پيش از انتشار قارا مجموعه - اين اثر بي‌نظير تاريخ ادبيات صوفيانه در آذربايجان- صاحب‌نظران و اهل تحقيق به بحث پيرامون آن پرداختند و اين بحث‌ها سال‌ها ادامه خواهد داشت تا زواياي تاريك اين بخش گرانجاي از تاريخ ادب تركي بيشتر روشن شود. با توجه به اينكه بخشي از انتقادات وارده به استناد ادعاي مرحوم محمد علي تربيت در كتاب گرانقدر «دانشمندان آذربايجان» رجوع شده است، ‌در اين گفتار كوتاه سعي خواهم كرد به روشنگري در باب اين ادعا بپردازم.
مرحوم محمد علي خان تربيت فرزند ميرزا صادق از نوادگان ميرزا مهدي استرآبادي، متولد 1292 در تبريز صاحب مجله‌هاي گنجينه‌ي فنون، گنجينه‌ي معارف، تقويم تربيت و سه كتاب ارزنده‌ي تاريخ مطبوعات آذربايجان، زاد و بوم و دانشمندان آذربايجان و مؤلف مقالات ادبي فراوان در مطبوعات عصر خود، هنگام سخن از شيخ صفي الدين اردبيلي گويد:
«بقايي و غريبي نيز در تذكره‌ي پارسي و تركي خودشان شرح حال مفصلي از وي نوشته و كتابي به عنوان قارا مجموعه به حضرت شيخ نسبت داده و گفته‌اند نسخه‌ي آن مجموعه جز در خزانه‌ي كتب سلاطين صفويه در جاي ديگر موجود نيست و غريبي مزبور استطرادا قسمتي از محتويات آن را نيز ذكر كرده است».

بهتر است اول ببينيم بقايي و غريبي كيستند و كتاب‌هايشان كدام است. و آيا نقل قول مرحوم تربيت صحت دارد يا خير. 
مرحوم تربيت در كتاب دانشمندان آذربايجان در جاهاي متعددي به بقايي و تذكره‌ي او استناد كرده است. از جمله در ذكر نام «رماناي حنا تراش» گويد:
«بقايي تفرشي در تذكره‌ي موسوم به لطائف الخيال تأليف خود چنين مي‌نويسد. . .». 
و در ذيل نام شرف زرد گويد:
«محمد عارف بقايي تفرشي در لطائف الخيال فوت شرف زرد را 1016 ضبط كرده است». 
و در ذكر از شيخ صفي الدين هم به نقل از بقايي سخن فوق را بر زبان رانده است.
امام ما مي‌دانيم كه:
1. بقايي تفرشي تذكره‌اي به نام لطائف الخيال ندارد. 
2. از سوي ديگر تذكره‌نگاري موسوم به خواجه احمد بقايي بخاري از شعراي اواخر قرن دهم را مي‌شناسيم كه دو تذكره‌ي مجمع الفضلا و عارف الآثار نوشته است و در هيچيك هم نامي از شيخ صفي نياورده است. 
3. تا كنون فهرست نويسان نسخه‌اي از تذكره‌ي لطائف الخيال را نشان نداده‌اند و مؤلف تاريخ تذكره‌هاي فارسي مي‌گويد:«بنده هم در كتابخانه‌هاي خصوصي سراغ ندارم». 
4. مرحوم تربيت از يك بقايي ديگري صحبت مي‌كند و مي‌گويد:«قاضي اردبيل بوده و اشعاري به تركي داشته است». ولي تذكره‌اي به او نسبت نمي‌دهد و منبع سخن خود را نيز مجمع الخواص ذكر مي‌كند. تذكره‌ي مجمع الخواص تذكره‌ي تركي تأليف صادقي كتابدار همراه ترجمه‌ي فارسي آن از سوي مرحوم دكتر خيامپور در سال 1327 ش. در تبريز چاپ شده است. در اين كتاب ذيل بقايي مي‌نويسد:
«بقايي كه از قصبه‌ي تفرش است، مردي است خوش رفتار و مؤدب و شوخ طبع و در معاشرت با مردم، نفاق و دورويي ندارد. شعر نيز بد نمي‌گويد. اين ابيات از اوست . . .» 
صادقي كتابدار، نام كامل او را مير ابوالبقاء بقايي تفرشي ذكر مي‌كند (همان صفحه) و نام بقايي ديگري در اين كتاب نيامده است. صاحب مجمع الخواص هيچ سخني از اينكه وي قاضي اردبيل بوده و اشعارش به زبان تركي است نمي‌آورد و فقط ده بيت شعر فارسي از او نقل مي‌كند و آنچه به زبان تركي درباره‌ي او مي‌گويد، فقط اين چند جمله است:
«مير ابوالبقاء بقايي، تفرش آدليق قصبه‌دندير. ياخشي اطوارليق و شوخ طبع‌ليق سيدزاده‌دير. ابناي جنسي ايله بي‌نفاقانه اختلاط قيلير. شعري هم يامان دئمز. بو ابيات اول عزيزيندير كيم . . . ». 
5. مرحوم تربيت در بعضي جاها در سخن از لطائف الخيال آن را به نصرت نامي منسوب مي‌كند. معلوم نشد اين نصرت كيست. آن مرحوم (در ص 375) شرح احوال نصرت اردبيلي را كه از شعراي نيمه‌ي دوم قرن سيزدهم است مي‌آورد و در آنجا هم از كتابي موسوم به لطائف الخيال نام نمي‌برد و چنين كتابي را به او منسوب نمي‌كند. منبع خود را در شرح احوال نصرت نيز كه بعد از سال 1264 فوت كرده تذكره‌ي نصرآبادي كه در سال 1083 تأليف شده است ذكر مي‌كند!

به دلايل فوق و بنا به دلايل متعدد ديگر، نمي‌توان همه‌ي سخنان مرحوم تربيت را چون وحي منزل دانست. عبدالوهاب محمد قزويني درباره‌ي ايشان مي‌نويسد:
«. . . ميرزامحمد عليخان تبريزي (تربيت) مردي فاضل و متتبع بود . . . در تأليف نفيس خود دانشمندان آذربايجان اغلب اوقات بلكه تقريبا در جميع موارد،‌ به كلي از ذكر نشاني‌هاي كتابي يا كتبي كه از آن‌ها نقل مي‌كند، خودداري كرده و فقط اسم مجرّد كتاب را برده ولي مطلقا و اصلا از خصوصيات و مميّزات مآخذ و مدارك خود و نام مؤلفين آن‌ها و اينكه در چه موضوعي است و در چه عصري تأليف شده و در كدام كتابخانه فعلا اين كتاب موجود است، به وجه من الوجوه اسمي نبرده است . . . ». 
بدينگونه گوييم وقتي مرحوم تربيت مي‌گويد كه:
«بقايي گفته است قارا مجموعه جز در خزائن كتب سلاطين صفويه در جاي ديگري موجود نيست» سخني نيست كه بتوان زياد بر روي آن مانور عالمانه و ناقدانه داد و نتيجه گرفت كه آن يك نسخه هم در حمله‌ي سلطان سليم مفقود شده است. اول بايد منظور مرحوم تربيت از تذكره‌ي پارسي بقايي روشن شود و ثانيا در صورت صحت فرضي اين ادعا، قصد او از سلاطين صفوي هم معلوم گردد. اگر در ورود سلطان سليم به تبريز اين كتاب نابود شده، پس چگونه به خزائن كتب سلاطين صفويه راه يافته است؟
در تذكره‌ي بقايي اثر ميرزا ابوالبقاي تفرشي كه در اوايل قرن يازدهم تأليف شده، هيچگونه ذكري از شيخ صفي نرفته است. كساني كه مي‌گويند در تذكره‌ي بقايي صحبت از قارا مجموعه شده، اشتباهي را كه مرحوم تربيت كرده است، را مرتكب شده‌اند.
البته اين اشتباه مرحوم تربيت را، پس از وي چندين نفر از محققان ورزيده نيز تكرار كرده‌اند. مثلا مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني در اثر بسيار گرانقدر الذّريعه گويد:
«للمير ابي البقاء محمد عارف التفرشي، الذي الف تذكره لطائف الخيال بعد 1050هـ . كما يظهر من دانشمندان آذربايجان ص 166- 192«.
كتابي كه از شيخ صفي و قارا مجموعه صحبت مي‌كند اثر محمد بن محمد دارابي شيرازي متخلص به عارف است كه در سال 1078 هـ . تأليف شده است و ما در جاي خود از آن بحث كرده‌ايم و به چنين ادعايي در آن برنخورده‌ايم.

اما اشتباه دوم مرحوم تربيت، مربوط به تذكره‌ي تركي غريبي است. هيچيك از فهرست‌هاي نسخ خطي تركي تا كنون نشاني از تذكره‌اي به اين نام نداده‌اند.
ظاهرا قصد مرحوم تربيت يك نسخه‌ي خطي تركي مهجور و متروك و منحصر به فردي است كه در كتابخانه‌ي مجلس شوراي اسلامي نگهداري مي‌شود و آن مرحوم به هنگامي كه نماينده مردم تبريز در مجلس شورا بوده و در سال 1314 ش. موفق به چاپ كتاب دانشمندان آذربايجان در چاپخانه‌ي مجلس شده، از اين نسخه استفاده كرده است. در اين نسخه كه اثر غريبي منتشا اوغلو است و دؤرد فصل نام دارد،‌در برگ شماره 105 ضمن ذكر رؤيايي كه مؤلف در آن شيخ صفي الدين را به خواب ديده و قارا مجموعه را به تحرير شيخ صدرالدين از دست مبارك او گرفته، چنين مي‌گويد:
«و بو ايكي بئيتي دخي حضرت قطب العارفين و مرشد الكاملين فريد المله والدنياي والدين السلطان شيخ صفي الدين زين الله روفته بنور الرحمه في العالمين اشارت بويوردولار:
صفي‌ام، صافي‌ام، گؤوهر نومايم،
اورك درده جرم، در بي‌دوايم.
بو هستي‌دن يؤل اؤيانا آپارديم،
بو نيستي‌ده چو مردان خاك پايم. 

غريبي، قارا مجموعه را تحرير شيخ صدرالدين مي‌شناسد و ادعا مي‌كند كه دؤرد فصل را نيز به اشارت شيخ صفي در رؤيا، به قلم آورده است و هيچ صحبتي از اينكه قارا مجموعه تنها يك نسخه بوده، نمي‌كند.
حاصل سخن آنكه، ادعاي مرحوم تربيت پيرامون قارا مجموعه بي‌اساس است و يكي از اشتباهات آن مرحوم به شمار مي‌رود و بايد در اين زمينه تحقيق و تفحّص كافي صورت بگيرد و چه خوشا كه پژوهشگران حوزه‌ي زبان و ادبيات تركي و محققين در زمينه‌ي كتب و نسخ خطي تركي به اين عرصه‌ي مهم در حوزه‌ي آذربايجان‌شناسي توجه جدي بنمايند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید