بخش سوم

شعر درباره‌ی دکتر صدیق

دکتر حسین محمدزاده صدیق یک ایرانی است که همه‌جای ایران را سرای خود می‌داند. همه‌ی ایرانیان به وجود چنین استاد زحتمکشی افتخار می‌کنند. تقریباً در همه‌ی استان‌های کشور حداقل یک بار حضور داشته است و مورد تقدیر و تحسین علاقه‌مندان خود شده است. در اهواز، شیراز، مشهد، سمنان، همدان، کرمانشاهان و ... در محیط‌های علمی تقدیر شده است و بر صدر نشسته است. اما، برادران و خواهران آذربایجانی ما احساساتی دیگر به استاد دارند. آن‌ها احساس خود را اغلب با شعرهای ترکی بیان داشته‌اند. یکی از آن شعرهای بلند (در صد بند) سروده‌ی محمدباقر باقری (ارکین) است. او، در این کتاب که به ترکی است می‌گوید:

من، قدر تو را وقتی زنده بودی شناختم

گرد و غبار زمانه را از چهره‌ات زدودم

چشم به چشمان سبزت دوختم و خندیدم

                     هر چه را دارم فدای تو می‌کنم

                     و یاری مانند تو را از دست نمی‌دهم.

     (م. ارکین، 1389: 14)

مکتب دکتر صدیق

مهم‌ترین مکتبی که دکتر صدیق مؤسس آن است، روش علمی شرح حال‌نویسی شعرا و علمای سلف است. وی در این کار، اول کلیه‌ی اسناد قدیمی اعم از تذکره‌ها و تواریخ را تلخیص کرده و عین متن‌های آن را ذکر می‌کند و سپس دیدگاه‌های دوست و دشمن را درباره‌ی آن شاعر عیناً نقل می‌کند و آن گاه با استفاده از اسناد، شرح حال شاعر مورد نظر را خود می‌نویسد و دیدگاه‌ها را یکی یکی به نقد می‌کشد و پس از آن مضامین و محتوای دیوان صاحب ترجمه را از داخل اشعارش استخراج کرده، نهایت مختصات لفظی و معنایی آن‌ها را می‌دهد.

این روش بسیار پسندیده، مورد توجه ادبا و علاقه‌مندان قرار گرفت. مثلا دیوان راجی را که اخیراً کتابفروشی فردوسی در تبریز چاپ کرده است، بر اساس این مکتب کار کرده‌اند.

در شعر و نقد ادبی نیز وی صاحب سبک و مکتب است که باید به جای خود از آن بحث کرد.

این یک حقیقت است که این دانشمند در هر زمینه از علوم ادبی که کار کرده، در آن موفق شده است و راه و مکتب خاص خودش را ایجاد کرده است. (شاه نسا، 2007: 380).

مراسم تجلیل

در سال‌های اخیر چند مراسم تجلیل در دانشگاه‌ها و فرهنگسراها از خدمات علمی و فرهنگی استاد در سطح ملی و استانی برگزار شد و «برگزاری این مراسم تجلیل از ایشان تنها كاری کوچک است كه در مقابل ارج‌گذاری به خدمات علمی- فرهنگی‌شان صورت می‌پذیرد. بزرگان هر كشور و ملتی جزء میراث فرهنگی آن كشور محسوب می‌شوند. پس، بر همه‌ی مها واجب است كه با تجلیل از این عزیزان به وظایفمان كه همانا حفظ این میراث‌های گران‌بهاست عمل نماییم." (مهندس امیر چهره‌گشا، 1388: 83)

در مراسم‌های تجلیل از استاد، از همه‌ی استان‌های كشور اسلامی‌مان محققان و هنرمندان حضور می‌یافتند. در یكی از مراسم آقای باران یكی از هنرمندان جنوب كشور همراه با گیتار به یاد مبارزات قلمی استاد و دفاع ایشان از حقوق تضییع‌شده‌ی مردم در رژیم گذشته، دو ترانه‌ی «دخترك گل‌فروش» و «كودك واكسی» را به ایشان هدیه كردند كه قطرات اشك را به چشمان بعضی از حضار، از جمله استاد آورد. (تكریم استاد، 1389: 16)

علاوه بر ایران در كشورهای دیگر نیز از استاد تقدیر شده است. از جمله در سال 2007 در سیپوزیوم توركولوژی در دانشگاه غازی آنكارا از او به خاطر ترجمه‌ی فارسی كتاب دیوان لغات‌الترك تجلیل به عمل آمد. (صمیمه بولاد. Baykara: 46)

مهندس محمدرضا كریمی در كتابی كه درباره‌ی شرح زندگی و آثار دكتر صدیق نوشته است، در انتهای كتابش برای او صفاتی نظیر درست كرداری، تواضع و فروتنی، جسارت علمی، خوی معلمی، شجاعت و شهامت و خیرخواهی را می‌شمارد و می‌گوید: «او دانشمندی است كه در جهان علم به كسی باج نمی‌دهد. جسارت علمی او بی مثل است. دوست و دشمن اعتراف می‌كنند كه او دانشمندی بسیار با علم است و اكتشافات علمی و زحمات وی از امكان‌های انسان عادی خارج است. او در هرجا و هر جلسه كه حضور پیدا كند، جوّ جلسه را در اختیار می‌گیرد و مثل یك معلم صحبت می‌كند و برای خیر دیگران از همه چیز خود می‌گذرد.» (مهندس محمدرضا كریمی، 1377: 86) یكی از ویژگی‌های شخصیتی استاد این است كه با سعه‌ی صدر و گشاده‌رویی، پژوهندگان و شعرا و نویسندگان را می‌پذیرند و آن‌ها را از ارشاد و راهنمایی خود بهره‌مند می‌سازند. این خصوصیت اخلاقی، كه متاسفانه در روزگار ما كمیاب است، در كنار ویژگی‌های دیگر ایشان مانند خستگی‌ناپذیری و عشق و علاقه‌ی بی‌پایان به فرهنگ و ادب، ایشان را تبدیل به چهره‌ای مثال زدنی ساخته است. (میثم سرابی، 1388: 185)

کسانی که درباره‌ی دکتر صدیق اظهار نظر کرده‌اند، او را مردمی‌ترین نویسنده و پژوهشگر می‌دانند. برندا شیفر- استاد دانشگاه هاروارد- هنگام بحث از فعالیت‌های ادبی او در رژیم گذشته، درباره‌ی او می‌گوید:

«مردم علاقه‌ی بیش از حدی به کتاب‌های حسین دوزگون نشان دادند. از این رو مسئولان رژیم، آن‌ها را جمع کردند و مانع انتشار آن‌ها شدند.» ( Brenda shuffer, 2000/28/3 )

شاه نسا رستم‌اوا - پژوهشگر جمهوری آذربایجان- می‌گوید:

«حسین دوزگون در رژیم استبدادی شاه، بدون توجه به هرگونه مشکلات، با خستگی‌ناپذیری زایدالوصفی نوشت و ایجاد کرد و از عقاید و آرمان‌های خود دست نکشید، تبعیدها دید و زندان‌ها کشید و ...» (شاه نسا، 2007: ص 280)

 

قضاوت

قضاوت اهل قلم و دانشمندان درباره‌ی دكتر صدیق معمولا توام با تحسین و تكریم است. او را غواص دریای معانی و وارسته از تمنیات مادی (مهندس نائبی، 1388: 29) و صاحب انرژی پایان‌ناپذیر و صاحب نظریه (داوریار 1388: 59) و جزء افتخارات ایران زمین (مهندس چهره‌گشا 1388: 75) به حساب می‌آورند  آینه‌ای بی‌غبار نام می‌دهند (جمشید شیبانی 1388: 229) سركرده‌ی اردوی علم و دانش می‌شناسند (حسین شهرك 1388: 232) معلمی عدالت‌خواه می‌نامند (جبرائیل سیف هریس 1388: 217) افتخار ملت (جعفر نور محمدزاده، 1388: 220) و زبان‌شناس دانشمند ایرانی (دكتر غلام كریم 1388: 169) و صاحب استعداد و خارق‌العاده و بی‌نظیر (اسدالله مردانی 1388: 162) می‌شناسند  او را به تنهایی یك ملت قلمداد می‌كنند (دكتر مرتضی مجدفر،1385: 11) و دارای پهنه‌ی علمی چند بعدی و وسیع می‌شناسند. (مهندس امید نیایش، 1381: 5) به دوستی با او و از این كه گامی در راه اشاعه‌ی آثارش برمی‌دارند، به خود می‌بالند (مهندس باقری 1388: 6) او را پیر، استاد و نورچشم خود می‌دانند (سید احسان شكرخدایی 1385: 12)

بعضی‌ها نیز قضاوت‌های متفاوت دارند. یكی از آن‌ها شخصی به اسم ویسمن كه در دهه‌ی 60 در آمریكا كتابی در موضوع انقلاب اسلامی ایران نوشت و دكتر صدیق را به خاطر جان‌فشانی‌ها كه برای انقلاب اسلامی داشت، تخطئه كرد و آقای مهندس محمدرضا كریمی كتاب ائلیمیزین آجییان یاراسی را در سال 1377 در جواب او نوشت و منتشر ساخت. شخصی دیگر او را با مرحوم جلال آل احمد مقایسه كرده و آرزو کرد كه او نیز «خسی در میقات» بنویسد و یا شخص دیگری موسوم به ماكان از این كه ایشان، صاحب نظریه در زبانشناسی ایرانی هستند برآشفته و حضور ایشان را در عصر ما بر نمی‌تابد و خیال می‌کند که صاحب نظریه‌ها در علم حتماً باید روس و یا انگلیسی باشند و ما در مقابل آن‌ها کرنش کنیم!

قضاوت اهل قلم هرچه باشد، ما امروز با شخصیتی كه نیم قرن به فرهنگ و ادبیات این مملكت جانانه خدمت كرده است و با عشق به این آب و خاك زیسته است، رو در رو هستیم. زانوی ادب در برابرشان بر زمین می‌نهیم و از خداوند منان سال‌ها سلامت و نشاط برایشان آرزو می‌كنیم و به عنوان حسن ختام، آخرین پاراگراف كتاب دكتر صدیق و هویت را در این‌جا نقل می‌کنیم: «باید دانست و پذیرفت که راز موفقیت و محبوبیت شخصیت‌های مردمی و میهنی مانند دکتر صدیق فقط در آن است که اینان پیوسته بر روی ریشه‌های خود ایستاده‌اند، به فکر منافع و موقعیت‌های خود نبوده‌اند، بلکه پیوسته به مردم و سرزمین اندیشیده‌اند و مرزهای آرمانشان را پشت سر نگذاشته‌اند. از این جهت است که دشمنان این مرز و بوم و نوکران رنگ و وارنگ داخلی آنان، حضور او را برنمی‌تابند و بعضی‌ها نیز که دنبال موقعیت و مقام و منافع شخصی و پیمودن نردبان‌های ترقی هستند، تئوری‌های آن‌ها را لقلقه می‌کنند تا شاید از جوّی که ایجاد می‌شود، بتوانند بهره‌برداری کنند.» (امید نیایش، 1381: 94)

 کتاب حاضر

ما هم به نوبه‌ی خود برای عرض ارادت به محضر استاد و هم‌چنین به خاطر نشر قطره‌ای از دریای فعالیت‌های علمی ایشان، كتاب حاضر را آماده‌ی چاپ كردیم.

در بخش اول كتاب، شرح زندگی صائب تبریزی به روایت استاد را آوردیم كه بخشی از آن را قبلاً در شرح غزل‌های فارسی صائب تبریزی،[1] و بخشی دیگر را در شرح اشعار تركی صائب تبریزی[2] چاپ كرده بودند. كه آورده‌ی ما خلاصه‌ای از این گفتارها است.

در بخش دوم، شرح ده غزل فارسی از ایشان را در این كتاب گنجاندیم که پیش از این به صورت کتاب مستقلی از طرف انتشارات الست در سال 1370 چاپ شده بود. لازم به ذکر است که این کتاب در سال‌هایی که ایشان در مرکز تربیت معلم شهید مفتح شهر ری و دانشگاه ارومیه درس دو واحدی «اشعار صائب تبریزی» را تدریس می‌کردند، انتشار یافت. 

در بخش سوم، برگزیده‌ای از شرح بیست غزل تركی را با حذف برخی موارد و تغییراتی در آن آوردیم كه در این شرح جزئیات ریشه‌شناسی و معادل‌سازی در اشعار صائب و نکات دستوری و صنایع ادبی و ویژگی‌های شعری غزل‌ها مورد بحث قرار گرفته است.

در بخش چهارم، ترجمه‌های منظوم فارسی از اشعار ترکی مورد بحث را که توسط استاد  پذیرفته، گردآوری کردیم.

در بخش پنجم، مقاله‌ی «گزیده‌های شعر ترکی» را که درباره‌ی اشعار ترکی ذکر شده در «سفینه‌»ی صائب است، نقل کردیم.

  امیدواریم برای علاقه‌مندان به پژوهش‌های استاد تحفه‌ای قابل توجه باشد.

 

منابعی که در نگارش این زندگینامه استفاده شده‌اند:

اسدالله مردانی رحیمی (مقاله)، جشن‌نامه، تهران، 1388.

امید نیایش، دكتر صدیق و هویت آذربایجان، زوفا، تهران، 1381.

امیر چهره‌گشا، ائل قایغی‌سی، تهران، 1383.

ائلدار محمدزاده، مصاحبه‌های علمی پدرم، تهران، 1381.

ائلیار آذران، فرجام هفته‌نامه فرهنگی، تهران، 1382 (ش اول).

بهروز ایمانی، سؤز سوراغیندا، تهران، 1381.

بهروز ایمانی، لوحه‌دن لوحه‌یه، تهران، 1388.

پروانه‌محمدلی،‌ Azərbaycan Mətbuatı Tarixi Cənubi ، باکو، 2009.

جابر عالی‌شان، صمد بهرنگی منظومه‌سی، تبریز، بهرنگی، 1387.

جبرئیل سیف هریس (مقاله)، جشن‌نامه، تهران، 1388.

جعفر نورمحمدزاده (مقاله)، جشن‌نامه، تهران، 1388.

جواد محقق، رشد معلم، تهران 1381و 1382 (ش6 و 7).

حسین دوستی، بیر قوجاق سئوگی، تهران، 1388.

حلیم یارقین (مقاله)، جشن‌نامه، تهران، 1388.

خسرو سرتیبی (مقاله)، جشن‌نامه، تهران، 1388.

رضا همراز، گوللر آچاجاق، تهران، 1386.

س. الف. نسیملو (مقاله)، جشن‌نامه، تهران، 1388.

سیامك سلیمانی روشن (مقاله)، جشن‌نامه، تهران، تکدرخت، 1388.

سید احسان شكرخدایی، اندریافت نو، تهران، نشر دانشگاهیان، 1386.

سید احسان شكرخدایی، دیوان رها، تهران، 1388.

سید احسان شكرخدایی، روزها با استاد، تبریز، 1385.

سید احسان شكرخدایی، نجوای سكوت، دانشگاهیان، تهران، 1385.

شاه نسا رستم اوا، تدقیقلر (ادبیات، تاریخ، فلسفه و صنعت مسأله‌لری) باکو، ش 1، ص 379- 385،  2007.

صدیار وظیفه، بیر بؤلوك دورنا، تهران، زوفا، 1382.

صدیار وظیفه، جشن نامه‌ی دكتر صدیق، تهران، تکدرخت، 1388.

صمیمه بولاد، Baykara، آنکارا، 2007.

لیلا حیدری، فرجام طرح بنیاد آذربایجان‌شناسی، تهران، 1381.

م. ارکین، تبریزدن حیدربابایا، تهران، تکدرخت، 1387.

م. كریمی، ائلیمیزین آجیان یاراسی، تهران، 1377.

م. كریمی، دوزگون و قارانقوش، تألیف م. كریمی، تهران 1388.

محمد داوریار، بیر عمان بیر دنیز، تهران، 1389.

محمد داوریار، تكریم استاد، تهران، 1388.

محمد داوریار، محمدباقر خلخالی و ثعلبیه، تهران، 1389.

محمد داوریار، واقف، گؤزللیك و حقیقت شاعری، تهران، 1389.

محمد هادی، محمدی. تاریخ ادبیات کودکان، بنیاد پژوهش تاریخ ادبیات کودکان ایران، تهران، چیستا، 1380.

محمدباقر باقری، تبریزدن حیدربابایا، تهران، 1389.

محمدباقر باقری، هفت مقاله‌ی دكتر صدیق، تهران، 1388.

محمدصادق نائبی، دكتر صدیقین دیل بیلیم درسلیگی، تهران، 1388.

مرتضی مجدفر (مقاله)، جشن‌نامه، تهران، 1388.

مریم منافی ملایوسفی، گاهنامه‌ی پژوهشی قرار، تهران، 1381 (ش3).

معصومه بازكیایی، كتابشناسی آثار دكتر صدیق، تهران، 1388.

میثم سرابی (مقاله)، جشن‌نامه، تهران، 1388.

ناصر بهنژاد، سیری در رساله‌های موسیقایی، تهران، 1387.

نیلوفر شكرخدایی، دوقلوهای ترك، تهران، 1388.

یعقوب حیدری، كوه در كوله‌پشتی، تهران، 1387.

 

Brenda shuffer. The Formation of Azerbaijani Collective İdentitu in İran, vol. 28, No. 3, 2000.

 



[1] محمدزاده صدیق، حسین. شرح غزل‌های صائب تبریزی، تهران، الست، 1371.

[2] محمدزاده صدیق، حسین. شرح اشعار ترکی صائب، تبریز، یاران، 1390.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید