سرآغاز

شیخ ابراهیم گلشنی تبریزی بن شیخ محمد آمِدی بن حاجی ابراهیم بن شیخ شهاب‌الدین بن آی‌دوغموش بن گون‌دوغموش بن قوتلودوغموش بن اوغوز در سال 830ق در شهر دیاربکر (آمِد) واقع در سرزمین عثمانی (ترکیه کنونی) از بطن مادرش «هدیة‌الله» پای بر عرصه گیتی نهاد.[1] شهرت وی به تبریزی به دلیل طول اقامت وی در تبریز از پانزده سالگی تا رسیدن به شیخیت است.

پدر و اجداد وی هر یک اهل فضل و علم بودند. می‌گویند هفتمین جد وی یعنی «اوغوز آتا» واضع زبان ترکی است. پدرش مولانا شیخ محمد آمِدی در فقه، کلام و منطق صاحب تألیفات بود. از خصوصیات بارز شیخ محمد آمِدی، تأکید بسیار وی در امر به معروف و نهی از منکر بود. جدش حاجی ابراهیم نیز از علما بود و می‌گویند تا 110 سالگی درس و فتوا را وا ننهاد و از بلاد ایران و عثمانی برای استفتاء به نزد او می‌آمدند. وی چندین کتاب و رساله در معقولات و چند اثر در تصوف داشته و «فک المغلق» در حل مسائل مشکله فقه از آثار او است. هم‌چنین خلوت‌خانه‌ای فراهم کرده مؤونت ظاهر و باطن چند صد نفر را به دوش می‌کشید.[2]

مولانا شرف‌الدین، جد مادری شیخ نیز در «عین‌تاب» مدرس بود و مردم آن دیار به فتوای وی عمل می‌کردند. عمویش سید علی نیز 200 مرید داشت که هم‌چون اصحاب صفه روزگار می‌گذراندند، حدود شرع را رعایت می‌کردند و ترک دنیا کرده در عزلت و خلوت بودند.

شیخ دو سال بیشتر نداشت که پدرش را از دست داد و عمویش «سیدی علی» مسئولیت شیخ را بر عهده گرفت. استعداد ذاتی و قابلیت وی در دریافت آموزه‌های دینی و عرفانی از همان کودکی در وی نمایان بود، به گونه‌ای که به نقل از عمویش، در چهار سالگی به آسمان صعود کرد و هفت آسمان و دوازده برج را سیر کرد و علم لدنی بر وی مکشوف شد. خود به خود قرآن را ختم کرد و از کتب ترکی، لذت تفسیر و حدیث را دریافت.

در پنج سالگی به کنار مزار پدر و جدش می‌رفت و می‌گریست و می‌گفت که شما به حق نزدیک‌ترید. از حق تعالی برای من علم لدنی را طلب کنید تا محتاج کتاب نباشم والا مرا به نزد خود بخوانید تا از شناخت دنیا خلاص شود»؛ و این مایه تعجب دیگران می‌گشت.

گلشنی از هفت تا ده سالگی شب‌های متبرکه را احیاء می‌گرفت و هیچ‌گاه اوقات خود را به لهو و لعب نمی‌گذراند. او در همان سنین خردی همواره مورد احترام و حرمت مردمان واقع می‌شد. در دوران کودکی و نوجوانی علومی هم‌چون ریاضیات، الهیات، عقلیات و نقلیات را آموخت و در پانزده سالگی عزم ماوراء‌النهر کرد.[3]

گلشنی در پانزده سالگی به نیت علم‌اندوزی رهسپار ماوراء‌النهر شد. چون عمویش سید علی از سفر وی مطلع شد، کسانی را در پی وی فرستاد تا او را از این سفر بازدارند. گلشنی نپذیرفت و آن‌چه عمویش از زاد سفر برایش فرستاده بود، قبول نکرد و بی‌توشه و آذوقه رهسپار سفر شد. چون به تبریز رسید، با قاضی عیسی قاضی‌عسکر «اوزون حسن» آشنا شد و در پی آن با اوزون حسن پادشاه آق‌قویونلو دیدار کرد. اوزون حسن به او پیشنهاد کرد که به جای سفر به سمرقند و بخارا، در تبریز بماند، چرا که آن‌چه در سمرقند و بخارا در پی آن است، در تبریز مهیا است.[4]

. . . نخستین تماس گلشنی با سیاست، به زمانی بازمی‌گردد که وی هنوز تعالیم منظم صوفیانه را ندیده بود اما به خاطر خصلت‌های صوفیانه‌اش، با مشاهده ظلم به مردم، یک سند رسمی را پاره کرد. این کار باعث جلب توجه اوزون حسن شد. پس از آن که دانستند این اقدام وی حرکتی غیرسیاسی بود، مورد عنایت اوزون حسن قرار گرفت. اوزون حسن به وی خلعت پوشاند و به او حکم طرخانی[5] داد.[6] گلشنی بدین ترتیب به دربار آق‌قویونلوها راه یافت و برخی مسئولیت‌ها را بر عهده گرفت. وی دو بار به عنوان نماینده اوزون حسن نزد حسین بایقرا به هرات و خلیل پسر اوزون حسن به شیراز عازم شد.[7]

. . . مقدمه ورود شیخ به عرفان، برادر اوزون حسن بود. وی فردی صوفی‌مسلک بود و برادرش اوزون حسن ملکی برای گذران زندگی در قره‌باغ به وی داده بود. وی در همان‌جا مرید «دده عمر روشنی» شده بود. روزی در حالی که تاج روشنی بر سر نهاده بود، به تبریز به دیدار برادر آمد. اوزون حسن درباره تاج پرسید و چون برادر احوال «روشنی» را بیان کرد، پادشاه شیفته‌ی «روشنی» شد. لذا هدایای بسیار تدارک دید و به همراه گلشنی به قره‌باغ نزد روشنی فرستاد. گلشنی چون با «روشنی» مواجه گشت، مجذوب دده شد دست توبه و ارادت به سوی او دراز کرد. مدتی بیش از زمان مقرر شده از سوی سلطان در قره‌باغ ماند و سپس با وجد و شوری عارفانه از قره‌باغ به تبریز آمد.

 . . . «شیخ ابراهیم گلشنی» در همان زمستان که به قره‌باغ رفته و بازگشته بود، همیشه از چشمه‌ای غسل می‌کرد و تهجد و نماز صبح می‌کرد. این کشف‌ها و تصرفات شیخ را بدان‌جا رساند که با هرکس رو در رو می‌شد، به تفصیل احوالش را بیان می‌کرد و بر این اساس احوال بعضی را به لطف و نصیحت و بعضی را به قهر و شدت بیان می‌کرد.

. . . پس از رسیدن اخبار حملات قزلباشان و جنگ‌ها و غارت‌های کوچک و بزرگ در نقاط مختلف ایران، گلشنی به این نتیجه رسید که دیگر نمی‌توان در تبریز ماند. عده‌ای از اطرافیان شیخ در ابتدا با مهاجرت از تبریز مخالفت کردند اما در نهایت تسلیم نظر شیخ شدند. قزلباشان به تبریز رسیدند و خانه به خانه به غارت مشغول شدند.

. . . گلشنی از زمان حضور در تبریز تا اقامت در مصر به صورت پیوسته با اهل سیاست در تماس بود. اهل سیاست نیز توجه ویژه‌ای به شیخ نشان می‌دادند. همین باعث شده بود که علاوه بر صوفیان، افرادی با اهداف خاص نیز در اطراف شیخ مشاهده شوند. همین باعث نگرانی بعضی سیاستمداران شد. در نتیجه در دوره سلطان سلیمان قانونی، با سعایت ابراهیم پاشا، شیخ که اواخر عمر خود را سپری می‌کرد، به استانبول فراخوانده شد.

* * *

. . . گلشنی در دوره‌ای وارد مصر شد که سلطان غوری از پادشاهان مملوکی در مصر حکم می‌راند. در سال922ق سلطان سلیم عثمانی با شکست دادن طومانبای آخرین مملوک مصر، این سرزمین را ضمیمه خاک عثمانی کرد.

. . . مهاجرت گلشنی به مصر و تأسیس تکیه در قاهره موجب شد گروه‌هایی از مریدان شیخ که در میان آنان صاحب‌منصبان، دولتیان، مصنفین و شعرا نیز بودند، رحل اقامت در قاهره بیفکنند. بدین ترتیب مریدانی از شیخ، از شهرهایی هم‌چون ینیجه‌واردار، ادرنه، بورسا، گلیبولو، خیره‌بولو، حلب و کفه[8] به مصر مهاجرت کردند.[9]

گلشنی مدتی را بر اثر دسیسه علمای مصر در زندان به سر می‌برد. سلطان دیوانی از شیوخ مولویه طی سیر و سیاحت خود به مصر آمده گلشنی را از محبس رها می‌سازد.[10] علت محبوس شدن گلشنی آن بود که وی ملامتی‌مشرب بود. رفتارهای به ظاهر مغایر شرع گلشنی و اطرافیانش توجه اهل مدرسه را به خود جلب کرد، آن‌گونه که شیخ محمد پسر پچوی‌زاده قاضی دوران گلشنی که به دشمنی با صوفیه نیز مشهور بود، چنین فتوا داد که هرکس از وی پیروی کند، بی‌دین است؛ و تهدید کرد که درباره هرکس چنین حکمی صادر کند دیگر نظر خود را بازپس نخواهد گرفت.[11] . . . ماجرای حبس شیخ و تبرئه شدن و سفرش به استانبول، همگی متعلق به اواخر عمر شیخ است. وی پس از آن که در عصر سلطان سلیمانی قانونی در خلال سال‌های 934 و 935ق به استانبول سفر کرد و سپس به قاهره بازگشت، در سال 940ق درگذشت.[12]

 

آثار گلشنی

گلشنی شاعری پرکار بود و این مشرب در میان شاگردان و پیروانش نیز تسری یافت. وی و شعرای گلشنیه بسیار تحت تأثیر طریقت مولویه بودند.[13] ابن‌فارض و ابن‌عربی دو صوفی شاعر هستند که در کنار مولانا فضای شعری گلشنی را تحت تأثیر قرار داده‌اند.[14]

. . . سزایی، اصولی، عارفی، بلندی، حمدی، رندی، سماعی، شفایی، زاری و ظریقی از جمله شعرایی هستند که در مکتب گلشنیه تربیت یافته و از گلشنی الهام گرفتند.[15]

گلشنی در اشعار ترکی خود تحت تأثیر یونس امره و نسیمی است.[16] الهی‌هایش به طرز یونس امره سروده شده و دارای ریتم و آهنگی متناسب با رقص و سماع است.[17]

وی در اشعار عربی خود، «خلیلی»، و در اشعار ترکی و فارسی، «گلشنی» تخلص کرده است. گلشنی قبل از آشنایی با دده عمر روشنی، «هیبتی» تخلص می‌کرد. سبب انتخاب «گلشنی» به عنوان تخلص، آن است که شبی در عالم رؤیا خود را به همراه دده عمر در میان یک گلشن می‌بیند. در آن میان حضرت رسول اکرم(ص) را مشاهده می‌کند که گلی از آن گلشن چیده به دده عمر می‌دهد. او نیز آن گل را به شیخ ابراهیم می‌دهد. سحرگاه شیخ ابراهیم به همراه دده عمر و جمله درویشان به چمنزار و گلزار می‌روند. دده عمر گلی چیده به شیخ ابراهیم می‌دهد. شیخ ابراهیم گل دوشینه را از گریبان به در می‌آورد و می‌گوید: «ای سلطان من! هرچه احسان کنید، مقبول است اما آیا گلی که دیشب احسان کردید کافی نیست؟» روشنی تبسم کرده می‌گوید: «سن او باغ بقانک گلشنی‌سک».[18]

آثار ترکی 

1- دیوان ترکی

شامل 24 هزار بیت است. اشعار آن از نظر زبان‌شناختی و ادبی دارای اهمیت است. وی در این دیوان تحت تأثیر اشعار یونس امره و نسیمی است. بهترین نسخه آن در کتابخانه دانشکده زبان، تاریخ و جغرافیای دانشگاه آنکارا نگه‌داری می‌شود. مجموعاً هفت نسخه از این اثر در کتابخانه‌های ترکیه موجود است.

2- پندنامه

به زبان ترکی سروده شده است. اشعار آن ساده و روان است و جنبه تعلیمی دارد. وی در این اثر از منهیات سخن می‌گوید و آن‌جا که از عشق و ملامت سخن به میان می‌آورد، به وجد و شور درمی‌آید. از این اثر تنها یک نسخه در کتابخانه سلیمانیه نگه‌داری می‌شود.

3- چوپان‌نامه

به ترکی سروده شده است. مضمون آن، ترجمه‌ای است از داستان معروف موسی و شبان مثنوی. از این اثر دو نسخه در دست است.

4- تحقیقات گلشنی

اثری است منثور به ترکی و منسوب به شیخ. در این اثر برخی ابیات مولانا و عطار نیشابوری و نیز برخی سخنان بزرگان تصوف شرح شده است. مشخص نیست که این اثر نوشته گلشنی است و یا توسط شخصی دیگر از زبان گلشنی تقریر شده است. یک نسخه از این اثر موجود است.

 

آثار فارسی گلشنی

1- مثنوی معنوی خفیه

گلشنی معنوی را به عنوان نظیره‌ای بر مثنوی مولانا سروده است. اثر شامل 40 هزار بیت به فارسی است. مضامین آن ملهم از حکایات مثنوی است و حتی برخی ابیات مثنوی نیز شعر آمده است. پانصد بیت آغازین آن توسط شیخ محمد فنایی لعلی شرح شده است.[19] دلیل این شرح، مغلق بودن اشعار این پانصد بیت است و دیباچه آن به عربی است. مابقی ابیات به اسلوبی ساده و روان سروده شده و یادآور سبک مثنوی است.[20]

2- دیون فارسی

این دیوان دارای 17 هزار بیت است. به اعتبار محتوای آن به مثابه دیوان کبیر مولانا است. وی در این اثر تحت تأثیر مولانا و سپس حافظ و بعضاً یونس امره است. پنج نسخه از این اثر موجود است. یک نسخه در کتابخانه سلیمانیه استانبول، یک نسخه در کتابخانه ملت آنکارا، یک نسخه در کتابخانه دانشکده زبان، تاریخ و جغرافیای دانشگاه آنکارا، یک نسخه از منتخبات اشعار دیوان فارسی وی در کتابخانه سلیمانیه استانبول، و یک نسخه در کتابخانه دولت بایزید نگه‌داری می‌شود.

 

3- کنز الجواهر

اثر به زبان فارسی و شامل رباعیات و تویوغ[21] است. اثر 7500 بیت دارد. به زبان ساده و روان سروده شده است. موضوع اشعار آن عشق الهی، فنا، بقا، عدم و دل است. هم‌چنین از عشق خود به روشنی نیز بسیار یاد کرده است. تنها یک نسخه از آن موجود است که در کتابخانه دانشگاه استانبول نگه‌داری می‌شود.[22]

4- سیمرغ نامه

محیی گلشنی در مناقب گلشنی می‌گوید که این اثر 30 هزار بیت است. شمله‌لی‌زاده از این اثر با عنوان «عنقانامه» یاد کرده است. گلشنی در سیمرغ‌نامه احوال سفر حج خود و احوالاتش در راه مکه و مدینه در باب توحید، از نعت و مدح را آورده است. اشعار آن بیشتر غزل و قصیده است.[23]

5- ازهار گلشن

تنها در ایران یک نسخه از این اثر موجود است. در هیچ یک از کتب منقبتی و تذکره‌ها هیچ اشاره‌ای به این اثر نشده است. اما به هر حال این نسخه در کتابخانه مجلس با شماره 24808-10IR نگه‌داری می‌شود. اثر که شامل یک مثنوی در وزن و شیوه گلشن راز شبستری است، با بیت «به نام آن که از انوار هستی / دو عالم را بلندی داد و پستی» آغاز می‌شود.

اثر در اواخر قرن دهم یعنی در دوره حیات شیخ کتابت شده است. همین منظومه با نام درة التاج نیز به نام ابراهیم ادهم آرتیمانی موجود است. آرتیمانی در سال 1060 درگذشته است و بعید نیست به اشتباه این اثر به گلشنی نسبت داده شده باشد، چرا که همان‌گونه که گفته شد در هیچ یک از آثار ترکی که درباره گلشنی نوشته شده اشاره‌ای به این اثر نشده است.

ازهار گلشن با مقدمه جلیل تجلیل در سال 1378ش در قم منتشر شده است.

 

آثار عربی

1- دیوان عربی

تنها اثر عربی گلشنی است که به دست ما رسیده است. پنج هزار بیت است. اثر نظیره‌ای است بر قصیده تائیه ابن‌فارض. تنها یک نسخه از آن شناسایی شده است. شمله‌لی‌زاده می‌گوید که دیوان عربی گلشنی، 10 هزار بیت است. محیی ابیات آن را پنج هزار بیت آورده است.

 

 

 

 

 [1]. وجدانی، م صادق، طومار طرق علیه؛ سلسله‌نامه خلوتیه، اوقاف اسلامیه مطبعه‌سی، استانبول، 1341ق.

[2]. گلشنی، محیی، مناقب شیخ ابراهیم گلشنی، تصحیح تحسین یازیجی، تورک تاریخ قورومو باسیم‌ائوی، آنکارا، 1982م.

[3]. گلشنی، محیی، پیشین.

[4]. گلشنی، محیی، پیشین.

[5]. حکم به مختار و آزاد بودن شخص در انجام هر امری بدون این که کسی حق اعتراض به وی را داشته باشد.

[6]. گلشنی، محیی، پیشین.

[7]. گلشنی، محیی، همان.

[8]. کفه شهری است در جنوب غرب شبه‌جزیره کریمه در جمهوری اوکراین و روسیه فعلی که هم‌اکنون فئودوسیا نام دارد. شبه‌جزیره کریمه از دیرباز منطقه‌ای مسلمان‌نشین بوده و مردم آن از قوم تُرک تاتار هستند.

[9]. Macit, Muhsin, "Osmanlı Kültür ve Sanatında İbrahim Gülşenî’nin İşlevi", "Bilig dergisi, sayı 60, 2012.

[10]. La’lî Mehmed Fenâî, Terceme.

[11]. گولپینارلی، عبدالباقی، مولویه بعد از مولانا، ترجمه توفیق سبحانی، انتشارات کیهان، 1366. ص 148.

[12]. Evliya Çelebi, Seyahatname.

[13]. Esrar Dede, Tezkire.

[14]. Konur, Himmet, İbrâhîm Gülşenî: Hayâtı.

[15]. İslam Ansiklopedisi, "Gülşeniyye", TDV, İstanbul.

[16]. گولپینارلی، عبدالباقی، پیشین.

[17]. Banarlı, Nihad Sami, Resimli Türk Edebiyatı Tarihi, I-II, MEB Devlet Kitapları, İst. 1971.

[18]. تو گلشن آن باغ بقا هستی.

[19]. La’lî Mehmed Fenâî, Terceme.

[20]. Konur, Himmet, İbrâhîm Gülşenî: Hayâtı.

[21]. شعر یازده هجایی ترکی با مضامین فلسفی و عرفانی که در دو بیت سروده می‌شود.

[22]. Konur, Himmet, İbrâhîm Gülşenî: Hayâtı.

[23]. گلشنی، محیی، پیشین.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید