شعر مجموعه سی، نشر تکدرخت، پالتویی، 88 ص.
این کتاب شعر که 88 صفحه دارد مربوط به زمانی است که استاد برای تدریس به دانشگاه زنجان (1377 - 1378) میرفتند. در این اشعار، زنجان و مشاهیر این شهر مورد خطاب قرار میگیرند. این کتاب در همان سال چاپ شد. اخیرا نشر تکدرخت با ویرایش جدید آن را چاپ کرده است. این کتاب شامل: قوشما، گرایلی، سربست، غزل، قطعه، منظومه، دوبیتی و بایاتی است. جهت آشنایی بیشتر مقدمه کتاب را که توسط آقای مهندس محمدصادق نائبی نگاشته شده است می آوریم:
مقام علمی و ادبی پروفسور دکتر حسين محمدزاده صدیق پس از نزدیک به نیم قرن تلاش علمی و ادبی و بازخوانی نسخ خطی کهن ترکی و انتشار نزدیک به یکصد و پنجاه جلد کتاب، آنچنان بلند و استوار است که سایه بر سایر ابعاد وی انداخته است. یکی از این مقامات بلند، مقام شاعری استاد با تخلص «دۆزگۆن» میباشد که قطعاً اگر بعد علمی استاد بدین اندازه نبود، بسیار چشمگیر مینمود.
در این مجال اندک اشعار دکتر صدیق خصوصاً «زنگان لوحهلری» را از چند زوایه بررسی میکنیم:
بداهه سرایی ؛ مهمترین خصوصیت اشعار استاد
استاد صدیق هرگز اصراری بر سرودن شعر نداشته و هرآنچه تاکنون از ایشان تحریر یافته است، همگی بداهه سرایی بوده و در کمترین زمان تنظیم شده است. با دقت در مجموعهی اشعار ایشان مانند: تبریز یوللاریندا، اردبیل لوحهلری، زنگان لوحهلری، حلب لوحهلری، قشقایی لوحهلری و .... درمییابیم که اشعار استاد دارای چهار ویژگی زیر بوده است:
ü بداهه سرایی بوده است.
ü در موضوع خاص و به فراخور حال و هوایی خاص سروده شده است.
ü هر مجموعه در یک زمان محدود سروده شده و بسته شده است.
ü اشعار بیش از آن که بر پایهی عشق و طرب باشد، براساس عقل و منطق و استوار بر مطالب علمی و تاریخی است.
البته در سرزمین شعر و ادب ایران زیادند شاعران بداههسرایی که هرگز شعر را بنّایی نمیکردند، اما کمند شاعرانی که بداههسرایی آنها دارای مغز علمی باشد. با مراجعه به اشعار استاد صدیق بیتردید همگان به این مشکل برخواهند خورد که برای درک واقعی مصرع و بیت و حتی واژه باید به دایرة المعارفها، مراجع و منابع تاریخی و ادبی مراجعه کنند. برای همین، مجموعه اشعار استاد نیز در کنار آثار علمی ایشان جزو گنجینههای تاریخ و ادبیات آذربایجان باید حفظ شود و مغز ابیات باید شکافته شده و منظور شاعر استخراج گردد.
نمونهای از این مجموعهی اشعار، زنگان لوحهلری است که استاد آن را در محال زنجان بداههسرایی کردهاند. شاید سرودن فی البداههی حدود 500 بیت سخت نباشد اما سرودن 500 بیتی که در مغز هر بیت و هر مصرع و هر کلمه توضیح «هفتاد من مثنوی» لازم دارد، استثنايی است. مثلاً در خطابه به شهر خدابنده وقتی میگویند:
قوردو اردولاردا «کرباسیه »لر
کؤچ ائدیردی مدرسه،
ایللر بۏیونجا ائل ایله
چېخدې کرباسیهلردن چۏخلو عالِملر اۏگۆن
حلّینین شاگردی عزّ الدین آبی
اۏنون «کشف الرّموز » و یاکه شمس الدین، شهید اۏل شیعه
اۏنون «ارشاد الاذهان »ی
یاکه جرجانی
اۏنون «تجرید »ی، باللّهی دانېلمازدېر.
نه یازسام من سنه آزدېر
خدابنده ، خدابنده ...
نه تنها شاعر با اطلاعات غنی تاریخی و علمی اشعار پر مغز میسرایند، خواننده نیز با داشتن اطلاعات تاریخی و علمی باید این اشعار را بخواند تا حظ وافر ببرد وگرنه در همین شعر کوتاه لااقل باید در ده موقف به اسناد و مراجع مراجعه نماید.
یا وقتی میگویند: "سلطانیه، یئرین بئشینجی جنتّی" اشاره به "جنت خامس ارض" است که در كتاب وصّافالحضره در سال 710 هجری در مورد سلطانیه آمده است. خواننده با داشتن اطلاعات تاریخی است که باید از بیت "شامدان گلیردی خراجین ، میصیردن چین دن ده باجین" سر درآورد.
اشعار دکتر صدیق، مخزن لغات ناب ترکی
از اشعار ایشان کسی حظ وافر میبرد که زبان ترکی را به صورت علمی و کلاسیک مسلط باشد وگرنه با درگیر شدن به لغات ناب و غیر مصطلح ترکی به کنه شعر پی نخواهد برد. اشعار ایشان مخزن لغات ناب ترکی است. لغاتی مانند: یایغین، اؤیۆد، یاغی ، بئزمک ، ایلقار، سیتغاماق و صدها واژهی اصیل دیگر را باید در قالب همین اشعار به زبان ترکی آذربایجانی و محاوره عموم بازگردانیم.
تاریخ در اشعار دکتر صدیق
خواننده با خواندن اشعار دکتر صدیق ضمن این که اطلاعات تاریخی خود را بالا میبرد، ممکن است از بسیاری از مطالب تاریخی سر درنیاورد و ناگزیر به منابع دیگری مراجعه نماید. مثلاً وقتی میگویند:
"هم نظام الدین مراغی
هم محمد آملی
خواجهی اعظم رشید الدینی گئتدی
حلّی «منهاج الکرامه» یازدی
«نهج الحق» ی دیوان ائیلهدی.
شیعه حلّی چین بیرینجی دفعه،
بوردا آیت الله دئدی
اوغلو « ایضاح الفوائد» یازدی
بوردا عزالدین زنجانی گلیب « تصریف» یازدی"
خواننده از هیچ مصرع و نامی به راحتی نمیگذرد مگر آنکه تأملی کند که در سلطانیه عبدالملک نظام الدین مراغی که قاضی القضات ایران بود و محمد بن محمود آملی صاحب نفائس الفنون اساتید دانشگاه سلطانیه بودند و علامه حلّی در این شهر دو کتاب مهم نوشت و عنوان "آیت الله" برای نخستین بار در این شهر به علامه حلّی اطلاق شد. فرزند علامه حلّی یعنی فخر المحققین در این دانشگاه،کتاب ایضاح الفوائد را نگاشت و عزّالدین ابوالمعالی عبدالوهاب زنجانی کتاب معروف تصریف را نوشت که قرنهاست در حوزههای علمیه تدریس میشود.
امثال و حکم در اشعار دکتر صدیق
استاد صدیق ضمن آموزش تاریخ و ادبیات به فرهیختگان با ابیات پرمغز خود، با طبقهی عامهی خلق نیز با زبان فولکلوریک صحبت میکنند. در لابلای اشعار استاد به کرّات به مثل ها، متلها و کنایهها برمیخوریم که جزو فولکلور آذربایجان است و انطباق آنها با اشعار بر زیبایی و غنای شعر میافزاید. برای نمونه در این دفتر شعر میگویند: "زنگانا قیش گونو آیاق باسدیم ـ یایدا گل قیشدا یوخ ثمر دئدیلر" که "یایدا گل قیشدا یوخ ثمر" برای همه ما آشناست. یا وقتی میگویند: "قیزیل اوزن کسمه منیم قاباغیم ـ سولاریندا قیزیم سارا قالیبدیر" همه متوجه میشویم که شاعر به چه داستان فولکلوریکی اشاره دارند. نمونههایی دیگر مانند : "اؤزگه بالتاسینا ساپ اولما" ، "کؤکونو قازما" ، "اؤزگه دونون گئیمه دار اولار سنه" ، "آغیر ترپن آغیر اوتور" را به وفور در میان اشعار ایشان مشاهده میکنیم که فراگیری فهم اشعار استاد را از بیسوادترین مردم تا آگاهترین افراد نشان میدهد.
عروض و هجا در اشعار دکتر صدیق
زنگان لوحهلری مانند دیگر اشعار استاد غالباً بر پایهی هجا سروده شده است که با زبان ترکی انطباق دارد. اما ايشان گاهی از عروض نیز کمک گرفتهاند. هرچند انتخاب آن بحر عروضی چنان استادانه است که بسیار نزدیک به هجاهای ترکی است و کمتر امالهای در بیان لغات ترکی دیده میشود.
مثلاً در خطابه به قئیدار میسراید:
یوللارین آردیندا قالمیش یاری گؤزلر گؤزلریم
کؤنلومه تسکین وئرن دلداری گؤزلر گؤزلریم.
که با بحر عروضی فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلن تنظیم شده است ولی در آن اصلاً لغات ترکی به اماله نیافتاده و در تمام طول شعر، لغات به صورت سالم ادا شده است، چرا که استاد در انتخاب عروض، بحری نزدیک به هجای ترکی 4 ، 4 ، 4 ؛ 3 برگزیده است.
خطابهی سلطانیه به استاد
حقیر در سال 1380 با خواندن این لوحه و کشف مطالب غنی تاریخی و ادبی آن از فحوا و محتوای اشعار بیاندازه متأثر شدم و در مقابل اين شعر از استاد خطاب به سلطانیه، از زبان سلطانیه قطعهای خطاب به استاد سرودم که ذیلاً تقدیم میکنم. در این قطعه گویا سلطانیه از یک روز سفر استاد به سلطانیه بیخبر میماند و در رفتنشان مویه میکند. این شعر در واقع در مقابل شعر "سنه گلدیم" است که استاد خطاب به سلطانیه نوشتهاند:
بیر ایلدن چۏخ من آخداردیم ، او آدلیم یاخشی سرداری،
منه گؤندهردی غربتدن گؤزهل دیوان اشعــــــاری.
اؤزۆ دۆزگۆن، سؤزۆكۆسگۆن ،گرهكمزكی قالا سۆرگۆن ،
سلام اۏلســون اۏ اســـلانه ، منی تكجه وئریر یاری.
قاییت گل یات قوجاغیمدا ،گؤروم من اۏ گــــؤزهل یاری،
منی تكـــجه قۏیوب گئدمه ، دؤنوب باخ بیر دفه باری.
آییم، نوروم،گؤزوم، روحوم، منیم نیسگیــــل دییهن اوغلوم،
دئ خــالقا كی نمئیدیم من؟ یئنه آچ جمله اســـراری.
دوشنده كؤنلــومه بابك ، باخــاردیم اوْ گــؤزهل یاره،
بودور آرزیم بو دونیاده ، گؤرهم بیـرده اوْ سـالاری.
یاتیب ایللر بوْیو ائللـــر ، قاباغــیندا دوروب مینـلر،
اومیدیم وار سنه یالنیــز ، چالان آهنگ بیــــداری.
یوخون یوْخدور، سؤزون چوْخدور، گؤرنمزگؤزلره اوْخدور،
بو دوزگون سورگون ائدمكله ،سورنمزلر اوْ افكاری.
اؤزون هئیبت ، سؤزون غیرت ، یازیب آرنینداكی غـربت،
«سنین تك شاعـــــرین البت اۏلار آشـــفته بازاری»[1]
باجی قارداشلاریمدان من اوزاق قالـدیم ، ایراق دوشدوم،
اوْلارمی آشدیران آخـر ، عناد و كینــــــلی دیواری؟
* * *
برگزیده از کتاب زنگان لوحه لری:
زنگان یم
ائللره چیخارتدیم من ایلان دیلی، [1]
یالواردیم، یاخاردیم، اینان زنگان یم!
سیتغادیم، آغلادیم، هئچ سایمادیلار
اؤتدو ایللر، کئچدی زمان زنگانیم.
یاد منی تکلهدی، غصب ائتدی یوردو،
غربتلره سالیب جانیم قاووردو.
وئریملی[2] ایللری یئله ساووردو،
گونومو ائیلهدی یامان زنگان یم.
یئل قووان[3] یاندیردیم، یئل آلدی قاچدی،
منه یول وئرمهدی یادا یول آچدی.
یادین قارانقولوق ائوینه ساچدی،
بیر یئل قالدی بیرده سامان، زنگانیم.
دوزگون دئییر سنه من تیکدیم گؤزوم،
ائو صاحیبی بیلدیم ائوینده اؤزوم.
سنینچون واریمدیر نئچه سرّ سؤزوم،
اگر منه وئرسن آمان، زنگان یم.
اولو زنگانیم
سنی چئینتمرم نامرد یادلارا،
اولو اجدادیمدان قالان مکانیم.
نئجه من یاشاییم آدسیز نشانسیز،
تاریخیم، شرفیم، داماریم، قانیم،
اولو زنگان یم.
قورقودلاردان قالان اؤیود قایناغی،
حکیم خونجیلرین حکمت بولاغی،
ائلیمین، یوردومون یانار چیراغی،
عزّتیم، وارلیغیم، دوشونجهم، جانیم،
اولو زنگان یم.
سنه وطن دئدیم، هیدهجی سایاق،
کئشیگینده دوردوم ار کیمی، اویاق،
بوتون وارلیغیما سن اولدون دایاق،
پناهیم، یورد - یووام، آنام، آمانیم.
اولو زنگانیم.
یوردومدا قویمادی یاد بیرجه داشی،
یارادیر الیندهن اورهگیم باشی.
سوسمارام دشمنه یاغییا قارشی،
هر زمان سؤیلهییر قوجام، جوانیم،
داماریمدا جوشان قاینایان قانیم،
یایلاغیم، قیشلاغیم، یازیم، آرانیم،
اولو زنگانیم.
[1] ایلان دیلی چیخارتماق: یالوارماق، اصرار ائتمک.
[2] وئریملی: محصولدار
[3] یئل قووان: تیکان.
[1] مصرع داخل گیومه از معجز شبستری است البته به صورت «منیم تک شاعرین البت اولار آشفته بازاری»