طنز يك اصطلاح ادبي- اجتماعي است. اين نوع ادبي اغلب با مزاح، لطيفه، شوخي، فكاهي، هزل و هجو و جز آن اشتباه مي‌شود. در نوع ادبي طنز، كمدي و درام در هم مي‌آميزد،‌ بيدار باشي تلخ است كه چون تازيانه‌اي بر چهره‌ي زمان فرود مي‌آيد، خنده را به روي لبان خواننده و شنونده مي‌خشكاند و او را وادار به تفكر مي‌كند. از اين نوع ادبي شاعر و سراينده زماني بهره مي‌جويد كه مي‌خواهد شنونده و خواننده‌اش زحمت انديشيدن به خود دهد و به حقيقتي تلخ پي ببرد.

پيدايي طنز با تكامل و رسايي جامعه‌ي بشري رابطه‌اي تنگاتنگ دارد. هر چه ظلم و فساد و بدي در جامعه بيشتر شده، به همان اندازه ادبيات طنزي نيز رشد و تكامل يافته است. مضامين طنزي در تمام انواع و مواد ادبيات شفاهي نظير ضرب المثل‌ها، داستان‌ها، افسانه‌ها، ترانه‌ها و جز آن به چشم مي‌خورد. پژوهشگران ادبيات‌شناس آذربايجان، در مقوله‌ي ادبيات طنزي در فولكلور آذري، انواع زير را باز شناخته‌اند:

1. آتالار سؤزو.

2. آتماجالار.

3. ياهالتماجالار.

4. قاراولليلر.

5. لطيف‌لر.

6. تمثيل‌لر.

7. ناغيللار.

8. باياتيلار.

9. حربه- زوربالار.

10. مئيخانه‌لر.

11. تازيانه‌لر.



كه براي بحث پيرامون هر يك از اين انواع، مجالي گسترده بايسته است.

در كنار همه‌ي اين‌ها مجموعه‌ي عظيم «ادبيات طنزي عاشيقي» قراردارد كه نخستين نمونه‌هاي ساده و بسيط آن در منظومه‌هاي حماسي دوازده‌گانه دده‌قورقود به چشم مي‌خورد. نخستين قطعه‌ي موزيكال طنزي از اثر ديرسال، قطعه‌اي است كه در مقدمه‌ پس از حمد خدا، نعت رسول و ذكر مفاهيمي چند از قرآن مجيد و درباره‌ي عزّت و عظمت مادر و محبت مادري در باب زن‌ها و با مناسبتي مثبت به عنصر زن مؤمن سروده است و آن چنين است:

قادينيلار دؤرد دورلودور،

بيريسي سولدوران سويدور.

بيريسي ائوين داياغيدير،

بيريسي نئجه سؤيلر سن باياغيدير. . . 



برگردان كامل فارسي اين قطعه به عنوان نمونه‌ي طنزي ادبيات عاشيقي چنين است:

و زن‌ها چهارگونه‌اند: يكي ستوني كه خانه را نگه مي‌دارد. 

يكي بلاي خانمان برانداز است. 

يكي همچون توپي است كه پيوسته مي‌گردد.

يكي از هر چه بگوئيد بدتر است!



زن گونه‌ي نخست كه ستون خانه است آن را نگاه مي‌دارد. 

به گاهي كه مهمان سر مي‌رسد و شويش در خانه نيست، خوردني و نوشيدني فراهم مي‌آورد. 

او را بدرقه مي‌كند. او از سلاله‌ي فاطمه است. اي خان من! اميد كه چنين زني نصيب شما شود.



زن دومي كه بلاي خانمان برانداز است،‌ 

بامدادان پگاه از جايش برمي‌خيزد،

بدون شستن دست و روي خود به دنبال قرص نان و ظرف ماست مي‌گردد!

چنان مي‌خورد كه بتركد!

گويد:«از وقتي زن اين مرد شدم سير نخوردم!

زودا خانه‌اش خراب شود!

هيچ‌گاه خنده بر لبانم ننشسته!

هميشه پا برهنه بوده‌ام!

ياشماق نداشته‌ام كه بر چهره بندم!»

اي خان من! اميد كه همچون زني بچه‌دار نشود!

هرگز نصيب اجاق شما نگردد



سوم، زني كه چون توپ مي‌گردد،

سحر ا زخواب برمي‌خيزد،

بي‌آن‌كه دست و رويش را بشويد دور آلاچيق‌ها با شتاب گام برمي‌دارد.

همه را به جان هم مي‌اندازد، 

شايعه مي‌سازد و افترا مي‌بندد!

تا تنگ غروب بيرون است.

