(پژوهشنامهی خاورشناسی نسخه (ششماه نامه)، ج 16، ش 42، سال 2016 م.)
دوچنت دکتر اسرافیل باباجان، دانشیار دانشکدهی علوم انسانی و اجتماعی
دانشگاه یلدیریم بایزید، گروه زبان و ادبیات ترکی.
ترجمهی: ستار محمدزاده صدیق
دانشجوی کارشناسی ارشد اطلاعات و دانششناسی
چکیده
سنت واژهنگاری ترکی که از دیوان لغات الترک شروع شده، دارای ریشهای بسیار دیرسال است. یکی از نمونههای بسیار مهم آن فرهنگ ترکی – فارسی سنگلاخ است که از سوی میرزا مهدی خان استرآبادی در موضوع آثار امیر علیشیر نوایی در نیمهی دوم سدهی 18 م. تالیف شده است. مهمترین ویژگی این فرهنگ در آن است که گذشته از نقل گنجینهی لغات ترکی، فارسی و عربی که در آثار امیر علیشیر نوایی آمده است، عبارات ادبی موجود در آثار دیگر شعرای جغتایی و برخی از شاعران حوزهی آناتولی را نیز در بر گرفته است. اما اهمیت این کتاب، محدود به این مساله نمیشود. مختصات اشعار کلاسیک ترکی و فارسی را هم در بر دارد. جدیدترین نشر علمی سنگلاخ در سال 2015 م. از سوی حسین دوزگون [حسین محمدزاده صدیق] در ایران انتشار یافته است.
کلمات کلیدی: ادبیات ترکی، شعر کلاسیک فارسی، ادبیات ایران، سنگلاخ، واژهنامهشناسی، سدهی 18 م.
Abstract
Turkish Lexicography tradition which begins with Divanü Lügati`t Türk, has a deep-rooted history One of the most important example of this tradition is Turkish-Persian Dictionary named Senglah which belongs to Chagatai field and is drawn up written-work oriented of Ali Shir Nevai in 18. Century by Mirza Mehdi who was Khan of Astrabadi at that point. The most essential part of this dictionary is to give place some mongol-oriented words which take place in Turkish and some literal expressions used in poems from Anatolian field beide that Turkish-Persian-Arabic vocabulary which were used in Ali Shir Nevai Works. Nevertheless, the importance of the work is much more than this. Senglah also comprises properties belong to Turkish and Persian poetry. A sceintific publication of Senglah has been done by Huseyin Düzgün in Iran in 2015.
Keywords: Turkish Literature, Classic Persian Poetry, Iran Literature, Senglah, Lexicography, 18. Century.
مقدمه
آثار ادبی، از محصولات ماندگار روابط فرهنگی به شمار میرود. قرنهاست که ملتهای ترکیه و ایران که در حوزههای سیاسی و جغرافیایی مناسبات و روابط خود ار حفظ کردهاند، بیش از همه، در زمینههای ادبی تولید محصول کردهاند.
تأثیر و تأثّر فرهنگی با شناخت طرفین از هم آغاز میشود. این تأثیر و تأثّر به طور طبیعی، ابتدا از طریق زبان شکل میگیرد. نخستین گام نیز در این میان، نگارش فرهنگ لغات به قصد آموزش زبان شمرده میشود. یعنی ملتها، زبان همدیگر را از طریق واژهنامهها یاد میگیرند و این کار را به کمک همین واژهنامه به نسلهای بعدی انتقال میدهند. زیرا واژهنامه، هم از زبان محافظت میکند و هم آموزش آن را تسهیل مینماید. این وضعیت، در میان مردم ایران و ترکیه، در طول تاریخ در شکل نگارش فرهنگهای دو زبانه وجود داشته و توسعه یافته است.
ملتهای ایران و ترکیه در جهان از نزدیکترین نمونههای قرابت زبانی و فرهنگی برخوردارند. بویژه آن که در دورهی اسلامی در حوزهی فرهنگی واحدی، دارای زبان و ادبیاتی با ویژگیهای یکسان بودهاند. از این رو، هرگونه محصول ادبی و بویژه واژهنامهها که از طرف یکی از آنها ایجاد شده، برای دیگری قابل اهمیت و منبعی اصلی به شمار رفته است. بویژه آن که فرهنگهای دو زبانهی فارسی- ترکی و ترکی- فارسی در تاریخ ادبیات هر دو طرف از منابع غیر قابل انکار شمرده میشود. اینک گوییم که فرهنگ تاریخی ترکی- فارسی سنگلاخ که موضوع این گفتار است، و جدیدترین چاپ آن، همان گونه که در زیر خواهیم گفت، در تاریخ ادبیات هر دو طرف واژهنامهای بسیار پر اهمیت به شمار میرفته است.
- ماهیت سنگلاخ و تحقیقات مربوط به آن
1- 1. عنوان اثر، نام مؤلف و تاریخ تألیف
کلمهی سنگلاخ متشکل از لغت فارسی «سنگ» و پسوند مکانی «لاخ» و در معنای محل پر از سنگ و سنگزار میباشد. دربارهی اتیمولوژی پسوند «لاخ» و ریشهی آن در منابع فارسی اطلاعات کافی وجود ندارد. مثلا در کتاب فرهنگ جامع زبان فارسی که از مآخذ مهم دستور زبان فارسی است، آمده است که این پسوند ضمن آن که در معانی فراوانی، وسعت و مکان آمده، صفاتی نیز با معانی ترسآور، ترسناک و زشت میسازد. مانند: سنگلاخ، دیولاخ.[1]
همچنین در فرهنگ برهان قاطع از آثار قدما و فرهنگ فارسی از آثار جدید فارسی، سخن از ریشهی کلمه نرفته و فقط معنای مکان داشته و به عنوان یک پسوند اسمی از آن صحبت میشود.[2] فقط در لغتنامهی دهخدا گفته شده که در کلماتی مثل سنگلاخ و رودلاخ، همانند پسوند لیق/ لوک در ترکی (و «لوخ» و «لوک» در ترکی آذری) وجود دارد.[3] یعنی در ضمن به ریشهی ترکی بودن این پسوند نیز اشاره شده است. در واقع این پسوند در ترکی جغتایی که قرابت زیادی با ترکی غربی و فارسی نیز دارد، همین پسوند به صورت luk / lük و luğ / lüğ به کار رفته است.[4]
این پسوند مکانی که با همهی پسوندهای مکانی فارسی متفاوت است، به نظر ما از پسوند ترکی luk / lük با تغییر و ابدال در حروف ایجاد شده و به صورت «لاخ» در آمده است.
میرزا مهدی خان استرآبادی مؤلف سنگلاخ، در مقدمهی کتاب گوید:
« بنابر صلابت الفاظ و صعوبت لغات، آن را به سنگلاخ موسوم کردم.»[5]
گرچه آتالای تأکید دارد که نام دیگر این اثر مبانی اللغة است[6]، ژانوس اکمن که بر روی این کتاب تحقیق کرده، گوید که این نام، عنوان مقدمهی کتاب است که در موضوع دستور زبان ترکی جغتایی میباشد. توری یوژف Thury Yojef نیز که تحقیقاتی در ترکی آسیای میانه دارد، همین نظر را داده است.[7] ذبیح الله صفا در جمعبندی این آرا گوید که مبانی اللغة در واقع مقدمهی سنگلاخ و حاوی ادعاهای میرزا مهدی خان در باب زبان ترکی است.[8] در عنوان قطعی اثر یعنی سنگلاخ نیز جای شک و شبههای وجود ندارد.
نام مؤلف سنگلاخ، میرزا مهدی خان استرآبادی است[9] و ادعای این که کنیهاش محمد هادی الحسینی الصفوی[10] بوده، نادرست است.[11] او، در اثر دیگر خود با عنوان تاریخ جهانگشا خود را محمد مهدی بن محمد نصیر استرآبادی مینامد و بدین گونه نام پدر خود را محمد نصیر میداند.[12] تخلص وی را نیز کوکب دانستهاند.[13] تاریخ تولدش معلوم نیست. غیر از نام پدرش، از خاندان او در منابع نامی برده نشده است. دربارهی کودکی، جوانی و تحصیلاتش آگاهی نداریم. اما دوزگون گوید که میرزا مهدی خان دوران نوجوانی خود را در اصفهان بوده و در تحصیل علم «از اقران خویش پیشی جسته بود.» و نیز میگوید که با علوم ادبی سر و کار پیدا کرده و در جوانی با تخلص کوکب شعر سروده است.[14] همچنین دوزگون میگوید که او در زمان آخرین پادشاه مستقل صفوی یعنی شاه سلطان حسین (حکومت: 1722- 1694 م.) به مقام «باغبان باشی» و «ریاست بیوتات» رسیده است. اما پس از تسلط افاغنه بر اصفهان، از این مناصب دست کشیده است. بعدها پس از آزادسازی اصفهان از دست افاغنه در سال 1142 هـ . (1730- 1720 م.) از سوی شاه طهماسب دوم (حکومت: 1732 – 1722 م.) و نادرشاه (حکومت: 1747- 1736 م.) میرزا مهدی خان به خدمت آنان درآمده و نادرشاه او را به مقام منشیگری منصوب کرده است. بعدها میرزا مهدی خان در معیت نادر شاه به مشهد رفته و در همهی جنگها، همراه او بوده است. در اثنای این سفرها، بنا به گفتهی دوزگون، نادر شاه به سبب تسلط به ادبیات ترکی، فارسی و عربی او را به منصب وقایعنگاری یعنی تاریخنویسی منصوب کرده است.[15]
در کنار این وظیفه، مأمور رسیدگی به ترجمهی انجیل به فارسی از سوی راهبان مسیحی نیز گردید و به تألیف فرهنگ لغات ترکی- فارسی سنگلاخ نیز ادامه داده است.
در اواخر حکومت نادر شاه، به سفارت ایران در اسلامبول اعزام شد، ولی وقتی از قتل نادر شاه با خبر گردید، مدتی را در بغداد سپری کرد و سپس به تبریز بازگشت. تألیف سنگلاخ را پس از سال 1760 م. به پایان رسانید.[16] او پس از قتل نادر شاه حداقل 13 سال زنده بوده و در هیچ کار دولتی وارد نشده است.
دوزگون، به خلاف دیگر منابع موجود، تاریخ مرگ او را پس از اتمام سنگلاخ در سال 1183 هـ . یعنی 1770- 1769 م. میداند.[17] اما منابع دیگر اتفاق دارند که تالیف سنگلاخ در سال 1760 به پایان رسیده و وفات میرزا مهدی خان پس از آن سال اتفاق افتاده است.[18]
تحسین یازیجی آثار زیر را از آن او میداند: تاریخ جهانگشای نادری، درّهی نادره یا درّهی نادری، تاریخ روزانهی نادر شاه، انشاء و منشآت و فرهنگ ترکی به فارسی سنگلاخ. گذشته از آن، مبانی اللغة را که گاه به عنوان مقدمهی سنگلاخ آمده، اثری مستقل میشناسد[19] و از دیوان اشعار او نیز که تا کنون نسخهای از آن یافت نشده، سخن میگوید و از کتابهای وقایع نادری، ظواهر الطّبیعه و درّة الاصغر هم نام میبرد.[20] در میان این آثار، غیر از دیوان احتمال دارد، هر یک از آثار به نامهای دیگری نیز نامیده شده باشد.
- ماهیت سنگلاخ
در معنای کلی، سنگلاخ در سدهی 16 م. همانند فرهنگ آبوشقا برای فهم و شرح آثار امیر علیشیر نوایی تالیف شده است. سنگلاخ که در اصل یک فرهنگ ترکی جغتایی است، بسیاری از کلمات ترکی آذری، ترکی آناتولی و مقداری از واژههای مغولی را هم شرح داده است و فرهنگی غنی دارای 6000 لغت به شمار میرود.[21]
علیرغم فرهنگ آبوشقا و دیگر واژهنامههایی که در شرح لغات آثار امیر علیشیر نوایی به نگارش در آمده است، میرزا مهدی خان شروح نسبتاً مفصلی به کلمات نوشته است.[22] تعداد سرواژهها در سنگلاخ 6000 و تعداد اشعار 2500 بیت است.[23] ژانوس اکمن که تحقیق جامعی دربارهی این اثر دارد، گوید:
«این فرهنگ به اعتبار حروف به بخشهایی نظیر کتاب الالف، کتاب الباء، کتاب التاء و غیره تقسیم شده و هر بخش نیز به بابهای باب المفتوحات، باب المکسورات و باب المضمومات منقسم گردیده است و هر یک از این بابها نیز بر اساس حروف با صدای اول کلمه تقسیمبندی شده است. کلمات غیر فعلی در زیر عناوین من الجوامد جمع شده است. از فعلها، نخست مصدر آنها و سپس مشتقات افعال به صورت سیاههای تنظیم شده است. پس از ریشهی فعل صیغههای مختلف آنها ذکر شده است. برای تعیین تلفظ لغات، مانند دیگر فرهنگهای کهن، از تعاریف دستوری زبان عربی استفاده شده است. گرچه این روش کافی نیست اما در مجموع بیفایده نیز نمیباشد.»[24]
نشانههای لغتپژوهی شرق، به تمامی در این کتاب رعایت شده است. نوعبندیهای صرف و نحو عربی در کتاب مد نظر است. از این رو، توان گفت که در سنگلاخ میتوان به صحت املایی کلمات اطمینان پیدا کرد. بخش سوم کتاب در واقع پیوست آن است که به اسم تذییل حاوی کلمات و اصطلاحات عربی و فارسی موجود در 12 منظومه و کتاب منثور محبوب القلوب امیر علیشیر نوایی را در بر دارد. توضیحات هر سه بخش به فارسی نگاشته شده است.[25] دوزگون معتقد است که بخش سوم از این نظر که در کتابهای دیگر دربارهی لغات عربی و فارسی مطروحه توضیح کافی داده نشده است، اهمیت ویژه دارد.[26] از سوی دیگر ویژگی مهم بخش دوم اثر، آن است که استرآبادی کلمات ترکی جغتایی را به همان شکل و گونه که در آثار نوایی به کار رفته، آورده است.[27] از طرف دیگر سنگلاخ به لحاظ تاریخ زبان، دستور زبان و اشکال ادبی کلمات و اصطلاحات، از اهمیتی خاص برخوردار است.
استرآبادی در آماده سازی کتاب خود، 12 جلد آثار منظوم و 9 جلد آثار منثور نوایی را کاویده است. اغلب امثله و شواهد از آن نوایی است، اما جای جای از دیوانهای لطفی هروی، سلطان حسین بایقارا، بابر و نیز از کلیله و دمنهی ترکی استفاده کرده است.[28] حتی از فضولی و از نمونههای ادبیات آناتولی نیز مثالهایی آورده است. در واقع این کتاب را میتوان آنتالوژی اشعار متفرقهی ترکی نیز دانست.
استرآبادی در مقدمه میگوید که این کتاب را در مقابل ادعایی در مقایسهی ترکی با عربی و فارسی تألیف کرده است. استرآبادی در این جا میگوید که ادعای «فقدان وزن و قاعده در ترکی» دور از تحقیق و انصاف است. و خود ادعا میکند میگوید که قواعد منسجم موجود در ترکی، در فارسی و عربی موجود نیست. در بخش ترصیف که به دنبال مقدمه آمده، از مصادر ترکی و مشتقات آنها نمونهها میدهد و در انتهای مقدمه تأکید میکند که پیش از او کسی در دستور زبان ترکی چنین تحقیقی نکرده است.[29]
البته ادعای استرآبادی را به عنوان نخستین دستور زبان نویس ترکی نمیتوان قبول کرد. بویژه آن که از کارهای مهمی در زمینهی نگارش دستور زبان ترکی پیش از او در آناتولی سراغ داریم.[30] این ادعا را میتوان در زمینهی ترکی جغتایی تا حدی پذیرفت.
به هر حال، بسیم آتالای بر این عقیده است که صاحب سنگلاخ در فهم و شناخت سازههای کلمات ترکی، صاحب نبوغ خاصی بوده است. او، با کسانی که پیش از وی دستور زبان ترکی نوشتهاند، از این نظر که کتاب خود را بر اساس قواعد عربی و فارسی تنظیم کرده است، فرق میکند.[31] نظر او در این باب که افعال ترکی از ریشهی فعل مشتق شدهاند، و نیز اسماء و صفات و تصریفهای متفاوت آنها، به تمامی منطبق بر ساختار زبان ترکی بوده و توضیحاتش، جهت خاصی از دستور زبانپژوهی وی را نشان میدهد.
سنگلاخ گذشته از گنجینهی لغات، اهمیتهای دیگری را نیز شامل است. جعفر اوغلو عقیده دارد که سنگلاخ هم برای ترکی جغتایی و هم جهت ترکی توران و اوزبکان ماوراءالنهر و روم و اران حائز اهمیت است. یعنی میرزا مهدی خان ترکی غربی بویژه ترکی آذری را کنار نگذاشته است.[32] در میان لهجههای مختلف ترکی، سنگلاخ به عنوان یک فرهنگ ترکی به فارسی در فرهنگنویسی ایرانی دارای اهمیت است.[33] به لحاظ زبان فارسی، اهمیت دیگر آن در این است که شیوهی فرهنگی مانند برهان قاطع را در آوردن توضیحات در مقابل امثلهی فارسی، بر اشعار نوایی دنبال میکند.[34] و بدین گونه به تداوم تأثیر برهان قاطع مدد میرساند.
- آثار متأثر از سنگلاخ و تحقیقات آکادمیک بر روی سنگلاخ
بسیم آتالای از شیخ محمد صالح نامی اسم میبرد که در سالهای 1849- 1846 م. در ایران یک فرهنگ جغتایی به فارسی نوشته است و در تألیف خود سنگلاخ را سرمشق خویش قرار داده است. دیگربار در سال 1841 م. فتحعلی قاجار نام یکی از ترکان قزوین کتابی با نام بهجة اللغات نگاشته که در واقع گونهای بازنویسی از سنگلاخ به شمار میرود. و باز در ایران محمد خویی، خلاصهی عباسی و در میان عثمانیان شیخ سلیمان افندی، لغت جغتای و عثمانی خود را به تبعیت از سنگلاخ به قلم آوردهاند.[35]
این آگاهیها نشان میدهد که سنگلاخ بلافاصله پس از تالیف، در مناطق ترکنشین غرب ایران هم مورد توجه واقع شده است.
گذشته از اینها، اثری موسوم به کتاب عدن نیز به عنوان خلاصهی سنگلاخ مورد توجه است.[36]
از اوایل قرن نوزدهم، خاورشناسان غرب به سنگلاخ توجه کردهاند. در این میان باید از دنیسون راس، ژانوس اکمن، گرارد کلاوزون و کارل منگس یاد کرد.
پیش از همه در سال 1910 م. دنیسون راس، مبانی اللغة یعنی بخش آغازین سنگلاخ را از روی نسخهی محفوظ در موزهی بریتانیا چاپ کرد. تحقیق دوم در این زمینه، ازآن ژانوس اکمن است که در سالهای 1947- 1942 م. پژوهش خود را در دستور زبان و آواشناسی ترکی جغتایی چاپ کرد. کار او گستردهتر از تحقیقات راس به شمار میرود.[37] کارل منگس نیز از کسانی است که بخش مبانی اللغة را انتشار داده است. تحقیقات وی در نحو زبان ترکی جغتایی از پیشینیان خود دقیقتر است. کتابش در 1956 م. چاپ شده است.
نخستین کسی که بر روی بخش لغات سنگلاخ کار کرد، گرارد کلاوزون است که در سال 1960 کار پژوهشی خود را به پایان برد ولی به هر حال نشر او در واقع تکثیر نسخهی خطی به شمار میرود. بسیم آتالای نیز بخش مبانی اللغة را در سال 1950 م. با مقدمهای کوتاه به صورت تکثیری و فاکسیمیله چاپ کرد.
- انتشار و اهمیت تصحیح جدید سنگلاخ
پروفسور دکتر حسین دوزگون محقق ترک تبریزی در سال 2015 / 1394 در شهر تبریز سنگلاخ را با نام کامل آن: «سنگلاخ، فرهنگ ترکی به فارسی در مشتقات لغات آثار ترکی امیر علیشیر نوایی» با مقابله و تصحیح و تعلیقات، از سوی انتشارات اختر به چاپ رسانید. دو جلد از این اثر که در سه جلد باید چاپ شود، تاکنون انتشار یافته است. (توضیح مترجم: جلد سوم کتاب در شهریور 1395 انتشار یافت)
نخستین جلد چاپ دوزگون، بخش مبانی اللغة و بخش واژهنامه را از حرف الف تا حرف تاء در بر میگیرد و جلد دوم از حرف جیم تا حرف یاء و بخش تذییل را حاوی است. در بخش تذییل، استرآبادی از لغات عربی و فارسی آثار امیر علیشیر نوایی که در کتابهای قبلی مغفول مانده بود، بحث میکند.
دوزگون در آغاز جلد دوم از ماهیت و منابع سنگلاخ صحبت میکند. برخی از این آگاهیها در منابع قبلی هم ذکر شده و برخی دیگر همان طور که گفتیم از سوی دوزگون تثبیت شده است. از صفحهی شانزدهم این جلد، دوزگون دو نسخهی خطی این کتاب در کتابخانههای کتابخانهی مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران و مجلس شورای اسلامی که از سوی دیگران مغفول مانده و همچنین فاکسیمیلههای منتشر شده از سوی بسیم آتالای و گرارد کلاوزون را به طور کامل معرفی میکند. پژوهشگر میگوید که مشکلات دو نسخهی محفوظ در دانشگاه تهران و مجلس شورای اسلامی بسیار بوده و از دشواری کار سخن میگوید. زیرا به نظر وی گرچه این دو نسخه بسیار مهم هستند، اما دارای مشکلات جدی نیز میباشند. مثلاً توضیحات سرواژههای موجود در نسخهی مجلس شورای اسلامی پراکنده و جدای از هم بوده که از طرف وی تنظیم شده است. صفحات نسخهی دانشگاه تهران را هم منظم و شماره گذاری کرده است.[38]
در صفحهی 17 از جلد اول، تحت عنوان «روش تصحیح» دربارهی متن چاپ انتقادی اطلاعاتی به دست میدهد. از این مطالب در مییابیم دوزگون از چهار نسخهی فوق الذکر، هیچ یک را نسخهی اساس قرار نداده است زیرا هر یک از نسخ فوق علیرغم اهمیت خاص خود، فاقد شرایطی است که اساس قرار داده شود. مصحح نقاط ضعف هر کدام را شرح داده است. اضافات و یا کسریهای هر نسخه را در پاورقیها با علامت (+) و (-) مشخص کرده است. سپس در صفحات 22- 19 جلد اول از دشواری آوانویسی اروپایی و ترکیه از متونی که به الفبای عربی نگاشته شده، سخن میراند و روش ترانسکریپسیون ترکیه را نیز که خود مورد توجه قرار داده است، در جدولی معرفی میکند. زیرا دوزگون کلیهی کلمات ترکی سنگلاخ در چاپ انتقادی خود را هم با الفبای عربی و هم به الفبای لاتینی آوانویسی کرده است. این خود از نظر آکادمیکی، نشان دهندهی اهمیت چاپ دوزگون است.
حسین دوزگون که بخشهای اول و تذییل کتاب را معروض چاپ انتقادی – علمی خود قرار داده است، هنوز جلد سوم کتاب خود را انتشار نداده است. ولی بنا به درخواست اینجانب، ناشر طرح اصلی جلد سوم را برایمان ارسال کرد. در جلد سوم تحت عنوان میرزا مهدی خان، دربارهی زندگی و آثار او مفصل بحث کرده (ص 2- 8) و در صفحات (28- 9) امیر علیشیر نوایی و در میان صفحات (47- 22) ترکی جغتایی را معرفی نموده است. او در اینجا دربارهی ماهیت ترکی جغتایی، جایگاه آن در میان لهجههای ترکی، ویژگیهای آوایی و املایی، و دستور زبان آن سخن گفته است. سپس تحت عنوان کتابهایی که در سنگلاخ نقد شدهاند، بیست اثر را که برای ترکی جغتایی منبع به شمار میروند و بسیاری از آنها فرهنگ لغت هستند معرفی میکند (ص 59- 48). همان گونه که دیده میشود مباحث اولیهی جلد سوم دربارهی میرزا مهدی خان، امیر علیشیر نوایی، ترکی جغتایی و منابع این زبان از اهمیت بسیاری برخوردار است و بخش بسیار مهم پژوهشی در این زمینه است.
مهمترین بخش جلد سوم که هنوز انتشار نیافته است، 15 گونه فهرستهای گوناگون است که نشان میدهد چاپ انتقادی – علمی دوزگون از سنگلاخ برای پژوهشهای بعدی بسیار مفید و پر اهمیت است. عناوین این فهرستها چنین است: فهرست اعلام اشخاص و اقوام، فهرست اسامی مکانها، کتابها، جانوران، گیاهان، ابزار و آلات، اصطلاحات موسیقی، فهرست سرواژههای عربی، فهرست سرواژههای فارسی، فهرست سرواژههای ترکی آناتولو، سرواژههای مغولی، کلمات دخیل از زبانهای دیگر، ابیات مربوط به حسین بایقارا، ابیات و اشعار فضولی، ابیات و اشعار دیگر شاعران، فهرست الفبایی کلیهی ابیات و اشعار ترکی، فهرست عبارات عربی و غیره. همان گونه که دیده میشود این فهرستها اهمیت چاپ انتقادی- علمی سنگلاخ را دو چندان میکند و زحمات طاقتفرسای دوزگون و دقت و وسواس او در استخراج فهرستها را نشان میدهد.
دوزگون میگوید که این کار پژوهشی وی 9 سال طول کشیده است. با انتشار این کتاب در ایران که آن را «گستردهترین فرهنگ سدههای میانه» مینامد، از طرفی به گسترش فرهنگنامه پژوهی دست زده است و از طرف دیگر به جلب توجه به اهمیت و اعتنای تورکولوژی خدمت نموده، و اهمیت آن را بازگو کرده است.[39] این خود نشان میدهد که او در ضمن دقت و وسواس علمی، به جامعهی ترکی در ایران با این حرکت آگاهانه، خدمت کرده است.
حسین دوزگون در مصاحبهای که دربارهی کار علمی خود داشته، اطلاعات مختلفی در مورد مشکلات آمادهسازی چاپ انتقادی- علمی خود میدهد. او میگوید که پس از پایان تحصیلات خود در ترکیه در سال 1362 ش. / 1983م. در تبریز به توصیهی دکتر شهیدی تصمیم به تهیهی متن علمی- انتقادی این اثر گرفته است و تا سال 1384 ش./ 2005 م. بیست و سه سال به دنبال تهیهی نسخههای خطی موجود اثر بوده است و بر روی آنها کار کرده است. نخست نسخهی خطی موجود در کتابخانهی مجلس شورای اسلامی را خوانده است و وقتی دریافته است که استنساخ کنندهی اثر برخی کلمات را نفهمیده و یا در متن وارد نکرده است، با نسخههای دانشگاه تهران و آنکارا مقابله کرده است.[40] او برای تهیهی متن علمی و تدارک لیست نسخه بدلها، آن را 15- 10 بار از نظر گذرانیده است. در انتقال فهرستها به کامپیوتر به جهت مشکلات متعدد فنی هزاران صفحه از متن کتاب را بارها پرینت گرفته و غلطگیری کرده است. ضمن دادن اطلاعات دربارهی محتوای فهرستها، معلوم کرده است که در کتاب 750 عبارت منثور، 4900 بیت شعر، 600 نام اشخاص و اقوام، 96 نام کتاب و نزدیک یک هزار نام گیاه و جانور در آن آمده است.[41] و میگوید که هدف از انتشار این کتاب، نخست خدمت به زبان خود یعنی ترکی و سپس خدمت فرهنگی بوده است.
به گفتهی وی با وجود ضرورت حمایت دولتی در چنین کار علمی بزرگ و گسترده، او محروم از هرگونه حمایت بوده است. دوزگون چنان کار وسیع و علمی انجام داده که فقط برای چاپ آن در چاپخانه شش ماه وقت صرف شده است.[42] بسیار قابل تقدیر است که در تاریخ لغتنامه پژوهی، دانشمندی وجود دارد که چنین با دقت و وسواس کار کرده است.
همان گونه که دیده میشود، چاپ متن علمی- انتقادی پروفسور دکتر حسین دوزگون، هم به دلیل استفاده از نسخ کافی و هم دارا بودن متد علمی و هم دقت در پژوهش و استخراج فهارس، از همهی چاپهای قبلی بویژه چاپ کلاوزون و آتالای بسیار پیشرفتهتر است.
- اهمیت سنگلاخ به لحاظ اشعار ترکی و فارسی
در آغاز این نوشتار ضمن صحبت از ماهیت سنگلاخ، به وجوه سرواژههای و کلمات ترکی جغتایی، رومی و آذربایجانی و حتی مغولی در این کتاب اشاره داشتیم. از نظر دادن نمونههای شعر، در سنگلاخ گذشته از اشعار امیر علیشیر نوایی، به اشعار شاعران بزرگ ترک نظیر فضولی، بابر، حسین بایقارا، لطفی هروی نیز جا داده شده است و کتاب را تبدیل به یک مجموعهی شعر ترکی کرده است.
وقتی گنجینهی لغات سنگلاخ را در نظر میگیریم و آن را به لحاظ واژهشناسی ارزیابی میکنیم، گذشته از ارزشهای ادبی و علمی که در بالا به آنها اشاره داشتیم، به لحاظ احتوای اشعار ترکی و فارسی نیز دارای اهمیت است. با توجه به این مسأله، در بررسی واژهپژوهی و بیانی در این اثر، از شش جهت به اهمیت سنگلاخ در تاریخ شعر ترکی و فارسی برخوردیم. از نظر شعر فارسی کلاسیک این اهمیتها را میتوان چنین برشمرد:
کلمات فارسی که در شعر ترکی معنای آنها عوض میشود، کلمات ترکی در شعر فارسی، نوادر لغات فارسی در بخش تذییل از این اثر، و اهمیت آن از نظر شعر ترکی کلاسیک، عبارات مجازی در ترکی، معادلهای ترکی بسیاری کلمات موجود در شعر کلاسیک ترکی و کلمات مغولی که در شعر ترکی به کار گرفته میشوند.
اینک جهات فوق را بیشتر بررسی میکنیم:
1-کلمات فارسی که در شعر ترکی معنای آنها عوض میشود
برخی کلمات فارسی موجود در اشعار نوایی و دیگر شاعران که در سنگلاخ آمده است، در معانی شناخته شده و یا در معناهایی که در فرهنگها برای آنها آمده، به کار نرفتهاند. استرآبادی این معانی را در مثالهایی که آورده است، شرح میدهد. از این نقطه نظر، ویژگی مهم شعر فارسی کلاسیک به جهت لغزش در معانی اصلی آن نیز قابل بررسی است. به یکی از مسائل پژوهشگران شعر فارسی در این خصوص اشارهای کوتاه میکنم. مثلاً کلمهی «آبدان» در برهان قاطع در معانی محل گردآمدن آب، ظرف آب، محل جمع شدن آب آمده است.[43] اما در سنگلاخ، بر اساس مثال زیر این کلمه «خوب و خوش» معنا شده است:[44]
یازار فرشته قویاش صفحهسینه وصفینی،
مگر که اول فلکی تاپسا آبدان کاغذ.
Yazar firiştə quyaş səfhəsiğə vəsfiŋni,
Məgər kim ol fələki tapsə âbdan kâğəz.
همین طور است کلمهی «آشام» که در برهان قاطع در معانی اندک خوردن، قوت، آب و شراب و ولایتی در بنگال آمده است.[45] اما استرآبادی در کنار این معانی، میگوید که در ترکی جغتایی، نخستین معنای آن «طبقهی فوقانی و سقف خانه» است.[46] این مفهوم در فرهنگهای فارسی موجود نیست. نمونهی دیگر کلمهی «روشن» است که میگوید در ترکی جغتایی در معنای یک نوع پیکانی است سه پهلو، و در فارسی در معنای معروف خود به کار میرود.[47] و توجه به تغییر معنای آن در ترکی مورد نظر است. گذشته از آن، استرآبادی معانی کلمات فارسی را نه تنها در ترکی جغتایی بلکه در ترکی آناتولو نیز مد نظر داشته است. در معنای کلمهی «سنگسار» (سنسار) میگوید که در ترکی رومی نام حیوانی است، اما در فارسی در معنای سنگباران و نوعی مجازات هم به شمار میرود.[48] این نیز توجه مؤلف به معانی کلمات فارسی در لهجههای مختلف ترکی را میرساند.
در کنار آن، استرآبادی در مقولات آواشناسی نیز مانند معانی و بیان وارد شده است. مثلاً دربارهی کلمهی سیغ sığ که ما امروزه آن را در آناتولو به کار میبریم، میگوید که که در ترکی جغتایی سیخ six در معنای شیش کباب تلفظ میشود و پس از ذکر معنای «آب کم عمق» در جغتایی، مفهوم فارسی آن را نیز ذکر میکند.[49] یعنی در اصل با ظن و گمان به تغییر معنای کلمهی فارسی در ترکی جغتایی، به وحدت آوایی آن توجه نمیکند.
2- کلمات ترکی موجود در شعر فارسی
در سنگلاخ به کلماتی نیز بر میخوریم که در اصل ترکی بوده اما در فارسی به معانی دیگر به کار میرود و گاهی دیده میشود که این کلمات در فارسی دارای معانی مجازی هستند. اما مسألهی مورد توجه از نظر فارسی، تغییر معنای این کلمات در فارسی است. یکی از نمونههای صدها کلمهی ترکی موجود در شعر فاسی را که در سنگلاخ آمده ذکر میکنم: در سنگلاخ در مقابل کلمهی سراغ sorağ معانی تفحص و تفتیش؛ و نشان و اثر و خبر آمده است. چنانكه گوید:
ای خرابات اهلی رسوا كونكلوم ایتمیش بو طرف،
كیلمیشام تابیب سوراغ اول رند بد نامیم كیراك.[50]
Ey xərâbât əhli rusvâ köŋlüm itmiş bu tərəf,
Kilmişam tapıp sorağ ol rind-i bədnâmim girək.
در مقابل این کلمه در فرهنگ آنندراج مفاهیم ردپا و طلب کردن آورده شده است و برای آن مثالهایی از ابیات اشعار شعرای ایران آمده است.[51] یکی از این مثالها، این بیت از عبدالقادر بیدل است:
ای سبکرو جانگرانی است اظهار اثر،
بوی گل هرجا رود، با خویش بردارد سراغ.
در سنگلاخ گذشته از این معانی، به مفاهیم چرچی، قالپاق، قلتبان و قیچی[52] در شعر فارسی نیز اشاره شده است.
3- نوادر عبارات فارسی دربخش تذییل سنگلاخ
در آغاز بخش تذییل در سنگلاخ، استرآبادی از لغاتی که در اثر منثور محبوب القلوب امیر علیشیر نوایی رفته، سخن میگوید و تاکید میکند که برخی از این لغات در فرهنگهای فارسی موجود نیست. و تأکید میکند که معانی متروک این لغات در اشعار نوایی آمده است و نیاز به شاهد مثال دارد.[53] با دقت نظر در این عبارات، در مییابیم که بسیاری از آنها دارای معانی مجازی بوده است. مسألهی مهم در این زمینه آن است که ببینیم آیا این لغات در شعر کلاسیک فارسی موجود است و یا آن که با معانی ذکر شده در اشعار نوایی تفاوت دارد. و نکتهی مهم دیگر آن که معانی متروک آن فقط از طریق اشعار نوایی قابل فهم میباشد. مانند مفاهیم شعری زیر:
مثلاً کنایات زیر:
بحر بیخ شاخ (کنایه از کف دست سخی)
جوهر سیال ( کنایه از شراب)
خسرو زنگ (کنایه از ماه)
سایر علوی مقام (کنایه از حضرت جبرائیل)
خیل روحانی (کنایه از فرشتگان)
سبز خنگ (کنایه از اسب کبود)
و صبح الست (کنایه از زمان اَلَستُ بِرَبِّکُم قالوا بَلی)[54]
گرچه این عبارات شاعرانهی مجازی، فارسی هستند، اما به معانی آنها در آثار فارسی بر نمیخوریم. و این خود، نشانگر آن است که این عبارات و معانی آنها از سوی نوایی و دیگر شاعران ترکیسرا ابداع شدهاند. اغلب عبارات مشابه را که در اشعار شعرای ترکی گوی وجود دارند، در سایهی همین سنگلاخ میتوان معناشکافی کرد.
برخی عبارات فوق که در شعر فارسی کاربرد دارند، کم و بیش با معانی وارد شده در سنگلاخ متفاوت هستند. مثلاً عبارت «بد علف» که در سنگلاخ کنایه از حیوان بد عادت است و «کبوتر دم» کنایه از شراب سرخ.[55] در آنندراج به ترتیب در معانی خوراک کثیف و عاشق دیوانه معنا شده است.[56] ما میتوانیم با توجه به این ویژگیهای سنگلاخ، بسیاری از معانی عبارات فارسی در اشعار ترکی را مورد بحث قرار دهیم. در آنندراج گذشته از مثالی که برای عبارت «بد علف» داده شده، برای عبارت «کبوتر دم» نیز بیت زیر از ظهوری آورده شده است:
گنجشک نهاده سینه بر سینهی باز،
تا صبح مدار بر کبوتر دم بود.
کاربرد عبارات مجازی موجود در بخش تذییل از سنگلاخ، که در شعر ترکی رواج داشته، به صورت موازی با کاربرد آنها در شعر فارسی نیز مورد بحث قرار گرفته است. مثلاً عبارت «دُرد آشام» که در معنای مست آمده، و «راح ریحانی»[57] که به معنای شراب خوشبو ذکر شده[58] را در نظر بگیریم که در نمونههای شعر فارسی زیر در این معانی به کار نرفته است:
می با جوانان خوردنم باری تمنا میکنم،
تا کودکان در پی فتند این پیر درد آشام را.
* * *
وانگهی راح ریحانی،
کرد باید سکاهن افشانی.
4- عبارات مجازی ترکی
یکی از موارد مهم شعر ترکی کلاسیک که در سنگلاخ موجود است، در دیگر واژهنامهها موجود نیست. بررسی این موارد در شعر ترکی بعد از نوایی نیز در سایهی سنگلاخ امکانپذیر مینماید.
در مثالهای زیر که از سنگلاخ برداشتیم به معانی موصوف آنها در شعر عثمانی بر نخوردیم:
آتلانور آیاغ: كنایه است از كاسهی شراب كه در وقت سواری گیرند.
حولان: كنایه است از نوروزی و باج و خراج سالیانه.
قاتیغ گؤزلوک: کنایه است از خیره چشم.[59]
ساقیا بزم ایشیدین بولدی فراغ،
توتغیل ایمدی منكا آتلانور ایاغ.
Sâqiyâ bəzm işidin boldı fərâğ
Tutğıl imdi məŋa atlânur ayağ.
* * *
گر ییغسه بیزیب قماشیغه بیچ،
تكلیف ایتا آلمایین كیشی هیچ.
شهر ایچیدا خواجهوار جولان،
ایلاب نی سلامی و نی حولان.
Gər yığsə bizib qumaşiğə piç,
Təklif ita almayın kişi hiç.
Şəhr içida xâcəvâr covlan,
İylab ni səlâmi-o ni hovlan.
* * *
كوزونكنونك آلیدا نرگس كیلیب قاتیغ گوزلوك،
یوزونك قاشیدا گل آتشین ساووغ یوزلوك.
Gözüŋnüŋ âlida nərgis kilib qatığ gözlük,
Yüzüŋ qaşîda gül-î atəşin savuğ yüzlük.
همچنین عبارت مجازی باغری قارا (کنایه از صحرای سنگزار و بی آب)، تاووشقان اویقوسی (کنایه از غفلت) و قولاغ توتماق (کنایه از عهد کردن و قوس قزح)[60] و گسترهی شعر عثمانی در اشکال و معناهایی غیر از آنچه در سنگلاخ آمده به کار رفته است.
در شعر کلاسیک ترکی، باغری در معنای قلب، همراه کلمهی قارا کنایه از ورود درد و عذاب به درون دل[61] و تعبیر تاووشقان اویقوسی در معنای فریب دادن با وعدههای دروغین[62] و قولاغ توتماق در معنای: شنیدن[63] آمده است:
بو تازه توكان كیم غمیدین كونكلوم آرادور،
كونكلوم قوشی غم دشتی آرا باغری قرادور.
Bu tâzə tükan kim ğəmidin köŋlüm aradur,
Köŋlüm quşi ğəm dəşti ara bağrı qaradur.
* * *
تاووشقان اویقوسی آندین آلیب هوش،
ساغینیب دلبریدین خواب خرگوش. (ص 840)
Tavuşqan uyqusi andın alıb hûş,
Sağınıb dilbəridin xâb-i xərgûş.
* * *
ایكی گوهر كیم بناگوشونكدا دور انجم گیبی،
حسن آرا آی دیك یوزونك آلیدا توتمیشلار قولاغ. (ص 1463)
İkki gövhər kim binâgûşuŋda dür əncüm gibi,
Hüsn âra ay dik yüzüŋ âlida tutmışlar qulağ.
مثال دیگر کلمهی ساغاناق در سنگلاخ مجازاً به معنای حادثه ی گذاران و سغراق مجازاً در معنای قدح شراب[64] در شعر عثمانی در معانی متفاوت به کار گرفته شده است.
- معادل ترکی برخی کلمات در شعر کلاسیک ترکی
در مقابل برخی از کلمات به کار رفته در سنگلاخ ، معادل ترکی آورده شده است و به برخی از معانی متروک کلمات هم اشاره شده است که این مورد خود اهمیت ادبی سنگلاخ را فراچشم میدارد. مثلاً در شعر ترکی تعبیری به صورت فرقدان یا فرقدین از اصطلاحات نجوم وجود دارد که نام دو ستارهی قطبی است که پیوسته طلوع و غروب میکنند. این ستارهها که در ترکی معاصر به ایکیزلر معروف هستند، درخشانترین ستارگان دب اکبر به شمار میروند.[65] در زیر مثال کاربرد این معنا داده شده است:
Olsun erkānı müretteb ol saādet-hānenin
Kopmasın bir taşı ger kopsa yerinden ferkadān.
(نفعی - شاعر عثمانی)
اما در سنگلاخ این کلمه به صورت سرواژهی ارایجی یولدوزلر در مقابل فرقدان آمده است.[66] همچنین در مقابل کلمهی قول در سنگلاخ 6 معنای متفاوت داده شده است. در میان این معانی، معناهای مجازی دست، تپه، قفا، قلب لشکر و صیغهی امر[67] در معنای «بخواه! از مصدر خواستن» در فرهنگهای ما موجود نیست. برای معانی دست و قلب لشکر مثالهای زیر داده شده است:
وصال رقعهسی ییتماس منكا خوش اول نومید،
كه قاصدی قولیدا خط استمالتی بار.
Visâli rüq’əsi yitmas məŋa xoş ol növmid,
Ki qâsidi qolida xətt-i istimâləti bar.
* * *
قیلیب قولینی بارجا رومی سپاه،
تابیب زینت اول قول بیله رزمگاه.
Qılıb qovlını barca rûmi sipâh,
Tabıb zinət ol qol bilə rəzmgâh.
مورد دیگر کلمهی قربان است که به معنای «قابی است که کمان را در آن گذارند» و لغت قولاووز که بالمجاز به معنای «بیرون آمدن سر خوشه از غلاف باشد».[68] این موارد نشان دهندهی آن است که مؤلف سنگلاخ معانی بعید و ابعد هر کلمه را در ابیات، با مهارت خاصی شکار کرده است.
- کلمات مغولی در ترکی
سنگلاخ تنها فرهنگ لغات شعر نوایی نیست، بلکه یک آنتالوژی شعر ترکی عصر خود به شمار میرود. در این کتاب، در کنار کلمات ترکی از برخی لغات مغولی نیز که در ترکی به کار میرود، سخن رفته است و مسألهی بحث پیرامون اتیمولوژی آنها ویژگی مهم این کتاب به شمار میرود. مانند:
آدیرغان adırğan ، آلیک alik، تالای talay، چاغان çağan، چیلامیشی çilamışı، سوبوسون subusun، گوسون gusun، قوت kut. [69]
نتیجه
واژهنامهشناسی، بویژه در موارد واژهنامههای دو زبانه به لحاظ شناخت ملتها از راه واژهها و معناهایی که به آنها میدهند، دانشی بسیار پر اهمیت است. ضرورت بررسی روابط ملتهای ترک و فارس با اعتنا به این دانش و بررسی فرهنگها که محصولات این دانش به شمار میروند، اکنون مورد توجه میباشد. در میان فرهنگهای گوناگون ترکی و فارسی، بیگمان فرهنگهای تکنگاری یک شاعر و یا عصر او از اهمیت خاصی برخوردار است. در این زمینه بیش از همه به آثار شاعر ترک امیر علیشیر نوایی توجه شده است. از اوایل قرن 16 میلادی که او به رحمت ایزدی پیوست، بسیاری فرهنگها و شرحها بر آثار او نوشته شد. پس از فرهنگ آبوشقا، فرهنگهای معتبرتری به تدریج بوجود آمد. ولی مهمترین همهی آنها بیگمان سنگلاخ است که میرزا مهدی خان استرآبادی آن را درنیمهی دوم قرن 18 م. در ایران به قلم آورده است. سنگلاخ در معنای کلی، فرهنگی جغتایی به فارسی است که در موضوع اشعار امیر علیشیر نوایی نگاشته شده است. اما در این اثر از برخی شاعران ترکی جغتایی همعصر نوایی و بعد از او و نیز شاعران آناتولی مثالهای متعدد آمده است. سنگلاخ از این نظر گرچه بسیار گسترده نیست، به مثابهی آنتالوژی شعر ترکی در قرن 16 م. نیز مورد توجه است.
ضمن آن که نشانههای سنت واژهنامه نگاری مشرق زمین در سنگلاخ دیده میشود، این اثر بر مبنای دستور زبان و آواشناسی زبان عربی نگاشته شده است. گرچه این مورد، از نظر ثبت املای صحیح کلمات مهم است، یافتن لغات ترکی بر اساس قواعد ذاتی زبان ترکی دشوار مینماید. استرآبادی در مقدمهی فرهنگ خود، اطلاعات ذیقیمتی دربارهی دستور زبان ترکی داده است. در میان این اطلاعات، آنچه بیش از همه اهمیت دارد، رد ادعای عدم وجود قواعد محکم دستوری مانند عربی و فارسی در ترکی میباشد. وی با مثالهای متعدد ادعا میکند که زبان ترکی از این نظرها از عربی و فارسی پیشی جسته است. از این نظر استرآبادی را میتوان شیخ محمود کاشغری ترکی جغتایی دانست.
دربارهی سنگلاخ از سدهی 19 م. به این طرف در کشور ما و در اروپا کارهای علمی و آکادمیک چندی انجام گرفته است. این فعالیتها از نگارش مقاله تا انتشار فاکسیمیلههای متن کتاب، ابعاد مختلفی داشته است. اما باید اعتراف کرد که جدیترین و علمی ترین کار بر روی سنگلاخ نصیب پروفسور دکتر حسین دوزگون (حسین محمدزاده صدیق) شده است. کتاب در سه جلد آماده شده و در سال 2015 جلد اول و دوم چاپ شده است. جلد سوم در حال آماده سازی است. اهمیت این کار علمی، بخلاف چاپهای فاکسیمیلههای قبلی، در آن است که مصحح از بیش از یک نسخه استفاده کرده و با مقابله و تصحیح نسخهها، چاپ انتقادی و علمی آن را آماده کرده است. از سوی دیگر وجود فهارس 15 گانه در جلد سوم، آن را بسیار مفید و کارآمد نموده است.
در سنگلاخ، در کنار لغات زبان ترکی جغتایی، واژههای ترکی آذری و ترکی آناتولی و لغات مغولی رایج در ترکی نیز آمده است. گذشته از آن کلمات فارسی که در شعر ترکی تغییر معنا دادهاند، لغات ترکی در فارسی، نوادر لغات و عبارات فارسی در بخش تذییل از این اثر، از نظر شعر کلاسیک فارسی، ترکی، عبارات مجازی ترکی، معادلهای ترکی لغات دخیل موجود در شعر کلاسیک ترکی، یعنی کشف مفاهیم عبارات کلاسیک در شعر دیوانی ترکی نیز اهمیت دارد.
دستور زبان در دانش واژهنامهنگاری ترکی، نمونههای شعری از بخشهای مختلف تاریخ ادبیات ترکی، فرضیهها و ادعاهای زبانشناسی، سازهبندی مرکب واژهنامه نگاری و ویژگیها و مختصات ادبی گوناگون، همه را در سنگلاخ میتوان دید که همراه چاپ جدید علمی- انتقادی پیشروی ماست.
منابع:
تبریزی، محمد حسین بن خلف. برهان قاطع، ج. 1 و 2 (به اهتمام محمد معین)، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1357/1979.
دوزگون، حسین. سنگلاخ (فرهنگ ترکی به فارسی)، ج. 1، (تصحیح و تحشیه)، تبریز، نشر اختر، 1394/2015.
دهخدا، علی اکبر. لغتنامهی دهخدا، ج. 13، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1377/ 1998.
شکرخدایی، سید احسان. مصاحبه با دکتر حسین محمدزاده صدیق (دوزگون) دربارهی فرهنگ ترکی به فارسی سنگلاخ، مجلهی خوینگار، 53-54، (1394/2015)، 53-60.
صفا، ذبیح الله. تاریخ ادبیات در ایران، ج. 1/5 ، تهران، انتشارات فردوس، 1366/1985.
عفیفی، رحیم. فرهنگنامهی شعری، ج. 2، تهران، انتشارات سروش، 1376/1996.
معین، محمد. فرهنگ فارسی، ج. 3، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1381/2003.
همایونفرخ، عبدالرحیم. دستور جامع زبان فارسی، تهران، نشر مطبوعاتی علی اکبر علمی، 1338/1959.
Aksoy, Ömer Asım. Atasözleri ve Deyimler Sözlüğü C. II, TDK Yayınları, Ankara, 1981.
Atalay, Besim. Bergamalı Kadri ve Müyessiretü`l-Ulum, İbrahim Horoz Basımevi, İstanbul, 1964.
-----------------. Senglah-Lugat-ı Nevai-Tıpkıbasım, Bürhaneddin Erenler Matbaası, İstanbul, 1950.
Bozkurt, Fuat. Türklerin Dili, KB Yayınları, Ankara, 2002.
Caferoğlu, Ahmet. Türk Dil Tarihi C. II, İstanbul Edebiyat Fakültesi Basimevi, İstanbul, 1964.
Eckmann, Janos. Çağatayca El Kitabı, (çev. Günay Karaağaç), Akçağ Yayınları, Ankara, 2003.
-------------------. Mirza Mehdi`nin Senglah Adlı Çağatayca Sözlüğü, VIII, Türk Dil kurultayı`nda Okunan Bilimsel Bildiriler 1957, (İstanbul 1960).
Eyüboğlu, E. Kemal. On Üçüncü Yüzyıldan Günümüze Şiirde ve Halk Dilinde Atasözleri ve Deyimler C. I, Doğan Kardeş Matbaacılık, İstanbul, 1975.
Onay, Ahmet Talat. Açıklamalı Divan Şiiri Sözlüğü, (yay. haz. Cemal Kurnaz), Berikan Yayıncılık, Ankara, 2013.
Ölmez, Zuhal Kargı, Çağatayca-Türkçe Sözlükler, Kebikeç, 6, (1998), 5-6.
Öz, Yusuf. Tarih Boyunca Farsça-Türkçe Sözlükler, TDK Yayınları, Ankara, 2010.
Pala, İskender. Ansiklopedik Divan Şiiri Sözlüğü, L&M Yayıncılık, İstanbul, 2002.
Senglah Maddesi, Dergah Türk Dili ve Edebiyatı Ansıklopedisi, Dergah Yayınları, İstanbul, 1990, C. VII.
Tanyeri, M. Ali. Örnekleriyle Divan Şiirinde Deyimler, Akçağ Yayınları, Ankara, 1999.
Yaızcı, Tahsin. İslam Ansiklopedisi, TDV Yayınları, İstanbul, 1955, C. VII.
Yojef, Thury. Orta Asya Türkçesi Üzerine Tetkikler, Milli Tetebbular Mecmuası, C. I, (İstanbul 1331/1913), 206-232.
[1] عبدالرحیم همایونفرخ. دستور جامع زبان فارسی، تهران، 1338/ 1959، ص 158- 159.
[2] نک. محمد حسین بن خلف تبریزی، برهان قاطع، ج 2، به تصحیح محمد امین، تهران، 1357/ 1979، ص 1875. محمد معین، فرهنگ فارسی، ج 3، تهران، 1381/ 2003، ص 3523.
[3] علی اکبر دهخدا. لغتنامهی دهخدا، ج 6، تهران، 1377/ 1998، ص 19516.
[4] Janos Eckmann. Çağatayca El Kitabı, (çev. Günay Karaağaç), Ankara, 2003, s. 46.
[5] حسین دوزگون. سنگلاخ، فرهنگ ترکی به فارسی، جلد اول، (تصحیح و متن)، تبریز، 1394/ 2015، ص 27.
[6] Besim Atalay, Senglah-Lugat-I Nevaı-Tıpkıbasım, İstanbul, 1950, s. 3.
[7] Janos Eckmann, Mirza Mehdi`nin Senglah Adlı Çağatayca Sözlüğü, VIII. Türk Dil kurultayı`nda okunan Bilimsel Bildiriler 1957 (İstanbul 1960), s. 38 ; Thury Yojef, “Orta Asya Türkçesi Üzerine Tetkikler” , Milli Tetebbular Mecmuası, C. I, (İstanbul 1331/1913), s. 217.
[8] ذبیح الله صفا. تاریخ ادبیات در ایران، ج 7، تهران، 1366/ 1985، ص 394.
[9] Besim Atalay, a.g.e., s. III; Yusuf Öz, Tarih Boyunca Farsça-Türkçe Sözlükler, Ankara, 2010, s. 310; Fuat Bozkurt, Türklerin Dili, Ankara, 2002, s. 188.
[10] Besim Atalay, a.g.e., s. IV.
[11] این دیدگاه در انسیکلوپدی اسلام در مادهی مربوطه تکذیب میشود. از این رو بسیم آتالای میرزا مهدی خان را با نظام الدین محمد هادی ابن محمد الحسینی الصفوی که تاریخی دربارهی امپراتوری ترکان هند نگاشته در هم میآمیزد. رک.
Tahsin Yazıcı. İslam Ansiklopedisi, c. VII, İst., 1955, s. 485.
[12] حسین دوزگون. سنگلاخ فرهنگ ترکی به فارسی، ج سوم (چاپ نشده)، تبریز، ص 2.
[13] Tahsin Yazıcı, a.g.m. s. 485.
[14] حسین دوزگون، پیشین، ج. 3، ص 2.
[15] حسین دوزگون، پیشین، ج. 3، ص 2.
[16] Tahsin Yazıcı, a.g.m. s. 486.
[17] حسین دوزگون، پیشین، ج. 3، ص 3.
[18] Tahsin Yazıcı, , a.g.m. s. 486 ; Fuat Bozkurt, , a.g.m. s. 188; Yusuf Öz, , a.g.m. s. 310; Dergah Türk Dili ve Edebiyatı Ansiklopedisi, C. VII, İstanbul, 1990, s. 516.
[19] Tahsin Yazıcı, , a.g.m. s. 486-488.
[20] حسین دوزگون، پیشین، ج. 3، ص 5-6.
[21] Dergah Türk Dili ve Edebiyatı Ansiklopedisi, , a.g.m. s. 516.
[22] ذبیح الله صفا، پیشین، ج. 5 / 3، ص. 1810.
[23] حسین دوزگون، پیشین، ج. 1، ص. 14.
[24] Janos Ekmann, , a.g.m. s. 39.
[25] Yusuf Öz, , a.g.m. s. 311.
[26] حسین دوزگون، پیشین، ص. 14.
[27] Thury Yojef, , a.g.m. s. 218.
[28] حسین دوزگون، پیشین، ص 13-14.
[29] حسین دوزگون، پیشین، ص 28-31.
[30] مثلاً قدری برگمالی در کتاب خود موسوم به میسرة العلوم، هم نمونههای دستور زبان داده و هم تحلیل بافتار ترکی قرن 16 را ارائه کرده است. رک.
Besim Atalay. Bergamalı Kadri ve Müyessiretü`l- Ulüm, İst. 1946.
[31] Besin Atalay, , a.g.m. s. 6.
[32] Ahmet Caferoğlu, Türk Dil Tarihi C. II. İstanbul, 1964, s. 240.
[33] حسین دوزگون، پیشین، ص 14.
[34] ذبیح الله صفا، پیشین، ص 394.
[35] Besim Atalay, , a.g.m. s. 10.
[36] Tahsin Yazıcı, İslam Ansiklopedisi, C. VII, s. 487.
[37] Zuhal Kargı Ölmez, Çağatayca- Türkçe Sözlükler, Kebikeç, 6, (1998), s. 17.
[38] حسین دوزگون، پیشین، ج. 1، ص 17.
[39] حسین دوزگون، پیشین، ج. 1، ص 22-23.
[40] سید احسان شکرخدایی، مصاحبه با دکتر حسین محمدزاده صدیق (دوزگون) دربارهی فرهنگ ترکی به فارسی سنگلاخ، مجلهی خوینگار، 53-54، (1394/2015)، ص 4.
[41] سید احسان شکرخدایی، پیشین، ص 5-6.
[42] سید احسان شکرخدایی، پیشین، ص 10.
[43] محمد حسین بن خلف تبریزی، پیشین، ج. 1، 9، ص. 5.
[44] حسین دوزگون، پیشین، ج. 1، ص 229.
[45] محمد حسین بن خلف تبریزی، پیشین، ج. 1، ص 44.
[46] حسین دوزگون، پیشین، ج. 2، ص 289.
[47] حسین دوزگون، پیشین، ج. 2، ص 1155.
[48] حسین دوزگون، پیشین، ج. 2، ص 1194.
[49] حسین دوزگون، پیشین، ج. 2، ص 1265.
[50] حسین دوزگون، پیشین، ج. 2، ص 1223.
[51] محمد پادشاه، فرهنگ آنندراج (فرهنگ جامع فارسی)، ج. 3، به همت دبیرسیاقی، تهران، 1363/1983، ص. 2374.
[52] حسین دوزگون، پیشین، ج. 2، ص. 1041، 1223، 1393، 1482.
[53] حسین دوزگون، پیشین، ج. 2، ص 1792.
[54] حسین دوزگون، پیشین، ج. 2، ص. 1798، 1810، 1815، 1827، 1817، 1835.
[55] حسین دوزگون، پیشین، ج. 2، ص. 1799، 1849.
[56] محمد پادشاه، پیشین، ج. 1، و ج. 5، ص. 630 و 3359.
[57] حسین دوزگون، پیشین، ج. 2، ص. 1818، 1822.
[58] رحیم عفیفی، فرهنگ نامه ی شعری، ج. 2، تهران، 1376/1996، ص. 917 و 1114.
[59] حسین دوزگون، پیشین، ج. 1، ص 242 و ج. 2، ص. 1123، 1353.
[60] حسین دوزگون، پیشین، ج. 1، ص 659، 840 و ج. 2، ص. 1463.
[61] Ömer Asım Aksoy, Atasözleri ve Deyimler Sözlüğü C. II, Ankara, 1981, s. 955.
[62] Bkz. M. Ali Tanyeri, Örnekleriyle Divan Şiirinde Deyimler, Ankara, 1999, s. 230.
این بیت برای همین معنا مثال آورده شده است: آهوی لالهزاره وئریر تاوشان اویخوسین / شاهیم شکاری اولماق ایچون سوی جویبار. (حمدی، یوسف و زلیخا)
[63] Bkz. E. Kemal Eyüboğlu, On Üçüncü Yüzyıldan Günümüze Şiirde ve Halk Dilinde Atasözleri ve Deyimler C. I, İstanbul, 1975, s. 320.
یکی دیگر از مثالهای این مفهوم چنین است: جان قولاغون گر توتار ایسن بنا/ مصطفی معراجینی ایدهم سنا. (احمد فقیه)
[64] حسین دوزگون، پیشین، ج. 2، ص 1177، 1282.
[65] Ahmet Talat Onay, Açıklamalı Divan Şiiri Sözlüğü, (yay. haz. Cemal Kurnaz) Ankara, 2013, s. 179; İskender Pala, Ansiklopedik Divan Şiiri Sözlüğü, İstanbul, 2002, s. 164.
[66] حسین دوزگون، پیشین، ج. 1، ص. 267.
[67] حسین دوزگون، پیشین، ج. 2، ص. 1462.
[68] حسین دوزگون، پیشین، ج. 2، ص. 1444، 1463.
[69] حسین دوزگون، پیشین، ج. 1، ص. 254، 325، 578، 816 و ج. 2، ص. 1046، 1113، 1208، 1327، 1431.