فرهنگسرای مهر در اولین جلسه سلسله برنامه های جستاری در موسیقی به بررسی تخصصی موسیقی فولکلوریک عاشیقلار آذربایجان پرداخت. این برنامه در روز پنجشنبه مورخ 16 مهر ماه از ساعت 16 الی 18 در سالن اجتماعات فرهنگسرای مهر برگزار شد که با استقبال قابل توجه علاقمندان به فرهنگ و ادبیات ایران به ویژه موسیقی عاشیقی مواجه شد.
در این برنامه پس از قرائت کلام الله مجید و سرود جمهوری اسلامی، دو مجری محترم آقای اکبر صالحی و خانم الاهه صمدی به مهمانان خوشامد گفتند.در این برنامه دکتر حسین محمدزاده صدیق- استاد زبان و ادبیات فارسی و ترکی آذربایجانی- ضمن معرفی ادبیات و گونههای شعری عاشیقی، به معرفی منظومه حماسی عاشیقی «ستارخان» ساختهی عاشیق «حسین جوان» پرداخت. همچنین آقای سعید رنجبریان، مدیر فرهنگی هنری منطقه 19 و رییس فرهنگسرای مهر گفت:« تعاریف مختلفی درباره چیستی موسیقی وجود دارد، بوعلی سینا می گوید، موسیقی علم ریاضی است که ملامت ها و شدت های نغمه ها را با یکدیگر به بحث و جدل می گذارد. تعریف دیگری از موسیقی آن را هنر آواها می داند. یکی از زیباترین تعاریفی که من رصد می کردم، موسیقی را زبان بیان احساسات از طریق صدا عنوان کرده است.»
در این برنامه پس از آن که هر گونهی شعری عاشیقی مانند تجنیس، دئییشمه، گرایلی و . . . توسط دکتر صدیق شرح میشد، گروه موسیقی عاشیقی «میشو» به سرپرستی عاشیق احمد ملکی علیشاه به اجرای آن گونهی شعری میپرداختند. در انتها از دو پیشکسوت عاشیق به نام های عاشیق یعقوب چوپانیان و ابراهیم کاشانی تجلیل به عمل آمد.
متن سخنرانی دکتر ح. م. صدیق به شرح زیر است:
«عاشیق» aşıq، در آذربایجان به نوازندگان و خوانندگان دورهگردی اطلاق میشود كه همیشه«ساز»ی همراه دارند و در مجالس جشن و عروسی و قهوهخانهها همراه دف و سرنا میزنند و میخوانند. عاشیقها شعر و آهنگ تصنیفهای خودشان را هم اغلب خود میسازند. اسم عاشیق معمولاً باكلمهی«ساز»- كه این آلت همیشه از دوش او آویزان است- مترادف است. عاشیقها بزرگترین طبقهی خادم هنرهای زیبا در آذربایجان هستند. آنها سوای خوانندگان دورهگردی هستند كه ممكن است در مناطق دیگر وجود داشته باشند. عاشیقها ادبیاتی غنی و سرشار دارند كه به طور تخمینی از هزار سال پیش آغاز شده است. كتاب ددهقورقود هم از آثار ادبی كهن عاشیقها است. مجموعهی شعر و ادبیات عاشیقی، بخش اعظمی از فرهنگ عامه و ادبیات شفاهی مردم آذربایجان را تشکیل میدهد که از دل قرون و اعصار به طور افواهی و سینه به سینه به نسلهای بازپسین انتقال مییابد. کنشگران این وادی را در گذشته اوزان Ozan میگفتند که از دورهی صفویه به این سو به عاشیق معروف شدند. عاشیقها پیوسته در میان بینوایان شهر و روستا زندگی میکردهاند و در مبارزههای بیامان با شاهان، ستمگران و فئودالها، پیشتاز و پیش آهنگ بودند. شریک درد و غم و جشن و شادیهای مردم بودند. در مراسم عزاداری نوحه میخواندند و در جشن و شادیها ترانه میسرودند.
در گذشته کار عاشیقها فقط ترانه سرودن، آواز خواندن و داستانپردازی نبود، بلکه آنان از سویی مبلغان عرفاندینی و معارف و حکمت قرآنی بودند و از سوی دیگر در مبارزات حقطلبانهی مردم علیه شاهان و ستمگران، رهبری معنوی مردم را به عهده میگرفتند. حتی در برخی مناطق عشایرنشین با توجه به شناختی که از گیاهان شفابخش داشتند، به عنوان طبیب نیز به درمان بیماران میپرداختند.
عاشیقها در اصل به دو گروه تقسیم میشوند:
1- عاشیقهای آفرینشگر و استاد که خود سراینده و داستانپرداز هستند.
2- عاشیقهای ایفاگر که سرودهها و ساختههای عاشیقهای ماهر و استاد را اجرا میکنند.
اشعار و سرودههای عشیق جزو مجموعهی ادبیات غنایی و بزمی ایران به حساب میآید. در میان داستانهای عاشیقی میتوان به اصلی و کرم، طاهر و زهره، سارا، عباس و گولگز، علیخان و پریخانم، گل و صنوبر، غریب و شاه صنم، شاه اسماعیل و داستانهای حماسی نظیر کور اوغلو، قاچاق نبی، قاچاق کرم اشاره کرد. و از عاشیقهای معروف تاریخ میتوان: عاشیق عباس توفارقانلی، امانی، ساری عاشیق، عاشیق معصوم، عاشیق امراه، طاهر میرزا، عاشیق قربانی، عاشیق علسگر و دیگران را نام برد كه هر كدام برجستهترین هنرمند زمان خود بودهاند.
ادبیات عاشیقها شامل: داستانها، منظومهها، مناظرهها، باغلاماها و ترانهها میشود. منظومههای عاشیقی به دو گونهی حماسی و غنایی تقسیم میشوند. در منظومههای حماسی از مبارزات و قهرمانیهای مردم در راه کسب آزادی و دفاع از میهن و نوامیس مذهبی و ملی سخن میرود. شجاعت و دلاوریهای قهرمانان بومی ستایش میشود. مانند حماسههای ددهقورقود، کور اوغلو، ملا نور، قاچاق نبی، قاچاق کرم، ستارخان، قاچاق محمد و غیره.
منظومه به نوعی از نقلها و سرگذشتها اطلاق میشود كه از تكههای متوالی نظم و نثر درست میشوند. موضوع و مضمون داستان بهطوركلی از حیات و مبارزات عاشیقهای پیشین ملهم است. قهرمان این داستانها، عموماً دلباختگان پاكدلی هستند كه مثل قهرمانهای افسانهها، در راه رسیدن به معشوق تلاش میكنند. نهایت اینكه بهخلاف افسانهها، یاوران قهرمان در منظومهها بهطور كلی نیروهای موهوم و گاه نیز مقدسان دینی هستند. و هنر قهرمان از عوامل مؤثر در این مبارزه است.
قهرمان منظومهها پیوسته با گشودن معماها، باغلاما یا قفلبندها و تجنیسها، راه آزادی و وصال خود را هموار میكند. و داستانها اصولاً روی بستر هنرنمایی ابداع میشوند و تمام كسانی هم كه بر سر راه قهرمان قرار میگیرند، خود استاد «سازوسخن»اند.
بسیاری از منظومههای رمانتیك آذربایجان، در اوایل سدهی یازدهم هجری آفریده شدهاند. نظیر منظومهی «اصلی و كرم»، «عاشیق غریب»، «نوروز»، «عباس و گولگز» كه قرنهاست سینه به سینه و دهان به دهان میگردند و بسیارشان گردآوری و چاپ شدهاند. ولی هنوز هم میتوان به داستانهایی برخورد كه صورت مكتوب نیافته اند. مثلاً داستانی به اسم «خان چوبان» را میتوانم نام ببرم كه در میان كوهنشینان ضبط كردهام.
برای درك كامل شكل و فورم و مضمون منظومههای عاشیقی برای فارسیزبانان، میتوان داستان عامیانهی فارسی«عزیز و نگار» را مثال آورد كه بسیار معروف است و بارها چاپ شده است.
در این منظومهها بهطور كلی، درویشی، پیری، مدیحهسرایی، جادوگری و مانند آن، به كسی عزب و بیفرزند وارد میشوند و به او سیبی یا گلی و گیاهی میدهد كه بخورد و صاحب فرزند شود. و آن فرزند وقتی بزرگ شد، باز پیر یا جادوگر پیدا میشود و او را با خود میبرد و در ماجراهایی كه بعداً به سر قهرمان میآید، به اختلاف یاور دلسوز او و یا دشمن خونیاش است.
در میان منظومهها به انواع حماسی و قهرمانی نیز برمیخوریم كه پر حجمترین و معروفترین آنها داستانهای كوراوغلو و نبی هستند. كه هر دو حماسههای مبارزات قهرمانانی است كه علیه خانخانی و فئودالیزم قیام كردهاند.
داستان قهرمانیهای كوراوغلو بیشتر به سرگذشت بابك شبیه است كه قرنها پیش به استیلای عرب سرخم نكرد و تا آخرین قطرهی خون به مبارزه پرداخت. و شاید هم این داستان، حماسههای دلاوریهای او است كه بعدها با تحریفاتی به مزار دلها سپرده شده است (هر چند اغلب حوادث و اتفاقات داستان، حكایت از عصری دیگر دارند. وآدمهای داستان هم گاهی شخصیتهای تاریخی هستند. ).
شكوفاترین دورهی ادبیات عاشیقها، زمان سلطنت شاه اسماعیل صفوی است كه خود با تخلص ختایی هم به سبك كلاسیك و هم به سبك عاشیقها شعر میسرود و دیوان پرحجمی بر جا گذاشته است. در زمان او عاشیقها آهنگهای تازهای ابداع كردند و حتی به نام و بر اساس شخصیت وی داستانهایی آفریده شد.
در میان قهرمانان منظومهها، گاهی به زنان هنرمندی برخورد میكنیم كه شخصیت تاریخی دارند نظیر «عاشیق پری» و «عاشیق بستی»كه هر كدام از هنرمندترین عاشیقهای عهد خود بهشمار میرفتهاند.
داستانها و منظومهها عظیمترین بخش ادبیات عاشیقی به شمار میروند. از آنها كه بگذریم، میرسیم به اشعار و سرودههای غنایی و اقسام متفرع سخنان منظوم عاشیقی كه بهعلت پرهیز از طول كلام از بحث در خصوص آنها میپرهیزیم.
از میان منظومههای عاشیقی، منظومهی حماسی «ستارخان» تا کنون در محافل علمی و ادبی ناشناخته مانده است. آفرینشگر منظومهی حماسی ستارخان، عاشیق حسین جوان است. این داستان با توصیف مظالم فئودالها در آذربایجان و ستمگریها و کشتارهای محمد علی شاه و مقاومت و شورشهای پراکندهی مردم تبریز علیه وی شروع میشود. در میان شورشیان، شخصی موسوم به ستارخان به سنگرهای مبارزان مردمی سر میزند و بارها با ساز و سخن، مردم را در مبارزه به اتحاد برای کسب آزادی دعوت میکند. او به محمد علی شاه پیغام میفرستد که:
انسان اولان وطنینی ساتماسین
تمیز قانین ناپاک قانا قاتماسین
ناموسون، غیرتین، عارین آتماسین
اؤزو اؤز یوردوندا پایدار اولسون.
محمدعلی شاه از این پیغام خشمگین میشود و امر میکند که قشون دولتی مبارزان تبریز را سرکوب کند. و در مقابل ستارخان به تبلیغ بیشتر در میان مبارزان میپردازد و میگوید:
آزادلیق یولوندا آخسادا قانیم
قورباندیر وطنه بو جسم و جانیم
باغیم دولسون شیرین بارا گئدیم من
باغیم دؤنسون شیرین باغا دؤنوم من.
ستارخان پس از شنیدن امر محمدعلی شاه به «اسب قمر » سوار میشود و در محلهی امیرخیز استقرار مییابد. وقتی محمدعلی شاه از اقدام ستارخان با خبر میشود، او را به دربار دعوت میکند. ستارخان بدون توجه به اعتراضها و مخالفتهای همسنگران خود، به دربار میرود و با محمد علی شاه ملاقات میکند. محمد علی شاه مقداری طلا و پول به ستارخان پیشکش میکند و او همهی آنها را به سوی شاه پرتاب کرده میگوید:
«ای شاه! تو مرا چه حساب کردهای؟ مگر میتوان ستارخان را با پول و طلا خرید؟ بدان که من فریب جیفهی دنیا را نمیخورم.»
محمد علی شاه دستور میدهد ستارخان را حبس کنند. ولی ستارخان هفت تیر خود را میکشد و با مهارت خاصی از مهلکه جان سالم به در میبرد و طرفداران خود را جمع میکند و دسته جمعی به صورت کُر شروع به خواندن میکنند:
آذربایجان جوانلاری
یئریین دوشمن اوستونه
توپلانین بیر یئره هامیز
مرد گئدین میدان اوستونه
آت سالین گیرین میدانا
جنگ ائدین مرد مردانا
بویانسین دوشمن آلقانا
هرهمیز بیر خان اوستونه.
ستارخان به سرکردههای قشون شاه اندرز میدهد که از خون ریختن و حمله به تبریز بپرهیزند ولی آنها به امر شاه بر روی مجاهدان مشروطه حمله میبرند و ستارخان نیز دستور حمله میدهد. سرانجام مجاهدان مشروطه قشون شاه را مغلوب میکنند. در این حال پیری روشنضمیر به ستارخان نزدیک میشود و او را تحسین میکند. ستارخان پس از غلبه بر دشمن به تبریز برمیگردد. در انجام منظومه اشعار زیر خوانده میشود:
گئجه گوندوز قیلیج ووررام
سنه خوش گون آلیم تبریز
مظلوملار اولسون آسوده
من ده دلشاد اولوم تبریز
این منظومه با تعریف ستارخان پایان مییابد.
دربارهی اهمیت ادبیات و ساز و آواز عاشیقهای آذربایجان آنچه به عنوان موسیقی متعالی در متون فلسفی مطرح است، در طول تاریخ در میان عاشیقها رایج بوده است. ساز در واقع وسیلهی نیایش عاشیقها به درگاه مبدأ فیض ازلی است. کاربرد اصلی «ساز عاشیقی» همین است. شعرهایی که عاشیقها در ساز اجرا میکردند، همه صبغهی عرفانی و مذهبی داشت.
عناوین انواع شعرهای عاشیقی مانند: وجودنامه و اوستادنامه، خود حکایت از محتوای عرفانی و فلسفی آنها دارد. عاشیقها در گذشته، محل رجوع آحاد مردم در تسکین آلام و مصائب روحی آنان بودهاند. حتی در تاریخ از آشنایی آنان با گیاهان شفابخش و عمل به تداوی برخی بیماریهای روحی و جسمی سخن رفته است. کاربرد دیگر ساز و آواز عاشیقی در مجالس شادی و جشنهای مردمی بود که هنوز هم در میان بسیاری از آذربایجانیان، مراسم عروسی با حضور عاشیقها برپا میشود.
ادبیات و موسیقی عاشیقی بخش قابل توجه از فرهنگ عامهی کشورمان ایران است که در سالهای بعد از انقلاب از شکوفایی و اعتنای خاص بهرهمند شده است. هنر عاشیقی محصول جغرافیای فرهنگی ایران است و میراث معنوی ایرانی به شمار میرود. از نخستین عاشیقهای ایرانی دوران اولیهی قبل از صفویه از دو عاشیق معروف با نامهای «ترکی کیشی» و «جوجی» خبر داریم. اولی در دربار سلطان محمود غزنوی زندگی میکرد. منوچهری دامغانی شعری خطاب به او دارد که در آن میگوید:
به راه ترکی مانا که خوبتر گویی،
تو شعر ترکی برخوان مر او شعر غزی.
نام دومی یعنی «جوجی» در دیوان لغات الترک محمود کاشغری مذکور است. سومین عاشیق معروف دوران اولیه «دده قورقود» است که 12 سرودهی منظوم و منثور او در سال 446 هـ . تدوین یافته و با نام «کتاب ددهقورقود» شناخته میشود. در آغاز کتاب از سوی مستنسخ گفته شده که وی در زمان حضرت رسول اکرم پیدا شد و برای تبلیغ اسلام میان ترکان دیار به دیار به سفرهای زیادی پرداخت.
این میراث معنوی ایرانی امروزه از شرق تا آسیای مرکزی و چین، از غرب تا دروازههای وین و از جنوب تا شاخ آفریقا و از شمال تا مرزهای روسیه گسترده شده است.
به نظر میرسد که در دوران رستاخیز ادبی شاه اسماعیل کلمهی «عاشیق» به تدریج جای «اوزان» را گرفت. در کتاب ددهقورقود که دو نسخهی استنساخ شده از آن مربوط به دورهی آققویونلوهاست به عاشیق، «اوزان» گفته شده است. در سفرهای جنگی همواره اوزانها همراه لشکریان حرکت میکردند و با اشعار حماسی افراد سپاه را تشجیع مینمودند.
میراث عظیم برجای مانده از عاشیقها «منظومه»ها هستند. از منظومههای پیش از اسلام میتوان به:
1- منظومهی آلپ ارتونقا (افراسیاب)
2- منظومهی ارکهنهقون
3- منظومهی شو
4- منظومهی کوچ
5- منظومهی آفرینش
اشاره کرد.
امروزه موسیقی و ادبیات عاشیقی دوران اسلامی را ما مجموعهای بسیار گرانبها میشناسیم که عرفان و حکمت قرآنی، معارف اسلامی، کفر ستیزی و نظایر آن جانمایهی این مجموعه است و باید به عنوان میراث معنوی ایرانی در جهان شناخته شود.
ساز عاشیقی کهنترین آلت موسیقایی است. در موزهی ایران باستان و در موزهی لوور مجسمههای کوچکی از سومریان وجود دارد که ایستاده، ساز بر سینه فشردهاند و مشغول اجرای موسیقایی هستند که مشابه آنها امروزه فقط در میان ترکهای آذربایجان پیدا میشود. این ساز امروزه از 9 سیم و 20 پرده تشکیل میشود که 7 پردهی آن اصلی است و بقیه نیمپردهاند و سیم اول بر اساس اوکتاو «دو» (do) تنظیم میشود.
پیش از انقلاب، عاشیقها در قهوهخانهها جمع میشدند اما امروزه آثار موسیقایی آنها در همایشها و کنگرههای علمی و هنری مورد مداقه قرار میگیرد. خوی و اخلاق عاشیقها امروز بیشتر به اجداد معارفپرور و حکیم گذشتههای دور آنان نزدیک شده است. عاشیقهای امروز همه جا با لباس رسمی عاشیقی که از زمان شاه اسماعیل شکل گرفته ظاهر میشوند. این لباس، در واقع گونهای پوشش جنگی طرفداران قزلباشها بود که امروزه نیز حفظ شده است.
از عاشیقهای همروزگار مولوی، میتوانم از «یونس امره» یاد کنم. او اهل شهر خوی بود و در آذربایجان غربی زندگی میکرد. تأثیر او در گسترش شعر عاشیقی تا روزگار ما ادامه دارد. وی با مولوی نیز دیدار داشت و امروزه در کشور ترکیه، شناخته شدهتر از وطن خود، ایران است. هم اکنون بسیاری از دراویش و مناقبخوانان آذربایجان، اشعار او را در محافل عرفانی با حالت خلسه میخوانند و در ساز اجرا میکنند.
عاشیق قربانی و دیگران بعد از وی ظهور کردند. یونس امره را میتوان عاشیق پیشکسوت دورهی اسلامی نامید.»