(به مناسبت فقدان دکتر حمید محمدزاده - 1380)
دانشمندان آذربایجانی در هنجارسازی تحقیقات ادبی و دانشگاهی قرن اخیر، سهم بسزایی در دقّت و وسواس و درونکاوی و حقیقتیابی دارند. به دیگر سخن، گذشته از گسترهی عظیم آفرینشهای ادبی و هنری از نثر واقعگرا و گونههای مدرن آن مانند نمایشنامه، رمان، داستان کوتاه، فیلمنامه و جز آن، که پیشتازان میدان اندیشگی در آذربایجان همچون میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا محمّد جعفر قراجه داغی، میرزا آقا تبریزی، عبدالرحیم طالبوف نجّار تبریزی، غلامحسین ساعدی، صمد بهرنگی و دهها تن دیگر، سرنوشت آن را رقم زدهاند و خیزابهای فکری و اجتماعی آفریدهاند، و درکنارشان، پژوهشگرانی مسلّح به اندیشههای پیشتاز روزگار و بادقّت نظر و رقّت فکر به ژرفاکاویهای دقیق و قابل تحسین ادب پژوهی معاصر پرداختهاند و همهی دلسوختگان حقیقت پژوه را مدیون خود ساختهاند.
بیگمان مرحوم پروفسور دکتر حمید محمّدزاده یاغچی یکی از این پیشتازان پژوهشهای ادبی در ایران به شمار میرود. من با نام ایشان در دوران دانشجویی در نیمهی دوّم دههی چهل آشنا شدم. مقالات باارزش و عالمانهی ایشان را در هفتهنامهی ادبیات و اینجه صنعت و ماهنامهی فرهنگی آذربایجان دنبال میکردم[1]. به ویژه تک نگاشتهای ایشان را پیرامون مسایل زندگی و آفرینش هنری مرحوم استاد حبیب ساهر، نمایندهی شکست ناپذیر شعر مقاومت آذربایجان در رژیم ستمشاهی با ولع و آفرین باد میخواندم. یکی از این مقالهها دربارهی «کؤشن»[2] شاهکار شعر مردمی معاصر آذربایجان بود و یکی دیگر اختصاص به معرفی کتاب آثاری از شعرای آذربایجان[3] داشت. در این گفتار به بهانهی این که این کتاب با نام سترگ حبیب ساهر مفتوح میشد، دیگر بار در باب هنروریهای والای شاعر مقاومت، سخن گفته بود.
در همان سالها مشغول تدوین و نشر کتاب رسالهی اخلاقیه اثر میرزا آقا تبریزی بودم که گفتاری عالمانه از ایشان در باب نفی انتساب سه قطعه تئاتر[4] به ملکم خان به دستم افتاد. در این مقالهی با ارزش که در یکی از شمارههای مجلّهی اخبار علمی دانشگاه نظامی چاپ شده بود،[5] به دلایل متقن و باوربخش توانسته بودند، مؤلف اصلی این سه نمایشنامه را معلوم سازند. از جملهی این دلایل که هنوز هم طراوت آن حفظ شده، برخی را به زبان خود مرحوم چنین میتوان برشمرد که برای نخستین بار با وجدان علمی و احساس مسئولیت پژوهشگری تدوین یافته بود:
1- اؤز پیئسلرینی مطبوعاتلا بیرلیکده میرزا فتحعلی آخوندزادهیه گؤندهرن مؤلّف، آدینین «میرزا آقا» اؤلدوغونو بیر نئچه یئرده قئیده آلمیشدیر.
2- میرزا فتحعلی آخوندزاده، اؤز مشهور تنقیدینی «عزیز قارداشیم میرزا آقا» عنوانی ایله یازمیشدیر.
3- میرزا آقا پیئسلرینی تهراندان تیفلیسه گؤندهرمیشدی. بو واخت میرزا ملکم خان یئددی ایل ایدی کی، استانبولدا یاشاییردی.
4- میرزا آقا اؤزونون تبریزده آنادان اولدوغونو، ترجمهی حالینا داییر یازدیغی مکتوبدا قئید ائدیر. حالبوکی، میرزا ملکم خانین اصفهانین یاخینلیغینداکی جولفا قصبهسینده آنادان اولماسی معلوم دور...[6]
و چند ادلّهی مثبتهی دیگر که با اقامهی آنها، تدوین تاریخ نمایشنامهنویسی فارسی مدیون این دانشمند وارستهی آذربایجانی شد. در سالهای اخیر پژوهشگران این موضوع، در سایهی کاوشگریهای عالمانه و استنتاجات باارزش پروفسور دکتر حمید محمّدزاده، توانستهاند مجموعههای درسی و تحقیقی در این زمینه را سامان بخشند[7].
یکی دیگر از کشفهای ادبی مهم آن مرحوم، آفتابی کردن دیوان بهار شیروانی است که بسیاری از چکامههای آن در دیوان محمّد تقی بهار وارد شده است. ایشان ضمن کاوش در دستنویسهای به جا مانده از بهار شیروانی، دریافتند که وی هنگام سفر زیارتی خود به مشهد خراسان، در منزل ملک الشعرا صبوری پدر محمّد تقی بهار رحل اقامت افکنده و با او باب مودّت باز کرده و ضمن اهداء هدایایی، یک نسخهی دستنویس از دیوان فارسی خود را نیز به محمّد تقی که در آن روزگار نوجوانی کم سال بوده، به ارمغان داده است و محمّد تقی بهار سالها بعد، بسیاری از قصاید غرّای این دیوان را، به هر دلیلی، وارد دیوان خویش ساخته و به نام خود انتشار داده است[8].
همّت و دقّت مرحوم حمید محمّدزاده در کشف انتحالی که بودنشتت (Friedrich Martin von Bodenstedt) آلمانی از رباعیات فلسفی میرزا شفیع واضح به عمل آورده بود، نیز بسیار قابل تحسین است. ایشان اثبات کرد که بودنش دت چند سالی در تفلیس پیش میرزا شفیع واضح تلمّذ کرده و از او ترکی و عربی و فارسی آموخته و با شاخهی فلسفی دانشهای کلاسیک دورهی اسلامی آشنا شده است. وی هنگام بازگشت به آلمان، نسخهی دست نویس رباعیات فلسفی میرزا شفیع را نیز به ارمغان گرفته و با خود به آلمان برده است. چند سال بعد مضامین رباعیات را به آلمانی برگردانده و نظم کرده و بیآنکه نامی از سرایندهی اصلی آنها ببرد، به نام خود اشتهار و انتشار داده است.[9]
من، در نیمهی اوّل دههی پنجاه و پیش از انقلاب، شیفتهی تحقیقات صمیمانه و فروتنانهی این دانشمند آرام و جدّی بودم. مقالههای عالمانه و باارزش ایشان را به فارسی برگرداندم و در سه کتاب مسایل ادبیات نوین ایران ، مسائل ادبیات دیرین ایران و مسایل زبانشناسی ایران وارد کردم و در تهران انتشار دادم[10].
همچنین زحمتی را که ایشان در تدوین و تنسیق و انتشار مقالات فارسی میرزا فتحعلی آخوندزاده کشیده بود، ارج نهادم و در دو جلد تحت عنوان مقالات فارسی آخوندزاده و مقالات فلسفی آخوندزاده با ویرایش و پیشگفتار و افزودههای بایسته چاپ کردم[11].
بیگمان یکی از کارهای مهم علمی ایشان، بلکه مهمترین کارشان تحقیق در زوایای اندیشه و زندگی آخوندزاده و فراهم آوردن مجلّداتی از مقالات ترکی و فارسی و اشعار و مکتوبات وی است، حتّی پایان نامهی دکترای دانشگاهی خود را نیز به موضوع میرزا فتحعلی آخوندزاده و مشرق زمین اختصاص داده و در دههی چهل از آن دفاع کرده است.
به راستی که میرزا فتحعلی آخوندزاده در خیزابههای اصلاح طلبانه و ترقّی خواهانهی یکصد و پنجاه سالهی اخیر ایران، پیوسته در صدر موج آفرینان اجتماعی و سیاسی قرار داشته است. گروهی او را اندیشمند و ادیبی دوراندیش میدانند که سعادت ملل کشورهای اسلامی را مد نظر داشته است و مظهر کامل روشنفکر کنشگر اجتماعی انقلابی، پیشرو، معنویتگرا و خردورز بوده است. وی نظریهپرداز فلسفی، اندیشمند اجتماعی، منتقد ادبی و نمایشنامه نویس بزرگی است که اغلب زندگیگزاران و تحلیلگران جریان روشنفکری دو قرن گذشته، دربارهی افکار، عقاید و آثار او اظهار نظر کردهاند. آخوندزاده آثار خود را به زبان ترکی آذربایجانی (و گاه به فارسی و یا روسی) بر جای نهاده است و ترجمهی این آثار به زبانهای فارسی، ترکی استانبولی، انگلیسی، روسی، فرانسه، آلمانی، و... امکان نشر تحلیلها و نقّادیهای فراوان و گاه متضاد را فراهم آورده است.
پیرامون اندیشههای آخوندزاده و نقش اجتماعی – فرهنگی وی درتاریخ معاصر ایران، بیگمان در جای دیگری مجال بحثی مستوفی خواهم یافت. مقصدم در این گفتار کوتاه، نشان دادن وجدان علمی و ادبکاوی صمیمانهی مرحوم پروفسور دکتر حمید محمّد زاده در کتاب پژوهشی خود تحت عنوان میرزا فتحعلی آخوندزاده و شرق[12] است. این کتاب در یک مقدمه و سه فصل تدوین شده است. مقدمه دارای دو بخش عمده است. بخش نخست عنوان آخوندزاده پژوهشی در روسیه و اروپا و بخش دوم عنوان جایگاه آخوندزاده در ادب پژوهشی آذربایجانی دارد. هر دو بخش به صورتی گسترده نگر و دقیق و علمی و با ذكر مستندات و پاورقیهای لازم از منابع اروپایی، روسی، آذربایجانی و فارسی نگاشته شده است.
فصل اول عنوان آخوندزاده و کلاسیکهای شرق را دارد. در زیر این عنوان دیدگاههای آخوندزاده و مناسبات روحی وی با فردوسی، جلال الدین رومی، سعدی، حافظ و ابن خلدون را با دقّت باز نموده، ضمن بهرهجویی از ابعاد مثبت آفرینش آنها، جهات منفی اندیشههای ارتجاعیشان را به شلّاق انتقاد میگیرد. مثلاً در جایی در تحلیل افکار فردوسی گوید:
« اسلامییتدن اوّلکی ایرانین، فردوسی طرفیندن بیر نؤوع ایدهآللاشدیریلماسینی آخوندزاده تنقید ائدیر. بو تنقیدی مناسبت، یالنیز بیرجه فکرین رد ائدیلمهسی ایله محدودلاشیب قالمیر. «شاهنامه» ده بیر قایدا اولاراق، فردوسی شاهلاری ایدهآللاشدیریر. هرجور اوز باشینالیغی اونلارا روا گؤرور. بو «چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه» کیمی مبالغهیه واردیریر . آخوندزاده ایسه استبدادا قارشی چیخیر، اونلارین قانونا تابع اولماسینی تبلیغ ائدیر و اوز باشینا شاهلاری «حرامی باشی» آدلاندیریر. هم ده بونو فتحعلی شاهین اوغلو جلال الدین میرزه یه یازدیغی مکتوبوندا آشکار سؤیلهییر: « بوتون هیجری تاریخی بویو، بو، اؤلکهنین حکمدارلاری، هامی لیقدا دسپوت ( مستبد ) و حرامیباشیلارین تایی اولمو شلار»[13].
در بررسی مناسبات پژوهشی آخوندزاده با جلال الدین مولوی رومی نیز، حمید محمّدزاده بسیار با دقّت و وسواس، نگرش آخوندزاده به عرفان را به محک تحقیق میکشد و ایرادات فلسفی وی بر آثار و افکار مولوی را باز مینماید. در جایی میگوید:
«آخوندزاده مولای رومینین ایدهآلیزمینی، بیرده اونون «وجود کلّ» اوچون اراده و اختیار قایل اولماسیندا گؤرور و «فنا»یا قایل اولماسینی ایکینجی سهوی کیمی گؤستریر و بو سؤزون معناسینین ایندییهدک، معین و آیدین بیر طرزده هئچ کسه معلوم اولمادیغینی قئید ائدیر.»[14]
در بحث از نگرش آخوندزاده به سعدی و حافظ نیز بسیار عالمانه و موشکافانه عمل میکند. نشان میدهد که آخوندزاده عقاید تربیتی سعدی، از جمله مصراع هایی چون:
- تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است.
- که زنگی به شستن نگردد سفید.
را فیلسوفانه مورد نقد قرار داده است.[15]
فصل دوّم کتاب مرحوم پروفسور دکتر حمید محمّدزاده، آخوندزاده و تركیه و فصل سوّم آخوندزاده و ایران نام دارد که هر کدام به بخشهای مختلفی تقسیم شده است. در باب ارزیابی علمی این فصول و بویژه فصل سوّم و بررسی علایق و آویزشهای فرهنگی و علمی آخوندزاده با میرزا یوسف خان، ملکم خان، جلال الدین میرزا، عبدالرحیم طالبوف، زین العابدین مراغهای، میرزا آقاخان کرمانی، ملک المتکلّمین و جز آن فراوان میتوان سخن گفت که به فرصتی دیگر وا میسپارم.
من، او را اوّلین بار در تیر ماه 1359 هنگام سفر علمی خود به شهر باکو زیارت کردم. او را فردی یافتم سرشار از آگاهیهای علمی، بسیار موقر و متین، فروتن، بذلهگو، پایبند به اصول اخلاقی و تقوای علمی و مملو از عشق به سعادت تودههای مردم و مدافع سرسخت حقوق فرهنگی مردم نجیب و آزادهی آذربایجان.
چند سال بعد از این دیدار، او را در تهران ملاقات کردم. به وطن بازگشته بود و بنا داشت که باقی عمر خود را وقف فعالیتهای فرهنگی كشور خود کند. چنین نیز شد و به انتشار بسیاری از آثار علمی خود دست زد.
از جملهی کارهای علمی بسیار مهم ایشان، ترجمهی خط به خط آثار نظامی گنجوی از فارسی به ترکی آذری است. این ترجمههای فیلولوژیک با باریکبینی خاصّی انجام پذیرفته است و در آن وی اصل متون ضرب المثلهای آذربایجانی را که نظامی در آثار خود، آنها را به فارسی برگردانده بوده، یافته است. مجلّدات این ترجمهها از سوی آکادمی علوم باکو چاپ شده است.[16]
ترجمهی سیاحتنامهی ابراهیم بیگ اثر حاج زین العابدین مراغهای، کار مهم دیگر آن مرحوم به شمار میرود که به گنجینهی ادبیات آذربایجان افزوده شده است.[17]
حمید محمّدزاده در کنار کارهای علمی خود، به داستان نویسی مدرن نیز اشتغال داشت. چهار مجموعه داستان کوتاه (novel) با عنوانهای حکایه لر، فوتبالچی، ایلک محبّت و تبریز خاطرهلری از او انتشار یافته است.[18]
شماری ازآثار قلمی و مجموعهای ازمقالات علمی وی هنوزچاپ نشده است که امید است با همّت فرزندان و علاقهمندان به هنر و اندیشهی آن مرحوم، به دست مردم رسانیده شود.
* * *
حمید محمّدزاده یاغچی، فرزند مشهدی رضا عطّار تبریزی درروز بیست و هفتم اسفندماه سال 1303 ش. در تبریز چشم به جهان گشوده است. تحصیلات خود را در دبستان نجات و دبیرستان پرورش به پایان رسانیده، در سال 1321 وارد دارالمتعلّمین (دانشسرا) پسران شده است و پس از اتمام تحصیلات دوسالهی خود در عالیترین مرکز تحصیلی تبریز در آن روزگار، برای تدریس در مدارس اردبیل به آن شهر اعزام شده و در مدارس صفوی، پوراندخت، صنعان و انوری تدریس كرده است. سال بعد به تبریز بازگشته و به طور فعالانه وارد فعالیتهای ادبی و فرهنگی دوران قیام علیه حكومت پهلوی شده و در سال 1325 مجبور به مهاجرت سیاسی گشته است. وی در سالهای مهاجرت در شهر باكو در دانشكدهی روزنامهنگاری تحصیل كرده و در سال 1955 (1334 ش.) از انستیتوی زبان و ادبیات آكادمی علوم در آن روزگار درجهی نامزدی علوم فیلولوژی و در سال 1968 (1347 ش.) با دفاع از پایاننامهی تحصیلی خود با عنوان میرزا فتحعلی آخوندزاده و مشرق زمین درجهی دكترا اخذ كرده است. او بعد از انقلاب شكوهمند اسلامی به كشور بازگشت و در مؤسسات و مراكز مختلف علمی، از جمله در مركز دایرة المعارف بزرگ اسلامی به تحقیق و تألیف و ترجمه مشغول گردید و در كنار آن، به كارهای فرهنگی- اجتماعی نظیر راهاندازی مجلهی هفتگی یول انتشار كلیات تركی شهریار و جز آن دست زد.
حمید محمدزاده، در سال 1380 به دنبال بیماری كلیوی دار فانی را وداع گفت. جنازهاش طی مراسم باشكوهی در شأن وی، به تبریز انتقال یافت و در وادی رحمت در قطعهی نویسندگان و هنرمندان به خاك سپرده شد. روانش شاد و راهش پر رهرو باد!
[1] . هفته نامهی«ادبيّات و اينجه صنعت» به سردبيری نريمان حسن زاده و ماهنامهی «آذربايجان» به سرپرستی مرحوم ميرزا ابراهيموف انتشار میيافت و در رژيم ستمشاهی از طريق روابط فرهنگی در ايران قابل دسترسی بود.
[2] . حبيب ساهر. کؤشن، تهران،1343.
[3] ح. صديق (مترجم ). آثاری از شعرای آذربايجان، انتشارات بابک، تهران، 1349.
[4] ملکم خان. (منسوب) سه قطعه تئاتر، مطبعه کاويانی، برلين 1340 ق.
[5] ح. محمّد زاده. ميرزا ملکم خان عاييد حساب ائديلن پيئسلرين اصل مؤلّفی حاققيندا، آذربايجان س.س.ر. علم لر آکادميياسی آدينا ادبيّات و ديل انستيتوتونون اثرلری، ج. 9، باکی، 1950، ص169-161.
[6] حميد محمّدزاده. ميرزا فتحعلی آخوندزاده و شرق، علم نشرياتی، باکی،1971.
[7] . از جمله ر.ک: ميرزا آقا تبريزی، چهار تئاتر، به کوشش ح.م. صديق، انتشارات نمايش، تهران،1382
[8] . بهار شيروانی. ديوان فارسی، به کوشش حميد محمّدزاده، انتشارات آفرينش، تهران،1379
[9]. ح. صديق. قوسی تبريزی و ميرزا شفيع واضح، انتشارات سهند، تهران، 1355.
[10]. ح.صديق. مسايل ادبيات ديرين ايران، انتشارات پويا، تهران،1353
- ح. صديق. مسايل ادبيات نوين ايران، انتشارات دنيا، تهران،1354.
- ح. صديق. مسايل زبان شناسی ايران، انتشارات بامداد، تهران، 1353.
[11] . حميد محمّدزاده، مقالات فارسی آخوندزاده، ويرايش ح. صديق، انتشارات نگاه، تهران، 1355
[12] . حميد محمّدزاده. ميرزا فتحعلی آخوندزاده و شرق، علم نشرياتی، باکی، 1971.
[13]. همان، ص 72.
[14] همان، ص 88.
[15] همان، ص 101.
[16] اي ترجمهها در سال 1981 از سوي آكادمي علوم در باكو چاپ شده است: نظامي گنجوي. اثرلري، فيلولوژي ترجمه، ايضاحلار و قئيدلر فيلولوژي علملري پروفسور دكتر حميد محمدزادهنين دير. علم نشرياتي، باكي، 1981.
[17] حاج زين العابدين مراغهاي. ابراهيم بيگين سياحتنامهسي، فارسجادان ترجمه ائدن: حميد محمدزاده، علم نشرياتي، باكي، 1982.
[18] اين مجموعهها در سالهاي 1957، 1959، 1967 و 1978 در باكو انتشار يافته است.