مشخصات کتاب
نام کتاب: محاكمة اللغتين
مؤلف: امير عليشير نوايی
ناشر:
سال نشر:
محل نشر:
نوبت چاپ: اول
موضوع: زبانشناسی
زبان: تركي - فارسی
قطع: وزيری
217 ص.
شرح مختصر كتاب
استاد ، كتاب «محاكمة اللغتين» امير كبير عليشير نوايی را به صورت جامع و علمی تدوين كردند و پس از افزودن مقدمه و فهرست های چندگانه به انتهای كتاب ، آن را برای انتشار آماده ساختند ليكن طبق قراری كه با جناب دكتر محقق و پوهنيار هدايت (از تركان كشور افغانستان) داشتند ، اجازهی چاپ و انتشار اين كتاب را فقط برای يكبار در كشور افغانستان به ايشان واگذار كردند. لذا استاد قصد دارند كه به زودی اين كتاب گرانسگ را برای چاپ به يكی از ناشران داخلی واگذار كنند. استاد ، تصحيح و مقدمه نويسي بر اين كتاب را از سالها قبل آغاز كرده بودند ليكن به دليل حجم بالای كارهای علمی، تدوین کتاب باقی مانده بود. پس از قراری كه برای تدوين اين كتاب منعقد كردند پس از تلاش بیوقفهي شبانه روزي ، تدوين كتاب محاكمة اللغتين را در شهريور 1387به پايان بردند. در اين كتاب پس از مقدمه، فصلهای زير را میتوان مشاهده كرد:
1. برگردان فارسی تورخان گنجهای.
2. آذریلشديريلميش متن.
3. متن توركی چاغاتايی.
4. آوانويسی متن توركی چاغاتايی.
5. افزودهها كه شامل: فهرست آيات و عبارات عربی، فهرست اشعار تركی و فارسی، فهرست اعلام، مخزن واژگان تركی (به الفبای عربی)، مخزن واژگان تركی (به الفبای لاتين)، كتابنامه است.
در قسمتی از مقدمهی استاد چنين آمده است:
«امیر كبیر، امیر علیشیر نوایی برجستهترین شخصیت ادبیات تركی جغتایی در قرن 9 هجری در آسیای میانه محسوب میشود. شیوهی ادبی تركی جغتایی كه تا حدودی تحت تأثیر تركی قاراخانی بود، در آن عصر، در هرات و سویهای آن و بسیاری از مناطق خراسان بزرگ گسترش و تكامل یافته بود.
تأثیر علیشیر نوایی بسیار گسترده بود. سرزمین چاغاتای زبانان را اگر مركز بشماریم و خراسان بزرگ و تركستان را جزیی از آن بدانیم، سعید خان كاشغری در تركی قاراخانی در شرق این مركز، محمد فضولی نیز در آذربایجان و عراق عرب و غرب این مركز تحت تأثیر مستقیم امیر علیشیر بودند. از این رو، باید تأكید كنیم كه امیر علیشیر مجموعهی ادبیات تركی عمومی از شرق تا غرب را مدیون خود ساخته است.»
كتاب «محاکمة اللغتین» یکی از آثار ارزندهی علیشیر نوایی در زمینهی ترکی پژوهی است و بسیاری از ظرائف مصدرهای ترکی را در این کتاب کم حجم بازنموده است. از آن میان یکصد مصدر است که در زبان فارسی برای معنی کردن آن نمیتوان معادل تک واژهای پیدا کرد و حتما باید چند کلمه، عبارت و ترکیب را در کنار هم آورد تا بتوان آن را معنی کرد. مانند:
قارالاماق: یعنی به رنگ سیاه در آوردن.
اومونماق: یعنی هوس و آرزو در دل گرفتن.
کوندهلتمک: در کشتی پای به پشت پای دیگری فشردن و او را برانداختن.
امير عليشير نوايی، خود در ابتداي كتاب میفرمايد:
«مثلاً برای بیان دقایق و نکاتی که در صد کلمهی زیر مندرج است، به فارسی کلمهای موجود نیست، و فارسیزبانان از درک این معانی محروماند. برای تفهیم معانی لغات به آنان، ناگزیر از ایراد (بیان کردن) جملات دور و دراز خواهیم بود، آن هم به یاری کلمات عربی:
ساورولماق savrulmaq ← انداخته شدن؛ به وسیلهی یک نیروی خارجی پریدن و جستن.
چایقالماق çayqalmaq ← تکان خوردن و به حرکت درآمدن.
نیکهمک (نیکاماک) nikəmək ← با اظهار علاقه و توقع، کسی را بیزار و ناراحت کردن.
چیگرهیمک (چیکریماک) çigrәymәk ← تنفر و به اصطلاح امروز ذوق زده شدن؛ پریدن خواب از سر.
قووارماق quvarmaq ← در اثر گذشت زمان، طراوت و رنگ و بوی خود را از دست دادن. . . . »
در انتهای كتاب محاكمة اللغتين ، امير عليشير نوايی چنين نوشته است:
«جوانان کممایهی تورك، نظر به آسانی زبان فارسی، به این زبان غزلسرایی میکنند. فیالحقیقة، اگر درست ملاحظه و تأمل کرده شود، با وجود وسعت و فسحت که زبان توركی راست و ذکر آن گذشت، ابزار هنر و سخنوری و غزلسرایی در این زبان سهلتر خواهد بود. با این ملاحظاتِ شایسته چنان بودی که اهل ادب این طایفه، به زبان خود طبعآزمایی و هنرنمایی میکردند و به زبان غیر غزلسرایی را هنر نمیشمردند. و اگر به فارسی نیز شعرسرایی میکردند، تا بدین پایه در زبان خود طریق مسامحه نمیپیمودند. و اگر در این امر اصرار داشتند، لااقل به همان قدر که به فارسی شعر میگفتند به توركی نیز رغبت میکردند.
این کار از حوصلهی عقل و خرد بیرون است که هنرمندان تورك، با آنکه توركی نوشتن در حیطهی تسلط آنهاست، به فارسی مینویسند. راستی آنانکه از توركی نوشتن عاجز و درماندهاند و اگر خواهند به توركی شعر سرایند، چنان خواهد بود که فارسیزبانی به توركی شعرسرایی کند و پیش فصحای تورك آنچه سرودهاند، خواندن نتوانند؛ زیرا که در هر جملهای صد عیب و نقص پیش خواهد آمد. البته استعمال معانی بدیعی که در این زبان است برای مبتدیان در آغاز کار سهل نخواهد بود. مبتدیان در مقابله با اینگونه دشواریها سر بتابند و به راهی آسانتر گرایند و چون چندی بدین منوال گذرد، به این حال خوی گیرند و دیگر تورك این عادت بر آنان به سهولت امکانپذیر نمیگردد و آنان به این عذر متعذّر شوند، و بالنتیجه این مبتدیان نیز به گروه توركان پارسیگوی پیوندند و این راه را باب طبع خود شناسند. مبتدیان آنچه نوشته و گفتهاند، خواهند که بر اهل فن و اساتید خوانند و این خود عادت جملهی صاحبقلمان است و چون اهل فن نیز همچنان فارسیگویانند و از کلام توركی بهره ندارند، جوانان تورك به فارسی سخن سرایند و سرانجام به سلک آنان درآیند.
خلاصهی کلام آنکه تفوّق زبان توركی بر فارسی و وسعت میدان سخن در توركی بالاخص در طریق نظم تاکنون شناخته و معلوم نبود و در نهانسرای کتمان فرو خفته بود و روی به فراموشی میگذاشت.»