حدسی درباره ریشه اصطلاح عرفانی «طامات»

لطفعلی برقی

 

          «طامات» یکی از اصطلاحات مربوط به حوزة عرفان و تصوّف است که مسئلة ریشه و معنی دقیق آن محلّ اختلاف است. دکتر احمدعلی رجایی بخارایی در کتاب «فرهنگ اشعار حافظ» این واژه را «ادّعاهای بزرگ و دعوی کرامتها و خوارق عادات که سخت عجیب و نادر نماید» معنی کرده و در بحث از ریشة آن چنین نوشته است: «ریشة این لغت و معنی دقیق حقیقی و وجه مناسبت آن با معنی مجازی، آنگونه که طبع بپذیرد بر من معلوم نشد. در عربی «طامّه» با تشدید میم، به معنی مصیبت و بلای بزرگ و همچنین قیامت آمده است که از لحاظ لفظ و به خصوص از جهت معنی با مسامحة بسیار هم دشوار است که آن را مفرد «طامات» بدانیم، مگر توسّعاً و مجازاً و به این معنی که طامات صوفیان نیز نشانة قیامتی است که در درون آنان برپای شود یا سخنانی که شنیدن آن قیامت بر پا می‌کند» (رجایی بخارایی، 1375: 473).

          بهاءالدّین خرمشاهی در کتاب «حافظ نامه» راجع به طامات چنین نوشته است: «غالب محقّقان این کلمه را جمع طامّه می‌شمارند که کلمه‌ای قرآنی است و کنایه از قیامت است: فاذا جاءت الطّامه الکبری (النازعات، 34). «طامّه» لغتاً یعنی بلای بزرگ، فتنة فراگیر و امر عظیمی که غالب و قاهر بر همه چیز باشد و حوادث دیگر را تحت الشّعاع قرار دهد. بعضی از محققان در عربی بودن طامات و ربط آن با طامه تردید دارند (از جمله آقای احمد علی رجایی در فرهنگ اشعار حافظ)» (خرّمشاهی، 1383: 2/1042 ـ 1043).

          در سایر منابع قدیم و جدید هم یا راجع به ریشة این اصطلاح چیزی عنوان نشده، و یا اینکه همان احتمال مأخوذ بودن آن از «طامّه» تکرار شده است. تازه‌ترین نظر دربارة ریشة این اصطلاح از طرف دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی مطرح شده که احتمال می‌دهند این واژه ریشه‌ای غیر عربی داشته باشد. ایشان در تعلیقات کتاب «زبور پارسی» راجع به طامات چنین می‌نویسند: «سخنان آمیخته به ادّعاهای گزاف و عبارات فریبنده که هیچ اصل و بنیادی ندارد. بعضی ریشة این کلمه را از طامة عربی به معنی حادثة عظیم گرفته‌اند و آن را عربی دانسته‌اند، ولی توجیه قابل قبولی به نظر نمی‌رسد. احتمالاً کلمه غیر عربی است، و معنی مرکزی و اصلی آن مبهم بودن و رمزآمیز بودن است. چنانکه از این عبارت (تاریخ الوزراء قمی 76) دانسته می‌شود: در مناشیر و امثله، بر طریق اهل خراسان، رموز و طامات می‌نوشت» (شفیعی کدکنی، 1378: 254).

          دکتر شفیعی کدکنی بعدها در کتاب «قلندریه در تاریخ» به شکل مشروح‌تر چنین نوشته‌اند: «بسیاری از اهل لغت، «طامّه» را به معنی غلبه کردن گرفته‌‌اند و گفته‌اند: «الطّامه، الداهیه تغلب ماسواها». بعضی از فرهنگ نویسان متأخّر زبان فارسی هم طامات را جمع «طامّه» به همین معنی گرفته‌اند، امّا بسیار بعید است که این کلمه عربی باشد و از چنین معنایی حاصل شده باشد. زیرا حتّی یک مورد آن به صورت مورد ادّعا ـ یعنی مشدّد ـ دیده نشده است. در لهجه‌های غربی ایران هنوز «تم» به معنی مبهم و تاریک به کار می‌رود[1]. می‌گویند: «تم و تار» در مورد غروبِ گرفته و مبهم، و «توف تم انگیز» یعنی طوفان تاریکی و «ابهام آمیز»، و «تم» به معنی «مه و تاریکی» به کار می‌رود. شاید آن وجه ابهام آمیز تأویلات و کاربردهای صوفیه سبب شده است که بر آنها «تم/ طام» اطلاق شده است. در آن صورت «طامات» سخنان مبهمی است که از نظر معنایی انعطاف پذیر و دارای وجوه گوناگون باشد .... می‌توانیم بپذیریم که در مرکز مفهومی کلمة «طامات» چیزی در حدود ابهام و چند معنایی، و حتّی بی‌معنایی، آن هم در حوزه‌های مربوط به الاهیّات، وجود دارد» (شفیعی کدکنی، 1387: 289 ـ 291).

          چنانکه می‌بینیم نظر دکتر شفیعی کدکنی دربارة اصطلاح طامات خصوصاً در کتاب «قلندریه در تاریخ» از دو جهت تازگی دارد. نخست از جهت مسئلة ریشة کلمه که آن را نه عربی، بلکه کلمه‌ای با ریشة ایرانی می‌پندارند. دوّم نیز از جهت معنی که به جای «ادّعاهای بزرگ و دعوی کرامت»، آن را اصلاً به معنی «سخنان مبهم و چند معنا» می‌دانند و در واقع مفهوم «بی‌معنی بودن» برای واژة طامات را بر مفهوم «ادّعا آمیز بودن» ترجیح می‌نهند. ایشان از همین رو در تعلیقات تذکره الاولیا هنگام بحث از معنی این اصطلاح در دو جا از متن تذکره الاولیا، یک جا این اصطلاح را «عبارات فاقد معنی و پر زرق و برق، و هر نوع حرّافی» (عطّار، 1398: 2/ 1217) و در جای دیگر «عبارات جذّاب تهی از معنی» معنی می‌کنند (همان: 1455). چنانکه می‌بینیم ایشان در این دو مورد اخیر هم به پشتوانة پنداشتن ریشة ایرانی مورد نظرشان برای طامات، و قائل بودن به ارتباطش با «تم» در معنی تاریکی، برای این اصطلاح معنی «عبارت بی‌معنی» را همچنان لحاظ داشته‌اند. در حالی که هنگام معنی کردن این اصطلاح در قالب جملات موجود در تذکره الاولیا، جملة «طاماتی در او بستید» را «حرفهای پر زرق و برقی دربارة او می‌زنید» معنی کرده‌اند (همان: 1217) و چنانکه می‌بینیم در این معنی نشانی از مفهوم مبهم بودن نیست. جملة دوّم هم چنین است: «امروز بر در دکانها طامات می‌گویند و حالاتی که به آن نرسیده‌اند به قال بیرون می‌دهند» (همان: 830)، که دکتر شفیعی «طامات گفتن» موجود در آن را «عبارات جذّاب تهی از معنی گفتن» معنی کرده‌اند (همان: 1455). در حالی که در این جملة تذکره الاولیا هم چنانکه ظاهر است «طامات گفتن» در واقع معادل «بیان حالاتی که به آن نرسیده‌اند» می‌باشد که نه تنها به معنای «مبهم بودن» نظر ندارد، بلکه به روشنی به معنی سخن ادّعایی و لاف آمیز است. از همین رو معنای «مبهم بودن» که دکتر شفیعی برای طامات مدّ نظر دارند، از جمله در دو حکایت تذکره الاولیا مصداقی ندارد و طامات را باید همچنان طبق نظر مرحوم دکتر رجایی بخارایی «ادّعای لاف آمیز و دعوی بی‌جای کرامت» معنی کرد.

          حال که نظرات پیشین راجع به ریشه و معنی اصطلاح طامات را از نظر گذراندیم، به سراغ حرف اصلی این یادداشت یعنی پیشنهاد ریشة جدیدی برای این اصطلاح می‌رویم. به نظر این نگارنده، اصطلاح «طامات» کوتاه و تبدیل یافتة اصطلاح «کلمات تامّات» است. ابن منظور در لسان العرب ذیل مدخل «تمم» حدیثی به شکل «اعوذُ بکلماتِ الله التّامّات» نقل کرده و دربارة علّت تامّه نامیدن این کلمات اقوالی آورده است: یکی به خاطر «کامل و بی‌نقص» بودن این کلمات و دیگری به معنی «سودمند و حافظ» بودن آنها. طبق قول ابن منظور فعل «تمم» یکی معنی دیگر داشته و آن «استمرار دادن» بوده است (ابن منظور، بی‌تا، 447).

فارغ از اینکه وصف کلمات به تامّات در حدیث مذکور به چه معنا باشد، به نظر نگارنده صوفیه اوراد و اذکار خاص خود را که عموماً حاوی حمد و توحید خدا بوده، متأثّر از احادیثی چون حدیث مذکور، «کلمات تامات» نامیده‌اند. و چه بسا که در کاربرد این اصطلاح، از معانی گوناگون تامّات و ریشة «تمم»، معنای استمرار را بیشتر مدّ نظر داشته‌اند و این به آن دلیل بوده است که این کلمات را مانند ورد دائماً بر زبان داشته‌اند. در تذکرة مذکّر احباب نقلی وجود دارد که نشان می‌دهد صوفیه در تکرار این کلمات تامّات «مداومت» داشته‌اند. سیّد حسن نثاری بخاری در تذکره‌اش ذیل شرح حال روزبهان خنجی دربارة او چنین می‌گوید: «اکثر محدّثین ماوراءالنهر تلامذة اویند. به درویشی اشتغال داشته و کلمات تامّات حَسبِی رَبّی جَلّ الله مَا فِی قَلبِی اِلّا الله، را به طریق جهر مداومت می‌نمود و بی‌اشرافی نبوده» (نثاری بخاری، 1377: 69 ـ 70).

          سخن از مداومت به ذکر این جملات در شاهد بالا نشان می‌دهد که ظاهراً تامّه نامیده شدن این اوراد حداقل از نظر صوفیه بیشتر ناظر به این بوده است که تکرار آنها «استمرار» داشته است. از سوی دیگر مثال ذکر شده برای «کلمات تامّات» یعنی جملات «حَسبِی رَبّی جَلّ الله مَا فِی قَلبِی اِلّا الله» با مهمترین توصیف موجود دربارة «طامات» یعنی «حرف و ادّعای بزرگ و لاف آمیز» مطابقت کامل دارد. از همین رو من معتقدم که «طامات» کوتاه شدة ترکیب «کلمات تامّات» و در واقع شکلی از جزء دوّم این ترکیب، یعنی «تامّات» است. یعنی ترکیب «کلمات تامّات» با حذف جزء اوّل و همچنین حذف تشدید جزء دوّمش به شکل «تامات» مختصر شده و در نهایت با تغییر املا در شکل نهایی «طامات» تثبیت شده است. حذف یک جزء از چنین ترکیباتی و همچنین حذف تشدید یک واژه نمونه‌های دیگری نیز دارد. برای نمونه در عصر صفوی اصطلاح «وسعت مشرب» با حذف جزء اوّلش، به شکل «مشرب» مختصر می‌شده و این شکل مختصر همان معنی ترکیب دو جزئی سابق را داشته است. برای نمونه در بیت زیر از صائب تبریزی، «مشرب» در معنی «وسعت مشرب» به کار رفته است:

          مشرب در این جهان ندهد گر نتیجه‌ای            این بس که از عصا و ردا کرد فارغم

(صائب تبریزی، 1387: 5/2817)

همچنین خلاصه شدن اصطلاح «فی سبیل الله کردن» به شکل «سبیل کردن» را هم می‌توان از نمونه‌های دیگری برای چنین اختصارهایی برشمرد. چنانکه حافظ می‌گوید:

          ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل                سلسبیلت کرده جان و دل سبیل

(شفیعی کدکنی، 1389: 174)

حذف تشدید و تبدیل «تامّات» به «تامات/ طامات» هم معادلهای دیگری دارد. از جمله حذف تشدید از واژة «نخّاسان» و تبدیل شدنش به «نخاسان» در بیت زیر از حکیم کوشککی قاینی:

          شما را پادشاه هفت کشور                           رسانیده به میری از نخاسان

(عوفی، 1389: 534).

دو ویژگی کلمات تامّات یا همان «طامات» جاری بر زبان روزبهان خنجی، یعنی به زبان عربی بودن و مضمون ادّعا آمیز داشتن دقیقاً با شطحهایی از نوع «لیس فی جُبّتی سوی الله»  و «سُبحانی ما اعظم شأنی» که از زبان عرفای بزرگ نقل شده هماهنگی دارد، و از همین روست که در مصرع‌هایی چون «طامات و شطح در ره آهنگ چنگ نه» (حافظ شیرازی، 1387: 279) و «شطح و طامات به بازار خرافات بریم» (همان: 363)، طامات و شطح در کنار هم قرار گرفته اند و به نوعی مترادف بوده‌اند و این ترادف از آن روست که هم طامات و هم شطح اوّلاً در اصل به زبان عربی بوده است و دوّماً اینکه مضمونی ادّعایی، لاف آمیز و خود بزرگ بینانه داشته است. طامات بعدها همچنین با تحوّل معنایی، معنای هر نوع سخن یا باور ادّعا آمیز در حقّ کسی را یافته، چنانکه در دو نمونة موجود در تذکره الاولیا دیده می‌شود.

 

منابع:

ابن منظور (بی‌تا) لسان العرب، تحقیق: عبدالله علی الکبیر و محمد احمد حسب الله و هاشم محمد الشاذلی، قاهره: دارالمعارف.

حافظ شیرازی (1387) دیوان، تصحیح سلیم نیساری، تهران: انتشارات سخن.

حسن دوست، محمّد (1393) فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، 5 جلد، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

رجایی بخارایی، احمد علی (1375) فرهنگ اشعار حافظ، تهران: انتشارات علمی.

سجّادی، ضیاءالدّین (1382) فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی شروانی، دو جلد، تهران: انتشارات زوّار.

صائب تبریزی (1387) دیوان، تصحیح محمّد قهرمان، هفت جلد، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

عطّار نیشابوری (1398) تذکره الاولیا، تصحیح و تعلیقات محمّدرضا شفیعی کدکنی، تهران: انتشارات سخن.

عوفی، محمّد (1389) لباب الالباب، تصحیح و تعلیقات سعید نفیسی، تهران: انتشارات هرمس.

شفیعی کدکنی، محمّدرضا (1378) زبور پارسی «نگاهی به زندگی و غزل‌های عطار»، تهران: نشر آگه.

شفیعی کدکنی، محمّدرضا (1387) قلندریه در تاریخ، تهران: انتشارات سخن.

شفیعی کدکنی، محمّدرضا (1389) در اقلیم روشنایی، تهران: انتشارات آگه.

 

[1] . راجع به این ریشه و معنی آن همچنین نگاه کنید به مادّة «تم» در فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی از ضیاءالدّین سجّادی، و همچنین مواد «تم» و «تیره» در فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی از محمّد حسن‌دوست.