شاخه های ادبیات شفاهی

 

دکتر ح. م. صدیق

 

ادبیات شفاهی گرچه به مجموعه ی آثار ادبی ایجاد شده پیش از اختراع خط و رواج یافتن نگارش اطلاق می شود، ولی خلق نمونه ها و گونه های آن تا روزگار ما ادامه دارد و خواهد داشت. تا زمانی که مادران کودکان خود را با نمونه های ادبی انتقال یافته از سینه به سینه تربیت کنند و یا تا زمانی که قصه گوها و شاعرانی بی سواد و کم سواد و محروم از تحصیلات رسمی به خلق آثار ادبی بپردازند و این آثار از طریق گوش به انسان ها انتقال یابد، می گوییم که دوران ادبیات شفاهی ادامه می یابد.

در قرآن کریم در وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ،

(ترجمه: و خدا همه اسماء را به آدم یاد داد، آن گاه حقایق آن اسماء را در نظر فرشتگان پدید آورد و فرمود: اسماء اینان را بیان کنید اگر شما در دعوی خود صادقید. گفتند: منزهی تو، ما نمی‌دانیم جز آنچه تو خود به ما تعلیم فرمودی، که تویی دانا و حکیم. (سوره بقره، آیه 31 و 32)

می فرماید که خداوند توانایی و قدرت خلق هر گونه زبان را در انسان به ودیعه گذاشت، به دیگر سخن زبان ها را به انسان یاد داد یعنی انسان ها در هر اقلیمی با توجه و متناسب با شرایط آن اقلیم به خلق و آفرینش زبان ها دست زدند و این توانایی را از خدا داشته اند. این کار، بایسته ی زندگی و معیشت آدمیان بود. یعنی حیات آدمی، بویژه تربیت اولاد، ماجراهای عاشقانه، مراسمی دینی و مذهبی، مراسم شکار و جنگ ها و نبردها زمینه ی آفرینش شاخه های ادبیات شفاهی می برد. هر ملّتی دارای چنین شایستگی و توانایی بودند. اما این جا اندکی پیرامون عاشیقی ترکی بحث خواهم کرد.

در باب تعیین تاریخ شروع خلق آثار ادبی مکتوب در تاریخ ادبیات ترکان بسیار بحث شده است. برخی ها یادمان های ترکی باستان منقوش در الواح سنگی دشت اورخون را نخستین آثار مکتوب ترکی به حساب می آورند. برخی دیگر الواح سومری را از آثار مکتوب پیشاترکی می دانند و قدمت آن ها را تا 7000 سال پیش، می برند.

در همین الواح سومری مورد بحث، مجسمه های حک شده ی نوازندگان و خنیاگرانی است که ساز را بر سینه ی خود فشرده و سرپا ایستاده اند. نمونه های این پیکره ها را می توان در موزه های لوور پاریس و موزه ی ملی تهران مشاهده کرد.

پیش از اسلام این نوازندگان نام قام، باسکی، باغشی و اوزان داشتند هر کدام از آنان وابسته به دین و آیینی ابتدایی بودند و با حضور خود در میان مردم خویش در مراسم شادی آنان که شؤلن نامیده می شد شرکت می کردند. همین گونه در مراسم شکار که سیغیر sıgır نام داشت و مراسم دفن و تشییع جنازه که یوغ yug می گفتند حاضر می شدند و متناسب با هر مراسم آوازهایی در قوپوز اجرا می کردند. البته در این مراسم آتش افروختن، دیگ بر پا داشتن و سماع در اطراف دیگ نیز رواج داشت. گونه های ادبی که برای این مراسم ایجاد می شود، دارای ویژگی های زیر بود:

  1. زبان اشعار و قصه ها بسیار ساده و روان و عاری از هر گونه تعقید و پیچیدگی بود.
  2. تصاویر خیالی همگی از طبیعت و زندگی اخذ می شد.
  3. مضمون اصلی هر سروده، استمداد و یاری خواستن از ارواح آن جهانی برای کمک به حیات مادی و این جهانی بود.
  4. قالب های شعری و اوزان و تقطیع های آن از قوانین ذاتی موسیقایی زبان ترکی تبعیت می کرد. عمدتاً قالب های 7، 8 و ۱۱ هجایی کاربرد داشت.
  5. لغات و کلمات بتمامی ترکی بود و تأثیر زبان های دیگر در آن ها مشاهده نمی شود.
  6. در همه ی اشعار برای هر مراسم که سروده می شد، مضمون استغاثه از گؤی تانری (= آسمان خدا)، ارواح آن جهانی و شمن ها داشت که توسط قام و باسکی در قوپوز اجرا می شد.

گونه های شعری سروده شده از سوی اوزان ها و قام ها در آن روزگار به ترتیب زیر بودند:

1.قوشوق که بعدها قوشما و نیز گرایلی نام گرفت و 11 و یا 8 هجایی بودند و مضامینی مانند استغاثه، حسرت، توصیف زیبایی های طبیعی و عشق و جز آن داشت مانند:

نمونه: اودیغ منی قومیتدی                    ترجمه: عشق من را به خروش واداشت

    ساقینج منه یامیتدی                               درد و غم به سویم آمد.

    کؤنگلوم آنقار امیتدی.                      دلم آن زیباروی را پسندید.

    یوزیم منینگ سارغا رور.                   رخسارم اکنون زرد شد.

  1. ساو که بعدها آتالار سؤزو نام گرفت که اگر هم شعر نبود، جملات آهنگین داشت. مانند:

- یئر با سروغو طاغ، بودون باسروغو بگ (یعنی زمین با کوه و ملت با بیگ فراز ایستد.)

  • ارمه گوگه بولوت یوک بولور. (یعنی: ابر بر آسمان خالی باری بیش نیست.)
  • آج نه یئمس، توق نه دئمس. (یعنی: گرسنه چه نمی خورد و سیر چه نمی گوید.)

موضوع شعر عاشیق ها طبیعت و زندگی بی آلایش مردم است. کوه، دره، بیابان، جنگل، آهو، اسب، گله ی گوسفند، بز، چوبان و جز آن موضوع توصیفی این ادبیات است. بنیادهای دینی و مذهبی با اخلاص و دلی صاف و بی ریا در بستر این ادبیات خودی می نماید. تحمیدیه ها و استادنامه ها منفک و جدای از کلیّت یک شعر و یا منظومه نیستند. یعنی هر گونه شعر که یک عاشیق می سراید، در انتها با نام خدا و اندرزهای دینی پایان می پذیرد.

هر عاشیق اغلب وابسته به یک طریقت و مسلک عرفانی بوده است. عشق و شیفتگی عاشیق به کائنات و خالق بی چون، از گونه ی وحدت وجودی ابن عربی نیست. در این جا، عاشق با تجلی رو در رو است و شیفته ی تمام ابعاد و جهات آن است. در این عشق و دلدادگی سرازپا نمی شناسد و ساز را پس از وضو، بر دست می گیرد و می نوازد.

ادبیات شفاهی در میان ملل دیگر نیز وجود دارد و لاکن ادبیات شفاهی ترکی بلحاظ قدمت تاریخی، وسعت و پهنه ی قابل اعتناء خود در میان همه ی آن ها از برجستگی خاصی برخوردار است.

عاشیق ها در طور تاریخ بعنوان معلم و راهنمای مردم عمل کرده اند. در مراسم شادی آنان و در عزاداری هاشان شرکت داشته اند.

  1. ساغو که بعدها آغی و یا آغیت نام گرفت که غم و اندوه مردم را موضوع خود قرار می داد. مانند:

نمونه: اؤدلک آریغ که وره دی                         لپ ارتونفا اؤلدومو

یونچیق یاووز تاورادی.                      ایسسیز آجون قالدیمی؟

اردم یئمه سئوره دی.                       اؤدلک اؤچین آلدیمی؟

آجون بگی چرتیلور.                                 ایمدی یورک ییرتیلور.

  1. دستان که عبارت از داستان ها و قصه های کوتاه و یا بلند منثور و منظوم بودند که در تعلیل حوادث طبیعی و اجتماعی ساخته می شدند.

حوادث و پدیده های طینی مانند گردش شب و رود، آمدن فصول مختلف، زلزله، سیل و غیره فکر و اندیشه ی بشر را به خود مشغول می داشت و در تعلیل آن ها دست به ساختن اسطوره ها می کرد.

و نیز حوادث اجتماعی نظیر جنگ ها، نبردها، نهضت های اجتماعی ماجراهای عاشقانه و غیره که عاشیق ها به شرح و بسط آن ها می پرداختند.

 

«دستان» ها افسانه های تاریخی، حماسه ها، اعتقادات و ماجراهای عاشقانه ی ترکان را شامل می شود که مربوط به دوره ی میتولوژیک و اساطیری هستند.

خالقان و آفرینشگران این ژانر ادبی و هر نوع دیگر از ادبیات شفاهی ترکی بر ما معلوم نیست. البته که این آثار همگی مؤلف و سراینده ی اولیه داشته اند. ولی فرهنگ ادب شفاهی سبب ایجاد دگرگونی در آن ها شده است.

اما، به هر انجام آفرینشگران ادبیات عاشیقی که پس از اسلام و در ادامه ی شعر و ادب اوزان ها شکل گرفت، اغلب بر ما معلوم است.

از سوی دیگر این ادبیات با ادبیات رسمی و کلاسیک ترکی کاملاً متفاوت است. اگر یونس امره، دده قوربانی و عاشیق علعسگر را مثلاً با نسیمی، فضولی، قوسی تبریزی یا نباتی مقایسه کنیم، هویت و ماجراهای زندگی و بیوگرافی همه شان بر عالم علم مکشوف است ولی آثار گروه اول در طول زمان از آن مردم عادی شده و سینه به سینه انتقال یافته و در معرض دگرگونی ها قرار گرفته است. حتی نسخه های خطی سروده های بسیاری از عاشیق ها اکنون در دست نیست. برای این عاشیق ها حتی چند مزار نیز از سوی مردم علاقه مند و شیفته ی آثارشان کشف شده است.

اگر متون رسمی و کلاسیک را تصحیح انتقادی می کنیم و هر بیت شکل ثابت و اصلی خود را پیدا کند، شعر عاشیقی کاملا برعکس است زیرا همگی از آن توده ی مردم است که سینه به سینه انتقال یافته است. آثار بسیاری از عاشیق ها در عصر ما از شنیده های مردمی گردآوری و چاپ شده است.

از این رو، من ادبیات عاشیقی را شاخه ی پرباری از ادبیات شفاهی به حساب می آورم. از سوی دیگر باید تأکید کنم که ادبیات رسمی و کلاسیک مدرسه ای ترکی، تأثیر کمتری بر ادبیات شفاهی داشته است. حتی ژانرها و اوزان این دو گونه با هم متفاوت است.