سرنوشت ناتمام دیوان یوسفعلی بیگ قشقایی ( 1381 ).[1]
فرهنگ ایل سرافراز
در دوره حکومت صفویان گروههای کثیری از ترکان آذربایجان به میان قشقائیان کوچانیده شدند، به گونهای که از سویی سبب گسترش این ایل سرافراز در سرسر منطق گشتند. تا جایی که، منطقه در تقسیم بندی جغرافیائی دوره قاجاری «ولایت قشقائی» نامیده شده و ازسوی دیگر ویژگیهای گویشی ترکی آذربایجان با ویژگیهای سومری و خلجی باستان درهم آمخت و سبب پیدایی دورهی «ادبیات کلاسیک نوین قشقایی» نیز گشت که امروز فرزندان این ایل سرافراز یاد درخشانترین چهرهی این دوره «میرزا محمد ابراهیم مأذون قشقایی» را گرامی میدارند. و از یوسفعلی بیگ قاراقانلی، دیگر چهرهی این دوران را به نیکی یاد میکنند.
«دوران نخستینهی فرهنگ قشقایی» در بسترکتابت، با بررسی الواح سومری قابل مطالعه است و در زمینهی فولکور باید گفت که وجوه وحدت فراوان با شاخههای دیگر ترکی دارد. آنچه ازاین دوران بر جای مانده است، مجموعهای از اسطوره(Akina)ها و سرودههای آئینی کهن است که بسیاری از آنها هنوز در صندوق سینهی دیرسالان قشقایی خفته است. برخی از این اسطورهها به مجموعههای اساطیری ملل و اقوام همجوار نیز رسوخ کرده است، مانند اسطورهی «آق آنا» که در اساطیر یونان با نام«آکینا» (Akina) و
گاثههای اوستا با عنوان «میشانا»(Mishana) بازپردازی شده است. آق آنا نخستین زن است که توسط تانگری (دربرخی از روایتها: قایراخان) از کف دریا(و یا از لعاب بزاق دهان) آفریده میشود. و میشانا را هم اورمزد از آب میآفریند. همانگونه که زئوس نیز آکینا را چنین خلق میکند.
اسطورههای قشقایی مانند همهی انواع مشابه خود در تاریخ، تنها در تبیین و تعلیل پدیدهها و عوامل طبیعی خلق شده است. عوامل طبیعی مانند گردش سال و ماه و شبانروز و سیل و طوفان و جزآن، پیوسته برای انسان قشقایی کتاب آموزش و منبع الهام بوده است و او در تعطیل آنها گذشته از مجموعهی قابل توجه اسطورهها، به سرودن ستایش نیز دست زده است که به نشانه های آن می توان در مواد ادبیات شفاهی قشقایی برخورد.
فرجامین نمونه های مکتوب «دوره باستانی مشترک قشقایی» 53 کتیبه و یادمان معروف به «به یادمانهای ترکی باستان» که تاکنون سه یادمان از آن میان، با برگردان فارسی و آوانگاری و دستور زبان توصیفی آن به زبان فارسی منتشر شده است. این سه یادمان با الفبای کهن قشقایی معروف به «الفبای ترکی باستان» نقر و حک شدهاند و ویژگی آوایی تلفظ قشقایی در آنها مشهود است و به گفته مرحوم پروفسور ارگین: «به همین اعتبار، میتوان آنها را از فرهنگ عمومی ترکی منفک کرد و به فرهنگ خاص ترکمنی و قشقایی وابسته ساخت.»
یادمانها از دولت«گؤی ترک» بازمانده است. در نیمهی نخست سدهی ششم میلادی ترکمنها، آوارها و «قایی»ها، بدنهی اصلی تشکیلات اداری و حکومتی گؤی تورک را تشکیل میدادند. در تاریخ 552م. «بومین قاغان»، خاندان ترکمنی گؤی تورک را جایگزین خاندان «آوارها» ساخت. در آن روزگار، مرکز حکومت این دولت در بخش شرقی استقرار داشت و بخش غربی از سوی ایستی قاغان برادر بومین قاغان اداره میشد. «قوتلوق قاغان» که بیشتر با نام دوم خود «ائلداریزقاغان» معروف است، توانست شوکت و عظمت دولت گؤی تورک را بازگرداند. وی دو پسر به اسامی «بیلگه قاغان» و «کول تیگین» داشت که همراه وزیر کاردان خود «تان یوقوق» به پیکرتراشی و نقر و حک این یادمانها پرداختند. نخستین کتیبه را «بیلگه قاغان» درسال 734م. ساخته است و سومی در فاصلهی سالهای725-720 از سوی او برپا گشته است که به کتیبهی «تان یوقون» معروف است.
«شیوهی باستانی قشقایی» نقش عظیم و تعیین کنندهای در شکلگیری و حیات «قشقایی میانه» و «قشقایی معاصر» داشته است. زمان کتابت سنگ نبشتههای باستان وشیوهی گؤی تورک قشقایی با به شمار آوردن الواح سومری به هزارهی سوم پیش از میلاد میرسد که البته باید گفت «قشقایی معاصر» از اکنون مسلم است که «ترکی قشقایی» در گسترهی مداین تا شیراز از هزاران سال پیش از این به صورت مکتوب درامده است.
درایران، هیچیک از دست نوشتهها این همه قدمت تاریخی ندارد. مثلاً کهنترین سندی که دربارهی قسمتی از «اوستا»ست، مربوط به سال 1287م. است. یعنی زمان کتابت آنها پیشتر از سدهی 13تا 14 میلادی نیست. اما تعیین اینکه «زبان قشقایی» در ایران از چه زمانی به صورت مکتوب درآمده، دشواراست. الفبای کهن قشقایی شکل تکامل ساختار الفبای گؤی تورک از 150 نشانه به 28 حرف، دومین الفبای غیر تصویری است که پس از سومری در تاریخ بشریت اختراع شده است.
در این الفبا برای واکه ها8 علامت دوشکلی و برای همخوانها و آواکها 28 نشانه وجود دارد.
«یوسفعلیبیگ» دومین نام پرآوازهی تاریخ شعر غنایی «دورهی نوین ادبیات قشقایی» است.
در تمامت گسترهی شعر تغزلی تاریخ بشریت، به سختی میتوان شاعری را سراغ گرفت که هنگام سخن گفتن از عشق و درد آن به اندازهی یوسفعلی بیگ قشقایی معروف به «یوسف خسرو»، صراحت لهجه داشته باشد.
بیان سوز و درد عشق د راو نه به بیان پوشکین میماند، نه گوته، نه لامارتین و نه حتّی تاگور. آفرینش ادبی او را در قالب هیچگونه «ایسمی» نمیتوان گنجانید. اما واقعگراتر از هر رئالیست و رومانتیک سراتر از هر رومانتیسمی است. فورم و محتوی را درخدمت هم میگیرد و با اخذ قوت و الهام از روحیات ایل سرافراز خود، لب به سخن می گشاید و دربیان آویزش و علائق خود به«سلطان» معشوقش حرف آخر را، اوّل میزند:
قورخو یوخوم سُلطانیندان، خانیندان،
الیمی اؤزمهنم یار دامانیندان.
بینوا یوسفِ خسرو قانیندان،
هنوز آق اللرین نیگناری چوخدور.
توصیف وی از معشوق، بی رمز و راز ساده و زلال و ایلاتی است. مانند طبیعت و خود معشوق و دل عاشق، پاک است، بیآلایش و عریان است:
هنوز شهدی چوخدور دوداغین بالی،
هنوز بنفشه دیر آق سینه خالی.
هنوز نو ثمردیر قدّین نهالی
هنوز گول قوینونون گولزاری چوخدور.
عرفان متبلور در خلاقیت بدیع یوسفعلی بیگ نیز، نوعی عرفان ایلی و بی آلایش است. گونهای که همه دریابند و به نشاط و جنبش آیند و خود را در آینهی یار بینند:
چمن مست و چشمه مست و داغ مست
جهان مست ائدیبدیر جهانداریمیز...
دیوان ترکی یوسفعلی بیگ همانند دیوان مأذون و آثار دیگر شاعران ایل سرافراز، سرشار از لغات و عارات و اصطلاحات ناب ترکی کهن تاریخ قشقایی است. ویژگیهای کهن تعریف اسم و ضمیر و فعل نیز در آثار او به چشم میخورد. ترکیبهای زیبائی نظیر: «طوماقلی لاچین» و «جیلیقلی طرلان» و صورتهای کهن افعالی مانند «اوتماگ» (= بردن)،«دورمگ» (= چیدن» حکایت از این دارد که این آثار، بلحاظ پژوهشهای زبانشناسی تاریخی نیز بسیار قابل و تأمل هستند و باید با شیوههای علمی امروزین، از صندوق سینههای افراد ایل، بیش از آنکه معروض سیاست آسیمیله و انتحال واقع گردند، گردآوری شود و به روش نوین و علمی به نگارش درآیند.
فرهیختگان قشقایی اکنون برای تدوین شیوهی نگارش ثابت راه درازی در پیش دارند. فعالان فرهنگ کم نظیر قشقایی بیگمان، زودا که گرد هم آیند و به املاء گزینی معقولی دست زنند. فراهم آورندهی این مجموعه که پیش از این نیز«یوان مأذون» را منتشر ساخته است، سلیقهی خاصی در شیوهی گزینیهای املای تکواژها دارد که اساس آن را بها دادن به مبانی گفتاری تشکیل میدهد. اگر با نوع املای «سنی» به جای «سنن» و «سنسن» و یا«بیلهی» به جای «بیلهسن» و یا «گولین» به جای «گولون» برخورد میکنید، به همین دلیل است.
این مجموعه، دومین کوشش بسامان آقای ایرجی در تدوین دیوانهای شاعران دورهی میانهی تاریخ ادبیات قشقایی است.
برای ایشان آرزوی موفقیت میکنم و خواننده را به خلوت با کتاب فرا میخوانم.
منبع: ایرجی، ناصر، سرنوشت ناتمام دیوان یوسفعلی بیگ قشقایی، تهران، 1381.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا