کتاب تذییل (فرهنگ لغات فارسی آثار نوایی) اثر میرزا مهدی خان استرآبادی با مقدمه و تصحیح دکتر حسین محمدزاده صدیق در 334 صفحه به قطع وزیری  منتشر شد. در زیر بخشی از مقدمه‌ی دکتر صدیق را بر این اثر می‌خوانیم:

کتاب تذییل اثر میرزا مهدی خان استرآبادی (فرهنگ لغات فارسی آثار نوایی

1- شیوه‌ی معنانگاری در تذییل

کتاب حاضر، بخشی از فرهنگ عظیم سنگلاخ اثر میرزا مهدی خان استرآبادی است که شرح و معانی لغات و اصطلاحات فارسی به کار رفته در آثار امیر علیشیر نوایی را در بر دارد. مؤلف کوشیده است برای اغلب لغات، امثله و شواهد از آثار ترکی جغتایی (اوزبکی) و گاه فارسی امیر علیشیر را به دست دهد. از ویژگی‌ها کار میرزا مهدی خان در تذییل می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- بنای کار بر آوردن لغات، الفاظ، اسماء و کنایات فارسی و عربی است که در آثار منظوم از جمله سبعه‌ی سیاره، سدّ سکندری، لیلی و مجنون، خسرو و شیرین و کتاب منثور محبوب القلوب آمده است.

2- گاهی در فارسی بودن لغت شک می‌کند و آن را ترکی می‌انگارد و به روشنی بیان می‌دارد. مثلاً در ذکر لغت آهه گوید:

«چون در هیچ یک از فرهنگ‌ها مذکور نبود و احتمال اشتراک داشت، در تحت لغات ترکی هم مذکور شد.»

و به اختصار می‌گراید. زیرا در بخش لغات ترکی سه مثال به شرح زیر آورده است:

مگر برق كام اشهبی دور سپهر،

آنكا آهه کوزكوسی رخشنده مهر.

Məgər bərq kâm əşhəbidür sipehr,

Aŋa âhə güzgüsi rəxşəndə mehr.

  و در سدّ سكندری فرماید، شعر:

  یاروق آهه یوزمینك عدو اوتروسی،

  سراسر اجل شخصی نینك کوزكوسی.

Yaruq âhə yüz miŋ ‘ədu ötrüsı,

Sər-â-sər əcəl şəxsınıŋ güzgüsi.

  وَ لَهُ، شِعر:

  چاقیب برق اوتی آهه‌لار ایشناری،

  چكیب رعد اونی باره‌لار كیشناری.

Çaqıb bərq otı âhəlar ışnarı,

Çəkib rə’d onı bârəlar kişnari. [1]

و یا مثلاً در زیر سرواژه‌ی تلخ گوید:

«چون احتمال می‌رفت که مترّک باشد، با شاهد در زیر لغات ترکی هم مذکور شد.»

و یا در لغت حولان گوید:

«چون در لغت اتراک توران و روم مصطلح بود، در ذیل لغات ترکی نیز رقم یافت.»

 

 3- کوچک‌ترین دگرگونی و حادثه‌ی زبانی در ضبط لغات را می‌نویسد. مثلاً در شرح معنای لغت تله گوید:

«دام صیادی. و نوایی به تشدید لام ذکر فرموده‌اند و برهان قاطع به تخفیف لام ذکر کرده است.»

 

4- در شرح معانی متعدد اغماض ندارد. مثلاً برای کلمات: بار 22 معنی، رنگ 31 معنی و عجوز 60 معنی ذکر کرده است.

 

5- اشکال مختلف لغات را می‌آورد مانند:

ازاره/ ایزاره که هر دو را در جای خود ذکر می‌کند.

 

6- برخی از لغت‌ها را ادعا می‌کند که در هیچ یک از فرهنگ‌های فرس ندیده است. مانند:

« خجنگ: اسب. چنان‌كه در لیلی [و] مجنون گوید، شعر:

   پرّنده خجنگ جوز هر دم،

  سیر‌ امریدا رجعت ایچره انجم.

Pərrəndə xocəng cuvz hər düm,

Seyr əmrida ric’ət içrə əncüm.

 

  این لغت هم در هیچ یك از فرهنگ‌های فرس به نظر نرسید.»

 

7- در استفاده از کتب لغت فارسی به نقد آن‌ها نیز می‌پردازد مثلاً در ذیل لغت برنا می‌نویسد:

« برنا: به معنی جوان باشد؛ و صاحب برهان قاطع به معنی حنا هم نوشته كه بر دست بندند؛ و زعم مؤلف آن است كه برّنا را كه در عربی به معنی حناست برنا خوانده و در فرهنگ داخل كرده، از پیش برده‌اند، جز اطاعت چاره‌ا‌ی نیست.»

و در نقد شرح لغت بولهوس گوید:

« و مؤلف برهان قاطع نیز متابعت نموده [است.] اگرچه بول به تركی رومی به معنی بسیار باشد. اما هوس لفظی است عربی و تركیب با لفظ عربی انسب  از آن است كه با هندی و تركی تركیب یابد. »

و در سرواژه‌ی خنیاگر به نقد برهان قاطع می‌پردازد و می‌گوید:

« و مؤلف برهان قاطع به تقدیم «یا» بر «نون» هم به این معنی نوشته، غلط خوانده [است.] »

گاهی اختلاف معنا در برهان قاطع را بدون نقد، نقل می‌کند:

« و مؤلف برهان قاطع به معنی خاندان و دودمان نوشته [است.]»

و یا در سرواژه‌ی درست چنین آورده است:

«و مؤلف برهان قاطع به معنی نقره و درهم نیز گفته [است] »

در سرواژه‌ی سیحان پس از نقل معانی سه کتاب لغت نظر خود را قاطعانه ذکر می‌کند:

« صاحب برهان قاطع نوشته كه:  رودخانه‌ای است نزدیك به خجند در ماوراء النهر؛ و صاحب كنز اللغة گفته كه: نام رودخانه‌ای است در هندوستان؛ و در قاموس مذكور است كه: نهری است در هند و نهری است در ماوراء النّهر. مؤلف گوید كه: نهری است [كه] از هندوستان به ماوراء النهر گذرد.»

اشتباه برهان قاطع را به گونه‌ای دیگر در لفظ کربز (بر وزن هرمز) متذکر می‌شود:

« و مؤلف برهان قاطع به فارسی به معنی قثّاء الحمار نوشته، به این معنی، محرف جربز و به فتح اول خواهد بود.»

در سرواژه‌ی کنشت از برهان قاطع بدون نفی و یا تایید می‌آورد:

« و مؤلف برهان قاطع نوشته که به معنی کردار هم باشد. چنان که گویند: بد کنشت.»

از برهان قاطع در ماده‌ی کوهه مستندات می‌آورد و معانی مذکور در آن را خود نیز ذکر می‌کند:

« . . . و مؤلف برهان قاطع به معنی [1.] پس و پیش زین؛ و [2.] موجه‌ی آب؛ و [3.] جن گرفته؛ و [4.] حمله و نهیب نوشته [است.] » 

در اتیمولوژی سرواژه‌ی موسیجه اول از برهان قاطع و دو منبع دیگر سه روایت نقل می‌کند و سپس می‌گوید:

« و زعم مؤلف آن است كه موسیجه همان پرنده باشد كه آن را در ماوراء النهر دختر صوفی می‌گویند. چنان‌كه نوایی در توحید به آن مناسبت او را به زنا نسبت می‌دهد و هو هذا، شعر:

   جرم و گنه‌لاردین اوتوب كیلتورما یوزكا قورتوب،

    لاله اگر ساغر توتوب موسیجه گر قیلمیش زنا. 

Cürm-o günəhlardın ötüb kiltürma yüzka qurtub,

Lâlə əgər sâğər tutub, mûsicə gər qılmış zinâ!«

 

8- به شأن نزول و ریشه‌شناسی و اتیمولوژی لغات هم می‌پردازد مثلاً در معنای سرواژه‌ی کاشی می‌گوید:

« و چون وضع كاشی اولاً در كاشان شد لهذا به كاشی شهرت یافت. بعد از آن‌كه در ولایات دیگر هم ساخته شد، همان كاشی نامیدند.»

و یا در ریشه‌شناسی سرواژه‌ی کتاره گوید که:

«تیغ هندی است پهن و راست که قدّاره محرّف آن است.»

 

9- برخی لغات دخیل به فارسی را نیز با ذکر منشأ آن‌ها مشخص می‌کند. مثلاً در معنای سرواژه‌ی کت چنین می‌گوید:

«[1.] تخت و كرسی را گویند كه بر روی آن خواب كنند؛ و گویند كه این لفظ هندی است؛ و [2.] (به فارسی) قنات را نامند و به همین جهت مقنی را «كت كن» خوانند.»

در لغت هیلاج آن را یونانی و به معنای چشمه‌ی زندگانی می‌شناسد.

 

10- در یک سرواژه، گاهی چند سرواژه‌ی فرعی و کلمات مشتق و شناخته شده از آن سرواژه را نیز نقل، شرح و معنی می‌کند. مانند سرواژه‌ی ناو که در ذیل آن مشتقات: ناوچه، ناوه، ناودان و ناوک را نیز معنی می‌کند:

« ناو: ظرفی است میان خالی و طولانی كه از چوب تراشیده، و در میان آن نشسته از آب می‌گذرند؛ و اگر كوچك بدان شكل باشد آن را ناوچه گویند از قبیل ناوچه‌ی آهنین كه زرگران طلا و نقره را گداخته، در آن ریزند تا بسته شود؛ و آن‌چه كارگرها گل در آن ریخته، به پای كار برند آن را ناوه گویند؛ و آن‌چه برای ممر باران بر پشت بام عمارات نصب كنند آن را ناودان گویند؛ و چوب دراز میان خالی كه تیر كوچك را در آن گذارند ناوك گویند؛ و تسمیه‌ی حال به اسم محل كرده، آن تیر را هم ناوك نامند.»

11- برای کلمات فارسی گاهی معادل‌های متروک و دور از ذهن می‌دهد. مانند کلمه‌ی زمخت که آن را عفص معنی کرده است. با همه‌ی کوششی که کردیم در هیچ یک از فرهنگ‌ها عفص را به معنایی که آورده، نیافتیم. آنچه که در منتهی الارب ذیل عفص آمده چنین است:

« برکندن، غالب آمدن در کشتی و سست گردانیدن، پیچ دادن کسی را، سربند ساختن شیشه را، دوتا کردن و پامال گردانیدن چیزی را.»

در حالی که وی آن را معادلی برای سرواژه‌ی زمخت آورده است.

2- ساختار تذییل

ساختار كتاب سنگلاخ - که تذییل در واقع سومین و فرجامین بخش آن است - بدین گونه است که در بخش نخست كه مؤلف به آن نام مبانی اللغة نام داده است، مقدمه‌ای در معرفی مؤلف و علت تألیف آن آمده و سپس بحث مفصلی در دستور زبان تركی جغتایی (اوزبکی) منقسم به قسم‌هایی با عنوان‌های: قاعده آورده شده است.

در انتهای بخش نخست، مؤلف فصلی افزوده و در آن لیستی شامل 12 بند آورده و به ذكر عبارات و لغاتی از آثار نوایی پرداخته كه معانی آن‌ها برایش مكشوف نبوده است. در این قسم، ساختار كتاب بدین‌گونه است كه اول به ترتیب حروف به «كتاب» تقسیم شده نظیر: كتاب الالف، كتاب الباء و . . .

سپس در هر كتاب سه بخش زیر آمده است:

  1. باب المفتوحات
  2. باب المكسورات
  3. باب المضمومات

هر یك از این بخش‌ها نیز به ترتیب حروف پس از حرف با صدا بخش‌بندی شده است. افعال، اول به صورت مصادر آمده و سپس مشتقات آن داده شده است. نام واژه‌ها همگی با عبارت «من الجوامد» از كنش واژه‌ها جدا شده است.

تلفظ اغلب لغات را خود داده است. مثلاً: اترک بر وزن بَدرَک. (ص: 241)، بیج بر وزن زیج (ص: 741)، گونج بر وزن سُرنج (ص: 964).

 

بخش دوم، متن اصلی كتاب سنگلاخ را، در واقع به صورت یك لغتنامه‌ی تركی به فارسی گسترده نگاشته است كه به ترتیب اجزاء الفبایی تنظیم شده و هر جزء كتاب نامیده شده است.

مانند: كتاب الالف، كتاب الباء و . . .

مؤلف، لغات را نخست به دو گونه‌ی «جامد» و «مشتق» رده بندی كرده است و گاهی خود پیرامون معانی آن‌ها اظهار نظر کرده است.[2]

 

بخش سوم، همان گونه که گفتم عنوان  تذییل دارد و عبارت از فرهنگ لغات و عبارت عربی و فارسی به كار رفته در آثار نوایی (منظومه‌های تركی و محبوب القلوب) است كه به نظر مؤلف از سوی لغت‌نویسان قبلی بر آثار نوایی، توضیحات كافی در باب آن‌ها داده نشده بود.

اولین مدخل آب آتش رنگ در معنای شراب و آخرین مدخل یوح به معنی آفتاب است.

 

 

[1] استرآبادی، میرزا مهدی خان، سنگلاخ، تصحیح و مقدمه: دکتر ح. م. صدیق، تبریز، اختر، 1394، ج 1، ص 339.

[2] برای تفصیل رک. محمدزاده صدیق، حسین. تعلیقات سنگلاخ، تبریز، اختر، 1395.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید