نشریه مقام موسیقایی

مصاحبه کننده: سید احسان شکرخدا

با توجه به اینکه شما در سال‌هاي گذشته رسالات موسيقي را در دانشگاه تدريس مي‌كرديد، لطفاً كتاب آشنايي با رسالات موسيقي را – كه خود تأليف كرده‌ايد – معرفي فرماييد.

اين كتاب در واقع يادداشت‌هاي درسي من استكه اول بار به دعوت آقاي رضا مهدوي آن را در دانشكده‌ي موسيقي دانشگاه سوره تدريس كردم. درس رسالات موسيقي را دانشجويان رشته‌ي موسيقي در دو نيمسال تحصيلي و در سال آخر مقطع ليسانس مي‌گذراندند ولي به لحاظ آن كه اغلب رساله‌ها هنوز چاپ نشده و به صورت نسخ خطي در كنج كتابخانه‌ها مدفون بود، بيشتر دانشكده‌هاي موسيقي در ارائه‌ي اين درس دچار مشكل مي‌شدند. در تدوين كتاب حاضر، هدف آشنا ساختن پژوهشگران متن‌شناس، با اين رساله‌ها و نظم دادن به روند رساله‌پژوهي در اين رشته بود.

 

چه عواملي شوق و ذوق شما را براي جمع‌آوري نسخ خطي مربوط به رسالات موسيقي بر انگيخت؟

سابقه‌ي علاقه و آشنايي من با رسالات موسيقي، به دهه‌ي چهل برمي‌گردد. سال 1343 كه متن كتاب «مقاصد الالحان» اثر عبدالقادر مراغه‌اي توسط مرحوم تقي بينش چاپ شد، من در آن سال‌ها همراه دوستانم مشغول تدوين كتاب «دايرة المعارف آذربايجان» بودم كه براي تحقيق در احوال عبدالقادر مراغه‌اي به مطالعه‌ي اين كتاب پرداختم. اصطلاحات خاص موسيقايي نظير ايقاع، اصفاق، تعرير، تلحين، مثنيات، تجويف، اصطخاب و جز آن در آن كتاب بود و در متون ادبي ديگر پيدا نمي‌شد، شوق من را به تأمل در اين متون برانگيخت و در هر فرصتي كه به بررسي نسخ خطي متون تركي، فارسي و عربي آن‌ها مي‌پرداختم تا آن كه بعد از انقلاب در سال‌هايي كه در دانشگاه استانبول مشغول تحقيق بودم، بخشي از وقت خود را صرف تهيه و تدوين نسخه‌هاي خطي موجود در كتابخانه‌هاي استانبول كردم و كپي بسياري از نسخ را با خود به ايران آوردم.

 

آيا قبل از شما، اساتيد ديگري نيز در تدوين چنين رسالاتي همت گماشته‌اند؟

هنري فارمر H. G. Farmer در سال 1987 در نخستين چاپ «انسيكلوپدي اسلام» First Endyclopedia of Eslam و نيز در كتاب «تاريخ موسيقي عربي» A History of Arabian Music مرحوم حسن مشحون در «تاريخ موسيقي ايران» و مرحوم تقي بينش در «تاريخ مختصر موسيقي ايران» اشاره‌هايي اتفاقي به برخي از رسالات داشته‌اند و مي‌دانيد كه علينقي منزوي هم فهرست توصيفي برخي از رسالات فارسي را تنظيم كرده است. خانم زنفيرا صفروا در دانشگاه باكو برخي از رسالات تركي را بازشناسي كرده است و يوسف ذكريا تحقيق بر روي برخي از رسالات عربي را در سال 1969 در بغداد انتشار داده است.

من در كتاب خودم 44 رساله‌ي فارسي را معرفي كرده‌ام و مطالب آن‌ها را دسته‌بندي كرده‌ام و گزينه‌هايي از متون آن‌ها داده‌ام و در جلد دوم ان شاء الله متون تركي و عربي را كه از سوي ايرانيان در قرون گذشته تأليف شده منتشر خواهم ساخت.

 

شما دسته‌بندي مطالب و فصل‌بندي آن را در كتاب خود – با توجه به تنوع و گستردگي مطالب- بر چه اساسي انجام داده‌ايد؟

فصل‌بندي و نوع‌بندي مطالب رسالات موسيقي در اصل يكسان است و فقط شيوه‌ي بحث و شايد بتوان گفت، تفرّعات و روش‌شناسي گستره‌ي تنظيم مطالب فرق مي‌كند. در اين تحقيق من كوشيده‌ام با رو در رو نهادن و مقابله‌ي محتويات 44 رساله‌ي فارسي به دسته‌بندي اين مطالب و بازشناسي استخوان‌بندي آن‌ها بپردازم و وجوه افتراق آن‌ها را نيز بازنمايم. موسيقي را در گذشته «علم» مي‌ناميدند و آن دانشي بود كه از رياضيات جدا شده بود و فرجامين بخش تحصيلات عالي به شمار مي‌رفت و در طبقه‌بندي علوم، جايگاه خاصي داشت و به آن «صناعت علم» اطلاق مي‌شد.

 

يكي از مسايلي كه هميشه پيرامون موسيقي وجود داشته است، محتواي آن از نظر متعالي بودن يا نبودن است، نظر شما در اين رابطه چيست؟

اين، امري است كه صاحبان رسالات به آن توجه كرده‌اند. ابونصر فارابي موسيقي را به سه گونه‌ي مُلذّ، منفعل و مخيّل تقسيم مي‌كند. امروز ما در ميان انواع موسيقي به «موسيقي متعالي» بها مي‌دهيم كه نقش آن در تلطيف ذوق و پرورش فضايل اخلاقي و بيدار سازي و تحريك عواطف و ايجاد شور حماسه و زندگي در انسان قابل توجه است. در رسالات اخوان الصفا آمده است كه موسيقي وسيله‌اي براي تنبّه و روي آوردن به عالم معنا و دار بقا و زدودن غفلت و تقويت اراده و برانگيختن حسّ سلحشوري و كاهش غضب و ايجاد نشاط است و هيولاي آن را جوهر روحاني مي‌دانند.

به نظر من، همان گونه كه در مقدمه‌ي اين كتاب هم گفته‌ام، تبهكاري و بزهكاري افراد منسوب به يك علم نمي‌تواند ماهيت، «چه» و «بود» و مقاصد متعالي آن علم را زير سؤال ببرد.

 

از محتوا كه بگذريم،‌ موسيقي را از لحاظ موضوعي چگونه تقسيم بندي مي‌كنند؟

در اين كتاب، رسالات موسيقي را سه دسته قرار داده‌ام.

دسته‌ي نخست، رسالات نظري فقهي، كلامي و فلسفي كه از سوي علماي دين و فقها و متكلمين و يا فلاسفه مانند ملامحسن فيض كاشاني، ملامحمد باقر سبزواري و غيره با بياني مستدل و عالمانه نگاشته شده است. ويژگي اين رسالات ايجاز در آن‌هاست. مانند: مقامات السّالكين، تنبيه الغافلين، الفاظ النائمين، اعلام الاحياء في حرمة الغناء، رساله‌ي رضوي و جز آن كه اغلب با جدل كلامي و گاه با براهين فلسفي به نگارش درآمده‌اند و تقريباً همه‌ي آن‌ها غنا را ذاتاً و مطلق حرام نمي‌دانند و معتقدند كه اگر آواز خوش سبب پيدايش گناه نشود، حلال است.

دسته‌ي دوم رسالات فني موسيقايي كه از سوي كساني كه در موسيقي عملي نيز دست داشته‌اند نگاشته شده است. نظير آثار: اسحاق كندي، عمر بن زيله، ابونصر فارابي، ابوعلي سينا، صفي‌الدين اورموي، عبدالقادر مراغه‌اي و ده‌ها تن ديگر كه آثارشان اغلب شامل چهار بخش است:

  1. تأليف يا آهنگسازي.
  2. ايقاع يا آهنگ شناسي.
  3. آلات الحان يا سازشناسي.
  4. آداب خنياگري در شرح خوي و خلق نيكوي نوازندگان و خوانندگان و دفاع از عزت و اعتبار آنان و تقبيح مجالس لهو و لعب.

و دسته‌ي سوم، رسالات غنايي و منظومه‌هاي تغزلي موسيقايي است.

 

از آنجا كه شما در زمينه‌ي ادبيات نيز تبحّر داريد، نكته‌ي برجسته و بديع اين كتاب، سبك‌شناسي ادبي رسالات موسيقي است. اين مبحث نو را كمي بيشتر توضيح دهيد.

در اين زمينه تا كنون بحث نشده است. اينجانب سعي كردم با دسته‌بندي لغات فني رسالات، اصطلاحات فولكلوريك، ويژگي‌هاي دستوري و نكات بارز سبك‌شناسي آن‌ها به اين بحث نظمي بدهم. نثر فارسي رسالات از يك سو بسيار ساده و روان است. جمله‌ها كوتاه و تكرار فعل در آن‌ها فراوان است و شيوه‌ي نگارش قرن چهارم و پنجم در همه‌ي آن‌ها تقليد مي‌شود و از سوي ديگر سرشار از اصطلاحات و لغات فني و غامض و غيرمعمول است كه به ما اجازه مي‌دهد سبك اين رسالات را بيرون از تعريف‌هايي كه تا كنون در سبك‌شناسي نثر فارسي انجام شده است، تعريف كنيم و به لحاظ آن كه اغلب رساله‌نگاران تركي زبان بوده‌اند، ‌از منظر مطالعه‌ي تطبيقي تاريخ ادبيات تركي و فارسي نيز بسيار قابل اهميت است.

 

طي سال‌هاي تحقيق، كدام يك از رسالات موسيقي را پر محتواتر و مهم‌تر مي‌دانيد؟

حتماً منظور شما رسالات فني است. در ميان آن‌ها، رسالات اخوان الصفا به لحاظ آن كه بعد كلامي و فلسفي قابل توجهي نيز دارند و همچنين تأليفات عبدالقادر مراغه‌اي از اهميت خاصي برخوردار است. البته هر رساله ويژگي خود و دوره‌ي خاصي را دارد. مثلاً رسالاتي كه در دوره‌ي صفويه نگاشته شده به جهت آن كه تأثر عميقي از موسيقي عاشيق‌هاي آذربايجان گرفته، مورد توجه ماست و يا با استفاده از رساله‌هايي كه در شرح و تفسير كتاب «الادوار» اثر صفي‌الدين اورموي تأليف شده، مي‌توان تاريخ موسيقي ايران را به صورت «خطي» Linear ترسيم كرد كه هيچ گاه منقطع نشده و چون ميراث مكتوبي از طريق رسالات به دست ما رسيده است.

 

اصولاً دستيابي به نسخ خطي و مخصوصاً تطبيق نسخه‌هاي گوناگون از يك رساله، امري دشوار است. تجربه‌ي شما در اين راستا به چه صورت بوده است؟

البته در هر كاري دشواري‌هاي خاص وجود دارد. اما به فضل الاهي من توانسته‌ام اغلب نسخه‌هاي خطي رسالات مورد نظر را كه در كتابخانه‌هاي ايران و تركيه محافظت مي‌شود ببينم و هر چه لازم داشته‌امف تهيه كرده‌ام.

 

از اين نسخ خطي تا كنون كدام يك را آماده‌ي نشر كرده‌ايد؟

«نقاوة الآثار» اثر عبدالعزيز بن عبدالقادر مراغه‌اي، «هفت جام» اثر محمد فضولي، «رقعه‌»ي صائب تبريزي، «رساله‌»ي حافظ صدر خياباني، «رساله‌»ي كوكبي، «تعليم النغمات»، «بحري محيط» و چند رساله‌ي ديگر را كار كرد‌ه‌ام. بسياري از رساله‌هاي كم حجم را نيز موضوع پايان‌نامه‌هاي دانشجويان خود در سال‌هاي اخير قرار داده‌ام.

 

كدام يك از سازمان‌ها مي‌توانند مسؤوليت انتشار اين كتب را – كه هزينه‌ي آن كم نيست – بر عهده گيرند؟

البته دانشگاه‌هاي هنر و سازمان‌هاي هنري- فرهنگي، موظف به انجام اين كار هستند و من با برخي از آن‌ها وارد مذاكره شده‌ام.

 

شما اخيراً درباره‌ي صفي‌الدين اورموي اقدام به انتشار كتابي كرده‌ايد، لطفا در اين باب هم توضيح دهيد؟

صفي‌الدين اورموي در عصر خود اعجوبه‌اي بوده است كه دانش موسيقي را به اوج خود رسانيد و در باب زندگي سراپا رمز و راز وي افسانه‌ها و داستان‌هايي ورد زبان مردم بوده است كه اغلب در تذكره‌ها و منابع زندگي‌گزاري ضبط شده است. در «حبيب السّير» نقل شده است كه هنگام فتح بغداد، صفي‌الدين اورموي عود بر دست بر هلاكو وارد شد و آهنگي نواخت و چنان در او تأثير كرد كه هلاكو را خوش افتاد و مغلوبان را بخشود و اموال و عقار را از يغما معاف كرد. در دستگاه هلاكو، عطا ملك جويني، صفي‌الدين را به سمت كاتب انشاء ديوان بغداد منصوب ساخت و به امر هلاكو براي او هزار دينار ساليانه تعيين كرد تا به فرزندان رجال دربار، موسيقي بياموزد. دو تن از فرزندان شمس الدين جويني صاحب «ديوان مغول» به نام‌هاي بهاءالدين محمد و شرف‌الدين هارون از شاگردان او بودند كه بعدها شهرت قبول و آوازه يافتند و هر دو از حاميان هنر و ادب شدند. وي به توصيه‌ي عطا ملك در بغداد سال‌ها رئيس «ديوان انشاء» شد. هنگامي كه شرف‌الدين هارون فرزند شمس‌الدين محمد جويني برادر عطاملك صاحب «تاريخ جهانگشا» به امارت عراق عجم تعيين و منصوب شد، صفي‌الدين همراه او به اصفهان رفت. (653 هـ. / 1256 م.) در اصفهان، او موفق شد دو ساز جديد با نام‌هاي «نزهه» (نوعي سنتور) و «معتي» (نوعي عود قوسي) اختراع كند.

من در اين تك‌نگاري سعي كرده‌ام ابعاد وسيع زندگي وي را به گستردگي بازنمايم و فكر مي‌كنم توانسته‌ام آگاهي‌هاي بايسته را پيرامون زندگي و خلاقيت او گردآوري كنم.

 

معروف است كه صفي‌الدين غير از موسيقي در رشته‌هاي ديگر نيز دست داشته است؟

بله، صفي‌الدين در دربار مستعصم عباسي سمت كتابداري و رياست گروه نوازندگان را بر عهده داشته است. معروف است كه مستعصم هنرهاي زيبا، خط، موسيقي و آواز را خوش مي‌داشت و در جمع هنرمندان ظاهر مي‌شد. در ميان كتابداران دربار خليفه، صفي‌الدين به زودي ممتاز گشت و خود، كتابخانه‌اي جديد تأسيس كرد و رئيس آن و كاتب انشاء شد.

به گفته‌ي ابن‌تغربردي در فن موسيقي نيز در دربار سرآمد همه شد و در خوشنويسي و خطاطي نيز آوازه يافت و او را با ياقوت مستعصمي و ابن‌مقله برابر دانستند. خليفه به او در سال، پنج هزار دينار مستمري تعيين كرده بود. صفي‌الدين در سال (683 هـ . / 1284 م.) مغضوب دربار هلاكو شد.

بر اثر نزاع‌هاي خانگي فئودالي ميان خاندان هلاكو و خاندان جويني كه به خاطر ضبط اقطاعات و قلاع و زمين‌هاي كشاورزي زمين‌داران كلان آن روزگار در مي‌گرفت، صفي‌الدين كه به خاندان مغلوب و مغضوب جويني‌ها وابسته بود، از دربار اخراج شد و حتي پس از مصادره‌ي اموال و املاكش، چون قادر به تأديه‌ي قروض خود نبود،‌ به زندان افتاد.

حسن الاربيلي مورخ معاصر صفي‌الدين در ذكر وي به تسلط او بر ادبيات عرب، فلسفه، تاريخ و جز آن اشاره مي‌كند و از ملاقات با او در تبريز سخن مي‌گويد:

«من با صفي‌الدين الاموروي در سال 689 در تبريز ملاقات كردم و از او شنيدم كه گفت در نوجواني در مدرسه‌ي مستنصريه‌ي بغداد تحصيل كرده، ادبيات عربي آموخته و در خطاطي ماهر شده است. سپس به نواختن عود ميل كرده است و اكنون روزگار خود با خطاطي مي‌گذراند.»

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید