اثر «صحبة الاثمار» از حکیم ملامحمد فضولی با مقدمه و تصحیح دکتر حسین محمدزاده صدیق توسط انتشارات قالان یورد انتشار یافت.

 

 

کتابچه‌ی حاضر یکی از نخستین آثار تاریخ کودک در جهان است که به گونه‌ی مثنوی از سوی حکیم ملامحمد‌بن سلیمان فضولی (913ـ976 هـ.) به زبان‌ترکی آذربایجان سروده شده است.

در این مثنوی تمثیلی شاعر پس از توصیف باغچه‌ی پرگل و ریحان از میوه‌هایی نام می برد. مانند: گوجه سبز، ‌زرد‌آلو، آلو، هلو، گیلاس، شفتالو، گلابی، سیب، انگور، بِه، پرتقال، نارنج، انار، خرما، بادام، لیمو، عناب، هندوانه و خربزه که به رجز‌خوانی، ‌فخریه سرایی، و صحبت با هم

 می‌پردازند و در واقع خود را و ویژگی و منافعشان را بر زبان می‌آورند.

فضولی گذشته از بیان خواص طبی میوه‌ها به زبان کودکان، ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری نیک و بد انسان‌ها را نیز از این راه به چالش می‌کشد و ستایش یا نکوهش می‌کند .

از محققان‌ترک، اسماعیل حکمت درکتاب آذربایجان ادبیاتی تاریخی از کشف اثر جدید فضولی با نام صحبةالاثمار حرف می‌زند.

اما پیش از او، امین عابد توانسته بود به بررسی این مثنوی بپردازد و آن را به جهان علم معرفی کند. او در مقاله‌ای که در سال 1926 با عنوان فضولی‌‌نین تدقیق ائدیلمهمیش بیر اثری[1] نوشت، افتخار‌ کشف ادبی این اثر در یک جُنگ شعر را به خود اختصاص داد. مضامین این مثنوی را  "فلسفه‌ی زندگی فضولی"‌نامید.

چند سال بعد از انتشار مقاله‌ی امینعابد، درسال 1935 سلمانِممتاز متن کامل مثنوی را چاپ کرد و در مقدمه‌ی کوتاهی که نوشت، آن را با منطق الطیرعطار و لسانالطیرنوابی مقایسه‌کرد و آن را ‌"اثری با ارزش"نامید. حتی برخی کلمات را درنسخه‌ی خطی تحت تصرف او پاک شده بود، با حدس و ظن برپا ساخت و برخی کلمات عربی و فارسی را نیز به ترکی برگرداند و آن را چنین نامید: "یئمیشلرین اؤینمه‌سی".

بعد‌ها حمید آراسلی ادعا کرد که صحبة الاثمار در واقع ادامه‌ی مثنوی بنگ و باده است.

این مثنوی را آن مرحوم در سال 1945 و 1985 در باکو انتشار داد و از سوی چندتن به نثر ساده برای کودکان انتشار یافت.

برخی از فضولی‌شناسان انتساب این اثر را به فضولی رد می‌کنند، مثلا: اول‌بار محمدفؤاد کؤپرولوزاده در مقاله‌ای که در سال 1928 در مجله‌ی تورکیات نوشت،[2] ادعا کرد که شیوه‌ی بیان در صحبة الاثمار شبیه بیان فضولی نیست.

عبدالقادرقاراخان نیز که خود اعتراف کرده این مثنوی را ندیده است با استناد به سخن مرحوم کؤپرولو آن را از فضولی نمی‌داند. اما امروزه انتساب آن به فضولی درجهان علم پذیرفته و اثبات شده است.

اینک این‌جانب موفق شده‌ام متن اصلی اثر را با مقدمه‌ای در بررسی آن، پاسخ به دلایل انکار کنندگان انتساب آن به فضولی و شرح لغات دشوار انتشار دهم. امیدوارم در نهضت فضولی پژوهی‌که اخیراً در سرزمین ما جان گرفته است، مفید افتد.

دکتر ح.م. صدیق

8/2/1397

 

[1] . مجله ی معارف و مدنیت ، ش. 12، باکو ، 1926، ص 34ـ 32.

[2]. Istanbul Ünıversitesi Edebiyat Fakultesi,Türkiyat Mecmuasi, c. Ist1928.

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید