دکتر ح. م. صدیق
محمد (یا احمد)[1] سلطان بهاء الدین ولد در سال 622 هـ. ( و یا 623 هـ .) در شهر لارنده در خانهی جلال الدین رومی به دنیا آمد. او فرزند ارشد خانواده بود و خانوادهاش هنوز در قونیه مستقر نشده بودند. مادرش گوهر خاتون، دختر خواجه شرف الدین لالای سمرقندی[2] بود. دو برادر از خود کوچکتر به نامهای علاءالدین محمد و مظفرالدین امیرعالم و یک خواهر نیز داشت به اسم ملکه خاتون و هر سه پیش از سلطان ولد فوت شدند. مظفرالدین امیر عالم و ملکه خاتون هر دو از سوی مادر با سلطان ولد ناتنی بودند، مادرشان گرای خاتون قونیوی نامیده میشد. گرای خاتون میوهی محمد شاه تاجر بود که پس از مرگ گوهرخاتون، مولانا با او ازدواج کرد.
* * *
دیوان ترکی سلطان ولد شامل اجزاء زیر است:
1. غزلیات: شامل 14 غزل در 143 بیت و یک غزل ملمع 13 بیتی است.
2. ابتدانامه: این مثنوی دارای 76 بیت ترکی است.
3. ربابنامه: این مثنوی دارای 162 بیت ترکی است.
دیوان ترکی سلطان ولد را اول بار مرحوم معلم رفعت در سال 1341 هـ . در استانبول تصحیح و چاپ کرد.[3] گردآورندهی این مجموعه ولد چلبی از شیوخ مولویه در عصر خود بود.
در ایران نیز اول بار اصغر ربانی متخلص به حامد 15 غزل و ابیات ترکی سلطان ولد را با مقدمه ی سعید نفیسی در انتهای دیوان فارسی وی انتشار داد.[4]
ترکیسرایی سلطان ولد، بیگمان به قصد نزدیک شدن به تودههای مردم بوده است. دیوان و مثنویهای ترکی وی از نخستین نمونههای منظوم تاریخ ادبیات ترکی آسیای صغیر به شمار میرود. از این رو، همین اشعار کم حجم، بسیار مورد توجه خاورشناسان و ترکیپژوهان جهان واقع شده است.
مصحح اولیهی ولدنامه در باب خلاقیت ترکی سلطان ولد چنین اظهار نظر هم کرده است:
«[سلطان ولد] در میان اشعارش، جای جای ابیات عربی دارد که چندان محکم و دلپسند نیست (!) و از آن نامطبوعتر، نزدیک یکصد بیت ترکی در اواخر کتاب است که خود نیز از آنها بیزار بوده (!) و گفته است: گذر از گفت ترکی و رومی.»[5]
جلال الدین همایی ابیات ترکی سلطان ولد را «نامطبوعتر» از ابیات عربی وی میشمارد و در واقع، هم با تحقیر سلطان ولد و هم با کوچک داشت زبان ترکی و با ادعای ناروای بیزاری سلطان ولد از آفرینش ادبی خویش، اندیشهای خطا را به خواننده القاء میکند. این القائات ناروا در بسیاری از قلم به دستان ایران تاثیر سوء گذاشته است. از جمله اخیراً محمد علی موحد کتابی با نام قصهی قصهها، کهنترین روایت از ماجرای شمس و مولانا تهیه کرده و در جایی از آن دربارهی عدم آشنایی همایی با زبان ترکی و با اشاره به چند بیت یونانی در این مثنوی گفته است:
«جلال همایی به این ابیات یونانی ابتدانامه اشاره نکرده و شاید هم به جهت ناآشنایی با آن زبان، آنها را ترکی انگاشتهاند.»[6]
(قونیه، مزار مولوی و سلطان ولد)
به قول موحد، همایی قادر به تمیز دادن متون ترکی با یونانی نبوده است و با هیچ یک از این دو زبان اندک آشنایی نداشته است و جالب این که آنها را «نامطبوعتر» قلمداد کرده و عدم آشنایی وی سبب شده است که جملهی فوق را بیان دارد. جالبتر از همه این که موحد هم به تبعیت از همایی با تخفیف ابیات ترکی این مثنوی چنین ادعایی میکند:
«خوانندگانی که نسخهی چاپ همایی را در دست دارند باید مطمئن باشند که در نتیجهی حذف آن ابیات چیز مهمی از دست ندادهاند.»[7]
اشعار ترکی مثنوی ربابنامه 162 بیت است که 157 بیت آن در صفحات 446- 456 از چاپ تهران گنجانده شده است. مصحح محترم آنها را به غلط «ترکی عثمانی»[8] نامیده است و از آنجا که با زبان ترکی آشنایی نداشته، جهت خوانش و ترجمهی ابیات ترکی ربابنامه به توفیق هاشمپور سبحانی اعتماد کرده است و در نتیجه الفاظ و جملاتی مغلوط و مغشوش سر هم چیده شده است و حتی سادهترین الفاظ ترکی را نیز نمیتوان در متن ارائه شده به درستی خواند. مثلاً :
فعل «قیلین»qılın را که در نسخ خطی به صورت «قلنک» qılıŋ نگاشته شده، در متن به صورت «قلک»؛ و «بیلین»bilin را که به شکل «بیلنک» biliŋ بوده به فورم «بلک» و یا جملهی «بنکا ورا»baŋa verə را به صورت «با کاورا» آورده و صورت درست املایی را همه جا به پاورقی داده است. این گونه کژتابیها تا پایان اشعار در هر مصراع و بیت ادامه دارد. نگاه به اغلاط چند بیت آغازین متن، ایراد کار را در سهل انگاری، تعلل و شاید خیانت در امانت نشان میدهد:
غلط صحیح
بیت 1 (ص 446) یوقدی یوق ایدی
بیت 2 (ص446) مال مالی
بیت 9 (ص 446) اقارلر قارولور
بیت 2 (ص 447) سغر سیغار
بیت 4 (ص 447) ظلمدی دولمادی
بیت 8 (ص 447) آنکه آنین
بیت 12 (ص 447) یوز دلردن یاوزلاردان
بیت 1 (ص 448) خلیچون خلیل ایچون
این کار، یعنی آوردن صورتهای غلط و مهجور املای ترکی در حالی صورت میگیرد که خود مصحح در نقل ابیات فارسی در متن تغییراتی نظیر دگرگونیهای زیر انجام داده است:
افتادیت ← افتادید
لاژورد ← لاجورد
شدیت ← شدید
چاکوج ← چکش
بنجشک ← گنجشک
خنب ← خم
میشینند ← مینشینند
و غیره.[9]
در ترجمهی فارسی بسیاری از ابیات نیز دقت کافی نشده است. مثلاً کلمهی اوچماقuçmaq در معنای جنّت را همه جا «پرواز» ترجمه کرده، گاهی «طیران» آورده است. در بیت 6 به جای «نیکان و بدان»، «نیکی و خوبی»، در بیت 58 اوسسینی قوغیل ussını qoğıl در معنای «خرد را فروگذار» را به غلط به صورت «از عقل خود مدد گیر» و لفظ آنداanda در معنای «آن جهان را» در بیت 60 «جایی» ترجمه کرده است. بیت 17 تا 21 و بیت 130 هم اصلا ترجمه نشده است.
1- مصادرهی اشعار ترکی
تسرّی یافتن تخفیف سلطان ولد و انکار آشنایی وی با ترکی سبب شده که بسیاری کسان حتی اشعار ترکی او را به نفع یونانی مصادره کنند. مثلاً در کتاب دو جلدی فرهنگ عبارتهای عربی در شعر فارسی تا جامی[10] مؤلف کتاب اغلب عبارات ترکی سلطان ولد و نیز پدرش مولوی رومی را تحت عنوان «عبارات یونانی» (!) آورده و اغلب از معنا کردن آنها هم سرباز زده است. مانند:
خامش از این گفت ولد:« ائتمه دلی، ائتمه دلی».
کوتاه کن، کوتاه کن «دئمه اوزون، دئمه اوزون».
(دیوان سلطان ولد، ص 289) [11]
آیتغیل نه بلادیر بو عشق، نه دیلر بندن؟
(دیوان، ص 560) [12]
بو قاپودان سورمه بنی ای چلب!
دون و گون کؤنلو جانیم سنی دیلر.
(دیوان، ص 179) [13]
اوسلویا وئرگیل سوچومو آل باشیندان اوسونو.
(دیوان، ص 562) [14]
2- اهمیت دیوان ترکی سلطان ولد در آنادولو
گرچه پیش از سلطان ولد، پدر او و افراد دیگر در آنادولو اشعاری به ترکی سرودهاند اما ترکیپژوهان دیوان ترکی سلطان ولد را نخستین نمونهی قابل اعتنای ادبیات ترکی در آنادولو به شمار میآورند حتی برخی از تاریخ ادبیات نویسان تاریخ ادبیات شعر ترکی در آسیای صغیر را با او شروع میکنند.[15]
گیب نیز میگوید:
«گرچه جلال الدین رومی نیم قرن در محیط سلجوقی و در شهر ترکنشین قونیه زندگی کرده است، اما کار مهمی در گسترش شعر ترکی نکرده است و فقط توانسته است در پیدایی شعر به زبان ترکی غربی نقشی ایفا کند.»[16]
و سلطان ولد را باید آغازگر تبویب دیوان ترکی در آسیای صغیر به شمار آورد.
3- آماده سازی دیوان ترکی
در آماده سازی دیوان ترکی سلطان ولد برای انتشار، چاپهای پایین را زیر دست داشتم:
1- تصحیح ولد چلبی و معلم رفعت (ترکیه).[17]
2- چاپ فاخر ایز (ترکیه).[18]
3- تصحیح سعادت چاغاتای (ترکیه).[19]
4- چاپ ابراهیم تاتارلی (بلغارستان).[20]
5- تصحیح سعید نفیسی.[21]
6- چاپ محمدعلی موحد و علیرضا حیدری.[22]
7- چاپ محمدعلی خزانهدارلو.[23]
خود اینجانب نیز اشعار ترکی سلطان ولد را در سال 1369 در کتاب سیری در اشعار ترکی مولوی و مکتب مولویه[24] و بار دیگر در کتاب برگزیدهی متون نظم ترکی[25] و دفعهی سوم در کتاب اشعار ترکی مولوی و ترکی سرایان مکتب شمس و مولوی[26] گنجاندم.
چاپهای فوق همگی به الفبای عربی است. آنان که متون این اشعار را به حروف لاتین انتقال دادهاند، کار علمی نسخهشناسی بر روی آنها انجام ندادهاند. در آماده سازی کتاب حاضر تصحیح مرحوم معلم رفعت را اساس کار قرار دادم. چاپهای ایران و چاپ ابراهیم تاتارلی فاقد ارزش علمی هستند. با این همه در آوردن نسخه بدلها به همهی چاپهای فوق مراجعه داشتم. اما آوردن همهی اختلافات ضبط الفاظ را فاقد توجیه علمی دانستم.
اختلافات ضبط الفاظ و کلمات در نسخههای خطی به سه صورت مشاهده میشود:
1- صورت نخست غلطخوانی مستنسخ است که به هر دلیلی، صورت نادرست، تحریف شده و غلطی از کلمه را میدهد. مانند: قربلسن (= قرتلسنqurtulasan )، ظلمدی (طلمدیdolmadi ) و غیره.
2- صورتهای املایی مختلف یک کلمه که به سبب عدم وجود املای معیار و بر اساس سلیقهی نسخهنگار داده میشود. مانند صورتهای یوز، یهوز، یاوز، یووز، یاووز از کلمهی یاووز (yavuz)، یا اشکال مختلف قرقلی، قرقلو، قرخلو، قورغلی، قورقلی از کلمهی قورقولو (qorqulu)، قرندش، قارنداش، قرنداش از کلمهی قارینداش (qarındaş) و جز آن.
3- صورتهای اشکال مختلف تلفظی از یک کلمه، مانند اورماق / وورماق، دنیز / دنکیز، بانکا / منا و جز آن.
4- اختلاف در ضبط یک لفظ یا چند لفظ، افزایش و کاهش یک یا چند لفظ و یا مصراع و بیت.
موارد اول و دوم به هیچ روی قابل اعتنا نیستند و یک مصحح آگاه به نسخهشناسی نباید وقت خود را در ردیف کردن این اختلافات صرف کند، مگر در مباحث خاصی نظیر نشان دادن نادرست نگاریهای یک نسخه و یا مباحث شیوهشناسی املایی و مانند آن. مورد سوم نیز فقط برای نشان دادن اختلافات تلفظی کلمات در مناطق و ولایات و میان تودههای گوناگون و گویشوران مکانهای مختلف مورد اعتنا است.
در دادن نسخه بدلها حتماً و باید مورد چهارم را به دقت و با مو شکافی و بحث پیرامون علل وجود اختلاف در ضبط الفاظ در اختیار پژوهشگر قرار داد.
متاسفانه در اغلب چاپهای متون اشعار ترکی سلطان ولد در ایران و هم در ترکیه، مصححان اختلافات موارد اول، دوم و سوم را پشت سر هم ردیف کردهاند. مانند: محمد علی موحد و علیرضا حیدری، یاراتغن/ یراتغان را دو نسخه بدل حساب کردهاند (ص 372) و جالب آن که صورت غلط را در متن آوردهاند و صورت صحیح آن را به پاورقی دادهاند.
به هر روی، من در دادن نسخه بدلها نشانهی /م./ را برای چاپ معلم رفعت و نشانههای زیر را هم برای دیگر چاپها برگزیدم:
/ ف./ چاپ فاخر ایز.
/ س./ چاپ سعادت چاغاتای.
/ ت./ چاپ ابراهیم تاتارلی.
/ ن./ چاپ سعید نفیسی.
/ ع./ چاپ علیرضا حیدری و محمدعلی موحد.
/ خ./ چاپ خزانهدارلو.
[1] مؤلف کتاب الجواهر المضیئه که همروزگار سلطان ولد بوده نام او را «احمد» ذکر کرده است، همو تاکید میکند که وی در سال 620 هـ . تولد یافته است:« احمد بن محمد بن محمد بن حسین بن محمد بن احمد بن قاسم بن مسیب بن عبدالله بن عبدالرحمن بن ابیبکر الصدّیق ابن ابی قحافه مولانا بهاء الدین بن مولانا جلال الدین یأتی والده فی بابه انشاءالله تعالی و بهاءالدین هذا یلقب بسلطان ولد کان اماماً فقیهاً درس بعد ابیه بمدرسة قونیه و تبع والده فی التجرد و عمر و توفی سنة اثنتی عشرة وسبع مأیه و هو ابن اثنتین و تسعین سنة و دفن بقونیة بتربة والده و صلّی علیه الشیخ مجد الدّین الاقصرایی بوصیة منه.» (محی الدین ابی محمد عبدالقادر بن ابی الوفاء القرشی. الجواهر المضیئه فی طبقات الحنفیه، حیدرآباد دکن، 1332 هـ. ، ج 1، ص 120) اما آنچه مشهور است آن است که وی در سال 623 در لارنده متولد شده است. (عبدالرحمن بن احمد جامی. نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، 1370، ج 1، ص 460)
[2] شرف الدین لالای سمرقندی در سفر سلطان العلماء پدر مولانا از بلخ به قونیه همراه شیخ خواجگی، شیخ نجاح حجایی و شیخ نقیه احمد همراه بود. زمانی که مولوی 19 سال داشت دختر وی را به عقد او درآوردند.
[3] دیوان ترکی سلطان ولد، جامعی و مُحشّیسی: قسطمونی مبعوثی ولد چلبی، مصححی: کلیسلی معلم رفعت، استانبول، مطبعهی قاهره، 1341 هـ . .
[4] سلطان ولد، دیوان، تصحیح اصغر ربانی (حامد)، مقدمه سعید نفیسی، تهران، کتابفروشی رودکی، 1338ش.
[5] نقل از «قصهی قصهها»، ص 80.
[6] همانجا.
[7] قصهی قصهها، ص 81.
[8] سلطان ولد، ربابنامه، تصحیح خزانهدارلو، ص «سی و شش» و «صد و هجده».
[9] بیاعتنایی در آوردن صورتهای صحیح کلمات ترکی نمیتواند ناشی از عدم اطلاع آقای توفیق هاشمپور سبحانی که تحصیل کردهی ترکیه هستند و چند کتاب از ترکی استانبولی به فارسی ترجمه کردهاند، باشد. بویژه آن که وی با راهنمایی خانم عصمت ستارزاده توانسته ترجمههای نسبتاً درست و بجایی با استفاده از چاپهای ترکیه از ابیات ترکی ربابنامه به دست دهد.
[10] عادل، رضا. فرهنگ عبارتهای عربی در شعر فارسی تا جامی، تهران، امیرکبیر، 1375،
[11] همان، ص 1886.
[12] همان، ص 1889.
[13] همان، ص 1890.
[14] همان، ص 1905.
[15] مانند ابراهیم تاتارلی که کتاب درسی «نمونههای شعر ترکی آسیای صغیر» را با اشعار سلطان ولد شروع کرده است.
[16] Björkmann, 1962: 82, 1964: 407.
[17] سلطان ولد، دیوان ترکی سلطان ولد (قدّس سره)، جامعی و مُحشّیسی: ولد چلبی، مصححی: کلیسلی معلم رفعت، استانبول، 1341.
[18] فاخر ايز، اسكي تورك ادبياتيندا نظم، استانبول، 1967.
[19] سعادت چاغاتاي، تورك لهجهلري اؤرنكلري، آنكارا.
[20] ابراهيم تاتارلي، اسكي تورك ادبياتي، متينلر، صوفيه، 1973.
[21] سلطان ولد. دیوان، تصحیح حامد ربانی با مقدمه سعید نفیسی، نشر رودکی، تهران، 1338.
[22] سلطان ولد، ابتدانامه، تصحیح: علیرضا حیدری، محمد علی موحد، تهران، خوارزمی، 1389.
[23] سلطان ولد. انتهانامه، مقدمه، تصحیح و تعلیق: محمد علی خزانهدارلو، تهران، نشر روزنه، 1389.
[24] محمدزاده صدیق، حسین. سیری در اشعار ترکی مولوی و مکتب مولویه، تهران، ققنوس، 1369.
[25] محمدزاده صدیق، حسین. برگزیدهی متون نظم ترکی، تبریز، اختر، 1387.
[26] محمدزاده صدیق، حسین. اشعار ترکی مولوی و ترکی سرایان مکتب شمس و مولوی، تبریز، ندای شمس، 1389.