اشــاره:
مسـالهی جستوجو و يافـتن آثار بازمانده از ديوان ترکی حکـيم نظامی گنجوی، يکی از آرزوهای همگانی مردم ماست. و مسالهی مهمتر در اين قضيه هموار کردن مسير کاوشهای فنی و علمی واستدلالات متقن و باوربخش، به دور از هرگونه تأثير پذيری وغرضورزی است. علاوه بر کنکاش در نسخ خطی، سفينهها وجنگها و بررسیهای تطبيقی و مقايسهای اشعار يافت شده با شيوهی بيان و لحـن و سخن نظامی، تأثير او با معاصـران و آيندگان خود نيز موجب بروز مسايل و مباحث اميدوارکنندهای خواهد شد.2
در اين گفتار با فرض اينکه قصيدهی لاميه که در نسخهی خطی کتابخانهی خديويه مصر آمده 3 بايد و يا میتواند از نظامی گنجوی باشد که تحت تأثير چکامههای معاصران وی، مانند اثير الدين اخسيـکتی و کمال الدين اصفهانی در مدح امير ابوالفـضائل فلک الدين احمد و يا «احمـد بن گرپ ارسلان» برادر محمـد بن قزل ارسلان سروده شده است، قاعدتا، بايد مانند ديگر آثار و سرودههای نظامی مورد توجهي شعرای بازپسين عهد وی قرار گرفته باشد. در اين جا سعی میکنم تأثير اين چکامه در آفرينش شعری حافظ شيرازی را بررسی کنم:
خواجه شمس الدين محمدحافظ شيرازی از شعرايي است که ارادت به نظامی داشته است، حتی در جايي ضمن تصريح به نام او، شعر خود را با لطف سخن وی مقايسه کرده است:
چو سلک درّ خوشاب است شعر نغز تو حافظ،
که گاه لطف سبق می برد ز نظم نظامی.
وی تعابير و عبارات زيادی از نظامی اخـذ کرده و در ديـوان خود جای داده است. برخی موارد اين چنين است:
نظامی:
او زلف بنفشه را دهد تاب.
حافظ:
تاب بنفشه میدهد طرهي مشک سای تو.
نظامی:
روزه گشای عاشقان از می ناب میکند.
حافظ:
از میکنند روزه گشا طالبان يار.
نظامی:
هم قصه نانموده دانی،
هم نامهی نانوشته خوانی.
حافظ:
که هم ناديده میبينی و هم ننوشته میخوانی.
و نيزحافظ، ساقینامهی خود را هم وزن مغنینامه نظامی سروده است و مانند نظامی خطابهای دو بيتی به ساقی کرده است. 4
علاوه بر آن بسياری از غزلهای منسوب به نظامی در ديوان حافظ وارد شده است و سعيد نفيسی در مقدمهای که بر ديوان نظامی نوشته، به اين موارد فراوان اشاره دارد. اگر بتوانيم بپذيريم که چکامهی لاميهی معروف، از نظامی گنجوی است. بايد بگوييم که حافظ مطلع آن را به فارسی برگردانده و مطلع غزلی از خود ساخته است. بدينگونه که نظامی فرمايد:
وصفينده اول جمالين ذکر ائتدوگينی بودل،
هرکيم ائشيتسه آيدير : لله در قايل.
که در ديوان حافظ به اين صورت وارد شده است:
هر نکتهای که گفتيم در وصف آن شمايل،
هر کو شنيد گفتا: لله در قايل.
عبارت «لله در قايل» جملهی دعايي است يعنی: خداوند، گوینده را خیر و برکت دهد.
معنای بيت نظامی چنين است: هرکس ذکر اين دل را در وصـف آن جمال بشنود. خواهد گفـت که خداوند گوينده را خير و برکت دهاد! و معنای بيت حافظ اين است: هر معنای نغزی که در وصف آن شمايل گفتم. هر کس که شنيد، گفت خداوند گوينده را خير و برکت دهد!
با توجه به معانی ابيات و ترکيـب کلمات و عبارات، به نظر میرسد که بيت فارسی نوعی گرتهبرداری از بيت ترکی باشد؛ زيرا اولا لفظ «ذکر» بيشتر با جملهی دعايي تناسب دارد تا کلمه «نکته» که میتوان از آن به «معنای نغز» تعبير کرد.
از ديگر سو، ابيات بازپسـين قصيدهی لاميه نظـامی بعد از مطلع، توالی معنايي دارد و شاعر از بيت دوم به بعد اعضاي جمال معشوق را يکی يکی وصف می کند:
يوزونه، قارشی گوزوم ياشينی کيم گوررسه،
اولدو سانير ثريا خورشيد له مقابل.
اول زلف و اول بناگوش ثعبان و دست موسی،
اول خال و اول زنخدانهاروت و چاه بابل.
پرخشم چشمينی چون قاشين ايچينده گوردوم،
سائديم کی ائيله ميشدير خورشيد قوسی منزل ... .5
و همينطور تا پايان چکامه، زنجيرهی به هم پيوسته قالب و محتوا در خط سير مستقيم«توصيف جمال» ره میسپرد. تا آنکه به قيافهی «طغرل» ختم میشود. اما درغزل هشت بيتی حافظ، مانند اغلب غزلهای وی، توالی و تناسب معنايي و تداوم مفهومی ميان ابيات، ظاهر نيست و هر بيت معنای مستقل عرفانی خود را دارد. و میدانيم که حافـظ، اغلب غزلهای خود را به عيـنه، يا به ترجمـه و با مفهوم از ديگران، مانند انوری، خاقانی، ظهير فاريـانی، کمـالالدين اصفهانی، عطار، عراقی، و حتی يزيـد اخذ کرده و بهانه برای ساختن غزل عرفانی نموده است و شاهکار آفريده است6.
از سوی ديگر، نظامی قرامانی قونوی نيز که به شاعری نظيرهسرا شهـرت دارد، از همين مطلع استفاده کرده و يک غزل مطلع هشتبيتی ساخته است که عينا در اين جا نقل میکنم:
وصفينده اول جمالين ذکر ائتدوگينی بو دل،
هرکيم ائشيتسه آيدير: لله دُرّ قايل.
يارب چه لطف دارد آن قد خيزران وش،
درمانده هر که ديدش چون سرو پای در گل.
دئديم نهال قدين عشاقه مئيل ائتمزز،
آيدير کی سرو اولور اکثر هوايا مايل.
در چين زلف مشکت، آن خال مینمايد،
چون پاسبان هندو در قلهی سلاسل.
اول زلف و اول بناگوش ثعبان و دست موسی،
اول خال و اول زنخدانهاروت و چاه بابل.
خواهان آن دهان را دل پاره پاره بايد کرد،
آری به مو رسيدن بر شانه نيست مشکل.
يوزونه، قارشی گوزوم ياشينی کيم گؤرهرسه،
اولدو سانير ثريا خورشيد له مقابل.
گر وصل يار خواهی بگذر ز خود نظامی،
زيرا به وصل جانان غير از تو نيست حايل. 6
چند بيت ترکی در اين غزل 8 بيتی از چکـامهی لاميه فـوق الذکر نقل شده است اما پيداست که نقل آنها تقننی بوده است و ترتيب معنايي با ابيات فارسی و يا ترکی غزل در نظر نبوده است و توسط شاعر اين غزل نيز سروده نشده است. دليل مهم بر اين ادعا ترتيب و توالی آن ابيات در چکامهی ياد شده، ولي تبعيت غزلسرا از حافظ شيرينسخن است.
به هر تقدير، اينجانب نـظرم اين است اولا سرايندهی آن چکامه و ترتيب دهندهی اين غزل يک نفر نه، بلکه دو نفر، با دو سبک و اسلوب شعری متفاوت هستند و ثانيا هيچ دليلی بر تقدم غزل حافظ بر چکامهی فوق که به نظر میرسد، بايد از نظامی گنجوی باشد، وجود ندارد.
در باب مذهب نظامی قرامانی قونوی نيز اخيرا، سـند جديدی به دست آوردهايم و آن «تذکرهي مجالس شعرای روم» از «غريبی تبريزی منتشا اوغلو» میباشد8. به تصـريح غريـبی ولی شيـعهی مخلص و محب خاندان بوده است، در حالیکه میدانـيم نظامی گنجوی، مـانند اغلب شاعـران همعـصر خود مذهب سنت و جماعت داشته اسـت.
وارد شدن اشعار و غزلـيات فارسی نظامی گنجوی در ديوانهای شعرای ديگر9 ما را به اين باور میرساند که فقدان ديوان ترکی وی نيز توأم با تخليط آن با ديوانهای شعرای ترکی مخصوصا شعرايي بوده است که تخلص نظامی داشتهاند و اين مسالهای نيست که ما بخواهيم به آسانی رد شويم.
پينوشتها:
1. نوید آذربایجان، سال ششم، سه شنبه 26/12/1382.
2. چاپ عکسی نسخهی «ديوان نظامی» خديويه را آقای حسين فيض الهی سال گذشته در تبريز انتشار دادند و متن حروفچينیشدهی آن را آقای صدريار وظيفه «ائل اوغلو» با مقدمههای مبسوط چند ماه پيش در تهران چاپ کردهاند.
3. اينجانب اين چکامه را در شمارهي گذشته همين هفتهنامه به بحث گذاشتم.
4. برای موارد تطبيق به شرح غزلهای حافظ از حسين علی هروی و بهاء الدين خرمشاهی مراجعه فرماييد.
5. متن چکامه در هر دو نشر فوق الذکر آمده است.
6. برای همانندیهای وزن و قافيه در ديوان حافظ با دواوين اين اشعرا به کتاب «حافظ نامه» جلد اول صفحه 40 به بعد مراجعه فرماييد.
7. متن اين غزل در ص 56 نشر آقای فيض الهی آمده است.
8. اين کتاب را از روی نسخهی بسيار با ارزش آن، محفوظ در کتابخانهي مجلس شورای اسلامی اخيرا با عنوان «ديوان غريبی و تذکرهي مجالس شعرای روم» چاپ کرديم.
9. در ديوان قصايد و غزليات فارسی که سعيد نفيسی آن را ترتيب داده است به کمتر غزلی برمیخوريم که وی سراغ آن را از ديوانهای شعرای ديگر نداده باشد.
- توضیحات
- دسته: مقالات و نقدها