نگاهي به مطالب كتاب فارسي اول دبيرستان

تبليغ خرافات شوونيستي

بهار زنجان، 1381/3/21

نويد آذربايجان، 1382/3/17

 در کتاب فارسی اول دبيرستان، شعری از مهدی حميدی شيرازی، شاعر دوره‌ي رژيم شاهی، در وصف سلطان جلال الدين خوارزمشاه آورد شده است که دو بيت از آن چنين است.

به آتش‌هاي ترک و خون تاجيک،

ز رود سند تا جيحون نشيند. (ص98)

 بلی، آنان که از اين پيش بودند،

چنين بستند راه ترک و تازی. (ص100)

 

می‌دانيم که تنها سلطان جلال الدين فرزند سلطان محمد خوارزمشاه با يگانه قشون ترکان خوارزمشاهی توانست مدتی در مقابل حملات چنگيز مقاومت و از نواميس کشور خود دفاع کند. ولی در ادبيات بالا، ترکان به آتش افروزی و ريختن خون فارس‌ها (= تاجيکان) متهم شده‌اند و ترک که اصلی‌ترين و کهن‌ترين قوم ايرانی است، هم سو با تازي (= عرب)، دشمن ايران شمرده شده است! از سوی ديگر در اين درس سلطان خوارزمشاه به لياقت و کفايت ستوده شده است، ولی در ص 188 مؤلفان کتاب به او انگ «بی کفايتی» زده‌اند!

درجای ديگر (ص86) حکايت کوتاهی در باب درايت امير تيمور گورکانی و اعتناي او به علما و شعرا به نقل از فرانسوا کوپه، شاعر فرانسوی با ترجمه‌ی جواد حديدی آورده شده است.در اين حکايت، امير تيمور در توس بر سر مزار شاعر توس فاتحه می‌خواند و آن را غرق در گل می‌کند و به احترام وی دشمنان خود را می‌بخشايد و چندی بعد وقتی گور چنگيز را می‌گشايد، آن را غرق در خون می‌بيند و از او روی بر می‌گرداند.

ريشه‌ی اين روايت منظوم فرانسوی، صدها حکايت کوتاهی است که در منابع و مراجع مانند سيرالملوک، آداب الملوک و کتب تاريخی فارسی در شأن امير تيمور و گسترش دانش در زمان او در ايران آمده است. اما، جواد حديدی با تحريف متن داستان و افزودن و القاي اين مفهوم که گويا «‌چنگيز نيای بزرگ امير تيمور» (ص 87) بوده است، و وی نيز چون او سر افکنده است، نيّتی جز ترکی ستيزی نداشته است.اما می‌دانيم که چنگيز مغول جد امير تيمور نبوده است. تيمور از ترکان اصيل سمرقند - بخشی از ايران زمين- بوده است و فرانسوا کوپه نيز چنين غلطی را مرتکب نشده است که او را جد چنگيز بداند و وی يکی از شاعران ترک ستای فرانسه است و شايد خود حديدی هم در دوران حيات خود راضی نبوده است ترجمه‌ی تحريف شده و ناقص وی در کتاب رسمی درسی وارد شود. مؤلفان کتاب در جای ديگر، دانش آموزان را با عارف قزوينی (ص136) شاعر بنام و ترکی ستيز و مجيز گوی رضا شاه پهلوی آشنا می‌کنند و در سؤالات خودآزمايي مربوط به اين درس (ص137) تلويحاً «بيگانه ستيزی» را تبليغ می‌کنند. و حتی به نوعی بر «‌وطن پرستی»‌ به جاي «وطن دوستي» و نيز « ‌ناسيو ناليسم»‌ صحّه می‌گذارند و عارف قزويني را شاعر ملی و ميهنی (!) قلمداد می‌نمايند. پنج سوال خودآزمايي اين درس بگونه‌ای تنظيم شده است که تاثير روانی خاصی در تاييد و القاء ملی گرايي افراطی بر نوجوان بگذارد.

بخش پايانی کتاب، «‌ادبيات فارسی برون مرزی» نام دارد. هدف مؤلفان در اين بخش پی‌ريزی شالوده‌ی فارسی‌گرايي و وحدت فارسی (در مقابل وحدت آرمانی و دينی) و نياکان ستايي، آن هم از نوع تاجيکی (در مقابل فضيلت ستايي) هدف پنهانی مؤلفان کتاب است که به بزرگ‌نمايي نقش قوم فارس- تاجيک و ناديده شمردن سهم عظيم ترکان ايرانی در تکوين تمدن اسلامی و ايرانی و حکومت بر ايران و دفاع از نواميس آن والقاء ترکی ستيزی می‌پردازند.

ترتيب دهندگان کتاب اگر نيّت خير و پيشتاز و انساني داشته باشند، بايد به تبليغ وحدت و يکپارچگی دينی ما با کشورهای هم‌جوار بپردازند و نيز با تکيه بر تاکيد اصل پانزدهم قانون اساسی بر استفاده از زبان‌های محلی در مدارس، بخش «‌ادبيات اقوام ايرانی و مسلمان» را نيز بر کتاب بيافزايند و در آن جا نمونه‌هايي از آثار تاريخ ادبيات ترکی را برای فرزندان سه ميليون ترک ايرانی( درمقابل يک ميليون تاجيک) بگنجانند و نوباوگان ما را با نام‌هايي چون شهريار و«حيدر بابايا سلام» آشنا سازند که در برخی از کشورهای همسايه تمام بچه‌های دبستانی ابيات اين منظومه‌ی ايرانی را به زبان اصلی از حفظ دارند ولي فرزندان مجبورند در اين کتاب با شاعراني چون غبيد رجب، محمد صفا افغانی، صفيه گلرخسار، خليل اله خليلی و... آشنا شوند، نام آنان را به ذهن بسپارند که در آزمون‌ها به کارشان آيد!

به نظر مؤلفان کتاب، بر اساس وحدت ملی فارسی، «‌غبيد رجب» تاجيک، ايرانی الاصل است ولی نسيمی، ختايی، فضولی، ملاپناه واقف، حکيم نباتی، حکيم هيدجی، کريم صافی، راجی تبريزی، صرّاف تبريزی، يحيوی اردبيلی، کريمی مراغه‌ای، شاه قاسم انوار سرابی و صدها نام‌آور و مفاخر ايران و اسلام چون به ترکی شعر سروده‌اند، ايرانی نيستند، ولو اگر شهرت جهانی داشته باشند و مسلمان هم باشند.

برای اينان شناساندن غبيد رجب‌ها به نوجوانان ايرانی واجب‌تر از شناساندن فضولی و نسيمی است. اگر هم جايي لازم باشد سخن از ترکی بيايد، حتماً بايد به روايت تحريف شده از سوی جواد حديدی و يا شعر مهدی حميدی شيرازی و يا ترانه‌های شاعر دربار رضا شاه استناد کرد.

به نظر می‌رسد اين اعمال است که موجب تشويش اذهان عمومی می‌شود و باعث بدبين شدن مردم زجر کشيده و قهّار آذربايجان به نظام مقدس جمهوری اسلامی خواهد شد. بايد فراموش نکنيم که اعضای مخفی لژهای فرماسون برای نفوذ در قلمروي جمهوری اسلامی، حتی ممکن است به ظاهر مسلمان هم بشوند و با تبليغ خرافات ملی‌گرايي و با القاء افکار شوونيستی و نياکان‌پرستی و رو در رو نهادن اقوام ايرانی با نظام و ايجاد تفرقه در وحدت دينی ايرانيان و مسلمانان، زمينه‌ساز جريان ضد انقلابیِ ترکی ستيزی و سوق کشور به فروپاشی گردند.

به نظر اينجانب يکايک معلمان در تربيت فرزندان ميهن اسلامی‌مان مسئول هستند و بيشتر از ما معلمان و مسئولان خدوم نظام در اين امر بايد مراقبتي مسئولانه و جدی داشته باشند. کسی و کسانی که با سوء استفاده از موقعيت خود و از طريق بلند گوی مطمئنی چون کتاب درسی، آگاهانه به تبليغ خرافات شوونيستی و ملی‌گرايي می‌پردازند و سعی در ايجاد احساس کهتری در ترکان ايران با کاربرد لفظ «‌ترک» در معانی منفی دارند، بايد به مردم معرفی شوند تا کسان ديگر جرأت اقدام به تخريب آرمان‌های اسلامی و انقلابی ما را به خود ندهند و اذهان پاک نوباوگان ما را طعمه‌ی خود نسازند. اين سخن سعدی را فراموش نکنيم که ظلم در جهان اندک بود، هر که آمد بر آن مزيد کرد تا بدين غايت رسيد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید