زبان يك دستگاه به هم پيچيدهاي است كه ميان انسانها تفهيم و تفاهم ايجاد ميكند. ولي به سبب وجود اسرار خفته و نامكشوف در اين دستگاه به هم پيچيده، نميتوان تعريف زبان را به «سيستم مفاهمه ميان انسانها» محدود كرد. هنوز زود است كه بشر بتواند از اين پديدهي طبيعي و اجتماعي تعريفي كامل به دست دهد و با توجه به اين كه نصّ آيات قرآني ناظر بر اين است كه زبان سبب تمايز بشر حتي از فرشتگان شده است، ادعاي دستيابي به تعريفي جامع و كثيرالجهات، امكانپذير نيست. اما در تعريفي از روي دانش مكتسبه، منظور از «زبان» آن است كه بشر در بطن مادر و در ضربان قلب وي آن را فرا ميگيرد. ساختار زبان در شيارهاي مغز جنين سازهبندي ميشود و بنابراين، در ميان همهي تعاريف، در تعريف و شناخت آن ميگوييم: زبان، همان سيستم مفاهمهي جنين با مادر است و به آن «زبان مادري» (Native Language) ميگوييم كه پس از تولد، نوزاد اين پديدهي طبيعي را حالات و كيفيات اجتماعي نيز ميدهد و آن را تكامل ميبخشد.
بدينگونه اگر زبان را مقولهاي عام تلقي كنيم، نخستين شاخهي خاص از آن «زبان مادري يا بومي» است و شاخههاي ديگر هر كدام تعريف خاص خود را دارد. مثلا، «زبان دوم» (Second Language) آن است كه در كنار زبان مادري و بومي و در زندگي روزمره و در محيط اطراف به گستردگي به هر دليلي وارد شده باشد مانند فارسي در محيط زندگي قشقاييان در شيراز، و «زبان غير» (Forigen Language) كه در محيط اطراف بدان تكلم نميشود، مانند فارسي در آذربايجان و يا انگليسي براي همهي ايرانيان. و «زبان رسمي و اداري» (Official Language/Formal Language)، مانند فارسي براي همهي ايرانيان، بدون توجه به اينكه براي گروهي «زبان مادري» و براي گروهي ديگر «زبان غير» باشد. در مقابل و در كنار زبان رسمي، بقيهي زبانها و گويشها، صرفنظر از اينكه نسبت به آن فراتر و يا فروتر باشند، «غير رسمي و يا غير اداري» (Unofficial Language/Informal Language) تلقي ميشوند و در كوران تعامل اجتماعي يك كشور، رنگ باخته و گاه مغلوب به حساب ميآيند. چنانكه زبان تركي و ديگر گويشهاي ايراني در رژيم شاهنشاهي به چنين وضعي گرفتار آمدند و زبان رسمي و اداري به تدريج به زبان «علمي» و «زبان معيشت» نيز بدل شد و به صورتي خزنده و موذيانه عاملي براي تخريب و تحقير فرهنگ اقوام غير فارس گشت؛ چرا كه سيستم حكومتي شاهنشاهي براساس استبداد و مستبدمحوري و فقدان هرگونه فضيلت و خيرخواهي پيريزي شده بود و اين خود يكي از مهمترين دلايل قيامها و شورشهاي قومي بود كه در كنار آرمانخواهي ديني، چهار ستون امنيت رژيم را لرزاند.
به همين دليل در صدر انقلاب، مجلس خبرگان كه تبلور پيشتازان انقلاب و تجليگاه انديشههاي مترقي اسلامي بود، انديشناكي خود را در حفظ و حراست از زبانها و فرهنگهاي ايراني در مقابل «زبان رسمي» نشان داد و به انشاي اصل 15 پرداخت و همهي دولتهاي آينده را موظف كرد كه بستر گستردهاي براي رشد و شكوفايي زبانهاي ايراني فراهم آورند و آزاد و بلامانع بودن تدريس ادبيات اين زبانها را در واحدهاي آموزشي و استفاده از آن در رسانهها و مطبوعات را تضمين كنند. خبرگان با وارد كردن اين اصل در قانون اساسي نشان دادند كه شديدا مخالف يكسانسازي قومي هستند و آن را نشان واگرايي ميدانند و همگرايي را تنها در بها دادن به حقوق انساني تعريف ميكنند. اصل پانزدهم قانون اساسي جمهوري اسلامي به آن دليل از سوي خبرگان تصويب شده است كه آنان ميدانستند، زبانها نيز همانند انسانها ميتوانند دستخوش قهر و بياعتنايي زورمندان و مستبدان واقع شوند و زخم بردارند و از صحنهي گيتي حذف شوند.
اگر اصل پانزدهم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران با دقت و ظرافت و بتمامي اجرا شود و در حيات اجتماعي و فرهنگي اقوام ايراني انطباق يابد، نقش پراهميتي در ايجاد نشاط و وفاق اجتماعي در ميان ايرانيان خواهد داشت. مفاد اين اصل ناظر به حقوق فرهنگي و ارزشهاي والاي معنوي ايرانيان است و در كنار استفادهي قانوني از خط و زبان رسمي كشور، بهرهيابي از زبانهاي غير فارسي ايراني و تدريس ادبيات آنها در همهي سطوح سيستم تعليماتي كشور را تضمين كرده است. با توجه به اينكه وظيفهي اجراي قانون اساسي و انطباق اصول مقدس آن بر زندگي آحاد ملت ايران، منحصرا بر عهدهي قوهي مجريه است، از اين روي، اين دولت است كه بايد اين تضمين را در خود متجلي سازد و گسترش و توسعه و بهينهسازي و آموزش دادههاي گوناگون فرهنگهاي اقوام ايراني را، جزء وظايف خود بشمارد.
مردم ايران خالق ارزشهاي مادي و معنوي بسياري هستند و در همهي آنها حكمت اسلام و پويايي تشيّع متجلي است. زبان تركي يكي از قالبهاي شايستهاي است كه ارزشهاي معنوي مسلمانان ايران را در خود حفظ و حراست ميكند. از سوي ديگر از زاويهي نگرش دانش زبانشناسي، زبان تركي يك زبان گسترده ساختار پيوندي (Agglutinative Language) يا پيافزوده است كه غور و ژرفاكاوي در آن موجب حيرت زبانشناسان جهان گشته است. هم از اين روست كه برخي عقيده دارند نخستين زباني كه بشر بدان سخن گفته، زبان تركي بوده است و بسياري از واژههاي مادر در زبانهاي امروز، ريشهي تركي دارد و در واقع تك واژههاي تركي هستند كه صورتهاي خاص در السنهي ديگر يافتهاند.
اين نظريه كه اغلب از سوي زبانشناسان غير ترك ارائه شده، خود نشانگر اعتبار و اهميت زبان مادري نيمي از ايرانيان مسلمان است كه در نيم قرن رژيم شاهنشاهي گرفتار طوفانهاي ويرانگر بوده است و در نظام ديني ما، بايد فرصت طلايي بازسازي را فراچنگ آورد.
- توضیحات
- دسته: مقالات و نقدها
دیدگاهها
پاسخ:
دکتر صدیق در مقدمهها و مقالات علمی خود نظرات افراد مختلف را پیرامون یک موضوع خاص نقل میکنند
این نظر مربوط به علی پاشا صالح است.
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا