دکتر حسین محمدزاده صدیق (قسمت سوم)
دانی چرا به عالم، یالقیز سنی سئورمن،
چون در برم نیائی، اند عمت اؤلرمن.
من یار با وفایم، بر من جفا قیلوسن،
گر تو مرا نخواهی، من خود سنی دیلرمن.
روی چو ماه داری، من شاد دل از آنم،
زان شکر لبانت بیر اؤپکنگ دیلرمن.
تو همچو شیر مستی، داخی قانیم ایچرسن،
من چون سگان کویت، دنبال تو گزرمن.
فرمای غمزهات را، تا خون من بریزد،
ورنی سنین ألیندن من یارغویا باریرمن.
هر دم به خشم گویی، بارغیل منیم قاتیمدان،
من روی سخت کرده، نزدیک تو دورورمن.
روزی نشست خواهم یالقیز سنسن قاتیندا،
هم سن چاخیر ایچرسن، هم من قیمیز چیلرمن.
آن شب که خفته باشی مست و خراب شاها،
نوشین لبت به دندان قییی ـ قییی تورتورمن.
روزی که من نبینم آن روی همچو ماهت،
جانا نشان کویت از هر کسی سورور من.
ماهی چو شمس تبریز غیبت نمود، گفتند
از دیگری نپرسید، من سؤیلهدیم: آریرمن.
بیت 1:
دانی چرا به عالم یالقیزسنی سئورمن،
چون در برم نیایی، اندر غمت اؤلرمن.
یالقیز: تنها، فقط
سنی: حالت مفعولی ضمیر منفصل دوم شخص مفرد.
سئورمن: صیغهی مضارع اخباری از مصدر سئومک در معنای دوست داشتن
اؤلرمن: صیغهی مضارع اخباری از مصدر اؤلمک در معنای مردن.
بیت 2:
من یار با وفایم، بر من جفا قیلورسن،
گر تو مرا نخواهی، من خود سنی دیلرمن.
قیلورسن: صیغهی دوم شخص مفرد مضارع اخباری از مصدر قیلماق در معنای انجام دادن.
دیلرمن: صیغهی دوم شخص مفرد مضارع اخباری از مصدر دیلهمک در معنای طلب و آرزو داشتن.
بیت 3:
روی چو ماه داری من شاد دل از آنم،
زان شکر لبانت بیر اؤپگنک دیلر من.
اؤپگنک: بوسه. از مصدر اؤپمک (= بوسیدن).
بیت 4:
تو همچو شیر مستی، داخی قانیم ایچرسن،
من چون سگان کویت دنبال عتو گزرمن.
داخی: ادات تأکید که بر سر کلمات و جملات شرطی میآید.
قانیم: حالت اضافی کلمهی قان که در فارسی «خون» شده است.
ایچرسن: صیغهی دوم شخص مفدر مضارع اخباری از مصدر ایچمک (= نوشیدن).
گزرمن: صیغهی دوم شخص مفرد مضارع اخباری از مصدر گزمک (= گشتن).
بیت 5:
فرمای غمزهات را تا خون من نریزد،
ور نی سنین ألیندن من یارغویا باریرمن.
سنین: حالت مفعولٌ عنه ضمیر منفصل دوم شخص مفرد.
ألیندن: حالت اضافی و مفعولٌ عنه ا سم أل (= دست).
یارغو: حکم ورای رسمی محکمه.
یارغو یا بارماق: به جزای خود رسیدن، تسلیم حکم شدن.
بیت 6:
هر دم به خشم گویی، بارغیل منیم قاتیمدان،
من روی سخت کرده، نزدیک تو دورورمن.
بارغیل: صیغهی امر تأکید از مصدر بارماق (= وارماق): رفتن. رک. بیت 3.
قاتیمدان: حالت مفعولٌ عنه و اضافی از اسم قات (= نزدیک).
دورورمن: صیغهی دوم شخص مفرد مضارع اخباری از مصدر دورماق (= ایستادن).
بیت 7:
روزی نشست خواهم یالقیز سنین قاتیندا،
هم سن چاخیر ایچرسن، هم من قوپوز چالارمن.
چاخیر: شراب، می با معناهای مجازی آن.
قوپوز: ساز مقدس عاشیقهای ترک که الاهیها وسرودهای مذهبی را به آهنگ آن ترنم کنند.
چالارمن: صیغهی دوم شخص مفرد مضارع اخباری از مصدر چالماق (= نواختن).
بیت 8:
آن شب که خفته باشی مست و خراب شاها،
نوشین لبت به دندان قییی- قییی توتورمن.
قییی – قییی: ظالمانه، غدارانه.
توتورمن: صیغهی دوم شخص مفرد مضارع اخباری از مصدر توتماق (= گرفتن، گاز گرفتن).
بیت 9:
روزی که من نبینم آن روی همچو ماهت،
جانا نشان کویت از هر کسی سورورمن.
سورورمن: صیغهی دوم شخص مفرد مضارع اخباری از مصدر سورماق (= پرسیدن و سؤال کردن). از همین مصدر کلمهی سراغ (= پرسش) به فارسی وارد شده است.
بیت 10:
ماهی چو شمس تبریز غیبت نمود گفتند،
از دیگری نپرسید، من سؤیلهدیم آریرمن.
من: ضمیر منفصل اول شخص مفرد. رک. بیت 5.
سؤیلهدیم: صیغه اول شخص مفرد ماضی مطلق از مصدر سؤیلمک (=گفتن، باز گفتن).
آریرمن: صیغهی اول شخص مفرد مضارع اخباری از مصدر آراماق (= جستجو کردن).