ارمغان آذربايجان، آبان 1382
صمد اسماعيلي
ضمن تشکر از اینکه وقتتان را در اختیار نشریهي ارمغان آذربایجان قرار دادید لطفا جهت آشنایی مخاطبان عزیز این نشریه، بیوگرافی خودتان را تشریح فرموده و اقداماتی را که تا به حال در رابطه با فرهنگ آذربایجان کردهاید مختصر توضیح دهید؟
بسمالله الرحمن الرحیم.
بنده در سال 1324 در محلهي سرخاب تبریز متولد شدهام. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی، متوسطه و دانشگاهی را در تبریز به پایان رساندهام و در سال 1342 از دانشسرای مقدماتی پسران تبریز فارغالتحصیل شده و به عنوان معلم روستاهای آذربایجان به روستاهای اطراف هریس اعزام شدهام و در سال 1348 در رشتهي ادبیات فارسي لیسانس گرفتهام و به سبب خیزابهای دانشجویی و جنبشهای دانشجویی که در آن سالها در دانشگاه تبریز اتفاق افتاده بود، اخذ مدرک لیسانس من 2 سال به عقب افتاد و 6 ماه زندان سیاسی را در تبریز تحمل کردم. از سال 1351 حکم محرومیت از حقوق اجتماعی برای من صادر شد و بعد از انقلاب اين محروميت و حكم ممنوعیت خروج بنده از کشور لغو شدند و توانستم به خارج از کشور سفر کنم و در شهر استانبول در رشتهي زبانشناسی کهن ترکی و ادبیات تطبیقي- بعد از 4 سال تحصیل - در سال 1362 مدرک PhD (دکترای تخصصی) اخذ کردم و از آن سال به کشورم برگشتم و تاکنون به تدریس مشغول هستم. از وقتی خود را شناختهام مظلومیت زبان و فرهنگ آذربایجان را با تمام وجود لمس کردهام و سعی کردهام در دفاع از این مظلومیت در کشورمان نقشی داشته باشم. ظاهراً از سال 1344 به طور جدی به این مسأله پرداختهام، قلم به دست گرفتهام و قسم خوردهام كه این قلم پیوسته در خدمت دفاع از نوامیس ملی مردم مظلوم آذربایجان و بینوایان شهر و روستا باشد. در سال 1347 همراه دوستانم صمد بهرنگی، بهروز دهقانی، علیرضا اوختای، هفته نامهي آدینه را در تبریز منتشر کردهام. بعد از شهادت صمد بهرنگی، هفته نامهي هنر و اجتماع را از مهر ماه 1347 انتشار دادهام که در شمارهي هفتم معروض حملهي مأموران ساواک واقع و هفتهنامه تعطیل شد و ما دستگیر شدیم. این هفته نامه به دو زبان فارسی و ترکی منتشر میشد. بعد از آزادی از زندان در روزنامهي عصر نوین دو صفحه به عنوان ادبیات عصر نوین به دو زبان فارسي و ترکی منتشر میکردیم که آن هم 11 شماره بیشتر نپایید و تعطیل شد. پس از تبریز به تهران و به مجلههای خوشه، امید ایران مقالات ترکی میفرستادیم. حتی در مجلهي امید ایران دو صفحه تحت عنوان شعر و ادب آذری را از تبریز اداره میکردیم که آن هم باز چند صباحی نپایید و من در سال 1351 مجبور به ترک شهر تبریز شدم و در حالي كه ممنوعالورود به تبریز بودم، در تهران ساکن شدم و توانستم در تهران کتابهای خود را به چاپ برسانم. اولین کتابم، تحت عنوان «گفتاري پیرامون گویشهای ایرانی رایج در آذربایجان» و سپس کتاب «نمونههای شعر معاصر آذربایجان» و کتاب «واقف، شاعر زیبایی و حقیقت» و بعد از آن مجموعهي «ادبیات شفاهی آذربایجان» و کتابهای دیگری در تهران چاپ شد.
به لحاظ آن كه انتشار به زبان ترکی ممنوع بود ما مطالب مربوط فرهنگ آذربایجان را مجبور بودیم به زبان فارسی منتشر کنیم اما بعد از انقلاب این ممنوعیت برداشته شد و به نظر من اکنون دیگر نیازی به فارسی نویسی نداریم. من از انقلاب به این سو پیوسته آثار خود را سعی کردهام تا به زبان مقدس ترکی منتشر سازم که 7000 سال سابقهي کتابت در ایران دارد. شما میدانید که ترکی سومری و ترکی آذری سابقهي طولانی دارد. ما به ترکی آذری یا آذیه و آذریه، در غارهایی که در مناطق مختلف آذربایجان است دیوار نوشتههای متعددی کشف کردهایم. نزدیک یک هزار کتیبه به زبان ترکي آذیه از 7000 سال پیش در سطح جهان پخش و پراکنده شده است. بسیاری از آنها در زیرزمین موزهي ایران باستان، موزهي ملی ایران در تهران موجود است. 53 کتیبه به الفبای گؤی تورک کشف شده است که سه کتیبه از اینها را بنده بازخوانی و به فارسی ترجمه کرده و در کتاب «یادمانهاي ترکی باستان» انتشار دادهام. میدانید که نخستین الفبای تاریخ بشریت را ترکان سومری اختراع کردهاند. نخستین الفبای غیر تصویری جهان بشریت است که از راست به چپ نوشته میشود و حروف به هم نمیچسبند. همین طور دومین الفبای نگارهای بشریت را هم به اسم الفبای گؤی تورك را باز ترکان اختراع کردهاند. بعد از آن الفبای اویغوری را اختراع کردهاند. الفبای معروف به میخی و الفبای اوستایی یا دین دبیره همه تقلید از الفبای باستانی ترکی بودهاند که اقوام دیگر از جمله برادران و خواهران فارس زبان ما بعدها یاد گرفتهاند و گویش پهلوی را هم با الفبای ترکی نوشتهاند.
آقای پروفسور صدیق، در مورد آخرین اثرتان که حرف و حدیثهایی را نیز به دنبال داشت توضیح دهید؟
آخرین اثری که بنده چاپ کردهام و به آن میبالم «قارا مجموعه» از شیخ صفیالدین اردبیلي است که سالها به دنبال پژوهشها و تحقیقات متعدد توانستم کشف و تدوین کنم. همچنین مجموعهي «گلشن راز» که در قرن نهم از سوی شیخ ولی الوان شیرازی در بیش از دو هزار بیت شعر به زبان ترکی به نظم درآمده است و برای اولین بار پارسال در سال 1381 انتشار دادهام و کارهای دیگر از جمله «ديوان ترکی و فارسی» سید ابولقاسم نباتی، تدوین مجموعه اشعار مولوی تحت نام «مکتب مولویه»، کشف «یوسف و زلیخا»ی منسوب به فردوسی که در 70 سالگی سروده است. «شرح غزلهای صائب تبریزی»، «مسائل زبانشناسی ایران»، «مسائل ادبی ایران» و انتشار هفته نامهي ترکی زبان «سهند» که از سال 69 شروع کردهام و نزدیک 15 سال آن را اداره کردهام که اخیراً چند ماه پیش در سیام تیر ماه 1382 طبق یک تصمیم محرمانه از دست اینجانب گرفته و به یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی تبریز سپرده شده است. اگر چه این نشریه به زبان رسمیاش در مجوزی که از وزارت ارشاد کسب شده بود ترکی بود، نشریه را بر خلاف نص صریح قانون و این که به هر زبانی که مجوز آن صادر شده است باید منتشر شود، این نشریه را از اوایل آبان ماه به صورت گاهنامه و به زبان فارسی و گاه ترکی منتشر میکنند.
لطفاً در مورد انتقال مجوز نشریهي «سهند» به غیر و تغییر زبان آن کمی واضحتر صحبت کنید؟
ببینید مسألهي سهند را یکی از ظلمهایی میدانم که به بنده شده است. ما در ترکی یک تمثیل داریم که اگر کسی ده سال در یک خانه نوکری کند، موقع اخراج کردن از خانه، به او کت و شلوار میخرند و بعد اخراجش میکنند. بنده چهارده سال و شش ماه بدون توقع و چشم داشت و بدون دریافت یک ریال حق التحریر، سهند را -چون دلخوشی من بود و به زبان ترکی بود - انتشار میدادم. تأسیس آن هم مربوط به خود بنده است. در سال 1362 به سید بزرگوار آقای دعایی مراجعه کردم و پیشنهاد تأسیس نشریه به زبان ترکی را دادم و ایشان پذیرفتند و در واقع مؤسس این نشریه هم خود بنده هستم. فردی که اکنون نشریه به او واگذار شده است از شمارهي 47 به این طرف به عنوان کنترل کننده و سانسورچی بالای سر من در مؤسسهي اطلاعات مینشست و کارش این بود بر مطالبی که بنده تهیه میکردم فقط «بسمه تعالی چاپ شود» و یا «بسمه تعالی چاپ نشود» بنویسد و این کار تا سیام تیر ماه 1382 ادامه داشت و در این روز به من از طریق پرسنل روزنامهي اطلاعات خبر داده شد که دیگر از هفتهي آینده «سهند» منتشر نخواهد شد و مطالبی از من نخواهند پذیرفت. گرچه من بعضی ناآرامیها کردم که علت را جویا شوم، بعد تشخیص و ترجیح دادم که سکوت کنم بهتر است. حالا چه علتی داشته مکشوف نشد. بنده پیوسته از مسئولانی که به این نتیجه رسیدهاند و بیسر و صدا به حذف بنده از «سهند» و تغییر زبان و تغییر روش فرهنگی «سهند» اقدام کردهاند، گلهمند هستم.
به نظر شما پیشرفت و شناخت فرهنگی آذربایجان در سالهای اخیر چگونه بوده است؟
الحمدلله از مواهب انقلاب شکوهمند اسلامی این است که فرهنگ آذربایجان شکوفا شده است. جوانان بیدار شدهاند. امر بازگشت به خویشتن تحقق یافته است. و میباید شما در نظر بیاورید که در این بيست و هفت سال بعد از انقلاب بیش از پانزدههزار عنوان کتاب ترکی از وزارت ارشاد مجوز گرفته است. در شهر تبریز 31 نشریهي دو زبانه و همین طور در ارومیه، اردبیل، نقده، زنجان، همدان و حتی شیراز نشریات دو زبانه منتشر میشود. همایشها برگزار میشود. دانشجویان میتوانند در دانشگاهها کلاسهای ترکی دایر کنند و مؤسسات و سازمانهای مردمی خودجوش پیدا میشود که آزادانه و بدون دغدغه به تبلیغ و گسترش فرهنگ ملی آذربایجان دست بزنند. مردم آذربایجان طبق احکام دین مبین اسلام و طبق نص صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و طبق منشورهای حقوق بشر که وجود دارد مکلف هستند که زبان و فرهنگ خود را توسعه دهند.