استاد دکتر حسین محمدزاده صدیق در شهر کلیبر در سال 1377 در کنگرهی سید ابوالقاسم نباتی شرکت و دو جلد دیوان اشعار ترکی و فارسی نباتی را برای چاپ به این کنگره تقدیم کردند:
الحمدلله الذی لایبلّغ مدحته القائلون و لایحصی نعمائه العادون و لایودی حقهالمجتهدون، الّذی لایدرکه بعد الهم و لایناله فوصالفطن، الذی لیس لصفته حد محدود و لانعت موجود و لاوقت معدود و لااجل معدود. والصله و السلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین و خاتم النبیین العبد المؤید و الرسول المسدد المصطفی الامجد المحمود الاحمد ابیالقاسم جدی محمد صلیالله علیه و اله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم و مخالفینهم اجمعین من الان الی یوم الدین.
سید ابوالقاسم نباتی شاعری «علی دوست» و«علی ثنا»ست. سخن از مولای متقیان، حضرت علی بنابیطالب (ع) در ادبیات فارسی سخنی نو نیست. اما هیچ شاعری به اندازهی نباتی به آن نپرداخته است. نباتی، عاشق دیوانهوار حضرت علی (ع) است. بسیاری از اساتید پاک اندیش ادب فارسی که روح زمانهی ستمشاهی و اسلام ستیزی و روحانیت ستیزی در آثار آنان منعکس نشده است، در این عشق، پیرو نباتی بودهاند. مثلا بیگمان مرحوم جلالالدین همایی (1288ـ 1359 هـ . ش.) در سرودن قصیدهی معروف «یائیه»ی خود نظر خاصی به قصائد جزیل نباتی داشته است. چند بیت از آن قصیده چنین است:
تا به کی افسانه از دارا و اسکندر کنی؟
قصه باید از امیرالمومنین، حیدر کنی.
گر حدیث راست میخواهید و گفتار درست،
مدح باید از شه دین، حیدر صفدر کنی.
تا به دست و خامهات یارایی مدح علیست،
حیف باشد حرف دیگر ثبت در دفتر کنی.
راست خواهی، حق نباشد کاین گهر لفظ دری،
جز که اندر حرف حق در صحبت دیگر کنی . . .
بیگمان آن مرحوم در این منقبت، تأثیر مستقیمی از قصاید بینظیر نباتی گرفته است و نیز به بداندیشان ادیبنمای دورهی ستمشاهی خطاب میکند که از صحبت دیگر دم نزنند، از حماسههای ملی و شاهنشاهنامهسراییها سخن نگویند، ذکر و تعریف بیجای دوران جاهلیت ایران باستان را نکنند و . . .
همین گونه مرحوم مهدی الهی قمشهای (متوفی به سال 1352 هـ .ش. ) استاد فقید دانشگاه تهران، علاقهی خاصی به اشعار نباتی و مناقب مولاعلی (ع) داشت و در قصیدهی زیر به آثار آن استاد نظر داشته است:
شاهد کلالجمال ایزد یکتا، علیست،
پرتو اشراق آن پیدای ناپیدا علیست.
معنی فرقان، فروغ ملک جان، فخر جهان،
شاهد ایمان، شه ایمن، مه بطحی علیست.
سرّ مطلق، والی حق، پیشوای «ما خَلَق»،
کاشف اسرار قرآن، راز «ما اَوْحی» علیست . . .
و نیز مرحوم ملکالشعراء بهار، به نظر نگارندهی این سطور، در قصیدهی زیر به نباتی توجه داشته و از او بسیار آموخته است:
دل من خواهی ای ترک و ندانی که خطاست،
از چو من عاشق دلباخته دل باید خواست.
آهوی چشمت ای شوخ دل من! بفریفت،
مگر این دل نه دل مدحگر شیر خداست؟
بوالحسن آن که بدو فضل به انجام رسید،
وانکه بنهفت توان، فضل وی امروز کجاست؟
آنکه بر جای نبی بیشتر آفت بگزید،
لاجرم بعد نبی صدر خلافت او راست . . .
نباتی،عاشق دیوانهوار علی بنابیطالب است، عشق او به هیچ نوع عشقی که در آثار ادبی مرسوم آمده است، شبیه نیست. عشق او عشق الهی، ملکوتی و قرآنی است.
آقا سید ابوالقاسم آقا، متخلص به نباتی و معروف و مشهور به خان چوپان و مجنونشاه قرهداغی، در سال 1215 هـ. ق. (1179 ش./1800 م .) در روستای اوشتبین از توابع کلیبر از مادر زاده و در سال1268 هـ . ق. (1230 ش./1852م.) در همان روستا وفات یافت.
زندگی نباتی مصادف با سالهای جنگ ایران و روس و الحاق بخشهای وسیعی از سرزمین ایران به مستحلکات روسیه بود. تاثیر تبعات و حوادث این جنگ در دیوان نباتی مشهود است. نام پدر نباتی به تصریح خودش «سید محترم» بوده است:
محترم اۏغلو دئیرلر منه آدېم مجنون.
و خود را سید اولاد پیغمبر و از نسل سید المرسلین و خاتمالنبیین حضرت محمد (ص) میداند:
محترم اۏغلویام، آدېم: نباتی،
ذاتېمېز هاشمی، نسلیمیز عرب.
* * *
هاشمیام، وارث فخر الکلام،
بیزلره بو شیوه آبای ایمیش.
نباتی، مولای متقیان حضرت علی - علیهالسلام- را دیوانهوار دوست میدارد. به گونهای که در بسیاری جاها از خود بیخود میشود و مست و لایعقل به مقام فنا در وجود معشوق و دوست صعود میکند.
قهرمان تغزل نباتی در دیوان فارسی وی کسی جز مولای متقیان و مضمون اشعارش چیزی غیر از شرح فضائل الهی و سجایای انسانی آن حضرت نیست. نباتی عاشق منقبتسرای برای همهی ائمهی معصومین (ع) و دوازده امام (ع) است و بارها به این نکته اشارهها دارد:
نیست نباتی تو را، یار به جز هشت و چار،
زود ببندد دو شش، ششدر نرّاد را.
اما شاه ملك «هل اَتی» را به گونهای شگفتانگیز میستاید:
چند بگوئی: ترا، کرد که زین غم رها؟
دست مرا قاضی و باز و کبوتر گرفت.
شیر خدا، شاه دین، ساقی روز پسین،
زینت عرش برین، حیدر صفدر گرفت.
پادشه «هَل اَتی»، شافع روز جزا،
مظهر ذات خدا، زوجهی ازهر گرفت.
نفس رسول کریم، شیر خدای عظیم،
قاسم خلد و جهیم، شافع محشر گرفت.
خسرو عالی علم، سرور کلّ امم،
قالع کفر و ظلم، میر غضنفر گرفت.
بحر سخا، شاه دین، لنگر روی زمین،
سرور اهل یقین، خواجهی قنبر گرفت.
از می گلرنگ او آب ز میخانه رفت،
از روش خنگ او، زانوی صرصر گرفت.
گلبن باغ صفا، سرو ریاض وفا،
تاجور «لافتی»، شاه مظفر گرفت.
از خطر رمح او، دیو نهان شد به قاف،
از دم شمشیر او، خنجر سنجر گرفت.
درّ ولایت صدف، گوهر بحر نجف،
پادشه «مَن عَرف»، خسرو خاور گرفت.
صفدر عالی نسب، خسرو والی حسب،
عالم علم ادب، قاتل عنتر گرفت.
مجمع فضل و هنر، منبع عقل و نظر،
مخزن علم و خبر، فاتح خیبر گرفت.
هر که شد از جان و دل، عاشق و مشتاق او،
دشمن او را ز شک، مرتد و بدتر گرفت.
کی شود اوصاف تو حدّ زبان قلم؟
در صفت مدح تو، نطق سخنور گرفت.
ناوک دلدوز تو، همپر تیر شهاب،
پرتو روی تو نور، از مه انور گرفت.
نقطهی خالش عجب دام بلا گستر است،
بین که به یک دانه، صد شیر دلاور گرفت.
حیدر درنده حی، سرور فرخنده پی،
مفخر کاووسکی، ساقی کوثر گرفت.
صاحب تیغ دو سر، ناظم امر قدر،
ما حصل و مختصر، آن که کر از فر گرفت.
عکس جمال تو برد از ید بیضا گرو،
لعل گهر ریز تو، سحر ز ساحر گرفت.
تا نکند ذوالفقار، گاو زمین را دو نیم،
از پر جبریل، خون ریخت دو شهپر گرفت.
گفت فلک: آفرین! کرد ملک: مرحبا!
تا که سر انگشت او، از لب اژدر گرفت.
از نفس «چل تنان»، گشت تمام این سخن،
بعد به سیر جهان، بال ز مسطر گرفت.
گشت نباتی عجب بلبل دستان سرا،
تا که زبانش ز شوق، نامِ وی از بر گرفت.
سیر کوتاهی در دیوان قصاید و غزلیات نباتی ادعای ما را دائر بر این که قهرمان تغزّل وی، حضرت علی است، اثبات خواهد کرد. در دیوان نباتی 12 غزل وجود دارد که در تمام آنها به گونهای به منقبت حضرت علی گریز میزند. در قصیدهای با مطلع:
بیا ساقی از من دماغی بکن تر،
که بی می ندیدم من از عمر خود بر.
چنین گریزی دارد:
بیا در گلستان چو مرغ خوش الحان،
بکش ناله از جان، بخوان نعت حیدر:
امام مکرّم، امیر معظّم،
مه هر دو عالم، شه هفت کشور.
امیر مظفر، شجاع دلاور،
که بگرفت چون تو سر از عمر و عنتر.
علی، شاه دانا، علی، سرو بالا،
علی درّ یکتا، علی تاج قیصر.
علی شیر یزدان، علی بحر عرفان،
علی نور قرآن، علی پیر و رهبر.
علی شاه خاور، علی ماه انور،
علی کان گوهر، علی مهر افسر.
علی بحر حکمت، علی تاج قدرت،
علی شأن و عزت، علی باب شبّر.
علی شهسواری، علی تاجداری،
علی شهریاری، علی شاه قنبر.
علی ذوالجلالی، علی باکمالی،
علی خوش جمالی، علی کان زیور.
علی با سخاوت، علی با کرامت،
علی با شجاعت، علی شیر داور.
علی نور سبحان، علی شمع ایمان،
علی لطف و احسان، علی یار و یاور.
در قصیدهای با مطلع:
بیار ساقی به موسم گل ز جام زرکش، می مروّق،
بود که چون جم، بر آیم از غم، زنم دمادم، دم از انا الحق.
در بیت 29 میگوید:
ز بعد نعت رسول داور، سخن خوش آید ز مدح حیدر،
شه ولایت، مه هدایت، ولی مطلق، وصی برحق.
و هفتاد بیت در مناقب مولا علی (ع) میآورد که چند بیت از آن چنین است:
تا که برافراختم من علم عشق را،
رفت به سوراخها شبپره طبعان عشق.
این گهر شاهوار نیست به هر کس روا،
آمده این جنس خاص بهر امیران عشق.
مرغ سیه بال من در پی این صعوه نیست،
گاو قوی هیکل است صید پلنگان عشق.
و قصیدهای در 160 بیت با مطلع:
باز درآمد ز در قاصد جانان عشق،
گشت به سر سایهی مرغ سلیمان عشق.
که سرتا پا در منقبت مولای متقیان است. و قصیدهای در 50 بیت با مطلع:
گفتم: من از «قالوا بلی» یا شاه دریا دل! علی،
هر در به آواز جلی، یا شاه دریا دل! علی . . .
هفتاد و سه غزل و بیست و پنج مخمس و یکصد و بیست رباعی و چند دوبیتی او نیز همگی در شرح فضائل و مناقب حضرت علی (ع) است.
این همه سبب شده است که برخی از گروههای غلات، نباتی را به خود ببندند. اما غافل از آن که اگر گاهی عشق نباتی غلیانی چنان میکند که سر از پا نمیشناسد و سخنانی غلوآمیز بر زبان میراند، آشنا به شرع انور است و علی را وصی و ولی خدا و امام اول شیعیان میشناسد و بالصراحه، عقاید پاک خود را- که بر اساس موازین شیعی پی گرفته- به زبان میآورد:
شاهنشه جمله اولیا را صلوات،
آن صاحب تاج «انّما» را صلوات.
داماد نبی، زوج بتول عذرا،
میر دو سرا، شیر خدا را صلوات.
* * *
آن «نادِ علی سَیَنجلی» را صلوات،
آن شیر خدا، شاه ولی را صلوات.
بفرست اگر شیعهی مخلص هستی،
پیوسته ز جان و دل، علی را صلوات.
* * *
پیغمبر آخرالزمان را صلوات،
آن سرو ریاض جاودان را صلوات.
بشمار شمار و عدد جن و بشر،
آن سیّد جمله انس وجان را صلوات.
* * *
شاهنشه لامکان مکان را صلوات،
آن جان جهان، جهان جان را صلوات.
زیبندهی زندگی جاوید علیست،
آن مظهر حیّ مستعان را صلوات.
* * *
خورشید طریقهی هدی را صلوات،
آن جلوهی نور کبریا را صلوات.
فرزند علی، حسین، امام ثانی،
مظلوم شهید و مجتبی را صلوات.
* * *
سلطان غریب کربلا را صلوات،
مظلوم و شهید نینوا را صلوات.
آن زینب عرش کبریا را صلوات،
آن تشنهی شمشیر جفا را صلوات.