وقتي به خانه برگردد، مي‌بيند گوساله يا سگ گرسنه‌اي داخل خانه رفته است.

خانه چون مرغدان شده است!

بر سر زنان همسايه فرياد مي‌كشد:

«زليخا، زبيده، رقيه، جان‌قيز، جان پاشا، آيناملك، قوتلوملك!

مي‌دانستيد كه من به مردن نرفته‌ام!

بايد در اين خرابه بخوابم!

سخت بود كه سري به اين خرابه بزنيد؟»

خان من! كودكان همچو زني بزرگ نشوند! نصيب اجاق شما نگردد.



چهارم، زني كه ديگر بدتر از او يافت نشود!

چون مهماني آيد و شويش غذا بخواهد، گويد: از جان من چه مي‌خواهي؟

در اين خراب شده مگر آرد و غربالي پيدا مي‌شود؟

شتر هم كه از آسياب برنگشته است!

سپس دست به پشت زده رويش را بر مي‌گرداند و پشت به شويش مي‌كند.

حرف‌هاي حساب در او اثر ندارد،

او از نسل خر كشتي حضرت نوح است كه با شيطان وارد كشتي شد!

خدا شما را از وي بركنار دارد!

اي خان من! اميد كه چنين زني هرگز نصيب اجاق شما نگردد.1 



اين قطعه كه هزار و چند صد سال پيش به زبان تركي آذربايجان نگارش يافته و اكنون در مقدمه‌ي «كتاب دده قورقود» موجود است، نخستين قطعه‌ي طنزي مكتوب شعر و موسيقي عاشيق‌هاي معاصر آذربايجان به شمار مي‌رود. تقطيع هجايي مصراع‌ها نشان مي‌دهد كه آهنگ ريتميك طنزآلود خاصي نيز آن را دنبال مي‌كرده و با آهنگ‌هاي پاره‌هاي ديگر مقدمه فرق داشته است.

عناصر طنزي در اين منظومه‌ها فراوان است. مثلا، در حماسه‌ي «بامسي بيئرك» آن‌ جا كه قهرمان داستان آرايش عروس خان را به استهزا مي‌گيرد و «حتي خاتونان خان‌هاي بزرگ در زير حجاب مي‌خندند.»2 

ريشخند و كنايه و عناصر طنز در منظومه‌ي نامبردار «كوراوغلو» نيز مشهود است. در يك جا، به استهزا مي‌گيرد از اظهار عشق ناپاك زن شاه به او ياد مي‌كند و در جاي ديگر از قدرناشناسي اهل زمانه به ريشخند سخن مي‌گويد:

بينادان گؤزل اولمايان،

تئلين قدريني نه‌بيلر؟

چؤلده گزئن بوز سئرچه‌لر،

گولون قدريني نه‌بيلر؟



در شعر عاشق عباس توفارقانلي نيز شكايت از زمانه و از آدم‌هاي بد به شيوه‌اي طنزآميز بيان شده است:

آي حضرات بي‌زمانه گليبدير،

آلا قارقا شوخ ترلاني بگنمز،

اوغوللار آتاني، قيزلار آناني،

گلينلرده قايناني بگنمز.



ميران تبريزي يكي از عاشيق‌هاي اواخر دوره‌ي صفويه در سرودهاي طنزي خود، سخناني كنايه‌آميز از تجار و اهل بازار دارد و حرام‌خواري آنان را افشا مي‌سازد:

حلال قازانجينا حرام قاتارسان،

شاهين- ترازونو اگري توتارسان،

آرتيغا آليبان اكسيك ساتارسان،

حرام قازانديغين زر نئچه اولور؟



اين نوع قطعه‌هاي طنزآلود كه نوعي خنده‌هاي دردناك نيز در آن‌ها وجود دارد در آفرينش عاشيق‌هاي بازپسين فراوان ديده مي‌شود. خسته قاسيم يكي از اين عاشيق‌هاست. اين بند از او است:

ايگيدين قولوندا گره‌ك گوج اولا،

نامردين باشيندا زرين تاج اولا،

بير اؤروك كه بينوره‌دن كج اولا،

باشي عرشه دگه، ديبي دوز اولماز.



خسته قاسيم هجويه‌اي معروف به «دلاك» هم دارد. اين بند، از آن هجويه است:

بو اوستا نئجه اوستادير،

هميشه گؤزو تاسدادير،

خسته قاسيم جان اوسته‌دير،

ائله بيلير پول چيخادير!



در شعر خسته قاسيم عناصر طنزي، بيش از هر عاشيق ديگر به چشم مي‌خورد. او تركيبات و عبارات و اصطلاحاتي نظير «گزافگوياني كه رستم زال را نمي‌پسندند»، «چوب سگ شهري»، «ماهي مي‌بيند و شاه ماهي مي‌انگارد»، «ماري كه دم بر گوش خود دارد» و «آهويي كه پوست شير را مي‌كند» ابداع كرده و به كار برده است. در جايي گويد:

يالانيني گئرچك انتمگه گلميش،

سوخولجان ايلانان چاتمايا گلميش،

قارقا بولبول كيمي ئوتمگه گلميش،

قفس‌لره يئتمك ايستر، يئترمي يئتمز، يئتمز.



عاشيق‌هايي نظير: عاشيق موسي، عاشيق حسين شمكيرلي، عاشيق پناه، ملاجوما، عاشيق جواد، عاشيق علسگر و عاشيق بيگر همگي در آفرينش شعري خود از عناصر طنزي سود جسته‌اند.

عاشيق موسي در شعر «تئللي ساز» گويد:

يولدان چيخيب يولون آزمير،

ابليس كيمي آرا پوزمور،

سنين تكي جادو يازمير،

نه گوناهي تئللي سازين؟



سير در گلزار شعر و موسيقي عاشيق‌هاي آذربايجان و تعيين عناصر طنزي در خلاقيت اين خنياگران مردمي را مجالي وسيع و بايسته لازم است. به نظر ما بايد واحدهاي درسي تئوريك مستقلي با عناويني نظير «متون شعر عاشيقي»،‌ «تاريخ شعر عاشيقي»، «تاريخ موسيقي عاشيقي»، «انواع شعر عاشيقي»، «عاشيق‌هاي مسلمان»، «تأثير قرآن و حديث در شعر عاشيقي» و جز آن در برنامه‌هاي درسي دانشگاهي گنجانيده شود و اين ذخاير فرهنگي عظيم جهان اسلام و ايران عزيز را پيش از آن‌كه مورد دستبرد اجانب قرار گيرد، خود صاحب شويم. آن‌گاه مي‌توان به پژوهش عميق در مقوله‌ي «طنز» در شعر و موسيقي عاشيق‌ها نيز دست زد. گفتار حاضر به مثابه‌ي مدخلي ناچيز بر تحقيقات آينده برجاي خواهد ماند. در گستره‌ي موسيقي عاشيقي بايد اشاره كنم كه قطعات طنزي در ريتم‌ها و آهنگ‌هاي خاصي نواخته مي‌شود نوع تكامل يافته‌ي اين موسيقي طنزي هم اكنون در بازي‌هاي محلي «قاراگؤزو حاجيواد» برجاي است. اين بازي طنزي و كميك از ايران به آسياي صغير رفته و اكنون در كشور همسايه‌ي ما تركيه، از شهرت خاصي برخوردار است.

مرحوم دكتر جاها اؤوز تئللي، استاد فولكلورشناس اهل تركيه در اين باب تحقيقات ارزنده‌اي دارد و متاسفانه خود ما از پژوهش در آن تا كنون غافل بوده‌ايم. بسيار رنج‌آور است كه ما وارثان اين گنج عظيم،‌ با بي‌اعتنايي جاهلانه‌اي به تحقير فرهنگ عاشيقي بپردازيم و در دانشگاه ادينبرگ بر روي مضامين منظومه‌هاي عاشيقي رساله‌ي دكتري به جلسه‌ي دفاع برده شود و در شهر ميلان ايتاليا گزيده‌ي آثار عاشيق‌هاي تبريز و اهر چاپ شود و در دانشگاه اوپسالا «فرهنگ لغات شعر عاشيقي ايران» تأليف گردد و روس‌ها به تحريف و نشر به اصطلاح آكادميك آثار عاشيق‌هاي ما دست بزنند!

گسترش موسيقي عاشيقی كه برگرفته از ذوق اهل ايمان و حق‌باوران اين مرز و بوم است و در بستر زمان باليده است، مي‌تواند سدي عظيم و نفوذناپذير در مقابل تهاجم طرب مبتذل خودي و بيگانه باشد. «عاشيق‌ها» پيوسته خود را «اهل ايمان» و «حق عاشيقي» ناميده‌اند و آفرينش ادبي آنان سرشار از معارف اسلام و مفاهيم قرآني است.



پي‌نوشت‌ها:

1. كتاب دده قورقود، چاپ باكو، 1962، ص 63 .

2. براي امثله و شواهد طنزآميز رك. كامران محمداوف 19 عصر آذربايجان شعرينه ساتيرا 7 باكو، 1975، ص 55-43.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید