اين مقاله از كتاب «مسائل ادبيات ديرين ايران» برداشته شده است كه استاد در سال 1351 مجموعهي مقالات آن را از ميان آثار پژوهشگران آذربايجان شوروي، انتخاب و به فارسي ترجمه و با افزايشهاي لازم انتشار دادند.
* * *
نخستین پیرو نظامی گنجوی
بسیاری از پژوهشگرانی که پیرامون زندگی و آفرینش امیر خسرو دهلوی پیرو و نخستین دوام بخش مکتب ادبی نظامی شاعر داهی آذربایجان سخن گفتهاند، در موضوع «مجنون و لیلی» که هر دو سراینده کار کرده، نیز بحث کردهاند ولی در عالم علم، هنوز برخی مسایل این دو اثر بازشناخته و مقایسه نشده است. در این گفتار خواهیم کوشید دو منظومهی «لیلی و مجنون» نظامی و «مجنون و لیلی» امیر خسرو را روی در رو نهیم.
موضوع عشق و محبت، بخش اعظمی از تاریخ ادبیات بسیاری از ملل دنیا و از آن میان ملل شرق را تشکیل میدهد ولی در ادبیات فارسی هیچ یک از آثاری که در زمینهی عشق و محبت سروده شده، نتوانسته مانند «لیلی و مجنون» نظامی دلها را فتح کند و پر آوازه شود.
راز آن در چیست؟ در جستجوی پاسخ بر این پرسش، نبوغ این هنرمند پیشاپیش جلوه میکند. چرا که او این موضوع را که به شکل روایتها و حکایتهای ضمنی و افسانهها رایج بوده، برای نخستین بار به شکل منظومهای در شکل مثنوی پرداخته است. نظامی که «تن برهنهی این زیبا را آراسته» با مهارت سخنوری و هنروری والا آن را به نظم در آورده است. چنان که زبردستترین منتقدان نتوانستهاند به شیوه، ایده و اندیشهی هنری وی ایراد گیرند.
نظامی اهمیت خاصی به محبت در زندگی و اجتماع داده است. از آنجا که شاعر مثبتاندیشی بوده، در آغاز در پرداختن این داستان غمانگیز تردید میکرده، ولی اهمیت مساله را درک میکرد و گفته است که «این موضوع شاه سخن سخنهاست»[1]. از این گونه ارزش که به سخن میدهد، معلوم میشود که شاعر، اثر را با شوقی ویژه به پایان آورده است.
مضمون اصلی «لیلی و مجنون» نظامی، رو در رو نهادن «نکاح با عشق» و سنت «نکاح بیعشق» در دورهی جامعهی فئودالی است که در آن برخی سنن فئودالی، به ویژه پامال شدن حقوق زنان را افشا میکند.
هیچ یک از دهها شاعر مشرق زمین، در تصویر علویت و عزت و کرامت زن نتوانسته به پایهی نظامی برسد. احترام به زن و تصویر موقعیت او در خانواده و جامعه در آفرینش نظامی برجسته و طلایی جلوه میکند. تمثالهای زن که نظامی میآفریند، نفس گرم و شیر پاک دارند و لالاییهاشان با ملاحت است. وصال آنان شیرین و فراقشان تلخناک است. در تمام خلاقیت این شاعر داهی، حتی یک بار هم به چهرهی منفی زن برخورد نمیکنیم. از پیرزن سپید گیسویی که سلطان سنجر را به داد فرا میخواند (مخزنالاسرار) تا شیرین که از خسروِ سر به هوا، فرمانروایی عادل ساخت (خسرو و شیرین) و لیلی که گر چه قربانی عشق آزاد شد، اما تندیس پر عظمت خود را بر دلها جا گذاشت (لیلی و مجنون) و فتنه که از رویارویی و تنبیه پادشاهی چون بهرام گور که تاج را از میان دو شیر برگرفته بود نترسید و بدون ترس و واهمه رویاروی او از حقیقت دفاع کرد و با خرد و ذکای خود از مجازات سنگینی که او تعیین کرده بود نجات یافت (هفت پیکر) و نوشابه، فرمانروای بردع که اسکندر فاتح اراضی وسیعی از چین تا روم را به حیرت افکند، همه، گواه انکار ناپذیری به گفتهی ماست.[2]
نظامی «لیلی و مجنون» را پس از «خسرو و شیرین» به قلم آورده است و این نشانگر آن است که وی میخواست سخن خود را پیرامون موضوع هدف عشق، عصمت زن، وفا و صداقت فرجام بخشد. البته مناسبت مثبت نظامی به زن در تمثال شیرین (و نیز تمثال مهینبانو) به صورتی برجسته نشان داده شده است ولی مضمون اساسی «خسرو و شیرین» فقط عشق و محبت نیست. هیچ یک از آثار نظامی مضمون واحد و تک ندارد و جهات مهمی را در بر میگیرند. هم از اینرو گوییم که عشق و محبت یکی از مضامین اصلی «خسرو و شیرین» بوده است. این شاعر سترگاندش در مثنوی دوم خود، در تمثال مهینبانو و شیرین، نیرو، مهارت و ذکاوت و ویژگیهای والای زنان را به روشنی باز نموده است. او در تاریخ ادبیات مکتوب برای نخستین بار، مهینبانو و شیرین را تا مرتبهی فرمانروا بالا برده، به اثبات رسانده که زنان میتوانند کارهای دولتی را نیز با مهارتی والا به انجام رسانند.
این شاعر انسان دوست، از این که در جامعهی فئودالی زنان تحقیر میشدند و اسیر و بندهی احکام و دستورهای صاحبان حرمسراها بودند، رنج میبرد. هم از اینرو است که توانست با قلم نیرومند و توانای خود، فریادهای فاجعهانگیز مجنون و لیلی را نقش زند و منظومهی «لیلی و مجنون» داستان عشق ناکامی را بپرداخت.
در اندک زمان این اثر در سرزمینهای مسلماننشین مشرق زمین گسترش یافت. از سدهی سیزدهم میلادی سرایندگان بر آن نظیره نوشتند. مسالهی زن به عنوان مسالهای لاینحل در قرون وسطا اندیشمندان را به تفکر وا میداشت. هم از اینرو، شاعرانی که بر «لیلی و مجنون» نظامی نظیره ساختهاند، از سویی قدرت سخنسازی و داستانپردازی خود را نشان میدادند، و از سوی دیگر با نظامی همداستان میشدند و آمال عشق معقول را ترنم میکردند. تودههای کثیر خوانندگان این گونه آثار ، بیگمان از سویی بر طالع مجنون و لیلی، این قربانیان عشق معقول دل میسوزاندند و از سوی دیگر در اندرونشان حس خشم و غضب علیه شرایط اجتماعی که سبب بروز این فاجعهها میشد، بیدار میگشت. بدین گونه، به طور کلی میتوان گفت که «لیلی و مجنون» نظامی در حقیقت، بازتاب اعتراض شدیدی علیه مناسبات غیر انسانی آن زمان علیه مسالهی زن بود.
بزرگترین شاعری که پس از نظامی در موضوع «لیلی و مجنون» اثری پرداخت، امیر خسرو دهلوی بود. فورم کامل و هنری رسایی از این داستان که به دست نظامی پرداخته شده بود، پیشاروی امیر خسرو بود. وی این اثر را بارها خوانده بود. میخواست در آرایش این «عروس آراستهی» سخن نظامی دگرگونیهایی ایجاد کند. به طوری که برخی از حکایات ضمنی اثر نظامی (از جمله رفتن مجنون به مکه، سعی قبیله لیلی در کشتن مجنون، عروسی لیلی با ابنسلام، رهایی آهو و گوزن از بند به دست مجنون، خواهش از پیرزن برای بردن او به قبیلهی لیلی در زنجیز، دوستی وی با سلیم عامروزید، گردآوری غزلهای او به دست سلام بغدادی) را انداخته و چند حکایت ضمنی دیگر (از جمله تولد مجنون، برخورد او با نوفل، صحبت با کلاغ و غیره) را تغییر داده و چند حکایت دیگر که در منابع مکتوب کهن بوده و نظامی از آنها استفاده نکرده بود (نظیر تلاش مجنون برای این که کلاغ چشمانش را در آورد، رضایت او برای عروسی با خدیجه و تصویر مراسم جشن عقدکنان، خبر بردن یک جوان مرگ مجنون را به لیلی برای سنجیدن وفای او، جان دادن مجنون در گور لیلی و به خاک سپرده شدن آن دو با هم) را به قلم آورده است.
بنا به نوشتهی ی. ا. برتلس خاورشناس شوروی که پیرامون زندگی و آفرینش نظامی به تحقیقات ارزندهای دست زده است، نظامی با منابع مکتوب تازی پیرامون این دستان آشنا بوده است.[3] مضمون اثر نشانگر آن است که وی از آثار مکتوب و نیز روایات و منابع شفاهی با نیروی خلاقه سود برده، در این روایتها دگرگونی ایجاد کرده است. مثلا حکایت ضمنی آغاز عشق مجنون و لیلی را در نظر آوریم. نظامی داستان هم مکتب بودن آنان را میآورد. این دو تن نخستین بار در مکتب با هم آشنا میشوند و در حالی که در منابع عربی خواه در آثار ابنقتيبه[4] و ابوالفرج اصفهانی[5] و خواه در روایات و یادداشتهای ابوبکر الولیبی[6] به این داستان برنمیخوریم. به دیگر سخن، داستان عشقبازی مجنون و لیلی در مکتب، محصول تخیل شاعرانهی نظامی است. در افسانهها و داستانهای فولکلوریک ترکی آذربایجانی نیز که در دانش فولکلورشناسی آذربایجان تحلیل میشود، عشقبازی مجنون و لیلی در مکتب ثبت شده است.
در این که نظامی در آفرینش این اثر از مواد ادبیات شفاهی سود جسته، شکی نیست. اما این که او این حکایت ضمنی را از فولکور آذربایجان گرفته، یا آن که خود آفریده است، محتاج تحقیقی ویژه است. در هر حال، وی در عدول از آگاهیهای منابع مکتوب و تصویر عشقبازی آنان در مکتب، قصد معینی داشته است. شاعر میبایست ایده و نظر خود را به زبان قهرمانان بیان دارد. اگر او قهرمان خود را طبق منابع عربی به صورتی نادان، بیعشق و بدوی تصویر میکرد، نمیتوانست به آن معنای عمیق اجتماعی بدهد. چرا که اعتراض جسارتآمیز به وضع غیر عادی جامعه و قوانین نابرابر فئودالی غیر اسلامی و عادات و باورهای پوچ درباری از راه بیسوادی و عقبماندگی ناممکن است.
هم از اینرو، به نظر ما، نظامی قهرمانان اصلی خود را از میان جوانان روشناندیش برگزیده است.[7] تنها چند تن از هشتاد شاعر مشرق زمین که بعد از نظامی در این موضوع منظومه ساختهاند،[8] این قسمت را تغییر دادهاند.[9] حکایت یاری نوفل به مجنون نیز از نوآوریهای نظامی است: چرا که ـ به گفتهی ی. ا. برتلس ـ : «در روایات عربی این حکایت نیامده است».[10] شاعر در وارد ساختن این حکایت به منظومهی خود، دو نظر داشت. اول آن که میخواست دلبستگی مردم را به عشق واقعی و پاک جلب کند. نوفل از آنجا که نقش سرکردگی داشت، شاید هم در نظر نظامی مثل طبقهی حاکم اجتماع بود (خود نظامی در این موضوع چیزی نمیگوید)، ولی قشون او و جنگاورانش بیگمان از تودههای مردم تشکیل مییافت. چنان که از تصویر صحنهی جنگ میبینیم، جنگندگان نوفل، با جان و دل میستیزند، در راه رساندن دو دلداده به هم از جان مایه میگذارند. قصد دیگر شاعر آن بود که وسعت عشق مجنون را به لیلی نشان دهد. وقتی حیات قبیلهی لیلی در مخاطره میافتاد، پدر لیلی در اندیشهی کشتن دختر خود که «سبب بدنامی او میشد» و «باعث میآمد این همه خون ریخته شود» میافتاد و هنگامی که این خبر به مجنون میرسید، او از استمداد از نوفل پشیمان میشد. از او می خواست که جنگ را متوقف کند، و از او دور میشد.
به نظر ی. ا. برتلس، نظامی این حکایت را برای نشان دادن مهارت خود در تصویر صحنههای جنگی مانند شاعران پیشین، و به خاطر خوشایند خانزادهها و فئودالهای شیروانشاه در سدهی دوازدهم آورده است.[11] به نظر ما منظومهی «خسرو و شیرین»، «هفت پیکر»، «اسکندنامه» در تصویر صحنههای جنگی مناسبتر مینمود. از آوردن این صحنه در چنین منظومهی عاشقانه قصدی دیگر بود.
مساله ازدواج اجباری لیلی با ابنسلام را نیز نظامی با خلاقیت تصویر کرده است. قصد اصلی از این قسمت آن است که محرومیت زن در جامعهی فئودالی نشان داده شود. اضطراب و آه و نالهی لیلی در این قسمت بیشتر تجسم یافته است. او مجبور به ازدواج با کسی که او را دوست ندارد، شده است. مجنون به چشم میبیند کسی که از جان بیشتر دوستش دارد، به خانهی دیگری رهسپار میشود و فکر میکند که جاودانه از او دست خواهد شست. هر دو جوان، پس از این حادثه هیجان زدهتر میشوند. صحنهی بردن مجنون به مکّه نیز برای نشان دادن پایداری وی در عشق به شکلی زنده و جاندار تصویر شده است. چرا که مجنون که به قصد شفا یافتن به مکّه راهی شده بود، برعکس توصیهی پدر خود، در معبد چنین میگوید:
پروردهی عشق شد سرشتم،
جز عشق مباد سرنوشتم.
... از چشمهی عشق ده مرا نور،
وین سرمه مکن ز چشم من دور.
یارب تو مرا به روی لیلی،
هر لحظه بده زیاده میلی.[12]
نظامی چهرهی لیلی را با مهارت و استادی خاصی تصویر کرده است. این اسلوب با روش بیان ایدههای انسانی شاعر در رابطه بوده است. مضمون اساسی اثر، دفاع از حقوق زن در اجتماع فئودالی و بردهداری و افشای فجایع غیر انسانی و غیر اسلامی آن زمان بوده است. هم از این رو، شاعر نام اثر خود را «لیلی و مجنون» گذاشته است و در درجهی اول تمثال لیلی را مشخص کرده است.[13] بدین گونه، او این حکایت پر فاجعه را برعکس روایتهای عربی به عبارت صحیحتر در انطباق با ذوق خود و به طرز خاص آفرینش کلی خویش و به شکلی ادبی و زیبا در آورده است.[14]
امیر خسرو نخستین کسی است که این جهت را در آفرینش نظامی دریافته است. بیگمان امیر خسرو با این کار خواسته است بگوید که نظامی برعکس روایتهای عربی، در تصویر چهرههای داستان، به لیلی برتری داده است. چرا که افسانههای عربی فقط در محور نام مجنون دور میزند. تنها از عشق مجنون سخن به میان میآید. مجنون به مثابهی عاشق و شاعر تصویر میشود. حتی محققان عرب او را شخصیتی تاریخی به حساب میآورند. غزلهای زیادی به نام او تدوین شده است.
میبینیم که نظامی در پرداخت این منظومه از روایات عربی پا فراتر نهاده است. امیر خسرو هم به اثر نظامی و هم به روایات عربی اشاره کرده است (حتی عبدیبیگ شیرازی شاعر ایرانی سدهی شانزده نیز اثر خود را که در این موضوع سروده، مانند امیر خسرو «مجنون و لیلی» نام داده است).[15] هر دو منظومه هم در نام و هم در مضمون تفاوتهایی با اثر نظامی دارند. تفاوت اساسی اثر امیر خسرو با اثر نظامی نیز از همین نقطهی نظر است. چرا که تفاوتهای اساسی اثر او، اصولا از همین جهت مایه میگیرد. او مجنون را به عنوان قهرمان اصلی برگزیده و حوادث و حکایات ضمنی را در ارتباط با او به تصویر در آورده است. ولی او مجنون را نه به عنوان یک شاعر، که مثل یک عاشق مجسم کرده است. اما تمثال لیلی در اثر او نسبت به مجنون و نسبت به لیلی نظامی ضعیف است. در اثر نظامی با تصویر صحنهی ازدواج اجباری لیلی، از بیهویتی زن سخن به میان میآید، ولی در اثر امیر خسرو، لیلی زن کسی نمیشود و برعکس، این جا مجنون با خدیجه دختر نوفل ازدواج میکند.
این اسلوب در اثر امیر خسرو امکان میدهد که اضطرابات لیلی با مهارت تصویر شود. شیوههای بردهداری و کنیزداری در دورهی فئودالیسم از آنجا که سبب پایمال شدن حقوق زن میشد، نتوانست اهمیتی پیدا کند. بدین گونه، امیر خسرو اثری متفاوت با روایات عربی و هم مثنوی نظامی به وجود آورد ولی این خودویژگی، نتوانسته تاثیری مثبت در خلاقیت او داشته باشد. در این جا مجنون - هر قدر هم کم- باز در عشق خود دچار تردید میشود، در حالی که مجنونِ نظامی را نه مرگ پدر و مادر و نه زیارت مکه و نه دیگر التماسها و تاکیدها نمیتوانند از عقیده و عشقش دور دارند.
آنچه در مثنوی نظامی جالب توجه است، این است که این اندیشمند فرزانه مسالهای را از نظر دور نداشته و نیز چیزی اضافی نگفته است. همهی حکایات ضمنی که تصویر میکند در جای خود بایسته است. مثلا حکایت ضمنیِ «آزاد شدن آهو به دست مجنون» را در نظر آوریم. نظامی میخواست نشان بدهد که مجنون افکار و اندیشههایی والا دارد. این حکایت ضمنی به مثابهی سمبل آزادی پیش چشم خواننده جان میگیرد. رمانتیسم نظامی بسیار نیرومند است. مجنون آهو را از آن جا که چشمانش به چشمان لیلی میمانست از بند میرهاند و علیه هر نوع محبس و محرومیت میگوید:
جانیست هر آفریدهای را.[16]
تمام جانداران، حتی حیوانات را میخواهد آزاد ببیند. ترنّم آزادی ـ خواه در حکایات ضمنی و خواه مستقیماً از زبان خود شاعر ـ نمایانگر لیریسم اجتماعی والای اوست. می بینیم که شاعر برای تحلیل درون و بیرون و ماهیت قهرمان خود، حکایت ضمنی فوق را به قصه افزوده است. ولی خواه در اثر امیر خسرو و خواه در دیگر آثاری که در این زمینه سروده شده، به چنین مضامین تند اجتماعی ـ سیاسی برخورد نمیکنیم. حکایات ضمنی دیگری نظیر «برده شدن مجنون به زیارت مکّه» و «شوهر کردن لیلی با ابنسلام» نیز در اثر امیر خسرو به چشم نمیخورد اما با این همه، اثر امیر خسرو نیز سرشار از حکایات ضمنی جالب توجهی است، مانند «افتادن مجنون در میان میتها» و «درخواست در آوردن چشمان خود از کلاغ»، «به آغوش کشیدن نعش لیلی» و «جان دادن با او»، «دفن مجنون با لیلی در یک گور» و جز آن. اثر هر دو شاعر، افسانهی عشقی رمانتیک است. در هر دو اثر، مجنون در بیابانها، در علفخواری و نشستن در انتظار باد به امید بوی لیلی تصویر میشود. البته این همه، تصاویر رمانتیک است، چرا که دوستی درندگان با آدمی دور از عقل است. اما نبوغ نظامی میتواند به این تابلوهای رمانتیک، شکلی واقعی دهد. در اثر نظامی آمده است که هر روز مسافران به مجنون خوار و گداپیشه اعانه و غذا میدادند و مجنون:
یک ذره از آن نواله خوردی،
باقی به ددان حواله کردی.
هر دد که بدید، سجده بردش،
روزیده خویشتن شمردش.[17]
در بخشهای دیگر به روشنی آمده است که:
مجنون که بدان ددان خورش داد،
کرد از پی خود حصاری آباد.
ایشان که سلاح کار بودند،
پیرامن او حصار بودند.[18]
نظامی در جای دیگر از اثر خود، یعنی در حکایت پادشاه مرو و فرزند جوانش از سگهای درنده سخن گفته است. در این حکایت، پادشاه از سلامت پسر خود - که او را جلوی سگهای درنده انداخته بود- دچار تعجب میشود. از فرزند خود راز آن را جویا میشود. پسر پادشاه جواب میدهد:
گفتا سبب آن که پیش ازین بند،
دادم به سگان نوالهای چند.
ایشان به نوالهای که خوردند،
با من لب خود به مهر کردند.
ده سال غلامی تو کردم،
این بود بری که از تو خوردم.
دادی به سگانم از یک آزار،
این بد که نبد سگ آشناخوار.[19]
این گونه تصویرها که خواننده را به تفکر و استنتاج وا میدارد و تابلوهای رمانتیک را به شکلی باوربخش ارایه میکند، هنر نظامی را از آثار دیگر پیروان این مکتب مشخص میکند. اما پیرامون تاثیر نظامی بر امیر خسرو، شبلی نعمانی دانشمند هندی[20] و وحید دستگردی محقق ایرانی[21] و جز اینها بیشتر سخن گفتهاند، ولی اینان، مثالها را تنها از بخش مناجات و نعت آوردهاند. ولاکن تاثیر نظامی را بر امیر خسرو، این ترکِ فارسیسرای هندوستان در سوژهی اثر و اسلوب آن و بیان بدیعی اثر باید جست.
نظامی هم در تمام خلاقیت امیر خسرو و هم در این اثر، تاثیری بزرگ بر جای گذاشته است. در اثر او، از آغاز داستان تا حکایت کمک نوفل به مجنون، مضمون شبیه اثر نظامی است.[22] فرق اساسی سوژه در این بخش، بردن مجنون به مکّه است. پس از تصویر صحنهی کمک نوفل به مجنون، امیر خسرو اثر خود را در شکلی دیگر تکامل داده است. به گفتهی ب. غفوراف عضو آکادمی علوم ج. ش. س. آذربایجان، امیر خسرو «اسلوب اثر و شخصیت قهرمان خود را نسبت به نظامی بسیار تغییر داده است...»[23] ولی در مقایسهی این دو مثنوی، میبینیم که امیر خسرو در اصل تحت تاثیر نظامی بوده است. این تاثیر، هم در تصویرهایی که او به کار برده، و هم در اسلوب و شعریت، خودی مینماید. برای نمونه چند بیت از هر دو اثر را رو در رو مینهیم:
نظامی: امیر خسرو:
نصیحت پدر به مجنون
با دولتیان نشین و برخیز،
این جای، نه جای توست، برخیز،
زین بخت گریز پای بگریز.[24]
وین کار، نه کار توست، بگریز![25]
پاسخ مجنون به مادر
گفت: ای قدم تو افسر من،
هان ای پدر من و سر من،
رشح صدف تو گوهر من.[26]
من گوهر تو، تو افسر من.[27]
پاسخ مجنون به پدر
گر کار به دست خلق بودی،
گر کار به دست خویش بودی،
ناخواسته کس نیازمودی.[28]
کار همه خلق پیش بودی.[29]
وصف لیلی
همخوابهی عشق و همسر ناز،
سر تا به قدم کرشمه و ناز،
هم خازن و هم خزینه پرداز.
هم سرکش حسن، هم سرانداز.[30]
در بند هزار دُرِّ مکنون،
... نازک بدنی چون دُرِّ مکنون،
زنجیر بر هزار مجنون.
مجنون کن صد هزار مجنون.[31]
لیلی که به خوابی آیتی بود،
... لیلی که بهار عالمی بود،
و انگشت کش ولایتی بود.[32]
زو چشمهی زندگی نمیبود.[33]
تصویر دیدار لیلی با مجنون
چون خسرو صبح خیز شادان،
خورشید به اوج رفت خندان،
بر تخت نشست بامدادان.
چون نور دل نیازمندان!
روز از سر مهر سر برآورد،
... چون موج درونه بر سرآورد،
و آفاق به مهر سر در آورد.[34]
توفان تنور سر برآورد.[35]
تصویر نالهی مادر لیلی
چندان ز غمش به مهر نالید،
آهی ز جگر چنان برآورد،
کز نالهی او سپهر نالید.[36]
کاختر زدمش فغان برآورد.[37]
از این نمونهها فراوان میتوان داد. در مثالهای بالا نزدیکی و وحدت و تاثیر اندیشه، کلمه، مصراع، قافیه و مضمون به چشم میخورد. کاربرد این گونه مضامین و قوافی در اثر امیر خسرو، نشانگر عشق و علاقهی او به خلاقیت نظامی و تاثیر عمیقی است که از خمسهی وی داشته است، دنبالهرو مکتب ادبی نظامی بوده و حتی با او به مسابقه برخاسته است. هم از اینرو است که میبینیم او گاهی از حکایات ضمنی و تصویرهای نظامی دور میشود و زمانی نیز آنها را با همین شیوهی سخنپردازی و قافیهسازی میآورد. مثال برای اثبات این موازنه، مثالهای زیر را در نظر آوریم:
نظامی: امیر خسرو:
پرورده عشق شد سرشتم،
گنجینهی عشق شد وجودم،
جز عشق مباد سرنوشتم!
بی عشق مباد تار و پودم.
گر کار به دست خلق بودی،
گر کار به دست خویش بودی،
ناخواسته کس نیازمودی.
کار همه خلق پیش بودی.
امیر خسرو در این بیتها، بیگمان، خواسته است هنروری خود را با والانویسی نظامی رو در رو نهد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] نظامی گنجوی. «لیلی و مجنون» متن علمی و انتقادی، به سعی و اهتمام ع. ع. علی اصغرزاده و ف. بابایف، مصحح متن ی. ا. برتلس، مسکو، 1965، ص 42 . (از این پس: نظامی، «لیلی و مجنون»، متن انتقادی.)
[2] یکی از دلایل ما بر اینکه نظامی از «حماسههای دده قورقود» اخذ قوّت و الهام و تقلید کرده است همین تمثال مثبت و با عصمت زن است که دوری و جدایی ماهوی با تمثال زن در «شاهنامه» دارد. - م.
[3] ی. ا. برتلس، ایز برانیی ترودی نظامییی فضولی، 1962، ص 268، (از این پس: ی. ا. برتلس، نظامی و فضولی).
[4] چاپ 1904 لندن.
[5] ابوالفرج اصفهانی. کتاب الاغانی، مصر ج 1، ص 168 (اخبار مجنون بن عامر . . . ، جلد الثانی، ص 2- 17).
[6] به نقل از ی. ا. برتلس، پیشین، ص 247.
[7] نظر ی. ا. برتلس: نظامی نمیتوانست پدر قیس را دارا و خود قیس را چوپانی بدوی تصور كند (رك. همان، ص 267).
[8] Agah Siri Levend, Arap, Fars ve Türk Edebiyatlarinda leyla ve Mecnun hikayesi, Ankara, 1959.
[9] از جمله شاعر بزرگ عبدالرحمان جامی.
[10] ی. ا. برتلس، پیشین، ص 268 .
[11] همان ص 268.
[12] نظامی. لیلی و مجنون، متن انتقادی، ص 159. بین نخست را امیر خسرو با دگرگونی اندک در اثر خود آورده است:
گنجینهی عشق شد وجودم، / بیعشق مباد تار و پودم (ر.ک. امیر خسرو دهلوی. مجنون و لیلی، متن علمی و انتقادی و مقدمه از طاهر احمد اوغلو محدوف، 1965 ص 221 از این پس: امیر خسرو، مجنون و لیلی، متن انتقادی).
[13] ولی گرچه نظامی اثر را «خسرو و شیرین» نام گذاشته، قهرمان اصلی داستان شیرین است. (نک. غضنفرعلیاف، افسانهی خسرو و شیرین در ادبیات بومی مشرق زمین، 1960، ص 87). ی. ا. برتلس نیز در جایی از کتاب نظامی و فضولی خود (ص 227) میگوید:«قهرمان حقیقی اثر شیرین است.» و در جای دیگر (ص 259):«قهرمان اصلی خسرو است.»
[14] دیوان مجنون عامری، دستنویس در گنجینهی دستنویسهای آکادمی علوم آذربایجان، ش 3835.
[15] عبدی بیگ شیرازی. مجنون و لیلی، مقابله و تصحیح ابوالفضل هاشم اوغلو رحیماف، مسكو، 1966، ص 215 .
[16] نظامی. لیلی و مجنون، متن انتقادی، ص 233.
[17] همان، ص 324 .
[18] همان ص 329.
[19] همان ص 328.
[20] پروفسور شبلی نعمانی. شعرالعجم یا تاریخ شعرا و ادبیات ایران، تهران 1327، ص 102.
[21] وحید دستگردی. گنجینه گنجوی، تهران، ص 318.
[22] مثلاً تفاوتهای جزیی در حکایت متولد شدن مجنون، رفتن مجنون به مکتب و جز اینها را میتوان در نظر آورد.
[23] ب. غفوروف، تاریخ مختصر ادبیات تاجیک، ج 1، 1947، ص 247.
[24] نظامی، لیلی و مجنون، متن انتقادی، ص 164 .
[25] امیر خسرو، مجنون و لیلی، متن انتقادی، ص 98.
[26] نظامی، همان، ص 389 .
[27] امیر خسرو، همان، ص 108 .
[28] نظامی، همان، ص 168.
[29] امیر خسرو، همان، ص 175-174.
[30] امیر خسرو، همان، ص 74.
[31] همان، ص 139.
[32] نظامی، همان، ص 175- 174 .
[33] همان، ص 239 .
[34] نظامی، همان، ص 479 .
[35] امیر خسرو، همان، ص 209- 197.
[36] نظامی، همان، ص 515.
[37] امیر خسرو، همان، ص 250.