جناب آقاي دكتر صديق لطفا نظر خود را دربارهي همايش حكيم هيدجي بفرماييد؟
به نظر اينجانب، اين همايش يكي از همايشهاي كم نظير، در بزرگداشت عالمي بزرگ از سلسلهي جليله و پاك روحانيت معظم شيعه به شمار ميرفت. با توجه به فرصت بسيار اندك، تدارك امور جاري همايش و فراخوان مقاله و بررسي آنها- كه ظاهرا 2 ماه بيشتر نبوده است- در سطح بسيار بالاي علمي برگزار گرديد. ستاد برگزاري همايش كه در واقع هيأت تحريريهي هفتهنامهي وزين و معتبر بهار زنجان به شمار ميرفت در كمال قدرت و توانايي و با دقت و ظرافت خاصي توانستند اين همايش را برگزار كنند. مقالات ارائه شده در همايش، پيرامون بازشناسي جهات مختلف خلاقيت ادبي و تفكر فلسفي هيدجي بسيار مغتنم بود. ابعاد و جهات دنياي انديشگي اين فيلسوف الهي كه توانست با چاشنيهاي اشراقي، حكمت مشاء را در عصر خود با دقت خاص عرفاني تبليغ كند، اميدوار هستم كه به سلسله همايشهاي خاصي در آينده تبديل بشود و در كنار انديشههاي فلسفي ايشان مبارزات سياسي و آثار سياسي و اجتماعي ايشان نيز به چاپ برسد. از جمله مجموعهي كشكول كه اين اثر نيز به غربت فراموشي دچار شده است و رييس محترم همايش، حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاي دكتر بيگدلي و عدهاي، نشر متن تنقيح شده و مصحح و ترجمهي اين اثر را به قلم خودشان در همايش دادند. به هر صورت اينجانب اين همايش را بسيار مثبت ارزيابي كرده و وظيفهي خود ميدانم كه از برگزاركنندگان زحمتكش و فهيم و عالم اين همايش تقدير و تشكر نمايم.
لطفا توضيح مختصري دربارهي شخصيت حكيم هيدجي بفرماييد؟
حكيم صاحب مكتب، ملامحمدعلي هيدجي شخصيت تأثيرگذار در حوزهي انديشگي فلسفي عصر خود و عنصر فعال سياسي اجتماعي دوران پرتلاطم اواخر قاجاريه به شمار ميرود. وي در تفكر فلسفي، در تلفيق دو راه اصلي مشائيه و اشراقيه و انتاج آن به طريق «زنوزيه» The schrol of zozous))، سالها پيش از ظهور «حكيم ملا عبدالله زنوزي» نقش مؤثري ايفا كرد. گرچه او به «اصالت ماهيت» معتقد بود و «وجود» را امري اعتباري ميپنداشت و كشف و شهود و كرامت را چاشني تفكر فلسفي خود ميكرد، اما به فارابي و ابنسينا احترام خاصي قايل بود و در تعارض با اهل كلام كه ادراك آدمي از كنه اشيا را ناممكن ميدانستند به طريق مشائيون پاسخ ميداد. بيت زير نشان ميدهد كه تفكر فلسفي خود را به شيوهي شيخ اشراق مسلوك داشته بود:
ببم اگر ايشيغين نورون ايچديم آيهلرين،
گليب سنين تكي تفسير ائتمهديم، سنه نه!
و بيت زير نشانگر آن است كه پاسخگويي وي به متكلمين، به شيوهي «مشائيه» بوده است:
نئچون مني سؤيورن گئتمهديم كليسايه،
دگيلدي كعبه نصيبيمده، گئتمهديم سنه نه!
جناب دكتر در مورد اعطاي دكتري زبان و ادبيات تركي آذربايجاني از سوي شما به دو نفر از فعالان فرهنگي آذربايجان توضيحي ارايه فرماييد؟
اعطاي مدرك معادل دانشگاهي به متخصصان و خبرگان كه به هر دليلي فاقد آن هستند، در جهان معمول است. حتي ما در وزارت علوم و آموزش عالي اين شعبه را داريم و در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نيز چند سال است كه «طرح كرامت» اجرا ميشود و به هنرمنداني كه فاقد مدرك دانشگاهي هستند، مدارك درجه 1 و 2، يعني معادل دكتري و فوق ليسانس اعطا ميشود. از آن جا كه با توجه به نزديك پانزده هزار عنوان كتاب تركي در سالهاي پس از انقلاب اسلامي تاكنون هيچ مرجعي به ارزشگذاري و غث و سمين كردن اين آثار نپرداخته و حتي در مراجع تعيين ارزش آثار منتشره به عنوان «كتاب سال» و يا «انجمن مفاخر فرهنگي» و يا «چهرههاي ماندگار» و نظاير آن از سوي ارگانهاي مربوطه، اعتنايي به تحقيقات تركيپژوهانه نميشود، اينجانب با توجه به صلاحيتهاي قانوني و علمي خود كه اخذ كردهام، و همه ساله به بررسي و تهيهي گزارش علمي از رسالات و پاياننامههاي دانشجويان مقطع دكتري و فوق ليسانس ميپردازم، تصميم گرفتهام كتابهايي را كه در حوزهي زبان و ادبيات تركي «لايق اخذ درجهي دكتري» تشخيص ميدهم، به جامعهي علمي كشور معرفي كنم. از اين رو، با استفاده از همايش بزرگداشت مقام فلسفي حكيم هيدجي و در يك چنين مراسم علمي كه اغلب همكاران دانشگاهي من نيز در آن حضور داشتند، دو تن از فعالان فرهنگي كشور را لايق اخذ درجهي دكتري افتخاري دانستم و به جامعهي علميمان معرفي كردم.
با عنايت به اينكه زبان تركي در عرصهي ادبيات ايران نقش بسزايي ايفا كرده، درخواست شما از مسؤولان فرهنگي محلي و كشوري چه ميباشد؟
من، نه تنها درخواست و خواهش از مسؤولان فرهنگي دار، بلكه به آنان متذكر ميشوم كه در انجام وظايف قانوني خود اهتمام به خرج بدهند و اهمال و قصور نكنند. آنان مشروعيت مقام اجرايي خود را از ملت اخذ كردهاند و آحاد ملت ميتواند آنان را به سؤال و استيضاح بكشانند. من نيز به عنوان فردي كه به قوهي مجريه جهت اجراي قانون اساسي با رأي خود مشروعيت دادهام، به آنها تذكر و توصيههايي ميكنم. من طلب دارم كه قوهي مجريه، در اين زمينه وقت بيشتر به خرج دهد و با ظرافت خاصي دست تعدي سياستبازان شووینيست شاهنشاهي را از دامان زبان و ادبيات تركي كوتاه كند و وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش به اجراي بخش دوم اصل پانزدهم قانون اساسي كه حق تحصيل به زبانهاي مادري را در ايران تأمين كرده است، اهتمام ورزد.
جناب دكتر، در مورد اشخاصي كه تركي را مصادف، با الحاقگرايي ميدانند و اديبان و انديشمندان را تجزيهطلب معرفي ميكنند چيست؟
اينان يا «بيماران سياسي» هستند كه اطلاعي از غيرت ديني و ميهني آذربايجان ندارند و يا تفالهها و پسماندههاي رژيم منحوس اسلامستيز شاهنشاهياند كه گهگاه به تلاشهاي مذبوحانهاي دست ميزنند و خزعبلات آنان شايسته صرف وقت براي پاسخگويي هم نيست.
در خصوص فرهنگ تركي از مردم و مطبوعات محلي و سراسري چه انتظاري داريد؟
مطبوعات محلي موظف هستند و بايد در حراست از نواميس ملي آذربايجان و احيا و گسترش متون گرانقدر اسلامي تركي و معرفي آنها به نسل جوان و انعكاس فعاليتهاي فرهنگي منطقه و هدايت مسؤولان منطقه براي توجه و اعتنا به فرهنگ بومي خود فعاليت كنند. براي نوشتن به زبان تركي، طبق قانون اساسي نيازي به اخذ مجوز از وزارت ارشاد نيست. اصل پانزدهم، خود مجوز نگارش به تركي به شمار ميرود و همهي نشريات با استناد به اين اصل، ميتوانند در كنار زبان فارسي به زبان مقدس تركي نيز مطلب بنويسند و چاپ كنند.
از بابت اينكه وقت خود را در اختيار ما قرار داديد متشكريم، در پايان اگر صحبت خاصي داريد بفرماييد؟
عرض بنده اين است كه بازگشت به خويشتن يا نوستالوژي، مقولهي مورد نياز و اعتناي نسل سوم انقلاب است كه شديدا در معرض تهاجم فرهنگي دنياي غرب و دشمنان انقلاب و اسلام قرار گرفتهاند. حراست از فرهنگ بومي و گسترش ارزشهاي معنوي مردمي، منجر به الگوسازيهاي پايدار و مثبت براي نسل نوين خواهد شد تا آنان در دنياهاي ديگر به دنبال «آرمانشهر» خود نگردند.
پينوشتها:
1. بهار زنجان- سهشنبه 9 دي 1382- شماره 81.
- توضیحات
- دسته: مصاحبه ها