گویش های کرانه‌ی دریای خزر نظیر گیلکی، تالشی، طبری و جز آن دارای پیشینه‌ای دراز روزگار هستند که در گسترده‌ای زیبا و خیال انگیز، با جلگه‌ها و کوهپایه‌های سرسبز و خرم و دریایی فراخناک و کران‌ناپذیر، حضور گیله مردان آرام و تالشیان مهربان و طبریان امیری سرا را رقم زده است و در بردارنده‌ی ترانه‌های بومی و تک سروده‌ها و منظومه‌های لطیف فراوانی است.

منظومه‌ی حیدربابا یا سلام سروده‌ی شهریار که قوت و الهام از زندگی بی‌ریا و پاک روستایی داشته است، سال‌هاست که بر زبان گویشوران این سرزمین طرب انگیز و رویائی مترنم است و بسیاری از دلباختگان شوریده دل این کوهپایه‌ها به استقبال آن نیز شتافته‌اند. سی و اندی سال پیش مردی پاکدل از تالشیان در اقتفای این منظومه «خندیله پشت» را در 45 بند سرود:[2]

خندیله پشت، اشته سریم سی ورده،

زیاده حرفه ژن دیلش پر درده

پوچه دونیا هیچه مرده شور برده

تالشه برائن همگی شاد بوبون

هر چی غم و غصه کو آزاد بوبون

 

و تالشی مرد دیگر «مُشله رخون» را به نظم درآورده است:[3]

مشله رخون دیلم اری رته دوُنه

بمش ایته ناله ننی‌ام ام لؤته

فرسه الان ای پیله سخته کؤته

رنم ای روز ام همه غمِ مِهِ کِشه

هیچ کس نیه باچمه وربِنشِه

 

و امروه مردی جوان و روشن اندیش با دلی پر از شور شاعری دست به برگردان گیلکی آن زده است. وی آقای سیامک سلیمانی ( روشن ) از شهرستان سرسبز «رودسر» است که در سال1377 در شهر زنجان در رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد زنجان همراه همسر صافی ضمیر خود خانم «شریفه جعفری» شاعره‌ی آتشین زبان ترکی، دانشجوی من هم شدند و امروز این گیله مرد جوان در همین رشته در حال کسب درجه‌ی کارشناسی ارشد خود می‌باشد و فراتر از آن همراه همسر شیرین زبان خود برای خدمت به زبان و ادبیات آذربایجان کمر همت بسته‌اند.

سیامک سلیمانی روشن علاقه‌ی خود به شعر ترکی را پیوندی می‌‌داند که از کودکی با رشته‌های ناگسستنی، او را به این معبد وصل کرده است، می‌گوید که از خردسالی به آواز و ساز عاشیق‌های آذربایجان گوش می‌كرده و شیفته‌ی آن بوده و از آن متلذّذ می‌شده است و امروزه دست به كاری سخت باور زده است، یعنی همت كرده است كه ایماژها و تصاویر ذهنی شهریار، این ابرمرد كوهستان‌های سرسبز آذربایجان، را در غالب گویش‌ كرانه‌ای دریای خزر بریزد و برگردان سروده‌ای بیافریند كه پیش روی شماست.

هنرهای روشن در این برگردان‌سروده آن است كه نخست خود شعری بدیع سروده است. دوم آن كه روی مضمون و حقیقت عنوان منظومه‌ی حیدربابایا را درك كرده و با حفظ قالب بدیع و دل‌پذیر آن، تك واژها را در قالب خمیرمایه‌ی ریتم و آهنگ لطیفی با بازی شاعرانه فراخوانده است.

حیدربابا همیش ببی رو سفید

تی دور و در چشمه و باغ امید

بعد آمد بومونی هزار ته عید

موردن و شون دونیا رسم قدیمه

دونیا آخر بی پسره یتیمه [4]

 

در برگردان آثار فولكلوریك، پیوند زدن ویژگی‌های برونی گویش عامه در زبان اصلی، یكی از اهداف معاصر نگرش مترقی به مسأله است. مترجم در جاهای مختلف در یافتن معادل اصطلاحات، تعابیر، ضر‌ب‌المثل‌ها و تركیبات به این هدف نائل شده است. مثلاً بند زیر را كه سرشار از تعابیر فولكلوریك روستایی است در نظر آوریم:

حیدربابا داغین داشین سره‌سی

كهلیك اوخور دالیسیندا فره‌سی

قوزولارین آغی، بوزو، قره‌سی

اوخویایدیم:« چوبان قایتار قوزونو»

 

این بند را وی چنین روایت كرده است:

حیدربابا صاف سنگه كوه - كمر

زَرَج خونه پَشت جفته فر و فر

گوسوند نه سیاه، سفید، كلاچ سر

خنم بشوم دره تما قلعه گردن[5]

بگوم چوبان گوسوندنه و گردان![6]

 

ترکیب کلمات و جریان جمله‌ها در مصراع‌ها گاهی چنان روان و سیال است که به محاوره می‌ماند و یک آن آدمی فراموش می‌کند که شعر می‌خواند و آن هم شعری که از زبان دیگری ترجمه شده است:

عید شبن کوکوخوند وقت خوابه

نامزد لاکودوت خویار جورابه

شال توَوَده هر کس یه جای نابه

وای که عجب رسمی بو شال توَوَدن

داماَد شاَل عیدی مال توَوَدن[7]

 

بسیاری از مترجمان زبان‌های مختلف، از جمله زبان فارسی تلاش بر آن داشته‌اند که روح فرم و محتوای منظومه‌ی شهریار را در زبان مقصد حفظ کنند. سال‌ها پیش، این‌جانب در مقدمه‌ای که به نشر برگردان سروده‌ی فارسی از آقای میر صالح حسینی نوشتم در میان ترجمه‌های فارسی آن را ممتاز شناختم. امروزه نیز همین ارزیابی را دارم، ولی نمی‌توانم احساس خود را از برگردان سروده‌ی بسیار لطیف و ماهرانه‌ی این جوان پاکدل گیله مرد پنهان کنم. زبان ترجمه بسیار روان، سرشار از مخزن واژگان روستایی و روح و مضمون آن منطبق محتوای اصلی شعر است. تنها مقایسه‌ی برگردان سروده‌ی بند زیر با اصل شعر، نشان می‌دهد که کارهای روشن سحرانگیز و شایسته‌ی تحسین است.

حیدربابا بولندا به دار و بار

حیف که پیرابون جوونن بیشمار

شکم سیرن گوشنه نیشتن پس تلار

غروب بوگود آفتاب شب از شرق بزه[8]

 

وی علاوه بر حفظ وزن و آهنگ و دقت و صداقت در انتقال مفهوم، در بسیاری جاها حتی قافیه‌ها و کلمات متن اصلی را نیز در برگردان سروده‌ی خود آورده است:

حیدربابا کوهنه خونه کوشک ببون

بعد آمو دونیا همه عشق ببون

گذشته، آیندن سرمشق ببون

زکن خو مذهبه زیاد نبودن

بی مغزه حرفنه جی گول نخورن[9]

 

فرجام سخن آن که آقای روشن در ترجمه‌ی منظومه‌ی «حیدربابا» که یکی از شاهكارهای ادبی جهان به شمار می‌رود، توفیق حاصل كرده و توانسته است در گویش گیلكی «حیدربابا» بیافریند و راهی نو فراروی كوشندگان شعر معاصر كرانه‌ی خزر بگشاید.



[1] روشن، سیامك سلیمانی. ترجمه منظوم گیلگی حیدربابایا سلام، زنجان، 1383.

[2] منظومه‌ی خندیله پشت، سروده‌ی فرامرز ماسالی، تهران 1350.

[3] منظومه‌ی «مشله رخن»، سروده‌ی جمشید شمسی پور خشتاونیف تهران، 1373.

[4] همین ترجمه، بند 5.

[5] قلعه گردن= نام قلعه‌اي قديمي در استان گيلان (شهرستان رودسر، بخش رحيم آباد) در جوار روستاي توسكا محله كه در قديم مسير راه عابران از روي به سمت ييلاق اشكورت بود.

[6] همین ترجمه، بند 16.

[7] همین ترجمه، بند 27.

[8] همین ترجمه، بند 45.

[9] همین ترجمه، بند 125.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید