از امـير عليـشـير نوايي يکهتاز ميدان سـخنپـروری در ترکی جغتـايي، 29 اثر منظوم و منثور در رشتههای گوناگون ادبی و علمی برجای مانده است که در اين گفتار کوتاه ضمن اشاره به تاريخچهی ترکی جغتايي، برخی از اين آثار را برای خوانندگان فصلنامهي وزين آذری معرفی میکنيم.
در نوعبندی گويشهای زبان ترکی، گويش چاغاتايي«جغتايي»، در گروه گويشهای آسيای ميانه، يا گويشهای شرقی داخل می شود که تا يکصد سال بيش از اين به عنوان گويش ادبی و لهجهی کبار ترکی شرقی کاربرد داشت و امروزه جای خود را به اوزبکی و اويغوری نوين واسپرده است.
اين گويش ترکی سدههای ميانه که ادامهی منطقی ترکی قاراخانی يا خاقانـيه و سپس ترکی خوارزم بود، در دوران جانشینان امیرتیمور به اوج شکوفایی خود رسید و به زبان سیاسی، ادبی و رسمی دولتهای ترکستان شرقی و آسيای ميانه تبديل شد و اعتباری جهانی يافت. پس از اشغال و تصرف ولايات بخارا (1868م.)، خيوه (1873م.)، خجند (1876م.)، از طرف دولت تزاری روس، اين گويـش به تدريج اعتبـار خود را از دست داد و از سال 1921، لهجـهی عوام شهرهای اوزبکـستان به عنوان گويـش دولتی برگزيده شد و جای آن را گرفت.
نام چاغـاتای منسـوب به پسر دوم چنگيزخان به همين نام است.
چنگيزخان پيش از فوت خود، امپراتوری گستردهی خويش را ميان فرزندانش تقسيم کرد، ماوراء النـهر و ترکستان شرقی را به چاغاتـای داد و بعدها، چانگوريه، اويغور، کابل و غزنه نيز جزو متصرفات وی درآمد. کشور تحت فرمان او «چاغاتای اولوسو» نام گرفت، از او به فرزندش «قاراهلاکو» و از وی به«طواخان» و سپس به «قازان خان» رسيد. پس از مرگ قازان خان، به دو بخش ماوراء النهر و مغولستان تقسيم شد و تنها اميرتيمور توانست ميان اين دو بخش، ديگر باره وحدت ايجاد کند و تحت يک پرچم درآورد.
نام«چاغاتای» به عنوان نام رسمی اين امپراتوری از زمان طواخان رواج يافت و همهی ايلات و عشاير ترک آن سامان در مقابل مغولان، چنين ناميده شدند.
منظور از اصطلاحات «ايل جغتای» ترکان تحت فرمان امپراتوری اميرحيـدر هستند که در متون تاريخی فارسی مانند «ظفرنامه» از شرف الدين علی يزدی و متون ترکی مانند «با برنامه» فراوان بهکار رفته است.
گويش ترکی چاغاتايي در متون ترکی عصر تيموری به صورت ترک تيلی، ترک الفاظی، ترکی لفظی، تورکجه تيل و يا به صورت اختصاری ترکی وتورکجه ناميده شده است. اما نوايي آن را به صراحت «چاغاتای تيلی» ناميده است.
ميرزا مهدیخان نيز اصطلاح« لغت ترک» را در مقابل آن قرار میدهد و منظور وی شيوهی گويشی است که درآثار نوايي، لطفی هروی، بابر و سلطان حسين بايقرا بهکار رفته است و امثله و شواهد را نيز از آثار آنان ذکر میکند.
در قرن گذشته ترکیپژوهان اروپا از جمله هـ . وامبری با تاليفات خود، به اين اصطلاح اعتبار علمـی دادند.2 بدينگونه گويشـی که در فاصلهی قرن هفتم تا دوازدهم هجری درآسيای ميانه برای تاليف و تصنيف متون اسلامی بهکار میرفته است«چاغاتای» نام گرفت و بر همين اساس«شيخ سليمان افندی» يکی از لغتنويسان اواخر دورهی عثمانی، فرهنگی با نام «لغات جغتايي و ترکی عثمانی» نوشت.3
از سوی ديگر برخی مستشرقان روسی نظير و. رادلف، اين اصطلاح را فقط برای ادبی بازمانده از دوران ما بعد خاقانيه اطلاق کردند. و زبان رايج دوران تيموری تا سدهی اخير در آسيای ميانه را ترکی شرقـی ناميدند.4
در روزگار ما مرحوم «محمد فواد کؤپرولو» به تعريف اصطلاح زبانشناسی«گويش چاغاتای» (Gağatay Lhcesi) دست زد و تاريخ آن را به 5 دورهی زير تقسيم کرد:
دورهی آغازين (سدههای هفتم و ششم هجری)
پيش از دوره کلاسيک ( نيمة اول سدهی نهم هجری)
دورهی کلاسيک ( نيمه دوم سدهی نهم هجری)
ادامهی دورهی کلاسيک ( سدهی دهم هجری)
دورهی افول ( سدهی يازدهم و دوازدهم هجری)
زبانشناسان دورهی شوروی کاربرد اصطلاح«چاغاتای» را منسوخ کردند و به جای آن اصطلاح«اوزبکی» بهکار بردند و تاريخ آن را به سه دوران تقسيم کردند:
دوران نخستين (سدههای چهارم تا هفتم هجری)، دوران تکوين زبان و ادبيات ترکی.
دوران اشرافی ( سدههای هشتم تا پانزدهم هجری)، دوران زبان و ادبيات کلاسيک.
دوران معاصر ( سدههای دوازدهم هجری به بعد)، دوران تسلط گويش ازبکان.
ژانوس اکمن (Janos Eckmann) با بررسی عمومی ديدگاههای متفاوت فوق، در تقسيمبندی علمی خود، تاريخ زبان ترکی شرقی در ميانه را اول به سه دورهی اصلی زير تقسيم می کند:
ترکی قاراخانی يا خاقانيه ( سدههای پنجم تا هفتم هجری)
دوران ترکی خوارزم ( سدهی هشتم هجری )
دوران ترکی چاغاتای ( سدهی نهم تا سدهی چهاردهم هجری)
و دوران زبان چاغاتای را نيز در سه دورهي زير قابل مطالعه میداند:
دورهی پيشين (از اواخرسدهی هشتم تا اوايل سدهی نهم هجری) از نمايندگان ادبيات اين دوره میتوان سکاکی، لطفی، عطايي، کمال خجندی، سيداحمد ميرزا، خوارزمی، يوسف اميری، يقينی، احمدی و گدايي را نام برد.
دورهی ميانی (از اوايل سدهی نهم تا سدهی دهم هجری) از نمايندگان ادبيات اين دوره میتوان سلطان حسين بايقرا، امير عليشير نوايي، حامدی، شيبانی، عبيدی، محمد صالح، مجلسی، بابر و بايرامخان را نام برد.
دورهی نوين(از سدهی دهم هجری تا 1921م.، سال تاسيس جمهوری ازبکستان شوروی) از نمايندگان اين دوره میتوان ابوالغازی بهادرخان، بابارحيم مشرب، صوفی يار، طردی، هويدا،مونس، خوارزمی، محمد رضا آگاه، نادره، محسونه، اويسی، کلاهی، غمخوار، مقيمی، عبيدالله ذوقی، عثمان خواجه زاری و شوقی نمنگانی را نام برد.
به راستی که در بيان سخنوران در تماميت تاريخ ادبيات عمومی ترکی از نظر گسترهی تاثير ادبی و کثرت آثار و احاطه به علوم عصر، مانند و نظيری برای اميرعليشير نوايي نمیتوان يافت. نقش او در گسترش و تکامل زبان ادبی ترکی کم نظير است.
وی در عصر خود مبلّغ فداکار اعتنا به زبان و ادبيات ترکی و مشوق جوانان به خلق آثار ادبی در اين زبان بوده است. در کتاب «محاکمه اللغتين» دو زبان ترکی و فارسی را رو در رو مینهد، و آندو را با هم مقايسه میکند و نشان میدهد که ترکی، از هر نظر توانايیهای فراوانی دارد و احساسات بسيار رقيق و ادراکات عميق بشری را میتوان در اين زبان بيان کرد. برای اثبات اين ادعا، خود پيشقدم شد و در مقابل آثار معروف منظوم و منثور فارسی، نظير آنها را با حفظ خود ويـژگیهای خلاقه ايجاد کرد. اين آثار در زمينههای مختلف به شرح زير بر جای مانده است:
1. مذهبی و اخلاقی:
1-1 مناجات
2-1چهل حديث (886 هـ.)
3-1نظم الجواهر (890 هـ.)
4-1 لسان الطير (904 هـ.)
5-1 سراج المسلمين (905 هـ.)
6-1 محبوب القلوب (906هـ.)
2. تاريخی:
1-2 تاريخ انبياء و حکماء (890 هـ.)
2-2 تاريخ ملوک عجم (890 هـ.)
3-2 زبده التواريخ
3. رجال و انساب:
1-3 حالات سيد حسن اردشير (896 هـ.)
2-3 خمسه التحيرين (898 هـ.)
3-3 حالات پهلوان محمد (900هـ.)
4. تذکره:
1-4 مجالس النفائس (897 هـ.)
2-4 تسائم من شمائم الفتوه (901 هـ.)
5. زبان و ادبيات:
1-5 محاکمه الغتين (905 هـ.)
2-5 ميزان الاوزان
3-5 رساله معما (898 هـ.)
4-5 منشات (897هـ.)
6 . خزائن المعانی يا چهار ديوان ترکی:
1-6 غرائب الصغر (904 هـ. )
2-6 نودادر الشباب (904 هـ.)
3-6 بدايع الوسط (904 هـ.)
4-6 فوائد الکبر (904 هـ.)
7. ديوان فارسی (902 هـ.).
8. خمسه:
1-8 حيرت الابرار (888 هـ.)
2-8 فرهاد و شيرين (889 هـ.)
3-8 ليلی و مجنون (889 هـ.)
4-8 سبعهی سياره (890 هـ.)
5-8 سد اسکندری (889 هـ.)
9. اسناد:
9-1 وقفيه (886 هـ.)
اينک برخی از آثار وی را در زير معرفی میکنيم:
خزائن المعانی
«خزائن المعانی» مجموعهی چهارديوان ترکی اميرعليشير نوايي را در برمیگيرد.
نخستين ديوان وی، وقتی 25 سال داشت از سوی سلطان علی بن محمد مشهدی در سال870 هـ. تدوين يافت. اين نسخهی نفيس در سال 1968م. با عنوان «نخستين ديـوان» و به صورت فاکسميله از سوی «حميد سليـمان»- دانشمند اوزبکستان- در شهر تاشکند انتشار يافت. اين ديوان حاوی 391 غزل، يک مستزاد، يک معما و 41 رباعی است.
اميرعليشير نوايي خود، ميان سالهای882-874 هـ. به تشويق حسين بايقرا، ديوان اشعار خود را با عنوان«بدايع البدايه» مرتب کرد.کهنترين نسخهی اين ديوان در کتابخانهی ناسيونال پاريس به شمارهی746 نگهـداری میشود که در فهرست بلوشه معرفی شده است. 5
وی، دومين ديوان خود را با عنوان «نوادر نهايه» در سال 893 هـ. تدوين ساخت که دارای 328 غزل، سه مستزاد، سه ترجيعبند، پنج قطعه، 46 رباعی، 6 معما، 1 لغز و يک تويوق است. از اين ميان 460 مورد جديد است و مابقی از نخستين ديوان و«بدايع البدايه» اخذ شده است.
نوايي پس از تدوين اين ديـوان، سالها به تدوين شعر نپرداخته است. و در پنجاه سالگی به توصيهی سلطان حسين بايقرا به سر و سامان دادن به ديوانهای خود آغاز کرده است و همهی اشعارخود را يکجا گردآورده و با نامهای زير در چهار مجلد تدوين ساخته است و هر چهار مجلد را يکجا«خزائن المعانی» ناميده است. چهار مجلد ديوانهای ترکی وی عبارتند از:
غرائب الصغر (اشعار سروده شده ميان 20-8 سالگی)
نوادر الشباب (اشعار سروده شده ميان 35-20 سالگی)
بدايع الواسط (اشعار سروده شده ميان 45-35 سالگی)
فوائد الکبار (اشعار سروده شده ميان 60-45 سالگی)
بنا به تحقيقات ژانوس اکمن (janos eckmann) در اين تدوينهای نهايي، برخی شـعرهای دوران گوناگون زندگی نوايي دچار جابـجايي هم شده است.
نوايي يک سال پيش در سال 905 هـ. ديباچهای بر ديوانهای چهارگانهي خود نوشته و علت تدوين آنها را شرح داده است.
تعداد انواع اشـعار ديوانهای چهارگانهی فوق به شرحی که«آگاسيرری لوند» برشمرده، چنين است: غرائب الصغر دارای636 غزل، يک مستزاد،3 مخمس، 1 مسدس، 1 ترجيعبند، 1 مثنوی، 34 قطعه، 131 رباعی.
نوادرالشباب دارای647 غزل،1 مستزاد، 3مخمس، 1مسدس، 1 ترجيع بند، 1 قصيده، 50 قطعه،52 معما.
بدايعالوسط داراي 638 غزل، 1 مستزاد، 2 مخمس، 2 مسدس، 1 ترجيعبند، 1 قصيده، 58 قطعه، 10 لغز، 13 تويوق.
فوائدالکبر دارای627 غزل، يک مستزاد،2 مخمس،1 مسدس، 1مثمن، 1ترجيع بند،1مثنوی، 48 قطعه و 84 مفردات.
ترتيب غزليات در چهارده ديوان فوق به اين صورت است که در آغاز همهی قوافی حروف، تمحيديه، مناجات، نعمت و يک غزل عرفانی آورده و سپس غزلهای غنايي و گاه تعليمی خود را مرتب ساخته است. در حالیکه تا روزگار وی تمحيديه نعت فقط در قافيه الف میآمده است.
ويژگی ديگر آنکه در کنار 28 حرف سيستم الفبای ترکی، قافيههای حرف (پ، چ، ژ،گ) را نيزداخل ترتيب غزلها کرده است. هر يک از حروف قوافی را هم چنين شروع کرده است.
الف حرفی نينک آفت لاری نينک. ابتداسی
بی حرف نيتگ بلالری نينک. بدايتی
ديوان فارسی
از اميـرعليـشـير نوايي گذشته از چهـار ديـوان ترکی جغـتايي، يک ديوان فارسـی نيز برجای مانده است. اين ديوان12000بيت و شامل6 قصيده، 468 غزل، 1 مسدس، 1 ترجيعبند (در مرثيه)، 36 قطعه، 67 رباعی، 16ماده تاريخ، 341 معما، 6 لغز است.
ديباچهی ديوان فارسی با قطعهی زير شروع می شود:
بيت القصيدهی --- خيل سخنوران،
شه بيت جنس نظم همه نظم گستران.
مدح و ثنای پادشهی دان که از رهش،
يک پاره سنگ شد گهر عالی افسران.
پس از ديباچه متناسب با «جهات سنه» شش چکامه سروده و آنها را چنين ناميده است:
چکامهی نخست: روح القدس توحيد حضرت باری در 130 بيت با مطلع:
زهی به خانهی قدرت مصور اشيا،
هزار نقش عجب هر زمان از او پيدا.
چکامهی دوم: عين الحيات ـ نعت نبوی در 150 بيت، با مطلع:
حاجبان شب چو شادروان سودا افکنند،
جلوه در خيل بتان ماه سيما افکنند.
چکامهی سوم: تحفهی الافکار تتبع دريای ابرار، در 99 بيت، با مطلع:
آتشين لعلی که تاج خسروان را زيور است،
اخگری بهر خيال خام پختن در سر است.
چکامهی چهارم: قوت القلوب ـ مواعظ سودمند و نصايح دلپسند، در 113 بيت با مطلع:
جهان که مرحلهی تنگ شاهراه فناست،
در او مجوی اقامت که راه شاه و گداست.
چکامهی پنجم: تحفهی النجات تتبع خاقانی، در 138 بيت با مطلع:
زهی از شمع رويت چشم مردم گشته نورانی،
جهان را مردم چشم آمدی از عين انسانی.
چکامهی ششم: نسيم الخلد ـ تتبع مرات الصفا، در 128 بيت با مطلع:
معلم عشق پير عقل شد طفل دبستانش،
فلکدان بهر تأديب وی اينک چرخ گردانش.
پس از قصايد ستّه، غزليات نوايي با مناجات، حمد و نعت آغاز میشود. مطلع نخستين غزل:
ای خاک سر کوی تو گشتن هوس ما،
بر پايگهات بوسه زدن ملتمس ما.
پس از بخش غزليات تسديس بر غزل جامی با رديف«کاشکی» که جامی، خود آن را نظير بر غزل ترکی نوايي ساخته بود، آمده و سپس ترکيببندی با عنوان«مرثيه حضرت مخدوم» در رثای عبدالرحمن جامی آمده است که چنين شروع میشود:
هر دم از انجمن چرخ جفايي دگر است،
هر يک از انجم او داغ بلايي دگر است.
پس از اين مرثيه، بخش قطعات، رباعيات، ماده تاريخها، معما و لغزها میآيد.
پينوشتها:
1. آذری، شماره 10، زمستان 84.
2.H. Vambery. Ģagataısche Sprachstdıen/Leız/y.1864.
3. افندي، شيخ سليمان. لغات جغتايي و تركي عثماني، اسلامبول، 1298هـ.
4. W. Radiof. Phohtik der nördlichen Türkes-prachen. Lelpzig. 1883. S280.
5. .p.51 . 2Bhochet,cat. Mss. turcs,
دیدگاهها
پاسخ:
لطفا زمینهی همکاری خود را قید فرمایید.
من دانشجوی کارشناسی ارشد هستم موضوع پایانامه ی من (امیر علیشیر اثار ونقش او در فرهنگ وتمدن اسلامی) لطفا چند کتاب در این زمینه به من معرفی کنید
با سپاس
بابایی
پاسخ:
شما میتوانید از کتاب هایی که دکتر صدیق در این زمینه تصحیح کردهاند استفاده کنید:
1- محاکمة اللغتین (نشر اختر، تبریز، 1388)
2- میزان الاوزان (نشر تکدرخت، تهران، 1393)
3- فرهنگ ترکی به فارسی سنگلاخ (نشر اختر، تبریز، 1394)
با تشکر فراوان چوخ ساغولون سیزی قارداشیم
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا