مثنوی «مخزن الاسرار» اثر نظامی گنجوی با ترجمهی منظوم ترکی «دکتر سید ابوالفضل حسینی» با اهتمام و مقدمهی «دکتر حسین محمدزاده صدیق» در 240 صفحه به قطع رقعی توسط نشر تکدرخت منتشر شد. در زیر مقدمهی دکتر ح. م. صدیق بر این کتاب را با هم میخوانیم:
ابوالفضل حسيني متخلص به حسرت در سال 1300 شمسي در روستاي خشكناب محل تولد شهريار به دنيا آمد. پدرش امير اصلان از افراد قابل احترام شهريار بود. وي در جايي خطاب به حسرت گويد:
سنين آتان بير شوخ ظريف كيشي ايدي،
خلقي آييق سالماق اونون ايشي ايدي.
شوخلوقلاري آغيزلار كشميش ايدي.
هامي اونو حسرت ايله ياد ائدر،
عزيزلهييب رحمت ايله ياد ائدر.[1]
حسرت در اواخر سال 1325 مجبور به مهاجرت به شوروي سابق گرديد و در سال 1366 در شهر باكو دچار سكته قلبي شد و فوت كرد. او در علوم ادبي درجهي دكترا كسب كرده بود. موضوع پاياننامهي دكتري وي اختصاص به بازشناسي نخستين نمايشنامههاي فارسي داشت كه در آن فصلي با عنوان «دربارهي مؤلف واقعي نخستين نمايشنامههاي فارسي» اثبات ميكند كه مؤلف اصلي «چهار تياتر» منتشره در برلن، كسي جز ميرزا آقا تبريزي نبوده است. او پس از اين كشف علمي مهم، متن چهار نمايشنامه از ميرزا آقا را به تركي ترجمه كرد و در شهر باكو انتشار داد.[2]
يكي ديگر از آثار ارزندهي وي، ترجمهي منظوم تركي از مخزن الاسرار نظامي گنجوي است كه اينك براي اولين بار انتشار مييابد. متن ترجمه را از روي نسخهي تايپي خود مترجم با الفباي سيريليك كه در سال 1360 در اختيار نويسندهي اين سطور گذشت، براي چاپ آماده كردهام. پيش از ارائهي متن در اين مقدمهي كوتاه، نگاهي به ويژگيهاي ترجمهي وي مياندازيم.
نخست باید تاکید کنم که دکتر ابوالفضل حسینی، با تسلط و تمرکز وافر بر معنا و مفهوم هر بیت در ترجمه از دو روش زیر بهره گرفته است:
1. ترجمهی لفظی: این روش در ترجمهی ابیات با معنایی ساده و چینش بهنجار واژگان به کار گرفته شده است. در این روش کار شاعر در ترجمهی ابیات آسان است و گاهی واژهها را عیناً تکرار کرده و زنجیرهی دستوری بیت را چندان دگرگون نمیسازد. مانند نمونهی زیر:
فاتحهی فکرت و ختم سخن،
نام خدای است بر این ختم کن.
ختم ائلهییبدیر سؤز ایله فکرتی،
تانری آدیلا بیتیرهک صحبتی.
مُهرهکش رشتهی یکتای عقل،
روشنی دیدهی بینای عقل.
رشتهسینه عقدین اودور دُر دوزهن،
عقل گؤزوندن بیر ایشیق تک سوزهن.
داغ نِه ناصیهداران پاک،
تاج دِه تختنشینان خاک.
آلنینا داغ قویموش او عابدلرین،
تاجلی ائدیب شاهینی یئرده یئرین.
کز ازلش علم، چه دریاست این؟
تا ابدش ملک، چه صحراست این؟
بیر ازلی علم، نه دریادیر او؟
بیر ابدی مُلک، نه صحرادیر او؟
ما همه فانی و بقا بس تو راست،
ملک تعالی و تقدس تو راست.
2. ترجمهی مفهومی: مترجم در هرجا که معنا و مفهوم برخلاف وزن سریع و سبک ابیات، پیچیده و سنگین میشود از این روش استفاده کرده است. مثل ابیات زیر:
سابقهسالار جهان قدم،
مُرسله پیوند گلوی قلم.
کهنه جهان مکلونه ایلک ساربان،
ایلکی سؤزو ایلک قلمه یازدیران.
زآتش و آبی که به هم درشکست،
پیه دُر و گُردهی یاقوت بست.
بیر بیرینه قاتدی سو ایله اودو،
باغلادی او پیهده یانار یاقوتو.
خون دل خاک ز بحران باد،
در جگر لعل جگرگون نهاد.
یئلله یئرین آلدی قانین دریادان،
وئردی او لعلین جگرینده مکان.
گاهی مفهوم ترجمه متفاوت از مفهوم اصلی است.
مبدع هر چشمه که جودیش هست،
مخترع هر چه وجودیش هست.
جمله سخا چشمهسینین منبعی،
خلقتین اوّلده ازل مبدأیی.
دیده میشود که معنای ترجمهی مصراع اول غیر از اصل است. و یا بیت زیر:
با جبروتش ـ که دو عالم کم است ـ
اول ما وآخر ما یک دم است.
اصلی ایله هر ایکی عالم اونون،
اوّلیمیز، آخریمیزده اونون.
کیست در این دیرگه دیرپای،
کو لِمَن المُلک زند جز خدای.
کیمدیر او دنیادا کی سالسین هارای،
من دئسین عالمده ده اوندان سوای؟
آنچه تغیّر نپذیرد تویی،
وآنکه نمرده است و نمیرد تویی.
سنسن اوز امرینده دگیشمز قالان،
اؤلمهییب اؤلمز نه قدهر وار جهان.
غنچه کمر بسته که ما بندهایم،
گل همه تن جان که به تو زندهایم.
غنچه کمر باغلادی کی:«بندهنم!»
گول دئدی کی:«بؤیله گؤزل سندهنم.»
ویژگیهای دیگر ترجمهی ابوالفضل حسینی از مخزن الاسرار را میتوان چنین برشمرد:
1. هر بیت در جای خودش نشسته است.
2. گاهی مفهوم ترجمه از اصل رساتر و واضح است:
خود تو کفی خاک به جانی دهی،
یک جو کهگل به جهانی دهی.
جانینی توپراق کیمی سن وئر یئله،
عالمی بیر چنگه سامان فرض ائله.
رفتی اگر نامدی آرام تو،
طاقت عشق از کشش نام تو.
این بیت با تعقید لفظی روبهرو است که معنا را مختل میکند. یعنی اگر نام تو آرام کننده نبود، طاقت عشق از کشش نام تو میرفت. اما ترجمه روشنتر و رساتر است:
گلمسه آرامین اگر حاقلیدیر،
عشق سنین آدین ایله باغلیدیر.
یعنی اگر عشق توفیق صبر تو را نمییافت، حق داشت چرا که آرامش و صبر عشق به نام تو وابسته است.
از سخن او ادب آوازهای،
وز کمر او فلک اندازهای.
دادلی سؤزونده ادب آوازهسی،
دُرلو کمرده فلک اندازهسی.
3. گاهی مصراع بیتی به صورت لفظی و مصراع دیگر به صورت مفهومی ترجمه شده است. مثل:
گر به خُورش پیش کسی زیستی،
هر که بسی خورد بسی زیستی.
چوخ یئمک اولسایدی عؤمور چون هایان،
چوخلو یئیهن چوخ یاشایاردی اینان.
4. برگردانْ سرودهی حسینی ترجمهای است مطابق با اصل اما نزدیک به طبیعت زبان ترکی و در آن چندان صبغهی ترجمهی تحت اللفظی مشهود نیست. بهتر است گفته شود ترجمهای است از اصل بدون تصرف در آن ولی توأم با تحقیق در معنی و تلاش در شیوانویسی و رساگویی. شاعر در این امر آن چنان توفیق یافته است که مخاطبان را از مراجعه به اصل فارسی بینیاز میکند. مثلا ابيات زیر در عالیترین حالت ممکن ترجمه شده است و میتوان گفت اگر خود نظامی میخواست آن را به ترکی بگوید این گونه میگفت:
چون که به جودش کرم آباد شد،
بند وجود از عدم آزاد شد.
لطفو ایله تا کرم آباد اولوب،
اوردا عدمدن وجود آزاد اولوب.
در هوس این دو سه ویرانه ده،
کار فلک بود گره در گره.
عشقی ایله بیر نئچه ویرانهنین،
ایشلری اولموشدو حیاتین چتین.
تا نگشاد این گره وهمسوز،
زلف شب ایمن نشد از روی روز.
بؤیله چتینلیک هله حل اولمادان،
یوخدو گئجه زلفونه گوندن آمان.
در چنین مواردی به نظر میرسد که شاعر دست به بازآفرینی مضمون زده است و آن را چنان در ذهن و روح خویش حل نموده که گویا از تراوشات فکری خود او است نه نظامی، و این مضامین برای اولین بار از سوی حسینی بر روی کاغذ متولد میشود:
چون گهرِ عقدِ فلک دانه کرد،
جعد شب از کتم عدم شانه کرد.
آچدی فلک تا کی او دُردن دوگون،
زلفونو آچدی گئجه هؤرمک اوچون.
زین دو سه چنبر که بر افلاک زد،
هفت گره بر کرهی خاک زد.
آتدی فلک بوینونا اوچ ـ دؤرد کمند،
ویردی یئرین قامتینه یئددی بند.
جام سحر در گِل شبرنگ ریخت،
جرعهی آن در دهن سنگ ریخت.
سوزدو قارا بیر گیله نور جامینی،
قویدو داش آغزیندا سرانجامینی.
پردهنشین کرد سر خواب را،
کسوت جان داد تن آب را.
پرده ده قویدو گؤزونو اویغونون،
وئری سویا جان دونو لطفو اونون.
ای همه هستی ز تو پیدا شده،
خاک ضعیف از تو توانا شده.
وارلیق اولوب جملهسی سندن هایان،
بؤیله ضعیف توپراغا سنسن هایان.
زیرنشین علمت کاینات،
ما به تو قایم چو تو قایم به ذات.
گلدی فلک بایراغینین آلتینا،
بیز هامی قایم سنه، سن ذاتینا.
هستی تو صورت پیوند نی،
تو به کس و کس به تو مانند نی.
کیمسه سنه من قوهومام سؤیلهمز،
سن بیرینه، کیمسه سنه بنزهمز.
5. در ترجمه چندان اثری از جرح و تعدیل یا کاهش و افزایش دیده نمیشود. مگر در چند مورد. علت این نیز شاید مربوط به نسخهی مورد استفادهی وی باشد. در بررسی و مقابلهی دو سرودهی ترکی و فارسی برای ما معلوم نشد که کدام یک از نسخ فارسی موجود در دسترس شاعر بوده است. بنابراین تفاوتهایی میان سرودهی ترکی و نسخههاي فارسی در دسترس ما وجود دارد. با این همه چند مورد اختلاف را ذکر میکنیم. مثلا بیت 1620و 1621 در چندین نسخهی فارسی در دسترس ما وجود ندارد:
اگریلیک عالمده سنی محو ائدر،
دوشمهگهجکسن غمه دوزسن اگر.
ایستی ـ سویوقدا کیشییه هر زمان،
دوزلوگو اولموش او زره تک هایان.
در ضبط متن ترکی باید توجه کرد که کدام روایت در دست مترجم بوده و این کار الزامی است تا روایت همخوان با ترجمه در مقابله مورد توجه قرار گیرد. مثلا در بیت زیر در روایت دستگردی[3] و چاپ سنگی[4] به جای "راه"، "آه" آمده است و با ترجمه مطابقت دارد:
چرخ مقوس هدف راه تو است،
چنبر دلوش رسن چاه تو است.
اولدو هدف آهینا چرخ چنبری،
دولچاسی اولموش قویونون کندیری.
«دیو» در بیت زیر در چاپ براتی[5] و ثروتیان[6] «مور» آمده است. اما با توجه به ترجمه روایت «دیو» درست است:
ما همه جسمیم، بیا جان تو باش،
ما همه دیویم، سلیمان تو باش.
جسملریک، گل بیزیم اول جانیمیز،
دیولریییک، سن ده سلیمانیمیز.
6. آوردن معادلهای صریح. در بیت زیر:
کیست در این دیرگه دیرپای،
کو لِمن المُلک زند جز خدای.
کیمدیر او دنیادا کی سالسین هارای،
من دئسین عالمده ده اوندان سوای؟
برای "دیرگه دیرپای" معادل "دنیا" آورده شده است. برای معادلیابی برخی کلمات معنای اصلی کلمه مورد توجه است مثلا "کشمکش" در بیت زیر به معنای کشمکشهای حیاتی و کوشش موجودات زنده برای عبادت خدا و به فرمان او است که معادل "ساخلایان" برای آن آورده شده است:
کشمکش هر چه در او زندگی است،
پیش خداوندی او بندگی است.
هر نه حیاتدا وار اودور ساخلایان،
طاعتینه قارشیدا بئل باغلایان.
و در بیت زیر هم "چک تؤک یئره" معادل "به هم درفکن" آمده است:
کرسی شش گوشه به هم درشکن،
منبر نه پایه به هم درفکن.
آلتی بوجاق کُرسینی چیرپ یئرلره،
دوققوز آیاق منبری چک تؤک یئره.
برخی ابیات در چند نسخهی فارسی وجود دارد اما در ترجمه وجود ندارد. مثل:
اول او اول بیابتداست،
آخر او آخر بیانتهاست.
که در ترجمه و در چاپ ثروتیان هم نیست. و بیت:
دیده و رخسار تو را اشک و شرم،
آتش سرد او دهد و آب گرم.
تنها در چاپ برات زنجانی نقل شده است.
و یا شاعر به قصد تفهیم و تفسیر مطلب یک بیت را در چند بیت ترجمه نموده است. مثلا دو بیت زیر در سه بیت ترجمه شده است:
راه بسی رفت و ضمیرش نیافت،
دیده بسی جست و نظیرش نیافت.
عقل درآمد که طلب کردمش،
ترک ادب بود ادب کردمش.
دوشدو یولا لوت آیاغ ایله خیال،
سالدی الی بوش اورهگینده ملال.
چوخگئدیب آز تاپدی، نه ائتسین نشان،
کیمسه یوخ ایدی اونا بیر اوخشایان.
عقل قاییتدی کی اونو تاپمیشام،
سؤیلهدیم ای بیادب اولما عوام.
گاهی که یک بیت چند روایت مختلف دارد، در تشخیص روایتها دچار تردید میشویم. مثلا بیت زیر دو روایت دارد و معنای هر روایت متفاوت است. برای ما مبهم است که ترجمهی ترکی ترجمهی کدام بیت میتواند باشد.
تورپاق او درگاهدان اؤزو دانه دیر،
جنت او کویوندا بیر افسانهدیر.
رُستهی خاک از در او دانه است،
از گل باغش ارم افسانه است.
یعنی هر گیاهی که در زمین روییده باشد در درگاه خداوندی چون دانهای است کوچک و ارم در برابر یک گل باغ الهی است. بنابر این ارم فقط افسانه است و ارزش خاصی ندارد.
رُستهی خاک در او دانهای است،
کز گل باغش ارم افسانهای است.
یعنی هر گیاهی که در خاک بارگاه الهی روییده باشد، دانهای است که از گل آن در باغ خداوندی، ارم همچون افسانه خواهد بود.
به نظر میآید ترجمه با روایت اخیر مناسب است.
برخی مواقع مترجم از امکانات زبان تركي آذربایجان در ترجمه الهام گرفته است:
کیمسه نظامیله بیر اولموش مگر؟
من منم، اونلار گؤرهسن کیمدیلر؟
بیر ائله یئر کی بویانیب نورلارا،
دهگمهسین اصلا کی یامان گؤز اورا.
ترجمهی برخی ابیات به دلیل وجود استعارات و تشبیهات و یا وجود دیگر صنایع شعری از جمله ایهام مشکل است. اما شاعر خوب از عهدهی آن برآمده است. مثلا در بیت زیر کلمهی "محجوبه" دارای دو معنای مستوره و دماغهی در است:
تختهی اول که الف نقش بست،
بر در محجوبهی احمد نشست.
ایلک ناخیشی ویردی "الف" لوحیه،
گئتمیش او درگاهینا احمد دئیه.
حلقهی حی را کالف اقلیم داد،
طوق ز دال و کمر از میم داد.
وئردی "الف" یئر "ح"یه سالدی نظر،
"دال"ـی طوغ ائتدی اونا، "میم"ـی کمر.
لازم است اشاره کنیم که گاه در برگردانْ سروده، ضعف تألیف مشهود است و آن، وقتی است که به معنای برخی واژهها توجه نشده است. مثل معنای "قدم" در بیت زیر که دارای دو معنای گام و ضد معنای حدث است. که شاعر به این مورد دقت نکرده است، معادل یک معنای آن را در بیت گنجانده و وجه دو معنایی بیت را به یک معنا تبدیل کرده است:
چون قدمت بانگ بر ابلق زند،
جز تو که یارد که اناالحق زند.
یعنی وقتی محبوب قدم بر لگام ابلق شب و روز بگذارد و آن را به سرعت براند، و یا وقتی قدم و ازلیت خداوندی بر ابلق شب و روز بانگ بزند و قیامت برپا شود، هیچ کسی یارای اناالحق گفتن ندارد.
اما در ترجمه تنها معنای اول منتقل میشود:
ابلقه سالدیقدا آیاغین هارای،
کیمدیر اناالحق دئیه سندن سوای؟
این بیتوجهی در ارتباط منطقی ابیات و معنی و ترجمه کردن آنها هم کارگر افتاده است:
دایره بنمای به انگشت دست،
تا به تو بخشیده شود هر چه هست.
با تو تصرف که کند وقت کار،
از پی آمرزش مشتی غبار.
مصراع دوم دو گونه تفسیر شده است. یعنی هر چه میخواهی به تو بدهند یا این که همه به خاطر تو مورد عفو قرار گیرند. گویا مترجم معنای دیگری در ذهن داشته است: یعنی هر چه در جهان است به تو تعظیم کند. مترجم شاعر اگر به بیت بعدی توجه میکرد، چه بسا میگفت که منظور از بیت این است که هر چیزی در جهان مورد آمرزش قرار گیرد:
دایره چک بارماغین ایله بیر آن،
ائیلیه تعظیم سنه تا کی جهان.
کیمده اولوب سنده اولان اقتدار،
بخشش اوچون کیمده جسارت اولار؟
موارد فوق را با تطبيق و مقايسهي اندكي كه ميان برگردان موفق مرحوم دكتر ابوالفضل حسيني با متن فارسي مخزن الاسرار انجام داديم، استخراج كردم. نگارنده در ارزيابي خود، اين برگردانْ سروده را يكي از زيباترين نمونههاي ترجمههاي منظوم تركي از آثار ادب فارسي به شمار ميآورم و امروز خوشحالم كه سي سال پس از سپرده شدن اين امانت به دست من از سوي آن مرحوم، ميتوانم آن را انتشار دهم و بيگمان در مباحث ادبيات تطبيقي در كشورمان مورد اعتنا قرار خواهد گرفت.
سمت راست: دکتر حسین محمدزاده صدیق
سمت چپ: دکتر ابوالفضل حسینی متخلص به «حسرت»
باکو - مخزن نسخههای خطی - 1360