نگين متون تعزيهاي در تاريخ ادبيات تركي آذري
دكتر محمدزادهي صديق، نويسندهي مقالهي ذيل، اولين فردي است كه اشعار حضرت امام (ره) را به زبان تركي استانبولي و قفقازي ترجمه و تدوين هنري كرده است. همچنين وي جزء اولين افرادي است كه موسيقي عاشيقي و موسيقي مذهبي- حماسي آذربايجاني را به طور عملي طي چندين مقاله در سالهاي 37-1336 در مجلهي موسيقي ايران مطرح و به آن پرداخته است. دكتر صديق در مقالهي حاضر به معرفي «حديقةالسُّعدا» اثر ملا محمد فضولي پرداخته و آن را بررسي كرده است كه به نظر شما ميرسد.
ملامحمدبن سليمان فضولي، انديشمند اسلامي و شاعر سترگانديش سدهي دهم، در تاريخ ادبيات ايران نامي بسيار عزيز و گرانقدر است و به لحاظ چند محور مهم در گسترهي ادب اسلامي ايران شايان ذكر نيكونامي است. نخست آنكه در دانش كلام براي نخستين بار عدل و امامت را به مباحث فلسفي افزود و اصطلاح «مهدي منتظر» را به عنوان يك اصطلاح فني وارد كلام كرد و در اين باب «مطلعالاعتقا في معرفة المبداء و المعاد» را نوشت و نظريهي «ابن ميمون» را كه اثبات ميكرد كلام اسلامي دنبالهي كلام مسيحي است، رد كرد و در دانش كلام كه تا زمان او، كلام سنت و جماعت ناميده ميشود، «نوآوري شيعي» ايجاد كرد.
دوم از آنجهت كه در تاريخ مكاتب شعر فارسي پلي ميان مكتب عراقي و سبك معروف به هندي شد. مكتبي كه در تاريخ شعر فارسي مكتب وقوع ناميده ميشود، در واقع با فضولي شروع شد و اوج گرفت و شاگرد او «صائب تبريزي» اين سبك را به طرزي نوين و شيوهاي بديع «سبك معروف به هندي» بدل ساخت. و بدينگونه توان گفت كه فضولي پدر سبك معروف به هندي به شمار ميرود.
فضولي مذهب شيعه داشت و كليهي علوم عقلي و نقلي رايج زمان خود را به خوبي آموخته بود و در اغلب زمينههاي دانش بشري قلم زده است.
محمدبن سليمان فضولي دوران كودكي خود را با تحصيل مقدمات عربي و ادب فارسي پيش پدر خود آغاز كرده، سپس به تصريح خويش سالهاي جواني در نجف اشرف در جوار تربت پاك عليبن ابيطالب - عليهالسلام- به خدمت و تحصيل معارف ادامه داده است.
مهمترين اثر ملامحمد فضولي در تاريخ ادبيات شيعي «حديقهالسعداء» است. اين اثر در تاريخ ادبيات تعزيهاي ما، جايگاهي بسيار والا و شايسته دارد كه به لحاظ تركيستيزي دربار پهلوي در ايران كه در راستاي اسلامستيزي پيش ميرفت، مانند ديگر آثار ارزندهي اسلامي- تركي ايران به بوتهي فراموشي سپرده شد. متاسفانه دولت جمهوري اسلامي هم در سالهاي گذشته توجهي به نشر متون مذهبي تركي و آذري نداشته است و نظارت و حمايت خود را از اين مهم، در سالهاي اخير دريغ داشت. حتي هفتهنامهها و نشرياتي نظير «اسلامي بيرليك»، «يول» و جز آن كه چند سال پيش انتشار مييافت و در تبليغ معارف اسلام در منطقه نقشي مهم داشت، يكي پس از ديگري تعطيل شد.
حديقةالسعداء بيش از ده بار به چاپ سنگي رسيده است، در قاهره، تبريز و استانبول در سالهاي 1271، 1261، 1253 هـ. (قاهره)، 1296، 1389، 1286، 1273 و 1302هـ. يك بار نيز در سال 1955م. در استانبول با برگردان به الفباي لاتيني و تغيير در شيوهي بيان و ساخت زباني نشر شده است و در انتظار يك نشر علمي و انتقادي از سوي خود ايرانيان است.
حادثهي جانسوز و جانگداز كربلا موضوع اصلي اين اثر است و ذكر مصايب همهي انبيا و اوليا به خاطر طرح اين حادثه است.
در تمامت ادبيات تركي ايراني و شيعي، حادثهي كربلا موضوع انواع ادبي گوناگوني بوده است و اثر فضولي در واقع كاملترين نوع مرثيهنگاري منظوم و منثور در موضوع اين حادثه است. پارههاي نثر آن مسجع و بسيار شيوا و مشحون از تعقيدات دلنشين و دلانگيز لفظ خاص فضولي است.
اين كتاب در ميان ما شيعيان هم مأخذ و منبع دريايي از كتب نوحه و مرثيه در چهار صد سال اخير بوده است و هم رايجترين كتاب در نوع خود به شمار ميرفته است.
من اين كتاب را به عنوان ثقل اصلي هستهي مركزي كليت آفرينش ادبي فضولي ارزيابي ميكنم. ملامحمد فضولي نه تنها در اين اثر، بلكه در سرتاسر خلاقيت ادبي خود، جاي جاي به آويزش عاطفي خويش به خاك كربلا اشاره دارد.
كتاب «حديقةالسعداء» با يك ديباچه شروع ميشود. آغاز آن دو بيت زير است:
يارب ره عشقينده مني شئدا قيل،
احكام عباداتي منه اجرا قيل.
نظّارهي صنعونده گوزوم بينا قيل،
اوصاف جبينينده ديليم گويا قيل.
ديباچه به شيوهي نويني كه تا آن روزگار در ادبيات مكتوب تركي كمنظير بوده، تدوين گشته است. در فرجام ديباچه از «مقتل» ابوحنيف و «مصرع» طاوسي در زبان عرب از سيد ابوالقاسم عليالطاوسي و از «روضة الشهداء» در لسان عجم از مولانا حسين واعظ كاشفي ياد ميكند و به ويژه دومي را به تتبع تواريخ و تفاسير ميشناسد و تصميم خود را بر قرينهسازي آن در لفظ تركي به نام «حديقةالسعداء» بيان ميكند.
توجه به همانندسازي در تاريخ ادبيات تركي، انتقال معارف اسلامي و مفاهيم قرآني از متون گرانبهاي عربي و ادب فارسي به تركي، و پربار ساختن متون تركي مقولهاي است كه پيوسته انديشهي فضولي را به خود مشغول داشته است. چنانكه مثلا، در مقدمهي ديوان غزليات خود گويد:
اي عقدهگشاي عرب و ترك و عجم،
ائتدين عربي افصح خلق عالم.
قيلدين شعراي عجمي عيسي دم،
من ترك زباندان التفات ائيلمهكم.
اين استغاثه براي توفيق در همانندسازي، نظر صاحب مثنوي هزار بيتي «قوتادغو بيليگ» در قرن چهارم و پنجم، خواجه احمد يسوي ملقب به پير تركستان، قاضي برهانالدين، سرايندهي «عتبةالحقايق»، امير عليشير نوايي، عاشيق پاشا و جز اينها را نيز به خود جلب كرده است. سلطان ولد فرزند مولوي هم كوشيده است آثاري همانند با برخي از متون فارسي در تركي ايجاد كند و پس از او از سوي تركان تلاشي پرتوش و توان در گسترش آنچه ما «مكتب مولوي» ميگوييم شده است.
باري، فضولي پس از ديباچه عنوانهاي ده باب اثر خود را ميشمارد:
- باب اول در بيان صورت احوال بعضي انبياء عظام و رسل گرامي.
- باب سوم در بيان وفات حضرت رسول (ص).
- باب چهارم در بيان وفات حضرت فاطمه (س).
- باب پنجم در بيان شهادت حضرت موليالموالي علي مرتضي (ع).
- باب ششم در بيان احوال حضرت امام حسن (ع).
- باب هفتم در بيان حركت حضرت سيدالشهداء، حضرت امام حسين (ع) از مدينه به مكه.
- باب هشتم در بيان وفات حضرت مسلم بن عقيل.
- باب نهم در بيان آمدن حضرت امام حسين از مكه به كربلا.
- باب دهم در بيان شهادت حضرت امام حسين (ع).
- باب يازدهم در بيان آمدن اهل بيت از كربلا به شام.
باب نخست با ذكر مصايب پيشواي مصيبتزدگان و مقتداي دلشدگان حضرت آدم صفي (ع) آغاز ميشود. تمام اين باب مستند به آيات قرآني است. باب را با ذكر آيهي شريفه« وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَـؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ» شروع ميشود.
به لحاظ ساختشناسي و بهرهوري از آرايههاي سخنسنجي اين بخش از كتاب قطعاتي دلآويز و بس والا دارد. مثلا،«...آدم، حوّادت آيريليق اختيار قيلدي، هربيري، بير دياره دوشدو، و هربيري مين بلايا ساتاشدي. آدم، وادي سرنديبده سرگردان اولوب، حوا ساحل درياي هنده دوشدو.
نه ايشدير اي فلك دلداري دلداريندن آييرماق،
جفاكش عاشقي يار وفاداريندان آييرماق.
حضرت عزتدن ندا گلاي كه اي جبرائيل آدم غريبدير،
آنينلا موانست قيليكل.
آه آتشباري عشّاقين سرايتسيز دگيل،
عاقبت هر غم يئتر پايانه غايتسيز دگيل... .»
همينگونه حكايت ضمني در چند بيت از مصايب حضرت آدم - عليهالسلام- بيان ميكند و سپس از حضرت نوح كه نهصد سال گرفتار سياست سفهاي قوم بود، حضرت ابراهيم خليل (ع)، حضرت يعقوب، حضرت يوسف و حضرت موسي كليمالله (ع)، حضرت ايوب (ع)، حضرت عيسي، ذكريا، يحي سخن ميگويد. اين باب در واقع تلخيصي از قصص قرآن و بيان حكمت مستتر در آنهاست با برداشتي عاطفي و پيوند دادن با ماجراهاي گوناگون كربلا. بدينگونه كه در ذكر هر ماجراي محنتخيز از مصايب انبيا، گريزي به يكي از حوادث كربلا ميزند. مثلا، در حادثهي امتناع برادران حضرت يوسف از آب دادن به وي و گرفتن مشربه از سوي شمعون از دست وي يكباره اشك از چشم مؤمنان درميآورد و خشم در دلهاشان بيدار ميسازد و ميگويد: نتكيم دشت كربلادا، زلات فرات جميع مخلوقاته مباح ايكن، آل مصطفادان قطع ائتديلر و طريق هدايت ظاهرايكن راه ضلالتي دوتدولار:
روز رزم كربلا راه خطا توتموش فرات،
قيلماميش آل محمد دردينين درمانيني.
اول سببدندير بو كيم عذريله توتموش متصل،
ائيلهييب فرياد خاك كربلا دامانيني.
و يا در فضل ذكر ابتلاي كليمالله- عليهالسلام- و سخن از قلت اعوان و انصار ايشان و جفاي آن فرعون ميگويد:«فيالواقع آئين شدت احوالي و كثرت اهوالي شبيهدير وقايع شاه كربلايا كه استيلاي اعدادان منزجر اولوب ترك روضهي رسول ائديب يار و ديارنيدن محروم قاليب دشت كربلا را گرفتار دام مصايب اولدوقدا تحمل ائديب متزلزل اولمادي.
محنت موسي دگيل مانند اندوه حسين،
فرقين ائتميش آنلارين ميزان اندوه و بلا.
شمع بزم افروز دور وادي ايمن آتشي،
نار عالمسوز دور برق بلاي كربلا.
و يا در آغاز فصل، ذكر محسن حضرت عيسي (ع) دو بيت زير را:
قصد قتل عيسي مريم قيلان ساعت يهود،
ائيلهميشدي مضطرب آني مجرد بيم جان.
گور شهيد كربلا حالينا هم جان قيتي ترك،
هم فراق آل و اولاديله اولدو امتحان.
زيباترين فصل اين بخش، فصل مصايب حضرت ايوب (ع) است. فضولي ضمن شرح موجزي از بلا و محسن ايوب، تفسيري زيبا از تعارض عقل و عشق و برتري عشق بر آن نيز ميآورد و اين سخن از او است كه ورد زبانهاست:
عشقدير هرنهوار عالمده،
باشقا بير قيل و قالدير آنجاق.
و در فرجام فصل باز به كربلا گريز ميزند و ميگويد: اي عزيز! اگر ايوب صبور، فوت اموال و موت اولاديله متغير اولماييب، صبر قيلدي، شهيد كربلا ايسه خانماني يغمايا وئريب، اخوان و اولاد و انساب موتون مشاهده ائديب صابر اولدو و اگرچه ايوبون بدنينده دورد مين ايگيرمي قان ايچن قورد منزل توتدو، شهيد كربلانين تنينده يوزمين پيكان آبدار قرارگاه ائتدي.
دئمه كيم شاه كربلا المي،
غم ايوب دلفگارجهدير.
سانما كيم زخم نيش كرم ضعيف،
ضرب شمشير آبدار جادير.
پينوشتها:
1. روزنامه سلام- شنبه 3 خرداد 1376.