دکتر ح. م. صدیق
از اصطلاح ترکی «آذری» ظاهراً نخستین بار سید احمد کسروی معنای من درآوردی عجیبی درآورد، بدینگونه که بتوان آن را به هر لهجهی غیر ترکی رایج در آذربایجان اطلاق کرد، چنانکه یکی از کسرویگرایان در تعریف این اصطلاح نوشت:«لهجههای مختلف محلی آذربایجان که به مجموع آنها نام آذری اطلاق میشود!»[1]
سیاست ترکیستیزی شاهنشاهی در ایران اغلب زبانپژوهان را از صغیر و کبیر گرفتار درهمگوییهایی در این زمینه ساخت. مثلاً مرحوم دکتر محمد معین اگرچه از وجدان علمی برخوردار بود، اما در مقدمهای که بر چاپ برهان قاطع نگاشته، ضمن شمردن 56 لهجه از لهجههای فارسی نظیر: شوشتری، دزفولی، لری، کردی، گیلکی، تالشی و جز آن، آذری را در بیست و پنجمین ردیف قرار میدهد و میگوید:
«آذری، لهجهی قدیم آذربایجان که نباید این لهجه را با آذری مصطلح ترکان به معنای لهجهی ترکی مستعمل در آذربایجان اشتباه کرد. اینک در آذربایجان، بقایای آذری کهن به عنوان هرزندی، حسنو، قرهجولی، خلخالی و تاتی تکلّم میشود.»
آن مرحوم در این افاضاتِ سر تا پا غلط، از لهجهی ناشناخته و مجهولی به نام خلخالی (!) نام میبرد که گویا گویشی شبیه به گیلکی و تالشی بوده است و گویش ترکی «قارا چورلو» را قرهجولی (؟) مینامد و فارسی میانگارد. دو اصطلاح «هرزندی» و «حسنلو» را جعل میکند و سپس نیم زبان «تاتی» را هم لهجهای از این دو لهجه به حساب میآورد! اما بلافاصله همهی این کژ بافتهها را فراموش میکند و در بیست و ششمین ردیف، «تاتی» را قرار میدهد.[2]
این نمونهای از سردرگمیهای زبانپژوهان دورهی شاهنشاهی پهلوی است که نخواستهاند با تئوری بیپشتوانهی کسروی به معارضه برخیزند و همگی هم در ادعاهای خود، فقط به کسروی استناد کردهاند. از سال 1317 شمسی به این سوی، در صدها مقاله و جزوه و رساله و کتابچهای که در شرح این نظریهی غیر علمی نگاشته شده، از یحیی ذکاء تا منوچهر مرتضوی، از محمود افشار تا رضازاده ملک کسی نتوانست حرف تازهای بر ادعاها و جعلیّات کسروی بیفزاید. و همه به شارحان و مفسّران ادعای بیپایهی وی بدل شدند. از میان اروپائیان و. هنینگ در معرفّی جزوهی کسروی، مقالهای با عنوان زبان قدیمی آذربایجان (The Ancient Language of Azerbaidjan) نگاشت. این مقاله را شخصی به نام خود انتشار داد و بعد از آنکه دیگران آن را ترجمه کردند، وی خود را شاگردِ هنینگ نامید و جزوهی «فعل در زبان هرزنی»[3] خود را نیز به روح او تقدیم کرد!
چکیدهی سخن هنینگ این بود که:«بنا به یافتههای سید احمد کسروی، گویا بخشی از مردم آذربایجان پهلویزبانانی بودهاند که به لهجهی آذری این زبان سخن گفتهاند و این گویش در مناطق دیگر از ایران قابل فهم نبوده است. و از این رو به راحتی بعدها، ترکیزبان شدند!» و تنها سند مکتوب به این گویش نیز چند دو بیتی از کشفی و هفده بیت منسوب به شیخ صفیالدین اردبیلی است.
این ابیات که گیلکی بودن آنها، اکنون بر ما مکشوف است به بازیچهی دست اینان بدل شد. اینان سالها با این دو بیتیها بازی کردند و تحلیلهای به اصطلاح زبانشناسانهی عجیب و غریبی از آنها به دست دادند. یکی از مدافعان تئوری آذری کسروی در تحلیل به اصطلاح علمی از این اشعار مینویسد:
«تغییرات صوتی این اشعار، تا حد زیادی شبیه به زبان تاتی است و از حیث مفاهیم نیز تا حد زیادی به لغات کردی بستگی دارد؛ ولی مربوط به کردستان نیست. در مورد صرف افعال، اثراتی از زبان لری موجود است و از حیث لغت به تاتی نزدیکتر میباشد و در حالی که لهجهی دومی از حیث صرف افعال کاملاً شمالی است و ...»[4]
این پراکندهگوییها، گونهای از به اصطلاح تحقیقات علمی زبانپژوهان پیرو کسروی است که صفحات بیمایهی نشریات شاهنشاهی را پر کرده است.
یکی از لطایف مورد توجه در این بازی، تحریف اسناد و جعل گفتههای پیشینیان بود. مثلاً در کتاب «گویش آذری»، عبارتی بدین صورت آمده است:
«وَ قَالَ عبدُالله بْن مقفّع: اللُّغاتُ الفارسیّه [هِیَ] الفَهلویه و الذریه و الخوزیه و السریانیه ...»
در این عبارت نویسندهی به اصطلاح محقق، اصطلاح «الدریه» (=گویش دری یا افغانی) را به اصرار «الذریه» (= الآذریه) خوانده است.[5] وی در تعیین مسقط الرأس مؤلف رسالهی مستهجن معروف رسالهی روحی که به گویش گیلکی نوشته شده، با پریشانگویی حدس میزند که روحی، اهل بستانآباد تبریز، یا اسکوی تبریز، یا اطراف سبلان و یا اطراف اهر بوده است (!)
یکی دیگر از اینان، این زبان موهوم را به «لهجات متنوعه و متکثره» از جمله «آذری ایرانی» و «ارانی ایرانی» (!)[6] تقسیم میکند. در جایی آن را «پهلوی»[7] مینامد و در جای دیگر میگوید:«پس، آذربایجانی از قدیمیترین عهد تاریخی به زبان «مادی» تکلم میکرده ...»[8]
این بازیگران میدان سیاست شاهنشاهی، در این بررسیها هیچ انگیزهی علمی و قصد و نیت پژوهشی نداشتند و تنها غرض آنان تعمیم ترکیستیزی و القاء آن به آحاد مردم، از جمله جوانان و نوجوانان بوده است. یکی از اینان در مقایسهی زبان ترکی آذری با زبان موهوم آذری کسرویْساخته میگوید:
«در زبان ترکی، نه مانند فارسی ظریفکاری و تقیّد به قواعد سهولت و انسجام و زیبایی موجود است و نه مانند عربی اعلال و اعراب ... زبان ترکی ادبیات و قواعد نحوی ندارد و ... اگر یک رشته لغات مختلف را پهلوی هم چیده و در آخر جمله فعل (است) و یا (نیست) به ترکی گفته شود، جملهی ترکی سلیسی ایراد شده...»[9]
میزان ادب و دانش این فرهیختگان ملک زبانشناسی شاهنشاهی بیش از این نیست. آنچه را هم که جعل و تحریف کردهاند، مفهومی مجهول و ناشناخته، ناپیدا و غیر قابل هضم و درک است که بر تکواژ ترکیالأصل «آذر» و ترکیب کهن و زیبای «آذری» دادهاند.
کسروی، هنگام سفر به خوزستان با کنسولگری انگلیس ارتباط پیدا کرد و به سفارش کنسول انگلیس جزوهی آذری یا زبان باستان آذربایجان را نوشت. این جزوه قبل از انتشار در ایران در روزنامهی تایمز Tims چاپ شد و خود كسروی به پیشنهاد سفارت انگلیس در ایران، به عضویت در انجمن آسیایی همایونی پذیرفته شد.[10] این پذیرش، تنها دیپلم و درجهی علمی کسروی بود که آن را بارها و به صور گوناگون نظیر عضو انجمن پادشاهی لندن، عضو انجمن زبانشناسی سلطنتی بریتانیا، عضو زبانشناسان امپراتوری بریتانیای کبیر بر روی جلد جزوات خود به کار میبرد.
میزان دانش پیروان وی در این مقوله بیشتر از خود وی نبوده است و پیوسته نیز همدیگر را متهم به سرقت ادبی و انتحال نیز کردهاند.
کسروی در همهی آثاری که از خود بر جای گذاشته، به دروغبافی و تناقضنویسی و درهم گویی روی آورده بود. اغلب به وقایعنگاری وی از تاریخ مشروطه تأکید میشود و اهمیت کارش را پیروانش به رخ میکشند. در حالی که در همان کارِ به ظاهر علمی نیز، اقسام تحریفها و غرضورزیها به کار رفته و تاریخ نهضتها با نگرشی مرعوبانه نسبت به غرب نگاشته شده است. برخی از آثارش نظیر تاریخچهی چپق و قلیان، تاریخ شیر و خورشید، شیخ صفی و تبارش، ورجاوند بنیاد و جز آن نیز در ردهی جزوات نقّالی قابل تعریف است و فاقد هر گونه ارزش علمی و پژوهشی میباشد. وی حتّی با اندیشهی انتزاعی و تجریدی خود، دست به اختراع قواعد و اصول گفتاری و نگارشی برای فارسی و در نتیجه تخریب زبان فارسی هم زد که با صبغهی علمی زبانپژوهی فرسنگها دور بود.
[1] کارنگ، عبدالعلی. تاتی و هرزنی، تبريز، نشر واعظپور، ص. 24.
[2] تبریزی، محمدحسین بن خلف. برهان قاطع، به اهتمام دکتر محمد معین، تهران: 1363، مقدمه: ص. 39.
[3] مرتضوي، منوچهر. فعل در زبان هرزني، تبريز، 1338.
[4] ادیب طوسی. لهجهی آذری، نشریهی دانشکدهی ادبیات دانشگاه تبریز، 1337، ص. 417.
[5] رضازاده ملک، رحیم. گویش آذری، ص. سیزده.
[6] آتورپاتکان و نهضت ادبی از عهد باستان، روزگار نظامی... تهران، 1346، ص. 181.
[7] همان، ص. 179.
[8] همان، ص. 175.
[9] ناطق، ناصح. زبان آذربایجان و وحدت ملّی ایران، تهران: 1358، ص. 35.
[10] نيمهی پنهان، انتشارات کیهان، 1380، ص. 57.