نگاهی به قالب «مثنوی» در شعر استاد «ناظر شرفخانهای»
علی محمدبیانی
مرحوم استاد محمدرضا ملکپور (وفات 1400) متخلص و مشهور به «ناظر شرفخانهای» به سال 1317 شمسی در بندر شرفخانه در استان آذربایجان شرقی از شهرهای ساحلی دریاچه اورمیه به دنیا آمد. وی تحصیلات حوزوی را تا پایان سطح و تحصیلات دانشگاهی را تا فوق لیسانس ادامه داد. استاد ناظر در دانشگاه آزاد کرج چند سالی به تدریس حقوق مشغول بود. یکی از ویژگیهای وی این است که از سالها قبل با زنجانیان دوستی ادبی- فرهنگی داشته است. دوستیهایش با مرحوم کریم زعفری شاعر صاحبنام زنجانی و مکاتبات و اخوانیاتش با آن مرحوم معروف است و چنین است، رفاقتهایش با جوانترهای امروز مثل آقای صادقی و یعقوب دؤنمز و یاشار زنگانلی. از وی در هر سه زبان عربی، تورکی و فارسی آثاری به نظم و نثر پدید آورده است.
ناظر را می توان از شاعران نئوکلاسیک آذربایجانی محسوب کرد که دارای اطلاعات جامع در فقه و اصول و عرفان و فلسفه و ترکیات و عربیات و فارسیات است. در حقیقت استاد ناظر یکی از فرهیختگان پیشکسوت سرزمین ما و الحق خیر الموجودین ادبیات ترکی و فارسی بود که فهم جامعی از اندیشه، فلسفه و ادبیات کلاسیک این مرز و بوم داشت و البته بر مقتضیات زمان هم عارف و آگاه بود.
ناظر شرفخانهای که ساکن شهر کرج بود، از شاعران فعال معاصر ادبیات تورکی در ایران محسوب میشد. وی ظرافتها و لطافتهای زبان ترکی را به خوبی میدانست و بر ادبیات و معارف کلاسیک ترکی هم اشرافیتی تام داشت اشعار فخیم و ماندگاری از وی به زبان ترکی (در وزن شعر عرب یعنی وزن عروضی) و وزن هجایی (وزن ملّی شعر ترکی) بارها در مطبوعات و یا به شکل کتاب چاپ شده است. تعدادی از آثار ایشان بدین قرار است:
- اولدوزلو دنیز (شعر ترکی، معرفت گلزار، تبریز، 1372)
- شئهلی سحر (شعر ترکی)
- ماهنیلی چای(شعر ترکی)
- زمزمهها (شعر فارسی)
- مرهم مهتاب (شعر فارسی، اندیشه نو تهران 1380)
- حماسهها (شعر فارسی)
- دیوان ترکی ناظر شرفخانهای (نشر بخشایش، قم؛ 1383)
ناظر شرفخانهای در انتخاب واژهها و به کارگیری تعبیرات پرمحتوا مثل یک معمار ماهری عمل می کند که عضو زاید در بنایش نمیتوان یافت. مهارت شاعر در گزینش ملیح از فولکلور و فرهنگ شفاهی ترکان وی را در ردیف شاعرانی همچون «قوسی تبریزی»، «واقف قاراباغی» و «حکیم هیدجی» قرار داده است. در دیوان وی انواع مختلف شعر یافت می شود؛ قصیده، قطعه، غزل، مثنوی، رباعی، قوشما، گرایلی و همچنین شعر آزاد. اگرچه شاعر در هر سه زبان عربی، ترکی و دری سرودههایی فخیم دارد؛ اما قوت و توانمندی او در زبان ترکی هم از نظر کیفی و هم از نظر کمّی بیشتر نمایان است. ناظر زبان مادری را مثل موم در دستان خود دارد، قدر و بزرگی آن را میشناسد، و زیباییهای این زبان همیشه در مقابل چشمانش قرار دارد، تا حاصل تفکرات و نازک اندیشیهای شاعر را در قالب خویش نمایان سازد. موزونیّت و رقصانیّت کلام در کنار شطح و رندی شاعرانه و انتقاد از زشتیها و پلشتیهای اخلاقی و نامردمیهای رایج جامعه، در شعر وی موج میزند و صد البته در این میان، لحن و زبان طنزآمیز شاعر را هم نباید فراموش کرد.
در این متن فقط نگاهی کوتاه داریم بر مثنویات شاعر. یکی از قالبهایی که شاعر از آن برای بیان اندیشههای خود بهره برده است، قالب مثنوی است. مثنویهای ترکی شاعر، علاوه بر عشق و محبت، عموماً جانمایهای از طنز تلخ دارد که شاعر در آن حکایاتی را با زبانی آهنگین و فاخر بیان میدارد. برای نمونه ابیاتی از یک مثنوی شاعر به نام«وصال خلوتی» در دربارة مرگ لیلی و آمدن مجنون را بخوانیم:
«مرشدِ کاملِ اربابِ جنون
اولان آشفتة لیلا مجنون
ائشیدیب لیلانین اؤلمک خبرین
عارضه ائتدی روان اشکِ ترین
گزدی گؤزدن آخاراق قانلی یاشی
اییلهیه- اییلهیه تورپاغی داشی
بلکه ده مدفن لیلانی بیله
اوردا دلدار ایله دیدار ائلهیه
بیر یئره یئتدی کی یاتدی نفسی
گؤردو قالخیر گؤیه جان رایحهسی
بیلدی کی مدفنِ جانان اورادیر
یعنی آرامگهِ جان اورادیر
خلوتِ وصلی مهیّا گؤرجک
ائوی خالی، یاری تنها گؤرجک
عشق دریاسی گلیبدیر جوشه
جان کیمی قبری باسیب آغوشه
امن آرام تاپارکن اؤزونو
دؤشهنیب توپراغا یومدو گؤزونو
گؤزونو یومدو نفسدن دوشدو
لیلا- لیلا دئدی سسدن دوشدو
(دیوان تورکی ناظر شرفخانه ای ص 109)
ناظر همچنین در چندین مثنوی دیگر از جمله:
مثنوی«قبله گرک دیر بیر اولا»
مثنوی«مجنونون یئرده مشق ائتمهسی»
مثنوی«تکجه لیلا منه بس دیر»
و مثنوی«مجنونون ایتی اؤپمهسی»
با زبانی روان و فاخر تفکرات رمزی و عرفانی خود را در قالب زبان ترکی بیان میدارد.
اوستاد ناظر وقتی مثنوی میسراید، حتماً حکایت و تمثیلی را بیان خواهد داشت. تمثیلهایش هم عرفانی، فلسفی، اجتماعی و انتقادی است. مثنوی «قاتما باقلاما» یک شعر 104 بیتی است که شاعر در آن با زبانی ساده و البته ترکی اصیل و با لحنی طنز به جریان انتخاب پادشاه توسط پرنده را بیان می کند. این مثنوی روایی به سبک ناقلان قدیمی این گونه شروع می شود:
راویانِ روایت و اخبار
ناقلانِ حکایت و آثار
بئله نقل ائتدیلر روایتده
اؤلدو بیر شاه بیر ولایتده
یوخودور اوردا چونکه بیر داهی
قوش اوچوردوب سئچردیلر شاهی
قوش ائدردی او خلقِ بدبختین
سرنوشتِ حکومتین تعیین
لاجرم بیر قوش اولدو آماده
بوراخیلدی گؤیه او اثناده
قانادین ییغدی نازیله اَندی
بیر حامامچی باشیندا اَیلندی
او نگون بختی نیک بخت ائتدی
صاحبِ ملک و تاج و تخت ائتدی
.....................................................
آما سلطان دئدی نجابتدن
بندهنی عفو ائدین بو خدمتدن
چونکه بو مذهبه یوخ عاداتیم
یوخدو شاهلیقدان اطلاعاتیم
ذرهجه جنگه آشنا دگیلم
علمه و فرهنگه آشنا دگیلم
...........................................
دئدیلر ای امیر عالی جاه
ای ملَک عرش و آسمان خرگاه
قورخمایین ایش بیلن وزیریز وار
مشکولو حل ائدن مُشیریز وار
...............................................
او زامان ایستهدی وزیری امیر
گلدی فوراً حضور شاهه وزیر
عرض قیلدی او شاه جمجاهه
نهدیر امریز غلامِ درگاهه
.................................................
دئدی ای جمله ایشلره آگاه
اولموشام هر چه من بو ملّته شاه
امّا یوخدور امیرلیگه چیخاریم
جُبّهیه، تاج و تخته یوخ اویاریم
.................................................
دئدی ای شهریار با عزت
ای قدر قدرت و قوی شوکت
آسارام بیر ایپ انثیینیزدن
او گهربار بیضتینیزدن
پای تختیزده ساکت اَیلهشهرم
اشتباه ائتجهگین ایپی چکهرم
..................................................
ناگهان باشقا بیر ولایتدن
شاها بیر ائلچی گلدی غفلتدن
.................................................
ایستهدی شرحِ ماجرا قیلسین
بعضی اسراری برملا قیلسین
قاتمانی ساخلامیشدی الده وزیر
که چکه مطلبی چاشاندا امیر
چکدی فوراً وزیر قاتمانی
ائله بیردن چیغیرتدی سلطانی
ائلچینین اوستونه هارای چکدی
دئدی قاچ گئت، دایانما «دای چکدی»
ائلچی جان باسدی قورخودان ائشیگه
بنزهییردی سویا دوشن پیشیگه
الی بوش اؤز دیارینا قاییدیب
محضرِ شهریارینا قاییدیب
شاها تقدیم ائدیب گزارشینی
بیر به بیر شرح وئردی گؤرموشونی
چونکه «دای چکدی»دن آچیب صحبت
بورودو شهریارینی وحشت
..........................................................
مردِ حمّام، مرد سال اولدو
صاحب عزّت و جلال اولدو
حاکم اولدو امور مملکته
ووردو مهر ثبوث سلطنته
یاشادی دودمانی دونیاده
بیر عؤمور شهریار و شهزاده
قصهمیز بورادا چاتدی پایانه
یاشاسین ناظر شرفخانه
(دیوان ترکی ناظر، ص 252-243)