نام الیاس نظامی گنجوی داستانسرای سترگاندیش مشرق زمین كه آثار خود را به زبان فارسی به روزگاران به یادگار گذاشته است - قرنهاست كه مرزها را درنوردیده، كمر سالیان را شكسته است و در سر تا سر جهان و میان مشتاقان نمونههای ادبیات پیشتاز و درختان قرون وسطای مشرق زمین، آوازه یافته است.
در سدهی اخیر، نظامی شناسان بزرگی پیدا شدهاند كه سالیان دراز بر روی آثار این سرایندهی انسان دوست كار كردهاند و پژوهش ارزندهی ادبی پدید آوردهاند: پژوهندگانی مانند كریمسكی، ی. ا. برتلس ن. ی. ماری، صمد وورغون، میرمهدی سیدزاده، میكائیل رفیعلی، ادوارد براون، هرمان اته، حمید آراسلی، م. ع. داداشزاده، محمد راحیم، احمد آتش، سعید نفیسی، وحید دستگردی، ج. ا. استوری، ژان رپیكا، شبلی نعمانی و ... سالها بر روی آثار نظامی و شرح اوضاع سیاسی - اجتماعی دوران او، ویژگیهای شعری و زمینههای ادبی و سیاسی ظهور نظامی آثار گران قیمتی آفریدهاند. آنچه اكنون زیردست خواننده است، میتوان ادعا كرد كه جمعبندی و استنتاجی قانونمندانه از بیشتر پژوهشهای نظامی آثار شناسان در سطح جهان است.
مجموعهی حاضر ترجمهی چند گفتار عالمانه و با ارزش پیرامون زندگی و اندیشهی نظامی - سرایندهی پیشتاز زمان خود در آذربایجان- و سخنگویان پیرو مكتب نوین شعری او، اوحدی مراغهای، محمد عصار تبریزی و عارف اردبیلی در سدهی هشتم است كه از «تاریخ ادبیات آذربایجان» انتخاب و از سوی این قلم به هم ربط داده شده و با افزایش و كاهشهایی به فارسی درآمده است.
فصل اول این اثر، پژوهشی است از ع. مبارز كه در آن پس از شرح زندگی نظامی و دادن خلاصهای از كارهای انجام یافته پیرامون آثار و اندیشهی خلاّق او، یكایك منظومههای خمسه با معیارهای علمی تجزیه و تحلیل و چهرهی مترقی و واقعی شاعر باز نموده میشود.
در فصل دوم مرحوم میرزا آقا قلیزاده از دو شخصیت بزرگ ادبیات سرزمین ما، یعنی اوحدی مراغهای و عارف اردبیلی سخن به میان میآورد. این دو سخنسرا، در خلاقیت خود، از آبشخور ادبی و اندیشگی نظامی، سیراب میشدهاند به طوریكه در بخشبندی موضوعی تاریخ ادبیات آذربایجان «پیروان مكتب نظامی» نام میگیرند.
شرح زندگی و خلاقیت «محمد عصّار تبریزی» اثر مجید سلطانف محقق آثار خاقانی شیروانی معاصر و همزنجیر و همسنگر نظامی را نیز بر این فصل افزودیم.
در برگردان فارسی كوشش شده است مطلب هر چه سادهتر به خوانندهی فارسی زبان منتقل شود. نام بخشها و عنوانها و همهی زیرنویسها از مؤلفان است مگر آنجا كه با اشارهی «- م» و یا «مترجم» مشخص شدهاند. مراجع اصلی نمونههای شعری نیز كه مترجم مراجعه كرده، در پانویسها و نیز در انجام كتاب آمده است. هر نمونهی دیگر كه برای تكمیل شواهد نویسندگان از سوی مترجم به متن افزوده شده، قید شده است.
اثر بار اول در سال 1355 چاپ شد، لاكن سانسورچیان رژيم ستمشاهی، از انتشار آن جلوگیری كردند. اینك كه پس از انقلاب شكوهمند و تحسین برانگیز مردم ایران، من نیز به نوبهی خود توانستم كارهای خویش را به خوانندگان ایرانی عرضه كنم، دیگرباره آن را به چاپ میسپاریم.
ح.م.صدیق
تهران، اردیبهشت 1360
زندگی نظامی
نظامی گنجوی در تاریخ ادبیات جهانی، جای ویژهی خود دارد. با آفرینش ادبی وی، دورهی نوینی در تاریخ ادب و تاریخ اندیشهی اجتماعی آذربایجان و سویهای آن آغاز میشود.
آثار بینظیر و اندیشههای پیشتاز او، به سرعت در شرق میانه و نزدیك همه جا گیر شد و تأثیر شگرفی در رسایی فرهنگ و ادبیات بسیاری از ملتهای همجوار بر جا گذاست و ارزش و اعتبار خود را قرنهای متمادی حفظ كرد.
نظامی، الیاس فرزند یوسف، در سال 1141 م. (536 هـ) در گنجه، یكی از شهرهای باستانی آذربایجان، چشم به جهان گشود. بنا به گفتهی خود شاعر، مادر او، دختر یكی از سرانِ كرد بوده است. صاحبنظران برآنند كه نیای او، زكی مؤیدالدین مردی فاضل و دانشمند بوده است.
از مآخذی كه مطالبی پیرامون زندگی نظامی دارند، و نیز از آثار خود شاعر چنین استنباط میشود كه در كودكی، پدر و سپس مادر خود را از دست داده و سالها به تنهایی زیسته و به صرافت طبع خود رشد و ترقی كرده است. در جوانی، هیچگاه از گنجه بیرون نرفت، همانجا درس خواند و با تلاشی پیگیر دانشهای زمان خود را فرا گرفت. در تاریخ، فلسفه، منطق، شعر، ستارهشناسی، هیئت، هندسه، جغرافیا و فقه آوازه یافت. در هنر معماری و موسیقی و نقاشی نیز نامی به هم رساند. زبانهای تركی آذری، فارسی دری، عربی و گویشهایی نظیر تاتی و پهلوی را به خوبی میدانست و از این رو میتوانست از همهی آثار علمی و ادبی دوران باستان و دورهی قرون وسطی بهرهور شود.
علاوه بر تلمّذ در نزد دانشمندان و فاضلان زمان خود، زندگی را برای خویشتن دفتر آموزش میدانست و از پیرمردان جهاندیده و پرتجربه و تودههای مردم، نكتهها آموخت و دانش خود را گسترش داد.
این شاعر مردم دوست كه مردم و تاریخ سرشار از قهرمانیهای سرزمین خود را با دلی جوشان دوست میداشت، به فرهنگ و ادبیات ملتهای دیگر نیز به دیدهی احترام مینگریست. یادگارهای ادبی و فرهنگی تركی، فارسی، عربی، ارمنی، یهودی و جز اینها را با حس احترام خوانده بود و با آثار شاعران و فیلسوفان یونان باستان آشنا بود. و هم، با بهرهوری از این دانش گستردهی خویش بود كه توانست آثار جاودانی خود را از نظر محتوا و مضمون ، سرشار و غنی كند.
زندگینامهی شاعر در زمان حیات خود او نوشته نشد. تاریخ نگاران و تذكرهنویسانی كه بعد از وفاتش در صدد نوشتن شرح احوال او برآمدند به جای جست و جوی اسناد و مدارك زندگی او، به پرداختن افسانههایی موهوم دست زدند و او را به مثابهی پیری صاحب «معجزه و كرامات» نمایاندند، و تاریخ زندگی شاعر را در هالهای از دروغبافی و خرافهپردازی پوشاندند. پیدایی و گسترش اینگونه افسانهها در اوضاع و احوال قرون وسطایی، هم از سویی حكایت از مهرورزی عمیق مردم به شاعر دارد و هم از سوی دیگر تا سالهای آغازین سدهی 20، مانع تألیف و پیدایش شرح حال علمی و صحیح، و شناخت نظامی بوده است.
تنها از سالهای پسین سدهی 19 به این سو، نخست در مجارستان و روسیه، سپس در شوروی و ایران، دانشمندان برای نوشتن شرح احوال علمی شاعر، در درجهی اول از آثار خود او بهرهور شدند. با توجه به كمبود مآخذ دیگر، این راه، درستترین راهها بود. برای مثال، سال تصنیف مخزن الاسرار پرحجمترین اثر نظامی را درنظر آوریم. در دستنویسهای گوناگون خمسه، سال تصنیف این كتاب، 1155 (550 هـ .)، 1174 (570 هـ .) و 1184 (580 هـ .) قید شده است. پژوهشگران با توجه به اینكه این كتاب به بهرام شاه (1225-1166م.) حاكم «ارزنجان» ارمغان گشته و با در نظر گرفتن فاصلهی زمانی میان تصنیف این اثر و آثار دیگر او، سالهای 1174-1173 (570-569 هـ .) را نزدیك به حقیقت میشمارند. پروفسور ی. ا. برتلس نیز احتمال میدهد كه «... در میان سالهای 1173-1179 (575 هـ .) روی این اثر كار كرده است. انتساب سالهای آغاز بین این مدت پذیرفتنیتر است، به ویژه كه شاعر كتاب را تقریباً در كمی بیش از سی سالگی خود سروده است.»
حتی این تاریخ نیز كه نسبت به همهی تاریخهای پیشنهادی پژوهشگران، به نظر علمیتر و دقیقتر میآید، جای شك دارد. یكی از دلیلها این است كه شاعر در این اثر از اینكه «منتظر چهل سالگی طبیعت مركب از عقل و عشق خود» است سخن میگوید. پس شاعر هنگام سرودن كتاب، نزدیك چهل سال داشت. بدینگونه در دیگر آگاهیهایی نیز كه برتلس از زندگی نظامی میدهد، میتوان شك كرد. او مینویسد:«شناخته نیست كه بهرام شاه در برابر پیشكش مخزن الاسرار چه هدیهای به نظامی میدهد و برای او یك كنیز جوان قپچاقی به نام آفاق هدیه میكند.»
پرسشی كه این جا پیش میآید این است كه او كه در چهل سالگی با آفاق ازدواج میكند، چگونه فرزندش محمد در سال 1188 (584 هـ .) به 14 سالگی میرسد؟ نظامی در لیلی و مجنون كه آن را در سال 1188 م. سروده است. با اندرز به فرزندش محمد. چنین میگوید:
ای چارده ساله قرة العین!
بالغ نظر علوم كونین.
آن روز كه هفت ساله بودی،
چون گل به چمن حواله بودی.
وكنون كه به چارده رسیدی،
چون سرو بر اوج سر كشیدی.
غافل منشین، نه وقت بازیست.
وقت هنر است و سرفرازیست.
بدینگونه ، میتوان این احتمال را بیشتر مقرون به صحت دانست كه نظامی پیش از سرودن «مخزن الاسرار» با آفاق ازدواج كرده است و در هر حال پیش از سال 1172 (568 هـ .) اشارههایی هم كه در مخزن الاسرار آمده، بیشتر به ثبوت این مدعا كمك میكند.
گمان میرود كه در قسمت «ثمرهی خلوت ثانی» كه در آغاز مخزن الاسرار آورده و از «یار قصبپوشی كه دلش را همچو قصب دو نیم كرده» سخن میراند، عشق آفاق و محبت خود نسبت به او را به قلم میآورد.
از سخنان شاعر چنین استنباط میشود كه آفاق، به كلبهی فقیرانهی نظامی، سعادتی راستین آورد. مهر و عشق نظامی به آفاق چنان شكوهمند و پرمعنا بود، و زندگی مشتركشان چنان سعادتبار بود كه شاعر پس از مرگ آفاق، مدت زمان درازی در حسرت خوشبختی از دست رفتهی خود میسوخت.
گمان میرود آفاق در سال 1180 (576 هـ .) مرده است. نظامی غم بزرگ این فقدان عظیم را در خسرو و شیرین كه در همین سال به پایان رسانیده، منعكس كرده است. پس از مرگ آفاق، وی محبت بیكرانی نسبت به محمد، تنها یادگار نخستین عشق خود، پیدا میكند.
ظن قوی میرود كه محمد، یگانه فرزند او بوده است هیچگونه آگاهی در این باب كه او فرزند یا فرزندانی دیگر داشته، نداریم. نظامی، در همهی آثار خود، دربارهی محمد سخن میگوید، اندرزهای پدرانه میدهد و با مهر او زندگی میگذارد. این اندرزها، خود روشنگر آن است كه محمد در سالهای جوانی آویزش فراوانی به شعر داشت. اما نظامی میگوید:
گرچه سرو سروریت بینم،
و آیین سخنوریت بینم.
در شعر مپیچ و در فن او
چون اكذب اوست احسن او!
زین فن مطلب بلند نامی،
كان ختم شدهست بر نظامی.
و محمد را از شاعری برحذر میدارد و او را به دانشمند شدن و به ویژه به پزشك بودن تشویق میكند. نظامی همهی سالهای زندگی خود را در گنجه به سر آورده است و در آثار خود به اینكه هیچگاه از این شهر بیرون نرفته یا نتوانسته بیرون شود، اشارههایی دارد.
از همین اشارهها در مییابیم كه داستان ساختگی سفر مكه كه گویند نظامی همراه خاقانی به آن رفته و مدتها در میان ایرانیان و عربها به سر برده، تا چه پایه باید به افسانه نزدیك باشد. به طور كلی افسانهها پیرامون زندگی نظامی فراوان است و ساختگی بودن آنها را تنها آثار خود شاعر به ثبوت میرساند. یكی از این افسانهها این است كه گویا هنگامیكه قزل ارسلان به گنجه میآید به دیدار شاعر میرود. در این افسانه نظامی همانند یك پیر طریقت كه قادر به نشان دادن كرامت است و مثل یك زاهد و عابد تصویر میشود. میتوان گفت كه تلاش برخی از تذكره نگاران و پژوهشگران غرب یا شرق در اثبات صوفیگری و تارك دنیایی شاعر ، از همین افسانه سرچشمه میگیرد. اما حقیقت این است كه نظامی تنها یك بار، آن هم نه در وطن خود، بلكه در نزدیكی گنجه در محل اقامت فرمانروای «ائلدهگیز» با قزل ارسلان دیدار كرده است. خود در خسرو و شیرین به این ملاقات، تصریح دارد. نظامی به دعوت قزل ارسلان پیش او میرود، «خسرو و شیرین» را به او تقدیم میكند و احترام فراوانی میبیند. در همین دیدار، قزل ارسلان، روستای «حمدونیان» را به او میبخشد. نظامی خود میگوید كه این قریه، دومین هدیه بعد از آفاق، ارمغان فرمانروای دربند است كه به شاعر دادهاند. بسیاری از تذكره نگاران و هم برخی از پژوهشگران، باز دست به افسانهسازی دربارهی این هدیه زدهاند. آنان بی آن كه سندی داشته باشند، میگویند این، دو دیه بوده است و نظامی با درآمدی كه از این دو دیه داشته، زندگی میكرده است. خود نظامی دربارهی ده حمدونیان، هدیهی قزل ارسلان، به روشنی سخن گفته است:
دهی و آن گه چه ده، چون كوزهی تنگ،
كه باشد طول و عرضش، نیمفرسنگ.
ندارد دخل و خرجش كیسه پرداز،
سوادش نیمكار ملك ابخار.
از آثار دیگری كه شاعر بعدها سروده، معلوم میشود كه این ده در وضع معیشت او تأثیری نداشته است. امكان زیاد دارد كه یا فرمان ارسلان اجرا نشده و قریه به نظامی تعلق نگرفته است و يا آن كه خود او از این «هدیه»ی بیفایده روگردان شده است.
از برخی اشارههایی كه در شعر نظامی هست، میتوان به این نتیجه رسید كه او، شاعری را منبع گذران زندگی نمیشمرده است و كار و شغل دیگری هم داشته است. از مقدمهی لیلی و مجنون هم این نكته بر میآید:
این چار هزار بیت اكثر،
شد گفته به چار ماه كمتر.
گر شغل دگر حرام بودی،
در چارده شب تمام بودی.
در همهی آثار نظامی، به این كه او غیر از شاعری كار دیگری هم داشته و در همهی دوران زندگی خود احساس نیاز مادی میكرده است، اشارههایی رفته است.
زندگی شاعر به خلاف شاعران ستایشگر كه دایم در كاخهای امیران و پادشاهان ملازم آستان بودند، آرام و بیماجرا میگذشت. یعنی او از آن جا كه «سر خود را زیر تیغ امیران نداده بود» خطر آن را هم نسبتاً كم احساس كرده بود. ولی از سرودههای این هنرمند بزرگ درمییابیم كه همیشه عواملی او را به خشم و هیجان واداشته بود. این عوامل، در درجهی اول ناشی از حسد و كینهی شاعران چاپلوس درباری بود كه خود را در برابر استعداد جوشان و دریاوار نظامی زبون و ناتوان میدیدند و او را رقیبی نیرومند میشمردند. نظامی در همهی منطومههای خود، از این «دزدان ادب» كه «ریزهخور خوان» او هستند و همیشه زیر پای او چاه میكنند، نالیده است. این شكوه و ناله به ویژه در منظومهی «لیلی و مجنون» قوت میگیرد. از پارههایی كه در این موضوع سروده در مییابیم كه شاعر مجبور به تحمل شرایط مبارزه با این دزدان سخن بوده است. فخریههایی كه این انسان فروتن و نجیب دربارهی خود سروده است، تنها به خاطر دفاع از شایستگی و حیثیت خود در برابر سوء قصدهای این عناصر لاابالی بوده است.
نظامی از اوان جوانی به شاعران ستایشگر و «سخن آرایان» كه شرف خود را میفروختند نفرت عمیقی داشت و از آن جا كه اعمال زشت و نفرتبار آنها را در مییافت، میكوشید خود را از زندگی درباری دور نگاه دارد. شاعر در «مخزن الاسرار» از برتری هنر و شعر سخن میگوید و بیامان، ستایشگری و چاپلوسی را به باد انتقاد میگیرد:
سیمكشانی كه به زر مردهاند،
سكهی این سیم به زر بردهاند.
هر كه به زر، سكهی چون روز داد،
سنگ ستد، دُرّ شب افروز داد.
لاجرم این قوم كه زر میبرند،
زیر ترند ارچه به بالاترند.
نظامی به موازات فزونی سن، از خود انتظارهای زیادی میبیوسد، از «هفت پیكر» و «اسكندرنامه» میبینیم كه شاعر در سالهای پیری هم از مطالعه دست برنداشته برای نوشتن هر اثرش، صدها كتاب خوانده و با منابع نوشتاری گوناگونی آشنا شده است:
باز جستم ز نامههای نهان،
كه پراكنده بود گرد جهان.
زان سخنها كه تازی است و دری،
در سواد بخاری و طبری.
وز دگر نسخهها پراكنده،
هر دُری در دفینی آكنده...
نظامی علاقهی چندانی به تصویر حادثههایی كه در زمان حیاتش رخ میداد، نداشت. تنها دربارهی مسایلی كه مستقیماً با خلاقیت او و با سرنوشت سرودههایش رابطه داشت، توضیحی به دست میداد. در هر یك از منظومههایش پارههایی به عنوان «در احوال خود» میآورد اما در آنها از چگونگی معاش و معیشت خود حرف نمیزند بلكه تنها از شور و شوقی كه به نوشتن و سرودن دارد سخن میگوید.
در آثار نظامی به هالهای از درد و غم عمیق و نهانی نیز برخورد میكنیم. گاهی شاعر از زندگی، زمانه و از وضعیت خود شكوه میكند. آنان كه مدعی گرایش نظامی به صوفیگری هستند، به همین شكوهها استناد میكنند. ولی این شكوههای قهرآگین و غمگنانهی نظامی ناشی از كیفیات روحی و فردی او نیست بلكه آبشخور آن، خود زندگی است.
درد او، دردی همگانی و اجتماعی است، به ویژه در جاهایی كه او مستقیماً از اوضاع مردم و كشور و فلاكتهای طبیعی و اجتماعی كه گریبانگیر سرزمین مادری و زاد و بومش بوده است، سخن میگوید، درستی این عقیده به روشنی نمایان میشود. شرح تبدیل «بردع» به خرابهزار و تصویر زلزلهی «گنجه» بهترین دلیل ثبوت این مدعاست. نظامی در منظومههای «هفت پیكر» و «اسكندرنامه» از پیری مینالد و با حسرتی عمیق در آرزوی بازگشت زندگی جوانی خویش است و میگوید كه اگر بازگشت جوانی امكان میداشت، او دیگرباره زندگی خود را وقف خلاقیت پربارتر میساخت. در بسیاری از شعرهای غنایی او حتی، به مضامین شكایت از پیری برخورد میكنیم. اما علیرغم این شكوهها، او تسلیم پیری نمیشود و سالها و حتی روزهای بازپسین زندگی خود را وقف آفرینش سرشار هنری و ادبی میكند و آثار فلسفی عمیق و بعضی از بدایع هنری پر ارزش خویش را در دیرسالی خود میسراید.
نظامی گنجوی به سال 1209 م. در زادگاه خود، شهر گنجه وفات یافت. بر روی گورش كه در درازای سدهها در نظر مردم تقدس و عزت داشت، در سالهای اخیر بنای یادبود شكوهمندی ساخته شده است.
آوازهی نظامی
آثار نظامی در زمان حیات خود او در دنیای شرق حسن قبول و آوازهی همگانی داشت. از سالهای آغازین سدهی هفتم به این سو آثار نظامی و با مضامین و مباحث آن از سوی شاعران بیشمار شرق میانه و نزدیك بارها تقلید یا اقتباس یا تضمین و یا استقبال و نظیره سازی شده است. به این گونه تأثیرها، نخستین بار در «بوستان» سعدی شیرازی (690-577 هـ .) و «مثنوی» جلال الدین رومی (672-604 هـ .) برخورد میكنیم. هر دو شاعر بزرگ، حكایتهای گوناگون نظامی داهی را كه در راه مبارزه علیه ستمگریها سروده بود، دوباره سرایی كردهاند. نخستین «خمسه» بر اساس آثار نظامی را امیر خسرو دهلوی در سدهی هفتم سرود. امیر خسرو دهلوی از «خمسه»ی نظامی به مثابهی اثر ادبی و بدیعی كه در ادب دنیا مثل و مانند ندارد، نام میبرد و به این كه در كار شاعری، شاگرد نظامی است، فخر میكند. شاعر در مقدمهی هر یك از منظومههای خود نظامی و دُهای هنری او را میستاید:
وز طریف سخن سرای كهن،
هر چه دیدم دقیقههای سخن.
دل پاك منش به مستوری،
ساخت دستور خود به دستوری.
حُقّه بگشادم و شكر چیدم،
چاشنی را نمونه برچیدم.
جرعهای را كه عقل چید از وی،
همه ریزم در این قرابهی می.
وان نمودار هفت پیكر او،
وین براهین هفت زیور او ...
سخنان امیر خسرو دربارهی نظامی، نشان دهندهی آن است كه در سدهی هفتم، محمد عوفی مؤلف تذكرهی لباب الالباب نبود كه به مدح و ستایش شاعر گنجه برخاست. آوازهی او تا اقصی نقاط شرق و هندوستان رسیده بود و همهی دلدادگان هنر و ادب را مفتون كرده بود.
نظامی به شاعری و اندیشمندی تا بدان پایه شهره بود كه تاریخ نگارانی مثل راوندی (1203م، 600 هـ) و جغرافیادانهایی مانند زكریا قزوینی، آثار خود را با شاهد مثالهایی از شعرهای او آرایه میدادند.
در سدهی هشتم، «عارف اردبیلی» شاعر آذربایجان، بر اساس منظومهی «خسرو و شیرین» نظامی، «فرهاد نامهی» خویش را سرود و موضوع آن را بیشتر و بهتر با سرزمین خود مربوط ساخت.
در سدهی نهم در آسیای میانه، توجهی زیاد به آثار نظامی شد. در این دوره، دولتشاه سمرقندی برای اول بار، اقدام به نوشتن شرح احوال او میكند. اما در این كار خود به جای اتكاء به اسناد تاریخی و دلایل علمی به افسانهها و ساختههای افواهی اكتفاء میكند و در نتیجه، نظامی را مانند یك شیخ روحانی صاحب معجزه و كرامات و یك عابد و تارك دنیا مینمایاند.
در همین سده، دو شاعر سترگ: علیشیر نوایی و عبدالرحمن جامی دیگر باره، آثار نظامی را دوبارهسازی میكنند و «خمسه» میسرایند. هر دو شاعر با فروتنی و تواضع، خود را مانند ستایشگر و پیرو نظامی میشمارند و به ناتوانی و ضعف استعداد خویش در برابر دُها و نبوغ نظامی، اعتراف میكنند. عبدالرحمن جامی، در مقدمهی خسرونامهی اسكندری كه نظیرهای بر اسكندرنامهی نظامی است، از نظامی و امیر خسرو دهلوی- نخستین كسی كه بر «خمسه»ی او نظیره ساخت - سخن میگوید:
نظامی كه استاد این فن وی است،
درین بزمگه شمع روشن، وی است.
ز ویرانهی گنجه شد گنج سنج،
رسانید گنج گهر را به پنج.
چو خسرو به آن پنجه هم پنجه شد،
و زان بازوی فكرتش رنجه شد.
كفش بود از آن گونه گوهر تهی،
دهش ساخت، لیك از زر ده دهی.
زر از سیم گر چند برتر بود،
بسی كمتر از دُرّ و گوهر بود.
منِ مفلس كورِ دور از هنر،
نه در حلقه گوهر، نه در صرّه زر،
درین كارگاه فسون و فسوس
ز مس ساختم پنج گنج ملوس ...
دها و نبوغ نظامی، توجه ملاّ محمد فضولی را برانگیخته است. این شاعر شكوه آفرین، در سرودن آثار خود به ویژه منظومهی جاویدان لیلی و مجنون از گنجینهی سرشار میراث خلاقهی نظامی سود برده، خود را شاگرد هموطن بزرگش دانسته است.
سالها سپری میشد و آثار نظامی در دیگر كشورها نیز رواج مییافت. از اواسط سدهی 17 میلادی، خاورشناسان اروپا به آثار نظامی توجه میكنند و میكوشند شرح زندگی او و برگزیدهی آثارش را به دست خوانندگان فرنگ بسپارند.
این كار بوسیلهی «د. اربئلو» فرانسهای آغاز شد و در اوایل سدهی 19 م. توسط «هامر پورگشتال» تكامل یافت. هامر، خوانندگان اروپایی را با شرح زندگی شاعر آذری، البته بر اساس روایت و حكایت «تذكرة الشعرا» آشنا میكند.
در روسیه نیز مانند فرانسه، آلمان و انگلستان، علاقهی فراوانی به خلاقیت سرشار نظامی نشان داده شده بود. دانشمندان روس از اوایل سدهی 19 م. در قازان و پترزبورگ به نشر شرح زندگی و ترجمههایی از آثار او دست زدند، كه از آن میان میتوان كارهای «ف. اردمان» و «ف. شارموآن» را نام برد. ناگفته نماند كه تا اواسط سده ی 19 م. در اروپای غربی یا در روسیه آنچه در مورد نظامی چاپ میشد، از نظر كیفیت علمی، ارزش و اعتبار چندانی نداشت. چراكه این آگاهیها بیشتر از تذكرهها و در درجهی اول از تذكرة الشعرای دولتشاه سمرقندی اخذ میشد.
برای تدوین شرح حال علمی نظامی، نخستین بار، كم و بیش «و . باخر» - دانشمند مجار- دست به كار شد. و. باخر، در كتاب خود به نام «زندگی و آثار نظامی» كه در سال 1871 م چاپ كرد، پارهای دلایل و مدارك از زبان خود شاعر برای تنظیم زندگینامهی او یافته بود، و بدین گونه برای تكامل نظامیشناسی در آینده، راهی باز كرد.
در تواریخ ادبی ایران و شرق كه در پایان سدهی 19 در اروپای غربی و روسیه نوشته شد، نظامی شأن شایستهای یافت و در همان اوان خاورشناسان اروپا آثار شاعر را به تكرار نشر كردند. ذكر این نكته لازم است كه در نتیجهی رعایت یك سنّت غلط و ناروا - تقریباً در همهی این گونه آثار- نام نظامی را در ردیف شاعران پارسی زبان میآورند. در حالی كه روشن است فارسی زبان دوم او و زبان رسمی دربار شروانشاهان بوده است و او را باید «فارسی سرا» و «پارسیگو» نامید.
در نیمهی دوم سدهی 19 م. «ع. باكیخانوف» و «م. ف. آخوندزاده» به مرده ریگ ادبی و بدیعی نظامی، ارزش و اعتبار فراوان میدهند و از او به عنوان یكی از بزرگترین استادان ادب جهان یاد میكنند.
در سدهی 20، خلاقین هنری نظامی، در هر سوی جهان، بیشتر مور دقت خاورشناسان قرار میگیرد. «ادوارد براون» «م. هانو تسمه» و «ر. لنوی» و «هورن» كارهای ادیبان سدههای 18 و 19 را ادامه میدهند. ترجمههای تازهای از نظامی و گفتارهایی پیرامون زندگی و آثارش برخورد نمیكنیم. همان گفتههای پشینیان را تكرار میكنند. در همین دوره در روسیه، نظامی شناسی در مسیری تازه و مترقی میافتد. مقالههای«آ. ی. كریمسكی» بویژه كتاب او به نام «تاریخ، ادبیات و صوفیگری در ایران» كه در آن بخش گستردهای را به زندگی و خلاقیت هنری نظامی اختصاصی داده بود، زمینهای برای شناخت دقیق و علمی شاعر بزرگ آماده میكند.
در سالهای اخیر، با اتكاء به اصول و روشهای علمی و توجه به كل فرهنگ بشری، برای شناخت میراث خلاقهی نظامی، زمان او و اندیشههای پیشرو و انسانیاش، كارهای بزرگی صورت گرفته و سعی شده كه موضع این شاعر داهی در ادبیات جهانی به درستی تعیین شود. «یوری نیكلایویچ» پدر خاورشناسی شوروی در سال 1926 در انجمن ادبی ایران چنین گفت:
«اساتید من كه در لنینگراد هستند، عقیده دارند كه تاكنون شاعری به پایه و مایهی حكیم نظامی در بشر و در تمام عالم قدم به عرصهی وجود نگذاشته است.»
در همین سالها. «ی. ا. برتلس»، «چاكین»، «ز. دونایوسكی»، «ی. مارر»، «آ. ن. بولدیریف» و دیگر دانشمندان شوروی به پژوهش جدی در زندگی و خلاقیت شاعری او میپردازند و به نشر آثاری در این باب دست میزنند. بر اثر كوششهای این دانشمندان و شاعران روسی، خوانندگان روس، با ترجمههای تازهای از آثار نظامی آشنا میشوند. درهمین زمان، «یان ریپكا» خاورشناس چكسلواكی و «شبلی نعمانی» دانشمند هند، پژوهشهای جدید خود را دربارهی نظامی منتشر میكنند.
پژوهشهای این دو دانشمند، به جهت عینیت و واقعگرایی، از همهی آثار پیشین اروپای غربی و شرق متفاوت است. علی الخصوص از خدمتی كه «وحید دستگردی» دانشمند شهیر ایران ، پیرامون شناخت زندگی و خلاقیت نظامی به عمل آورد، باید یاد كرد. .وحید دستگردی كه در سال 1920 م. به انتشار مجلهی «ارمغان» را آغاز كرد، میتوان گفت كه در زمان خود، به عنوان بزرگترین نظامی شناس ایران و ستایشگر صادق این شاعر بزرگ شهرت یافته بود. او در نخستین شمارهی مجله در مقالهای با نام «شعر و شاعر» از نظامی به عنوان بزرگترین شاعر و استاد سخن جهان نام میبرد و مینویسد:
«نظامی مبتدع و مخترع فن افسانهسرایی و روماننویسی است و در طی افسانههای شیرین و قصههای نمكین، خواننده را به اسرار طبیعت و رموز حكمت آگاه نموده، در تهذیب اخلاق و عادات بشریت هم بر صدر منبر اندرز خوانی مقام دارد.»
مقالههای مفصل وحید دستگردی و سعید نفیسی پیرامون زندگی و خلاقیت نظامی در این مجله كه انتشار آن 15 سال دوام یافت، جلب توجه بیشتری میكند.
همچنین وحید دستگردی بر اساس دستنوشتههای گوناگون آثار نظامی، متن تصحیح شدهی آن را آماده میسازد و كلیات هفت جلدی آثار نظامی را در سالهای 1313-1317 ش. (1940-1937 م.) چاپ و نشر میكند و شرح حال مفصل شاعر را نیز به دست میدهد. خدمت وحید دستگردی تا زمان خود، سودمندترین و با ارزشترین كار در زمینهی نظامی شناسی بود.
در سال 1317 ش. (1938)، محافل ادبی جمهوری آذربایجان، اقدام به تدارك مقدمات جشن هشتصدمین سال تولد نظامی كردند... توان گفت كه تاریخ واقعی شناخت علمی و درست آثار نظامی و انتشار اندیشههای پیشرو و آثار او در میان قاطبهی مردم نیز از همین زمان آغاز شد.
...آغاز جنگ جهانی دوم مانع برگزاری جشن هشتصدین سال تولد شاعر بزرگ در سال 1941 شد. این جشن در سال 1947 برگزار شد. ادبیات شناسان جمهوری آذربایجان به همراه آنان، دیگر عالمان روس و ملل شوروی بر اساس طرحی گسترده، آغاز به تدقیق و تحقیق در آثار نظامی كردند. آثار ارزندهی آكادمیك «آ. ی. كریمسكی» و پروفسور «ی. ا. برتلس» دربارهی نظامی، خدمت بزرگی در شناساندن شاعر داهی آذری در شوروی و كشورهای جهان كرد.
دانشمندان ترك بوسیلهی صدها مقالهی علمی - تحقیقی، در شناساندن میراث نظامی و روایی بخشیدن به آن در ميان تودههای مردم، سهم بسزایی داشتند. متون علمی - انتقادی منظومههای نظامی توسط یك هیأت علمی به رهبری ی. ا. برتلس در شهر باكو تهیه شد. این متنهای علمی - انتقادی كه توسط زبانشناسان و ادیبان آذربایجان شوروی با مقابله و بر اساس همهی دست نوشتههای آثار نظامی در كتابخانهها و مخازن نسخههای خطی سرتاسر دنیا تهیه شده بود، ارزشمندترین دانش شوروی به خاورشناسی جهانی بود.
نظامی، گرچه در سرتاسر شرق نزدیك، نخستین بار با «مخزن الاسرار» آوازه یافت ولی پیش از آن، شعرهای غنایی فراوانی سروده، دیوانی هم ترتیب داده بود. برخی از تذكرهنویسان، حجم این دیوان را تا بیست هزار بیت گفتهاند. متأسفانه این دیوان تاكنون یافت نشده است. از آثاز غنایی نظامی تنها برخی غزلها، رباعیها، قصیدهها و قطعهها كه در تذكرهها و جنگها و یا به مناسبتهایی در بعضی كتابها و مجموعهها گرد آمده، به دست ما رسیده است.
علیرغم كم و ناچیز بودن نمونههای تغزلی شعر نظامی، میتوان با جسارت گفت كه این هنرمند داهی كه با مثنویهای خود شهرت جهانی یافته، در عین حال در زمان خود از بزرگترین غزلسرایان نیز به شمار میرفته است. نظامی در آثار غنایی خویش، از سویی سنن ویژهی این نوع شعر را حفظ میكند و در غزلها و رباعیاتش، عشق و محبت والا و احساسات ظریف و نجیب انسانی را ترنّم مینماید و در هر بیت از اشعارش، تشبیههای زیبا، مجازها و كنایههای دلپذیر میآورد؛ از سوی دیگر، در بیشتر غزلها و رباعیات خود اندیشههای اجتماعی و فلسفی خویشتن، نفرت عمیق خود را از ستمگری و نابرابری و آرزوهای انسانی خویش را دربارهی عدالت و سعادت آینده بیان میدارد.
در تغزّل نظامی، ظریفترین ویژگیهای شعری گرد هم آمدهاند. به گفتهی م. ف. آخوندزاده در این جا زیبایی، هم در شكل و قالب و هم در مضمون و محتوی هست. او گاهی در یك قطعهی كوتاه، عمیقترین اندیشههای فلسفی را بیان میكند. برای مثال چند بیت زیر را در نظر آوریم:
دوش رفتم به خرابات، مرا راه نبود،
میزدم نعره و فریاد، كس از من نشنود.
یا نبد هیچ كس از بادهفروشان آنجا،
یا كه من هیچ بدم، هیچ كسم در نگشود.
پاسی از شب چو بشد، بیشتر یا كمتر،
رندی از غرفه برون كرد سر و رخ بنمود.
گفت: خیر است در این شب كه تو دیوانه شدی،
نغمه پرداختی آخر بنگویی كه چه بود؟
گفتمش: در بگشا، گفت: برو، هرزه مگوی،
كاندرین وقت كسی بهر كسی در نگشود.
این نه مسجد كه به هر لحظه درش بگشایند،
كه تو دیر آيی و اندر صف پیش استی زود.
هر چه در جملهی آفاق، در این جا حاضر،
مؤمن و ارمنی و گبر و نصارا و یهود.
سر و زر هیچ ندارند درین بقعه محل،
سودشان جمله زیان است و زیانشان همه سود ...
درك اندیشهی پیشتاز و اعتراض فلسفی این شعرها كه علیه تعصبات جاهلانهی آن زمان است، چندان دشوار نیست. در گذشته موهوم پرستان و عالم نمایان، اینگونه اندیشمندان را تكفیر میكردند و آثار آنان را به هر نحو كه شده از میان میبردند. اما هنر والا با نیروی خود، تا زمان ما حافظ و نگاهبان این شعر شده است.
در آثار نظامی، گذشته از محاكمات فلسفی به اندرزهای سودمند، سخنان حكمتآمیز و بازنمودهای اخلاقی مترقی نیز برمیخوریم. برخی از ابیات او، سالها و قرنها ورد زبان مردم شده، شكل ضرب المثل به خود گرفته است:
گفتن ز من، از تو كار بستن،
بی كار نمیتوان نشستن.
بیشیر دلی به سر نیاید،
وز گاودلان هنر نیاید.
ز یك دوران دو شربت خورد نتوان،
دو صاحب را پرستش كرد نتوان.
باز به بط گفت كه صحرا خوش است،
گفت تو را خوش، كه مرا جا خوش است.
هر آنچ از عمر پیشین رفت، گو: رو!
كنون روز از نو است و روزی از نو!
نظامی بخشی از آثار غنایی خود را در جوانی و برخی را هم بعدها و حتی در سالهای پسین عمر خود (مانند قطعههای پیری و فخریهها) سروده است. هنرمند بزرگ که از جوانی به خلاقیت ادبی آغاز کرده، سالها آثار خود را در نهان نگه داشته، در تمنای کسب شهرت نبوده است.
این ویژگی، علاوه بر آن که ناشی از تواضع فوقالعادهی او بود، علت اساسی دیگری داشت و آن، این که شاعر از خود طلب مسؤولیت می کرد و از خویشتن انتظارهایی داشت. خود در این باره گفته است: مادامی که شعر تو، تو را به مردم نشناساند، خود را شعر مدان!
نظامی خود، شخصاً چنین نظمی را رعایت کرده است و گرچه سالها شعر میسروده، خود را به عنوان شاعر وصف و تعریف نکرده است. این آثار او، هنر والای او و اندیشههای مترقی و تابناک او بود که او را محبوب مردم کرد و سبب شد نامش مرزها را در نوردد و تا اقصی نقاط عالم گسترده شود.
بر اساس آنچه از آثار خود شاعر استنباط میشود، بیتردید میتوان گفت که بخش بزرگی از آثار غنایی خود را پیش از مخزن الاسرار سروده بوده است. ظنّ قوی میرود غزلهای او که در هر دو زبان آذری و فارسی موجود بوده، سالها در مجالس سرور مردم با ساز «عاشیق»ها دهان به دهان میگشته و سینه به سینه منتقل میشده است و زینت مجلسها بوده است. پس از آن که تجربههای سالیان، نتیجهای را که میخواسته، به دست داده و او مشهور خاص و عام شده و غزلهایش ورد زبانها گشته، آن گاه تصمیم به سرودن و پرداختن منظومههای مفصلش گرفته است.
- توضیحات
- دسته: مقالات و نقدها
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا