نشريهي سحر، آذر 79
مصاحبه: حمید سفیدگر شهانقی
● دکتر حسین محمدزاده از اولین کسانی است که با عشقی وافر به میهن و ملت خویش در زمینهي پژوهش و تحقیق بر روی فولکلور غنی آذربایجان کار کرده و آثار گرانقدری آفریده است که هر کدام از آنها به نوبهي خود گامی در شناسايی ادبیات شفاهی سرزمین مقدسمان به حساب میآیند.
پژوهشهای استاد در زمینههای تاریخ ترکان باستان، زبانشناسی، فرهنگنویسی، نسخهشناسی، تصحیح متون قديمی ترکی، اسطورهشناسی، تاریخ ادبیات اسلامی و غیره امروزه در محافل علمی و دانشگاههای ایران و جهان از اعتبار خاصی برخوردار است و جوانان و دانشجویان آذربایجانی نیز کم و بیش در جریان فعالیتهای استاد از موضوعات مذکور مطلع هستند. از آنجایی که نسل جوان، به سبب عدم چاپ و نشر آثار استاد در زمینهي فولکلور بعد از انقلاب اسلامی، با این وجهه از فعالیتهای علمی ایشان آشنایی کافی ندارند، بر آن شدیم تا در یک گفتگوی صمیمی با استاد به فولکلور آذربایجان و آثار ایشان بپردازیم.
استاد، همانطور که میدانید در رابطه با فولکلور آذربایجان جنوبی و به طور کلی فولکلور ایران کارهای علمی تحقیقی کمی تا کنون انجام شده و یا لااقل چاپ و منتشر شده است و اغلب کسانی که به فعالیت در زمینهي فولکلور پرداختهاند بیشتر به دنبال گردآوری و ثبت و ضبط مواد خام فولکلور بودهاند. تا آنجایی که من میدانم به غیر از چند مقالهي مرحوم صمد بهرنگی، اولین کتاب علمی و پژوهشی فولکلور آذربایجان توسط شما نگاشته شده است. لطفاً در این زمینه توضیحاتی برای خوانندگان بفرمایید.
نخستین کتابی که در زمینهي فولکلور آذربایجان چاپ کردم «سایالار، کهنترین سرودهای مقدس آذربایجان» نام دارد که در فروردین ماه 1346 تألیف و چاپ شده است. در این کتاب کم حجم، بیشترین روایتها و نسخه بدلهای سرودهای سایا و ملحقات آن با مقدمهای تحلیلی گرد آمده است. لفظ سایا از مصدر سایماق در معنای به حساب آوردن و شمردن و احترام و ستایش آمده است و در دوران «گؤی تورک» به معنای «سرود ستایش» میآمده است که بعدها صورت دگرگون شدهای از آن در زبان اوستایی به صورت «گاثا» Gatha به همین معنی به کار رفت. تبدیل آوای «ی» به صامت «ث» در تاریخ ترک شایع است. هنوز هم بسیاری از کلماتی که در ترکی غربی و ترکی ایرانی با حرف «ی» آغاز میشوند در ترکی شرقی با «س» یا «ج» و یا «ژ» تلفظ میشوند.
سرودهای سایا در ترکی و گاثا در اوستایی در ستایش مظاهر طبیعت و حیوانات اهلی سود رسان سروده میشده است و هم اکنون نیز نشانههایی از مراسم «سایا سرایی» در روستاهای ما بر جای مانده است و جای کاهن سایاسرا را تَکَمچی گرفته است و در آغار بهار ده به ده و اوبه به اوبه میگردد و سرود سایا سر میدهد.
افسانهها بخش اعظم فولکلور ملل و اقوام مختلف را تشکیل میدهند. دربارهي اینکه افسانه چیست، کی به وجود آمده، و رابطهي آن با اسطوره چیست، نظرات مختلفی ارائه شده است. شما در این رابطه یعنی تجزیه و تحلیل افسانههای آذربایجان نیز کارهای ارزندهای انجام دادهاید که متأسفانه به علت عدم تجدید چاپ این آثار، نسل جوان در آذربایجان از کم و کیف آنها بیخبرند. مایل هستیم در این خصوص هم توضیح بفرمایید.
بله، در زمینهي گردآوری و تحلیل افسانههای آذربایجان از سال 1344 کار کردهام و پیش از انقلاب چند مجموعه از جمله «قصههای روباه» و «قصههای کچل» و «قصههای اسب» و «چیل مایدان» و چند کتاب و جزوه دیگر چاپ کردم.
میدانید که انسان در آذربایجان در دورهي ادبیات میتولوژیک ترکی برای تحلیل و تبیین حوادث و رخدادهای طبیعی مانند هر اقلیم دیگر دست به ساختن قصههای خیالی ميزد و بدینگونه گردش شب و روز و فصول سال و اسرار خلقت کائنات و بشر را تبیین میکرد. این نوع قصهها را در تاریخ میتولوژی، اسطوره مینامیم. یکی از اسطورههای معروف ترکی آذربایجان «اسطورهی آق آنا» است که به موجب آن «تانری» یا «قایراخان» او را از کف آب آفریده است که مادر اولاد بشر شمرده میشود. همین اسطوره بعدها در یونان با نام «آکینا» Akina تکرار شده که او را نیز زئوس از کف آب دریا و به روایتی از آب دهان خود آفریده است و نخستین زن تاریخ آفرینش به حساب میآید. همین اسطورهی ترکی آذربایجان به اوستا نیز وارد شده است و« آق آنا» در اوستا به صورت «آش یانا»Ashyana تلفظ شده است.
از این گونه اسطورههای ترک که تا کنون بازشناسی شده است بیش از پنجاه موضوع و چندین روایت در دست داریم که برخی از آنها در کتاب «حماسههای دده قورقود» مکتوب شده است. برخی را نیز خواجه رشیدالدین فضلالله صدرایی در «جامعالتواریخ» آورده است. بسیاری نیز از طریق متونی با نامهای «اوغوزنامه»، «سلجوقنامه»، «سالتوقنامه» و غیره به دست ما رسیده است.
نوع دوم از قصههای خیالی آدمی، افسانه نام دارد که در تحلیل و تبیین حوادث و رخدادها اجتماعی و نه طبیعی ساخته شدهاند. در افسانهها هم انسان بر بال خیال سوار شده و به علتیابی و شرح عوامل اجتماعی پرداخته است. نهضتها و خیزشهای اجتماعی و انقلابها و جنگها و ظلم و ستم شاهان و فرمانروایان پیوسته در یاد و خاطرهي آدمی مانده و خمیرمایهي افسانهها شده است. در افسانههای آذربایجانی، پیوسته یکی از نمایندگان مظلوم اقشار پایین جامعه، یک روستایی و یا یک جوان ستمدیده قد علم میکند و یک تنه به جنگ و ستیز و مبارزه با دستگاه جور حکومتی میپردازد. در این مبارزات، بینوایان شهر و روستا نظیر دربانان، باغبانان، کشاورزان و غیره به کمک او میشتابند. و نیز افسانهپرداز، نیروهای مافوق طبیعی و نیز برخی از حیوانات را نیز به مدد قهرمان مثبت افسانه فرا میخواند که در میان این حیوانات، اسب جایگاه مهمی دارد و من این مسأله را در کتاب «افسانههای اسب» به بحث گذاشتهام. این کتاب اول بار در سال 1345 در مجلهي خوشه که در تهران به سردبیری احمد شاملو منتشر میشد، چاپ شد و سپس به صورت کتاب درآمد. در این کتاب افسانههایی با عنوانهای «قارا آت»، «چیل مایدان»، «یئل آتی»، «قیزیل آت» و غیره آمده است. بعدها «چیل مایدان» را برای کودکان نیز بازنویسی کردم و با نقاشیهای آقای «یعقو ب عمامهپیچ» چاپ شد.
استاد، در تقسیمبندی افسانهها، قصههای حیوانات جایگاه خاص خود را دارند. در آفرینش این قصهها خصوصیات ظاهری و حرکات حیوانات مختلف مد نظر قرار گرفته و به شکل نمادین و سمبلیک در قصهها وارد شده است. برخی از این حیوانات مانند مار نیز زمانی توتم بوده و از این روی به افسانهها راه یافته است. دربارهي حیوانات در قصههای آذربایجان بگویید.
البته بحث حیوانات در افسانههای آذربایجان بحثی بسیار گسترده است. حیواناتی نظیر روباه، مار، کبوتر، شیر، گرگ، شغال، خروس و جز آن در افسانههای آذربايجان نقش دارند که هر کدام از جایگاه خاصی برخوردارند. شیر معمولاً سلطان حیوانات است و صفات شاهان را نظیر قدرت، بلاهت، ستمگری، راحتطلبی و غیره دارد و در عین قدرت و مظالم بیحد و حصر، آلت دست گرگ و شغال و سپس طعمهي روباه میشود.
روباه، صفت حیلهگری و دو چهرگی و ریاکاری دارد. اما پتیارگی، صفات و خلق ذمیمه سرانجام نیکو پیدا نمیکند و مقهور و مغلوب قهرمان مثبت افسانهها میشود. روباه در افسانههای آذربایجان هم دغلباز و بسیاردان و هم تیره درون است. او حتی بر اعتماد و همدستی و دوستی گاوها نیز رشک میبرد و آنها را با جدا کردن از هم یک یک نابود میكند. گاهی گرگ را میفرستد پیش شتر که از او «حقِّ چرا» بگیرد و زمانی هم لک لک را میترساند. و هر حادثه و واقعهي تلخی درس و تجربه است. همه به هفت خط بودن او باور دارند و حتی دیوها هرگاه جایی گیر کنند، پشت خمیده و دست به سینه به درش میروند و از او درس میگیرند.
استاد، بعد از کتاب «سایالار» تنها تحلیل علمی که در زمینهي فولکلور آذربایجان منتشر شده است، کتاب مشهور «هفت مقاله»ي جنابعالی بود. این کتاب برای اولین بار کی چاپ شد و مطالب مندرج در آن به چه موضوعاتی پرداخته بود؟
در زمینهي تحلیلها استنتاجات علمی در زمینهي مواد ادبیات شفاهی و فولکلور آذربایجان در سال 1353 کتاب «هفت مقاله پیرامون فولکلور و ادبیات آذربایجان» را چاپ کردم. در این کتاب، یکی از مقالات اختصاص به شرح ویژگیهای افسانهها دارد. در این مقاله کوشیدهام که نمادهای اسطورهای و افسانههای ترکی و اوستایی را به طور تطبیقی بررسی کنم. نامهای نیروهای مثبت و صفات آنها و نیز اسامی نیروهای منفی مانند ديوان و خلق و خوی آنها رو در رو نهاده، و شباهتها و یا وجوه افتراق موجود به بحث گذاشته شده است. در میان همانندیهای اسامی مثلاً «آندار دئو» Andar dev در ترکی با «ایندرا» Indra در اوستا و «کامان دئو» Kaman Dev در ترکی با «اکمن» Ekemen در اوستا به ریشهیابی و اتیمولوژی آنها پرداخته شده است.
مقالهي بعدی مختص «پارههای منظوم» فولکلوریک ترکی آذربایجان است که جدول کامل «قوشماهای جفت» و «قوشماهای فرد» و تقطیعهای ممکن هجایی آنها داده شده و به ریشهي برخی از «دوزگی»ها نیز اشاره رفته است. مثلاً سرودهي معروف زیر:
اوشودومها اوشودوم
داغدان آلما داش ایدیم
منه ظولوم سالدیلار
من ظولومدان بئزارام
درین قویو قازارام
درین قویو بئش گئچی
هانی بونون ارکئجی
ارکئج قازاندا قاینار
قنبر یانیندا اوینار
قنبر گئدر اودونا
قارغی باتار بودونا...
بی گمان اشاره به مراسمی دارد که طی آن و در یک آئین اسطورهای و مذهبی بز را در دیگ میجوشانند و در اطراف آن به رقصهای آئینی میپرداختند و... .
مقالهي دیگر این کتاب دربارهي عاشیقهاست که بعدها آن را با نام «عاشیقلار» چاپ کردم.
به کتاب «عاشیقلار» اشاره کردید. میدانیم که این کتاب تنها اثر تحقیقی مدوّن علمی بشمار میرود که در ایران انجام پذیرفته است. دربارهي این کتاب دوست داریم کمی بیشتر صحبت کنید که نشر این اثر در آن زمان تکان عظیمی به حرکت فرهنگی در آذربایجان داده بود.
این کتاب را من با استفاده از پنج یا شش منبع قابل دسترسی در آن زمان که در ترکیه و باکو چاپ شده بود تألیف کردم. از میان این منابع از کتاب پر حجم مرحوم پروفسور ماهر قوجا تورک و اثر دو جلدی مرحوم پروفسور محمد حسن تهماسب بیشتر استفاده کردم و توانستم تاریخ ادبیات عاشیقی را بالنّسبه مدوّن و منظم ارائه کنم. البته اين اثر، معروض سانسور ساواک شد و جلوي نشر متون ترکی سرودهای ادبیات عاشیقی را سد کردند و من مجبور شدم ترجمهي فارسی این سرودها را بیاورم. مردم از کتاب استقبال کردند و در عرض دو سال، سه بار چاپ شد. در کتاب پس از ذکر تاریخ کهن ادبیات عاشیقی و شرح نوع «منظومه» به شرح زندگی و آثار عاشیقهای معروف آذربایجان مانند: عاشیق علسگر و غیره پرداختهام و در باب رستاخیز فرهنگی شاه اسماعیل ختایی که سبب شکوفایی شعر عاشیقی در آذربایجان شد، شرح دادهام.
ادبیات عاشیقها شامل داستانها، منظومهها، مناظرهها، باغلاماها و ترانهها میشود. عاشیقها بزرگترین طبقهي خادم شعر و موسیقی مردمی در آذربایجان هستند. آنها خوانندگان دورهگردی هستند که ممکن است در مناطق دیگر جهان وجود داشته باشند. عاشیقها ادبیاتی غنی و سرشار دارند که تقریباً از هزار سال پیش تدوین آن آغاز شده است. کتاب «دده قورقود» هم از آثار ادبی کهن عاشیقهاست.
به کتاب «دده قورقود» اشاره کردید. آیا تحقیق خود را در این باره منتشر نمیکنید؟
نخستین بار در سال 1347 در هفته نامهي «هنر و اجتماع» که در تبریز انتشار میدادم، سلسله مقالههایی در باب حماسههای دده قورقود نگاشتم. سپس مطلبی در مجلهي علمی «وحید» چاپ کردم. در سالهای اخیر آقای حسین گونئیلی متن انتقادی و علمی مناسبی از آن تهیه کرده است و در کنار خود برخیها به کارهای غرضآلود و مغرضانه و یا جاهلانه نیز دست زدهاند. كتابي که انتشارات المهدی به دستیاری «دوزال» بیرون داده است از این رو قابل اعتماد نیست، که یک نثر بازنویسی شدهي باکو را به صورت مغلوط به الفبای ما برگردانده است. ویژگیهای بیانی، اسلوب نگارش و فورم حماسههای دده قورقود کاملاً آذری است. هنوز هم بسیاری از کلمات و تعبیراتی که در متن کتاب آمده است، در زبان مردم آذربایجان هست و در زبانشناسی ترکی به آنها «تعبیرات خاص ترکی آذری» اطلاق میکنیم. یعنی در دیگر کشورهای ترک زبان مورد استعمال ندارد. مانند اصطلاحات: شیلله ـ بلهمک ـ سکسنمک و غیره. به لحاظ مخزن واژگان، ساخت گرامری و گنجینهي تعبیرات، کتاب بیش از هر گویش ترکی دیگر به آذری نزدیک است. و بسیاری از دده قورقود شناسان جهان از این مسأله غافل بودهاند. من انشاءالله فرجامین پژوهش خود را پیرامون این اثر و متن انتقادی آن بزودی منتشر خواهم ساخت.