سلسله مقالات قوپوزنوازان دلسوختهی آذربایجان در نشریهی مقام موسیقایی وابسته به سوره مهر در شمارههای پیوسته چاپ شده است.
* * *
«عاشيق واله» از عاشيقهاي نامآور سدهي دوازدهم هجري است كه با آثار تغزلي و غنايي خود شهرت يافته است. وي شاگرد عاشيق نامبرداري به نام «عاشيق صمد قاراباغي» بود. خود در اينباره ميگويد:
استاد من «صمد» است. ساكن «ابدال»،
تا چشمم بر او ميافتد، زبانم بند ميآيد.
وقت مناظره به «حافظ» هم مجال نميدهد،
من «واله» به او افتخار ميكنم، تو به چي؟
آنچه از سرودههايش بر ميآيد، اين است كه در جواني به تحصيلات ديني پرداخته بود و از علم تاريخ و اساطير نيز سررشته داشت. در سرودهاي به نام «جهنمه» ميگويد:
شاهان صاحب جنگ آمدند،
جمشيد جم، نوشيروان، هوشنگ،
دقيانوس، هلاكو، چنگيز، تيمور لنگ،
اين زمان از آنان اثري كو؟
سپس از فيلسوفان و پهلواناني مانند رستم زال، ارسطو، افلاطون، لقمان و جز آن سخن ميگويد. در پايان از استاد خود ياد ميكند:
اي دنيا، زماني در تو «عاشيق صمد» بود.
نظم و شعرش لعلبار و گهربار بود.
گرفتار عشق دلبري زيبا بود.
بحر عماني مانند او كو؟
او در همين شعر از نمايندگان برجستهي شعر كلاسيك نيز ياد ميكند و از قهرمانان داستانهاي شرقي سخن ميگويد:
خسرو و شيرين، يوسف و زليخا چه شدند؟
اصلي و كرم، وامق و عذرا چه شدند؟
شيخ صنعان كه به دختر ترسايي دل باخت،
اين زمان كداميك برجاياند؟
حافظ، نوايي، فضولي، جامي،
شيخ سعدي، هلالي، عرفي، نظامي،
اي دنيا همگي در تو سير كردهاند،
ناظم دُرافشاني چون فردوسي كو؟
اي دنياي بيوفا! كو ملاپناه،
كه تخلصش واقف بود، كه زبانش دُرافشان بود؟
او را با خاك يكسان كردهاي،
كو آن مخزن كمال، كو؟
بر پايهي سرودههاي واله، منظومهاي نيز به نام «واله و زرنگار» ساخته شده است. اين منظومه چاپ شده است. در منظومه، برخي حادثههاي زندگي عاشيق واله به صورت حكايات ضمني ترنم ميشود. از عاشيق صمد، استاد او نيز ياد ميشود. بنا به روايت منظومه، در شهر دربند، عاشيقي به نام «زرنگار» زندگي ميكرد كه بسيار حاضر جواب و باسواد بود. هر عاشيق استاد كه به دربند ميآمد و با او مناظره ميكرد، مغلوب ميشد و به مجازات سختي گرفتار ميآمد. واله از استاد خود عاشيق صمد اجازه گرفت و به مناظرهي زرنگار رفت و بر او پيروز شد و او را به زادگاه خود آورد. بخش اعظم منظومه را مناظرات اين دو عاشيق تشكيل ميدهد. بيشترين شعرهاي واله در اين منظومه نگهداري و به ما منتقل شده است.
واله، عاشيقي والاهنر بود. شعر تغزلي او هنرورانه، سيال و صميمي و جالب دقت است. تشبيهها، استعارهها و عبارههاي سرشاري كه از زبان مردم اخذ كرده، رونق خاصي به شعرهايش داده است:
وقتي سلانه سلانه به سوي گلزار روان ميشوي،
سرو از قامت تو خجالت ميكشد.
لاله از گونهات، نرگس از چشمت،
و غنچه از خندهات شرمسار ميشود.
نخستين بار «فريدون كؤچرلي»، اديب نامآور آذري، در سدهي گذشته چند شعر او را گردآورد و حتي شعر بلندي از او را كه دربارهي خلقت كاينات، آفرينش انسان و معاد و جنت و جهنم سروده به زبان روسي ترجمه و چاپ كرد.
خاورشناسان روس، در سدهي گذشته مانند «ن. لوپاتينسكي» و «و. گوردلوسكي» دربارهي اين شعر بحث كردند. فريدون كؤچرلي خود در كتاب تاريخ ادبياتش1 آگاهيهايي دربارهي عاشيق واله داده و نمونههايي از شعرهاي او را ياد كرده است. بيشترين شعرهاي عاشيق واله مانند ديگر عاشيقهاي آذري، گوهر سينهي عاشيقهاي آذربايجان است و اين همه نشانگر آن است كه براي گردآوري آثار او و تدوين ديوان و شرح حالش به كوششي در بايست نياز است.
پينوشتها:
.1 كؤچرلي، فريدون. تاريخ ادبيات، ج اول، بخش دوم.