دولت صفویّه و تحکیم قدرت ایران

 

مهندس ناصر رهنمای شهسواری

 

احیای قدرت و شوکت دیرین ایران، در عصر صفویان و بدست آنان عملی شد. در این دوره حکومت مرکزی نیرومندی پدید آمد که در سایه آن امنیت برقرار شد. رونق اقتصادی حاصل شد و در عرصه علم و دانش کارهای چشمگیری انجام پذیرفت. صفویّه توانست اساس دولتی را پی ریزی کند که بنیادهای مذهبی، سیاسی و دیوان محلّی آن حتّی پس از سقوط نیز همچنان ادامه یابد و به صورت الگویی برای دولت‌های بعدی باقی ماند. این مقاله مختصر به دورة سرسلسلة دولت صفویّه شاه شیخ اسمعیل ختایی پرداخته است، که امید می‌رود مورد توجّه خوانندگان فرهنگ دوست قرار گیرد. اسمعیل پسر ”شیخ حیدر صفی“ و نوة دختری ”اوزون حسن پاشا بایندر“ (امپراطور آق قویونلو) بتاریخ 25 شهر رجب المرجب سنه 892 هجری قمری در خیاو پا به عرصة وجود نهاد. شیخ حیدر صفی به واسطه چندین پشت به حضرت امام موسی کاظم (ع) می‌رسید و والی خیاو بود. زمانی که اسمعیل کودکی بیش نبود، شیخ حیدر صفی به خون‌خواهی پدرش ”شیخ جنید صفی“ به شیروان لشکر کشید امّا یعقوب پاشا آق قویونلو که از قدرت و نفوذ شیخ حیدر صفی بیمناک بود به شیروانشاه نیروی کمکی فرستاد لذا لشکر شیخ حیدر صفی شکست خورد و شیخ حیدر شهید شد. مریدان محرمانه و با مشقّات جنازة شیخ حیدر صفی را از طریق شیروان دره سی به خیاو رساندند و به تاریخ 20 رجب المرجب 893 هجری قمری مخفیانه در منتهی الیه سردابة یک بنای قدیمی واقع در یک باغ وسیع با علامات خاص به خاک سپردند تا بدست دشمن نیفتد و مورد بی‌حرمتی قرار نگیرد. همچنین مریدان پیر شیخ صفی، خانوادة شیخ حیدر صفی را از آذربایجان دور نمودند تا گزندی به آنان نرسد. در اوایل سال 905 هجری قمری اسمعیل با حمایت مریدان شیخ صفی که در تمام آذربایجان، ارمنستان و ... در مجموع هفت هزار نفر بودند، بنام صفیّ قیام نمود. اغلب مریدان شیخ اسمعیل از ایلات آذربایجان که بعدها به ” قزیل باش (qızılbaş) “ معروف شدند، بودند. در این سال شیخ اسمعیل بعد از دیدار مادرش و زیارت مقابر اجدادش راه شیروان را پیش گرفت در قریة گُلستان، شروانشاه قاتل پدرش را مغلوب و مقتول ساخت. در سال 907 ه.ق. الوند پاشا آق قویونلو (ağ qoyunlu) را شکست داد. بعد از این چیرگی، شیخ اسمعیل با شکوه و جلال بسیار وارد تبریز شد و خود را شـاه اعلام کرد. روز جمعه دوّم رمضان المبارک سال 907 هجری قمری (1501 میلادی) شاه اسمعيل صفوي بجانب جمعه مسجد تبريز رفته و دستور داد تا خطيب آنجا كه يكي از اكابر شيعه بود بر سر منبر رود و شاه اسمعيل صفوي بر فراز منبر بر آمده شمشير حضرت صاحب الامر (ع) را بر سر نموده چون آفتاب تابان ايستاد و تشكيل دولت صفوي و رسمي شدن آيين تشيع در ايران را اعلام كرد. این در حالی بود که امپراطوری بزرگ عثمانی در پرتو فتوحات ینی چری ها علاوه بر اروپا در آسیا هم به کشور گشایی پرداخته سرزمین‌هایی چون ارمنستان، گرجستان، سوریه، عربستان را به چنگ آورد. شاه اسمعيل صفوي در قصر نصریّه (قصر اوزون حسن بایندر (uzun həsən bayındır)) تاجگذاری و سکه بنام خود ضرب نمود. تبریز را پایتخت خود ساخت. مذهب شیعه که به صور مختلف بطور عام علوی و غالی و بالاخره صفوی در جوار سایر مذاهب اسلامی رونقی داشت به نام شیعه جعفری اثنی عشری رسمی نمود. و مذهب تشیّع با جدّیت در میان مردم رواج داده شد. بدین ترتیب دولت صفویّه مردم ایران را با بهره گیری از اسلام شیعی متّحد کرد. شاه اسمعيل صفوي در سال 909 هجری قمری موفّق شد سلسلة آق قویونلو را در ایران براندازد و در سال 914 هجری قمری عراق و خوزستان را مسخر ساخت و در سال 916 هجری قمری خراسان را از دست شیبک خان ازبک درآورد. در سال 918 هجری قمری به ماوراء النهر لشکر کشید. به دستور شاه اسمعیل صفوی، بقعة شیخ صفی ساخته شد و آرامگاه شیخ حیدر تکمیل گردید. شاه اسمعیل صفوی سه اصل اساسی و مهمّ، جغرافیای مشخص، دین و مذهب مشخص و زبان مستقل را مد نظر قرار داد، او با تلاشی تحسین برانگیز از ده‌ها مملکت مجزایی که بصورت ملوک الطوایفی اداره می‌شد کشوری مستقل ساخت. کشوری که از هرات تا بغداد، و از خلیج فارس تا قفقاز و آذربایجان، در حریم آن قرار گرفت. در دوره شاه اسمعیل صفوی زبان ترکی رسمی و بیرق قشون به رنگ سبز با تصویری از ماه شد. شاه اسمعیل صفوی شاعر خوش قریحه‌ای بود که اشعارش را با تخلص ”ختایی“ برای بیان افکار مذهبی تشیّع و طریقت صفوی به زبان ترکی می‌سرود. به وجود آمدن دولت قدرتمند شیعی صفویه و گسترش آن، امپراطوری عثمانی را نگران ساخت. سلطان سلیم عثمانی، سلطنت شاه اسمعیل صفوی را به رسمیت نشناخت و فقط وی را به امارت آذربایجان پذیرفت و به تعذیت و اذیت شیعیان آنادولی پرداخت، سپس مصمّم شد، آذربایجان و کشورهای همسایه آن‌را به چنگ آورد. دولت صفویّه نیز درصدد باز پس گیری گرجستان، ارمنستان و ارزروم بود. در سال 920 هجری قمری (اوت 1514 میلادی) اردوی جنگی عثمانی با دویست هزار نفر ینی چری (نیروی نظامی مجرب بدون اطاعت از دستور عقب نشینی) با سرعت سیر فوق العاده از استانبول حرکت نموده وارد آذربایجان شد. قشون شاه اسمعیل صفوی شامل وزیر (صدر الدین) و سه فرمانده ارشد (محمّد خان استاجلو ، نورعلی خلیفه ، دورمیش خان) با بیست هفت هزار نفر قزیل باش بود. فرماندهان ارشد قشون قزیل باش متفق بودند بایست فوراً و پیش از آن‌که عثمانیان فرصت تکمیل مواضع دفاعی‌شان را پیدا کنند یورش کرد و به نظر محمّد خان استاجلو به علّت قدرت آتش توپخانه عثمانی، نبایست از جلو حمله کرد. این نظرهای مستدل، با غضب توسط شاه اسمعیل صفوی رد شد. شاه اسمعیل صفوی گفت: «من حرامی، راهزن و دزد کاروان نیستم، هرچه مقدر الهی است به ظهور می‌آید.» قشون قزیل باش تجهیزات نظامی از قبیل توپ و سایر سلاح‌های آتشین نداشت، کلاً سواره نظام با شمشیر، زره و سپر بود. امّا اردوی عثمانی مجهز به سیصد عراده و صدها توپ و شمخال بود. اردوی جنگی عثمانی و قشون صفویّه در محلی بنام ”چالدران“ رو در رو قرار گرفتند. قشون اندک صفویّه پس از صف بندی و انتظام جنگی صبر نمود تا آرایش جنگی اردوی عظیم عثمانی کامل شود. طرف شاه اسمعیل صفوی، سلطان سلیم مهیب از فاتحین بزرگ عثمانی و حکمرانی بی‌رحم و سفاک بود. طرفین جنگ تاکنون هیچ شکستی را تجربه نکرده بودند. جنگ با یورش سریع و فریادهای «علی ولی الله» قزیل‌باش‌ها آغاز شد. جنگاوران قزیل‌باش ضمن حمله با شمشیرهای برهنه بر سر خود زدند و بدین گونه شهامت و دلیری خود را به معرض نمایش گذاشتند، چنین اقدامی باعث خوف، حیرت و برهم زدن محاسبات کلاسیک جنگی اردوی عثمانی شد. جنگاوران قزیل‌باش چنان بر اردوی عثمانی تاختند که نظم و مواضع آنان بر هم ریخت امّا زمانی که توپ‌های عثمانی به غرش در آمد اسب‌های قشون صفوی ترسیدند و رم کردند. با این که طرفین زمان درازی با یکدیگر جنگیدند و تلفات سنگینی به طرفین وارد آمد امّا هیچ کدام از طرفین فرار اختیار نکردند. قزیل‌باش‌ها با رشادت زیادی جنگیدند و شهید شدند، وزیر شاه اسمعیل صفوی نیز شهید شد و شاه اسمعیل صفوی زخمی شده از اسب پایین افتاد لذا با باقیماندة قشون به جای امن پناه برد. از قشون قزیل‌باش فقط هشتاد پنج نفر زنده مانده بود امّا یک نفر هم اسیر نشده بود. شبانگاه پنهانی و با احتیاط به دشت چالدران برگشتند و تا می‌توانستند اجساد شهداء را جمع آوری نموده و با عزاداری و ماتم به سمت بقعة شیخ صفی اردبیل تشییع نمودند. اردوی عثمانی شهرها و دهات آذربایجان را غارت کرده، خوی و مرند را اشغال نمود و به تبریز نزدیک شد. اگرچه مردم در مقابل اردوی عثمانی مقاومت نشان می‌دادند امّا آن‌ها توانستند تبریز را فتح و غارت نمایند و عدة زیادی از استادکاران معماری، صنعتگران و هنرمندان بهمراه خانوادهایشان به زور به استانبول کوچ دهند. سلطان سلیم عثمانی نتوانست بیش از دو هفته در تبریز اتراق (otraq) نماید زیرا در حال جنگ با کشور اتریش بود و از حملات اتریشیان در جبهة غربی خائف بود لذا تبریز را تخلیه و عقب نشینی نمود لیکن زن شاه اسمعیل صفوی را به گروگان گرفت و تخت شاهی شاه اسماعیل صفوی را به غنیمت برد. در اردبیل پیکر شهدای جنگ نا برابر چالدران در قبرستان شهیدگاه بقعة شیخ صفی با مراسم باشکوهی مدفون شدند. چالدران اوّلین شکست شاه اسمعیل صفوی بود، شکست چالدران در اخلاق و رفتار او تأثیر فراوان کرد، خودخواهی و غرورش به نومیدی و ملال مبدل شد، خرقة سیاهی پوشید و عمامة سیاهی بر سر نهاد، پرچم ها به رنگ سیاه درآمدند و روی آنها کلمة القصاص نوشته شد. اما بهرحال نبرد قشون شاه اسمعیل صفوی در زمرة نبردهای بزرگ تاریخ ثبت شد. شاه اسمعیل صفوی تا آخر عمر هرگز شخصاً فرماندهی قشونش را در جنگ بر عهده نگرفت، و پایتخت حکومت صفوی را به قزوین منتقل کرد. سلطان سلیم عثمانی برای آزادی زن شاه اسمعیل صفوی از دولت صفوی امتیازات کلانی خواست امّا شاه اسمعیل صفوی حاضر نشد برای بدست آوردن زن محبوبش حتّی یک وجب از خاک ایران را به امپراطوری عثمانی تسلیم کند. بتاریخ 19 رجب المرجب سال 930 هجری قمری (1524 میلادی) شاه اسمعیل صفوی وفات یافت و در بقعة شیخ صفی اردبیل به خاک سپرده شد.

لازم به ذکر است در جنگ چالدران شاه اسماعیل ختایی با شمشیرش چنان ضربتی بر یکی از توپ حربی عثمانی وارد آورد که توپ از کار افتاد و دو نصف شد. خلاصه بعدها سلطان سلیم عثمانی از شاه اسماعیل ختایی آن شمشیر را درخواست نمود و شاه اسماعیل ختایی آن شمشیر به باب عالی فرستاد. در باب عالی با شمشیرِ شاه اسماعیل ختایی هر چه بر توپ‌های حربی زدند هیچ اتفاقی بر توپ‌ها نیافتاد. سلطان سلیم عثمانی به شاه اسماعیل ختایی مکتوبی ترکی ارسال نمود؛ «شمشیر، آن شمشیر نیست.» و شاه اسماعیل صفوی پاسخ ترکی مکتوب را داد؛ «دست، آن دست نیست.»

و لازم به توضیح است ”شیخ حیدر“، پدر شاه اسماعیل صفوی (ختایی) است. مقبرة شیخ حیدر به شکل برج بلند مدور با ارتفاع تقریبی 19 متر و قطر تقریبی 11 متر در مرکز خیاو قرار دارد، قبلاً بقعة ”الله علی الله“ می‌گفتند. مدفن شیخ حیدر در منتهی الیه سردابه قرار گرفته است. این بنا از خارج با کاشی‌های فیروزه‌ای رنگ و آیات 27 و 28 و 29 سورة الفَتح قرآن کریم و تکرار لفظ جلالة الله بر بدنة برج تزئین شده، مقطع بنا در سطح داخلی 12 ضلعی منتظم است. اصل بنا مربوط به دورة ایلخانی است. موتیف زیبای برجستة سنگی مرکب از دو مثلث متساوی الاضلاع و یک دایرة هلالی در طرفین مدخل قبر شیخ حیدر نصب است. با تکرار و دوران مخصوص به تعداد 12 بار نام علی، به موتیف مذکور می‌رسیم. مؤلف به دفعات زیاد از سال 1382ش. تاکنون از مقبرة شیخ حیدر و دیگر آثار باستانی خیاو بازدید و عکسبرداری کرده است. از موتیف مذکور در ابعاد بسیار کوچک در اهر و مراغه و ... نیز وجود دارد. در تیر 1400ش. مجسمة شاه اسماعیل در جلوی درب بقعه شیخ حیدر نصب شد.

منبع: کتاب تبریز در عَهدِ عبّاس میرزا جلد6، 1400 شمسی، صفحة 172 تا 176.