این مقدمه را استاد در سال 1354 برای ترجمهی آقای ابراهیم دارابی از كتاب حماسهی ددهقورقود اثر «آنار» نویسندهی جمهوری آذربایجان نوشتند و با اندك تغییراتی در مقدمهی ترجمهی كتاب فوق در همان سال چاپ شد:
«حماسهی ددهقورقود» حماسهی مردان و زنان كنارههای دریای خزر است. حماسهی مردان و زنانی است كه برای پیشبرد خواستههایشان،تحقق آرزوهایشان شجاعانه جنگیدهاند و شرافتمندانه در خاك و خون غلطیدهاند. داستان مردانی است كه ارادهیشان بسان كوههای سرزمینشان عظیم و پابرجا و صفای ضمیرشان همانند آبهای چشمههایشان تمیز و زلال بوده است. این مردم سلحشور به جای سكنی در یك محل، مرتب از ییلاق به قشلاق كوچیدهاند و به جای آرمیدن در خنههای گرم، در آلاچیقها خوابیدهاند. به قول مشهور لحاف این مردان، ابرهای سرزمینشان و بالش زیر سرشان سنگهای جلگههایشان بوده است. با این حال، خشونت طبیعت مانع از آن نشده است تا ظریفترین زیباییهای زندگی از چشم آنها دور بماند و قلبهای رئوفشان از آرزوهای انسانی تهی گردد. برای همین است كه با شنیدن حماسهی ددهقورقود با قهرمانان داستان همدردی میكنیم و در غم و شادی آنها شركت میجوییم.
حماسهی ددهقورقود در دورهای از تاریخ به انجام رسیده كه روستائیان كنارههای دریای خزر بر خلاف روستائیان اسكان یافتهی امروزی، زندگی عشایری داشتهاند. فرهنگ آنها با فرهنگ نوپای شهری بیگانه بوده و حتی از دین اسلام- كه در آن دوره در حال گسترش بوده است- اطلاع صحیحی نداشتهاند. مظاهر این اختلاف در ادبیات شهر و ده آشكار میگردد. اگر در شهرها ادبیات، روند خاص خود را دارد، در روستاها «ادبیات شفاهی» شكل میگیرد. اگر در شهرها، داستانها را روی پوست و یا كاغذ ثبت میكنند، ادبیات شفاهی در سینهها ثبت میشود و از ایل به ایل، اوبه به اوبه گسترش مییابد. اگر در ادبیات شهری، شاعر و یا نویسنده متأثر از محیط، دست به آفرینش هنری میزند، در ادبیات شفاهی، آمال و آرزوهای یك قوم و یا یك ملت است كه همانند ابرهای بهاری ذره- ذره بارور میشود، بسان قطرههای ریز و درشت در هم میآمیزد و مانند رودهای پهن و باریك جاری میگردد. این قطرههای بهاری به تنهایی صدا ندارند، نیرو ندارند، جهت ندارند. اما آنگاه كه در جوار هم قرار میگیرند و به نیروی هم تكیه میدهند، درشتتر میشوند، سریعتر میگردند، مترنّم میشوند و آهنگ پیدا میكنند. آهنگی كه با طپش قلب میلیونها انسان به همراه است، سرعتی كه با سرعت طوفانهای سهمگین همسان است. بستر این سیلهای عظیم، قلب انسانهاست و محتوای آنها آرزوی ملتها.
یكی از نتایج منطقی گسترش «ادبیات شفاهی» پیدایش حماسههای ملی است. و حماسهی ددهقورقود یكی از همین حماسههاست.
راستی، این ددهقورقود قوپوز به دست كیست كه پهلوانان را به شهرت و آوازه میرساند، بزدلان را به خفت و خواری میآلاید؟ در كتاب ددهقورقود آمده است كه دده قورقود، حكیم زمانه، دانانی دانایان و سرور شجاعات بوده است اما برای شناختن دده قورقود باید از «اوزانها» كه نیاكان «عاشیقها» هستند، حرف به میان آورد و از طریق آنها تصویر دقیقتری از ددهقورقود ارائه داد.
گفتیم ادبیات شفاهی از آرزوهای یك قوم شكل میگیرد. عامل گسترش ادبیات شفاهی در میان مردم «اوزانها» هستند. در واقع این خنیاگران قوپوز به دست، زبان مردمند، آمال و آرزوهای مردم از زبان آنها جاری میشود، امید و آرزوهایشان در صدای آنها منعكس میگردد. آنها هستند كه با برخورداری از احترام مردم قوپوز به دست ایل به ایل و اوبه به اوبه میگردند، نام سرافرازان قبایل را در سرودهای خود جاودانه میسازند و در عین حال به مثابهی ریش سفیدان دانای قوم، مردم را هدایت میكنند و در مشكلات آنها را یاری میدهند.
دده قورقود یكی از هیمن «اوزان»هاست، منتها بهترینشان، آگاهترینشان و در نهایت داناترینشان. او ریش سفید قبیلهی «اوغوز» است.
ریش سفید محبوب و دوراندیش قبیله آن چنان محبوب كه همه سر به فرمانش دارند و آن چنان دوراندیش كه بیمشورت با او به كاری دست نیازند. در كتاب ددهقورقود كه از دوازده حماسه تشكیل شده است، دده قورقود نقش مهمی را به عهده دارد. اساساً این دده قورقود است كه قهرمانان را نام میبخشد، «بوی» میسراید و حماسه سر میدهد.
دربارهی شخصیت دده قورقود عقاید متناقضی ابراز شده است. اما یك چیز مسلم است و آن نقش تاریخی دده قورقود است. به نظر صاحب نظران، دده قورقود در صدر اسلام میزیسته و در میان قوم «اوغوز» زندگی میكرده است. در «جام جم آیین» آمده است كه «قاراخان»، «قورقود آتا» یا «دده قورقود» را همراه سلمان پارسی، پیش پیغمبر اسلام فرستاده و او به دین اسلام گرویده و پس از مراجعت، این دین را بین اوغوزان تبلیغ میكرده است.
در مقدمهی خود كتاب دده قورقود آمده است كه نزدیك به زمان رسول (ص) در قبیلهی موسوم به «بایات» شخصی به نام قورقود ظهور كرده است. در همین جا تصریح شده كه او دانای قوم اوغوز بود، غیبگویی میكرد و از آینده خبر میداد و حق تعالی به دلش الهام میبخشید.
خواجه رشید الدین فضل الله همدانی، دده قورقود را «دانای گذشتهها و آگاه از آیندهها و صاحب كرامات» توصیف كرده است. كتاب دده قورقود را بعضیها از آثار مكتوب قدیم آذربایجان دانستهاند و عدهای هم آن را منسوب به تركمانهای ماورای خزر دانستهاند. ما بیآن كه جانب این و یا آن دسته را بگیریم عین كتاب را ارائه میدهیم تا خوانندگان عزیز خود نتیجهی لازم را بگیرند و در این باره، قضاوت كنند.
نخستین دستنویس كتاب دده قورقود برای اولین بار در آغاز سدهی 19 میلادی در كتابخانهی سلطنتی درسدن آلمان پیدا شد. برای نخستین بار «فیلیشر»آلمانی در مجموعهی خود از آن حرف به میان آورد. و اولین كسی كه در اروپا از این دستنویس استفاده كرد، «دیتس» آلمانی بود كه ترجمهی ناقصی از آن را با نام حماسهی «تپه گوز» (هیولای یك چشم) به زبان آلمانی منتشر كرد و آن را با «اودیسه»ی هومر به مقایسه نهاد و نظر داد كه هومر در سرودن «اودیسه» از كتاب دده قورقود بهره جسته و یا دست كم از مضمون آن خبر داشته است.
پس از «دیتس»، «نلدكه» و «بارتولد» به بررسی ترجمهی آن پرداختند. «بارتولد» در سال 1894 حماسهی «دلی دومرول پسر دوخاقوجا» را با یك مقدمه و ترجمهی روسی آن منتشر كرد و بقیهی متن كه توسط او آماده شده بود در سال 1950 بعد از مرگش به چاپ رسید.
در سال 1916 «معلم رفعت» برای اولین بار این اثر را با الفبای عربی در استانبول به چاپ رساند. «اورخان شایق گوكیای» دانشمند دیگر تركیه، متن كامل و دقیق آن را در سال 1938 منتشر كرد. در همین سال نشر دیگری از این كتاب با الفبای لاتین در شهر باكو به چاپ رسید.
در سال 1952 پروفسور «روسی» خاورشناس ایتالیایی، دستنویس دیگری از این كتاب را در واتیكان به دست آورد و با مقدمهای در همین سال منتشر كرد. و سپس متن انتقادی آن در سال 1956 توسط دكتر «محرم ارگین» در آنكارا به چاپ رسید. اخیراً هم به همت «شایق گوكیای» مجموعهای بزرگ و عالمانه حاوی متن دقیق و علمی، تفسیر لغات و اصطلاحات، فهرستنامهها و گزارشهای افسانههای بومی فولكلوریك متأثر از كتاب «دده قورقود»و چكیدهی پژوهشهای دده قورقودشناسان، در بیش از هزار صفحه منتشر شده است.
در این سالها، دو ترجمهی انگلیسی نیز، یكی در آمریكا و دیگری در انگلستان به چاپ رسیده و توجه انبوه پژوهشگران و شیفتگان فرهنگ و تمدن را به گنجینهی فولكلور غنی مشرق زمین جلب كرده است.
پژوهشگران این حماسهها، پیرامون شخصیت دده قورقود، مضمون حماسهها و اهمیت تاریخی و فرهنگی این اثر كهن، زبان و اسلوب نگارش آن به تحقیقات دانهداری دست زدهاند. مثلاً «بارتولد» - خاورشناس شهیر روس- از جوانی تا فرجامین روزهای زندگی به پژوهش این اثر مشغول بوده است.
قهرمانان حماسههای دده قورقود همانند همهی قهرمانان حماسهها، با دشمنان داخل و خارج در ستیزند، كارهای فوق بشری انجام میدهند، در دنیای خارج از افسانهها سیر میكنند، عاشق میشوند و اگر لازم باشد با هیبت غیر انسانی با بشریت به مبارزه برمیخیزند.
در كتاب دده قورقود علاوه بر خود دده قورقود، «باییندیرخان» هم شخصیت تاریخی دارد. در كتاب «تواریخ جدید مرات جهان» - كه در قرن دهم هجری نوشته شده است- از «باییندیرخان» سخن رفته است. در اثر دیگریبه نام «حافظ درویشعلی چنگی بخارایی» هم كه به زبان فارسی است از «باییندیرخان» به عنوان فرمانروای قبایل بیست و چهارگانهی اوغوز نام به میان آمده است و هم اوست كه با واگذار كردن تاج و تخت خود به «قازان» به هنگام مرگ، باعث جنگ سهمگینی بین مردم اوغوز میگردد. اگرچه در حماسهی ددهقورقود از «قازان» به عنوان قهرمان اصلی داستان نام برده میشود اما نمیتوان از نقش مثبت «قاراجا چوپان» كه سیمای قهرمانیهای خلق در او تجسم یافته است، غافل شد. او پاسدار گله است.
یعنی ثروت قبیله به دست اوست. «قاراجا چوپان»، شجاعتر از «قازان» است. فلاخن او از چرم گوسالهی سه ساله درست شده است و بازوان فلاخنش را از موی سه بز تنیدهاند. هر بار سنگی به وزن دوازده من را با آن پرتاب میكند تا بدان حد كه یا به زمین نمیافتد و اگر افتاد چون گرد از هم میپاشد و مانند خاكستر در هوا پخش میشود. و هم اوست كه با ششصد مرد یاغی در میافتد و با تنها فلاخنش همه را تار و مار میكند.
دشمن به قصد فریب، وعدهی خانی و سركردگی به او پیشنهاد میكند تا او را رویاروی قبیلهاش قرار دهد، اما او یك تنه در مقابل آنها میایستد و همه را تار و مار میكند.
در داستانهای دده قورقود، زنان نیز همانند مردان شجاع و دلیرند. دوشادوش مردان كار میكنند و در جنگها شركت میجویند. با وجود این زیبا و شكیلند، نجیب و دلربایند، شوهران خود را دوست میدارند و فرزندانشان را میپرستند و . . .
گفتیم انتخاب «قازان» به جای «باییندیر خان» سرآغاز جنگهای خونین در بین قبیله گشت. كتاب با تصویری از همین جنگ آغاز میگردد:
«نبرد، نبرد دلیران بود و مرگ، مرگ عزیزان. آن روز برای مردم اوغوز روز سختی بود. چرا كه مردانش رویاروی هم قرار گرفته بودند. چرا كه پدر، فرزند را و برادر، برادر را به خاك و خون میافكند.»
آن گاه صحنهی دهشتبار پایان جنگ، پیكرههای خونین انسانها، ترس و لرزی كه از مرگ بر دل و جان دانای قوم – دده قورقود- نشسته بود توصیف میشود و سپس دده قورقود ساز بر میدارد و سخن آغاز میكند . . .
ترجمهای كه خوانندگان عزیز زیر دست دارند توسط یكی از بزرگترین نویسندگان معاصر – آنار – بر اساس مضامین انسانی حماسهها و روایات و افسانههایی كه دربارهی دده قورقود رایج است جمع آوری شده و به صورت فیلمنامه تنظیم گردیده است.
استیل داستان، به تمامی استیل حماسههاست. چهرهها از متن حماسهها گرفته شده و نویسنده با هنرمندی خاص خود همهی چهرهها و قهرمانان دوازده داستان دده قورقود را به صورت یك داستان بلند یك جا گردآورده و به آفرینش مجموعهی بدیعی دست یافته است.