ارمغان آذربایجان، سال اول، شماره 5، نیمه دوم مهرماه 1381
مصاحبه: محمد مرادي
استاد از اینکه وقت پر بهایتان را در اختیار نشریهي ارمغان آذربایجان قرار دادید بسیار سپاسگزاریم. اولین سؤال را بهتر است این گونه مطرح کنیم: زبان مردم آذربایجان چه نام دارد؟ قدمت این زبان در ایران به خصوص در آذربایجان مربوط به کدام اعصار است؟
میدانید که در سرزمین آذربایجان در طول اعصار و قرون در کنار زبان فراگیر و بومی ترکی، نیم زبانها و گویشهای چندی نیز در گوشه و کنار به کار گرفته میشد. نظیر طالشی، تاتی، اوستینی، هرزنی، عبری، عربی، ارمنی، کرینگانی و ... که فقط در میان اقلّیتها و گروههای قومی خاصی در روستاها و کوهپایهها رایج بود. اما فارسی هیچگاه در آذربایجان رواج نداشت. حتی یک روستای فارسی زبان هم در این سرزمین وجود نداشت. اکنون نیز وجود ندارد. همین گونه است زبان موهوم آذری از ریشهي فارسی که محصول ذهن معلول کسروی است و وجود خارجی نداشته است و تا کنون بر روی کرهي زمین چینین زبانی و قومی که به آن تکلم کنند متولد نشده است. زبان ترکی آذربایجان شاید نخسین زبانی باشد که در غرب دریای خزر از سوی عشیرهی «آذ» یا «آس» اختراع شد و فراگیر گشت. پیشینهی ادبیات مکتوب این زبان به بیش از 7 هزار سال پیش میرسد که از سوی دیرین نگاران و ترکی پژوهان جهان مورد مداقه قرار گرفته است. زبان ترکی یک زبان التصاقی است که ضمن دارا بودن قوانین ذاتی خودویژه، همهی خصوصیات زبانهای تک هجایی و ترکیبی را نیز صاحب است. دارا بودن این ویژگیها سبب شده است که زبان ترکی به فراگیرترین السنهی جهان تبدیل شود. گستردگی استحصال لغات و وسعت مخزن واژگان در این زبان حیرت انگیز است و هم از این روی، از سوی یونسکو با عنوان سومین زبان غنی و گسترش یافتهی جهان برگزیده شده است.
برای اثبات این که سومریان، عیلامیان، هوریان، لولوبیان، ساکاها، مانناها و دیگر التصاقی زبانهای باستان جزو نیاکان و اجداد اولیهی ترکان بودهاند، زبانشناسان و باستانشناسان تا جایی که توانستهاند دلایل مستند و کافی ارایه دادهاند اما باز اقوامی هستند كه با اینکه کل ساختار زبانشان با آنها متفاوت است سعی ميكنند با پارهای تشابهات ظاهری اسامی و یا صِرف اینکه محدودهی جغرافیایی آن تمدنها گوشهای از سرزمین فعلی آنان را در بر گرفته بود، خود را بازماندگان آن اقوام بخوانند. برای این دست از مدعیان چه جوابی دارید؟
گروههای قومی ساکن و همجوار مردم آذربایجان پیوسته در پناه و حمایت ترکان زیستهاند. اگر هم در طول تاریخ خود نتوانستهاند حکومتی تشکیل بدهند، از سوی دولتهای ترکان ایرانی از دولتهای آزان، کیانیان و اشکانیان گرفته تا غزنویان، سلجوقیان، قاراقویونلوها، آغ قویونلوها، اتابکان، خوارزمشاهیان، ایلخانیان، صفویان، افشاریه، قاجاریان و دهها دولت ترک دیگر حمایت شده و به گوشههایی از مدنیت بشری دست پیدا کردهاند. در میان این اقوام، مخصوصاً اقوام همسایه محبت و حمایت فراوانی از ترکان ایرانی دیدهاند و در پناه حکومتهای سدههای میانه پیوسته در امن و آسایش زیستهاند. زبانهای همجوار به ویژه در مناطقی که با زبان توانمند ترکی برخوردی تنگاتنگ داشته، غنیتر شده است و با گویشهای فرافکنده تفاوتهای اصلي دیالکتولوژیک پیدا کرده است. بسیاری از مضامین عالی ادبیات ترکی وارد کتابت این گویشها شده و عرايس و معاشیق ادب ترکی در منظومههای فولکلوریک و یا مکتوب آنها راه یافته است. اگر امروز در گویش آنان مجموعهي نسبتاً قابل اعتنای ادبیات مکتوب بوجود آمده، در سایهی تاثیر و حمایتی است که از زبان و فرهنگ ترکی آذربایجان دیده است. افسانهی «مم و زین» و یا «خج و سیامند» و «کیلهسیپان» مستقیماً از ادبیات دیرینْسال شفاهی آذربایجان اخذ شده است و سرایندگان این منظومهها در گذشته همگی ترکی نیز بلد بودند و از این زبان اخذ قوت و الهام میکردند.
همانطور که میدانید شوونیستها، گسترهی جغرافیایی آذربایجان را در مرزهای سیاسی ایران محدود به استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل میدانند. توسعه طلبان ارمنی نیز در پی تشکیل ارمنستان بزرگ، تقریباً کل سرزمینهای آذربایجان را جزو قلمروي تاریخی خود قلمداد میکنند، علاوه بر این بعضي از اقوام همسایه نسبت به آذربایجان غربی و چند شهر جنوبی آذربایجان شرقی ادعای ارضی دارند. میخواستیم نظر شما را در خصوص گسترهي جغرافیایی آذربایجان جویا باشیم؟
اگر این بازیهای سیاسی قرن ما را در نظر نگیریم، باید بگوییم که «ولایت آذربایجان» طبق حکایت کتب تاریخی و جغرافیایی ترکی، عربی و فارسی در شمال به مناطق شمالی داغستان و در جنوب به شمال بغداد میرسیده است. از غرب تا سیواس و از شرق تا عراق عجم وصل میشده است. حتی در برخی منابع، «گیلان زمین» جزو سرزمین آذربایجان نامیده شده است. پس از کودتای سوم اسفند به دلیل اجرای اصل فراماسونری ترکیستیزی از سوی رژیم پهلوی، این بازیها پیدا شد. در ایران بخشهایی از آذربایجان را استانهای گیلان، کردستان، خمسه، همدان و... نامیدند و دو بخش شرقی و غربی ابداع کردند و قسمتهای شمالی نیز تحت سیطرهی روسها قرار گرفت و تجزیه شد. به گونهای که در سال 1926 با تجزیهي اراضی غربی آذربایجان، کشور جدیدی به نام ارمنستان را درست کردند، بخشی را به گرجستان اعطا کردند، داغستان ساختند و ایالتهای خودمختار قرهباغ و نخجوان پدید آوردند. در قسمت غرب نیز از روی استانهای قارْص و ایغدیر لفظ آذربایجان برداشته شد و حتی ارضروم که پیوسته جزوی از خاک آذربایجان بود، با عنوان استانی مستقل بازشناسی گردید. در باب گسترهی جغرافیایی آذربایجان تحقیقات، غرضآلود بوده است و متأسفانه تئوریهای غرضآلود شوونیستها به کتابهای درسی نیز راه یافته است.
اگر بخواهیم مقایسهای از لحاظ علمی و فرهنگی میان زبانهای رایج در ایران با زبان ترکی داشته باشیم، آیا به نظر شما زبان ترکی آذری قابل مقایسه با زبانهای ایرانی از جمله فارسی و عربی میباشد یا خیر؟
البته مقایسه غلط است. هر زبان ویژگیها و خصوصیات ذاتی خود را دارد و اهل زبان احتیاجات خود را از طریق زبان و گویش خود برآورده میسازند. اما به لحاظ تطبیق علمی میتوان گفت که زبان ترکی به قول مرحوم علی پاشا صالح - محقق منصف کردستانی - نقش مادر را برای همهي زبانهای جهان بازی کرده است، به گونهای که لغات ترکی در همهی زبانهای دنیا یافت میشود و هر زبانی به فراخور قرابت و نزدیکی و تاثیرپذیری از ترکی، تحت تأثیر سازندهي آن بوده و تکامل یافته است. زبانهایی که از ترکی بهره نبردهاند، به صورت «بسته» (CLOSED) درآمدهاند. اقوامی که اکنون طبق دیکتهی رهبران فراماسونر خود، به ترکیستیزی میپردازند، به نسلهای آیندهي خود ستم میکنند و زبان خود که با تأثیرپذیری از ترکی، حالت «باز» (Unclosed) یافته است را به حالت نیم گسترده و نیمه منبسط در میآورند.
سياست زبانی فرامانوسری در اصل برای جهانی ساختن زبان انگلیسی و مقابله با گسترش ترکی و جلوگیری موذیانه از این گستردگی ایجاد شد. حتی «اسپرانتو» بازی دکتر زمانهوف نیز به خاطر تحکیم مبانی ترکیستیزی شروع شده بود که پس از شیاع فراماسونری در اقصی نقاط جهان، این بازی رنگ باخت. فراماسونری در جهان به زبانهای همجوار ترکی توجه عمده و عمیق داشته است و این توجه و اعتنا پس از فروپاشی عثمانی بیشتر شده است. ناسيونالیسم و شوونیسم و قومگرایی همه در راستای ترکیستیزی فراماسونری در خاورمیانه و اروپای شرقی پا گرفته است.
گفته میشود: زبان ترکی، واسطهي کامپیوتر است. منظور چیست؟ و جایگاه زبان ترکی را از لحاظ علمی، اقتصادی و فرهنگی، بخصوص به عنوان وسیلهي ارتباط در بین تمدنهای اروپایی و شرق پیشرفته بیان کنید.
در اوایل قرن نهم هجری قمری، گلشنی تبریزي - منجم و فیزیکدان و ادیب معروف آن عصر- دستگاهی شبیه کامپیوتر امروزی اختراع کرده بود و الفاظی به زبان اختراعی خود از آن بیرون میآورد که به آن نام «بالی بیلن» داده بود. وی در مقدمهي کتاب «مفردات بالی بیلن» که به زبان عربی نوشته است، گوید که این زبان را بر اساس قواعد ترکی ساخته است و با کشف اندکی از اسرار خدادادی این زبان توانسته است مفردات جدیدی را به اصطلاح امروی «فرموله» بکند.
میدانید که دکتر زمانهوف نیز «اسپرانتو» را بر مبنای قواعد التصاقی زبان ترکی ساخت. پی افزودههای صفت ساز، قیدساز و غیره عیناً از ترکی برداشته شده است. صرف زمان و افعال نیز تلخیصی از زمانهای گونهگون موجود در ترکی است. در روزگار ما کسانی که در کشورمان فرزندان خود را از یادگیری ترکی محروم میکنند، آنان را به افرادی لال و الکن بدل میسازند که در هیچ یک از کشورهای خارجی نتوانند به تفهیم و تفاهم بپردازند. شاید به همین دلیل است جوانانی که در کودکی از سوی پدر و مادرشان به زور از ترکی روی گردان میشوند، بعدها به آنها لعن و نفرین میفرستند و این کار آنان را خیانتی میدانند که جبران آن سخت مینماید.
همانطور که میدانید، افعال ساده در هر زبانی اساس ساخت واژههای جدیدند. با توجه به این مطلب تعداد افعال ساده در ترکی چقدر است؟ از یک فعل سادهي ترکی چند مورد واژهي جدید میتوان ساخت؟
اصولاً زبان ترکی واژهسازترین زبان جهان است. کلیهي تکواژهای ترکی یک هجاییاند. به نظر زبانشناسان تکواژ دو هجایی در ترکی یافت نمیشود و هر ریشهی دو هجایی قابل تجزیه به دو جزء ریشهي اصل و پی افزودهی جوش خورده با ریشه است. هم از اینرو، استحصال و تولید واژههای نوین در ترکی نسبت به دیگر السنهی جهان بینظیر است و هیچ زبانی در دنیا از این لحاظ به پای ترکی نمیرسد. نزدیک یکصد پی افزودهي واژهساز در ترکی داریم که هم به تنهایی و تک تک به ریشه میپیوندد و هم با صورت متوالی و یا ایجاد لغاتی با معانی و مفاهیم جدید با هم جوش میخورند. در نظر بگیرید که تکواژهي «گؤز» در معنای چشم با دو پی افزودهی «ال» و «لیک» هم به تنهایی و هم به صورت ترکیبی پیوند میخورد و 3 لفظ جدید: گؤزل، گؤزلوک و گؤزهللیک پدید میآید.
در باب افعال بسیط یا به قول شما افعال ساده باید گفت که در ترکی نزدیک 4 هزار تکواژ فعل بسیط وجود دارد. این تعداد در فارسی بسیار کمتر از این هستند و قابلیت استحصال پیوندی نیز ندارند. شما میتوانید افعال بسیط بدون پی افزودهها را خودتان گردآوری کنید و به صورت الفبایی تنظیم نمایید تا به عدد فوق برسید. در فارسی کتاب «صرف فعل در ترکی» اثر مرحوم دکتر وزینپور نیز از این لحاظ قابل اهمیت و مراجعه است.
دست کم از قرن هفتم هجری قمری - علاوه بر کتاب دده قورقود که قرنها قبل از آن خلق شده است- در ایران به زبان ترکی آثار کلاسیک اسلامی پدید آمده است. شوونیستها با تنگنظری خاص، تاریخ کتابت ترکی در ایران را به اواخر حکومت صفویان میرسانند و تعداد این آثار را کمتر از سیصد عنوان ذکر میکنند. میخواستم از جنابعالی سؤال نمایم که در کتابخانههای کشور علاوه بر دست نوشتههای چاپ شده، از لحاظ کمّی تعداد کتابهای خطی ترکی در مقایسه با کتابهای خطی عربی و فارسی چه مقدار است؟
اگر منظور شما کتابت دورهی اسلامی است باید تاریخ آن را از تاریخ تدوین «حماسهی مناس» و «قوتادغو بیلیغ» و «نهجالفرادیس» و «عتبة الحقایق» و مانند آنها شروع کنید که همگی در سدههای دوم و سوم هجری قمری تألیف شدهاند. گذشته از آن، مجموعهای عظیم از قرآنهای ترجمه شده و احادیث و روایات از جمله «قرآن مترجم آستان قدس رضوی» داریم که در عهد سامانیان در خراسان تدوین شدهاند. اما تاریخ ادبیات مکتوب پیش از اسلام را باید به تاریخ نقر و حکم الواح سومری پیوند داد. کتابهایی که در بالا نام بردم، همه ایرانیاند و نسخ خطی متعددی از آنها در کتابخانههای جهان نگهداری میشود و آنچه تاکنون برآورد شده است، تعداد یک میلیون نسخهي خطی به خط و الفبای اسلامی به ترکی در جهان هست که متأسفانه تاکنون یک هزارم آنها چاپ نشده است. در ایران پیش از انقلاب، سیاست امحاء و انکار پیش برده میشد و در ایران پس از انقلاب نیز متاسفانه حتی یک عنوان کتاب از میان نسخ خطی ترکی با حمایت دولتی، چاپ نشده است.
در یکی از مصاحبههایتان در خصوص بعضی مغرضان در امحاء و نابودی آثار خطی ترکی مطالبی ارائه داده بودید. در آن مصاحبه از آثار و اشعار صادقی افشار که توسط یکی از نسخهبرداران بازنویسی شده بود صحبت کرده بودید. حال میخواستم بپرسم که آیا آثار و اشعار صادقی افشار - شاعر قرن دهم - کلاً از بين رفته يا نسخههاي ديگري در دست است؟ آثار چند تن از ادبا و شعرای ترک سرنوشتی همچون آثار صادقی افشار داشتهاند؟
متأسفانه در ایران امحاء و نابودی نسخ خطی ترکی در دورهي پهلوی به امری عادی تبدیل شده بود. کتابهای چاپی ترکی را در میدانهای شهر به طور علنی آتش میزدند و نسخ خطی و چاپهای سنگی را از کتابخانههای عمومی بیرون میآوردند و یا حداقل در معرض مطالعهي عموم قرار نمیدادند. از آثار صادقی افشار - کتابدار عصر شاه عباس- تذکرهي وی همراه ترجمهي فارسي توسط مرحوم دکتر خیامپور چاپ شده است. گزیدهي آثارش نیز توسط دانشگاه استانبول سالها پیش به زیور طبع آراسته شده است. اما، وی نیز مانند همهي شعرا و ادبای ترکیسرا و ترکینویس در ایران مظلوم مانده و آثارش دچار غبار غربت گشته است. کسی در اندیشهي برگزاری همایشی دربارهي آنان و آثارشان نیست. پیکرهيشان را بر پا نمیدارند. اولاد ما را با نام و آثار آنان آشنا نمیکنند. رسالات دکتری در باب خلاقیت آنان نوشته نمیشود و . . .
به نظر این جانب ترکی زبانان ایران از هر ملیت دیگر بیشتر شایستگی تحقیق در نسخ خطی و مواریث گرانبهای ترکی اجداد خود را دارند. دانشمندان آذربایجان ما به دلیل تسلط به زبانهای فارسی و عربی بهتر میتوانند در ظرایف و دقایق این آثار غور کنند. غفلت در تحقیق و بررسی و نشر آنها، زیانهای جبرانناپذیری بر پیکرهی فرهنگ اسلامی این سرزمین میزند.
آیا در میان فعالیتهای فرهنگی بین کشورها در خصوص مبادلات نسخ خطی توافقاتی وجود دارد یا خیر؟ یعنی مقامات فرهنگی بین الملل میتوانند کپی یا عکس نسخ خطی را با یکدیگر مبادله نمایند؟
مجتبی مینوی یکی از شوونیستهای دورهي شاه در چارچوب توافقات «سنتو» در آن زمان برای تهیهي فیلم و عکس از نسخ خطی اسلامی به ترکیه رفت و دوازده هزار جلد نسخهي خطی فارسی را عکسبرداری کرد و به ایران آورد ولی حتی یک صفحه ترکی در بین این 12 هزار فیلم و عکس وجود نداشت. غیر از او گروههای دیگری به کشورهای آلمان، انگلستان، آمریکا و ژاپن رفتند که نسخ خطی دورهي اسلامی را بازشناسی کنند. آنان نیز هیچکدام حتی یک صفحه از کتابهای ترکی را نخواستند ببینند و یا تحمل دیدن نداشتند. اصولاً در ایران سیاست ترکیستیزی، اساس سیاست فرهنگی رژیم شاه را تشکیل میداد و این رویه طبیعی است که در آن دوران قبول این مسأله که به ترکی هم میتوان نسخهی خطی یافت، استبعاد داشته است. بعد از انقلاب متأسفانه جو فرهنگی کشور ما را شوونیستها و ملیگراها آلوده ساختهاند و اگر من ادعا کنم که سیاست فرهنگی ترکیستیزی شاهنشاهی هنوز هم به نوعی از سوی بداندیشان به نظام مقدس جمهوری اسلامی تحمیل میشود، پس بیجا نگفتهام. به نظر اینجانب ملت و دولت با هم باید حرکت عظیمی علیه ترکیستیزان و هر گونه ملیگرایی و شوونیسم بنمایند و تو دهنی مرگباری به ترکیستیزان آریامهری بزنند.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا