در ايران و در ميان شيعيان، مرثيهدوست و نوحهآشنايي نميتوان يافت كه دو نام «قُمري» و «دخيل» را نشنيده باشد. از اين دو، امروزه، در روزگار ما، در جمهوري اسلامي، «قمري» را بايد مظلومترين نوحهگر و نغمهسراي ادبيات تعزيهاي شيعه به حساب آورد.
محمد تقي قمري سالها پيش از آنكه رضاخان در ايران كودتا كند، از دنيا رفته بود. اما دربار فضيلتستيز او، «كنز المصائب» قمري را ممنوعالانتشار ساخت و جانشين خلفش نيز همهساله در ماه مبارك محرم دستور جمعآوري نسخههايي را ميداد كه مخفيانه در تهران و تبريز و مشهد چاپ ميشد. اما خطاطان و گراورسازان در نشر «قمري» سر از پاي نميشناختند و امروز شما كمتر نوحهآشناي شيعي را مييابيد كه نشر مخفي قمري را به خط «مشكينقلم» يا «طاهر خوشنويس»، يا «حسن هريسي» و يا «اكبرزادهي تبريزي» در خانه نداشته باشد.
گناه محمد تقي قمري از نظر دربار پهلوي در اين بود كه او اولا «كنز المصائب» خود را به زبان توانمند تركي آذري سروده است و ثانيا همهي ابيات اين كتاب چهارصد صفحهاي2 و به ويژه رجزهاي چهاردهگانه وي كه از زبان سيدالشهدا - عليهالسلام- سروده است، چون تازيانهاي مرگبار بر پيكر آن رژيم فرود ميآمد.
اما، تأسف و تعجب ما در اينجاست كه دولت جمهوري اسلامي، به ويژه در هشت سال اخير كه فرصت و توان طلايي براي بازسازي فرهنگي كشور را داشت، قمري و كنزالمصائب را با مظلوميت خود، فروهشت و رغبتي به نشر اين اثر نشان نداد و حمايت و نظارت خود را از پرداختن به پژوهش در اين اثر، همانند دريايي از ديگر كتابهاي تاريخ ادبيات تركي آذري دريغ داشت. و البته جاي سؤال دارد كه چگونه است «ارداي ويرافنامه»ها و «ونديداد»ها و «زاداسپرم»ها و دهها مجوسيات به بهانهي «نشر فرهنگ ايران باستان» به حساب بيتالمال مسلمين بارها و بارها چاپ شد، ولي «كنزالمصائب» و ديگر كتابهاي شيعي تركي همچنان مظلوم ماند. هيچ پژوهشكده و دانشكدهاي نه در تبريز و نه در تهران و هيچ جاي ديگر از ميهن اسلاميمان براي تحقيق در ظرايف و دقايق اين آثار تأسيس نشد و متون انتقادي آنها تهيه نگشت تا با آرم جمهوري اسلامي منتشر شود، همانند زاداسپرمها و...
محمد تقي قمري، «كنزالمصائب» را با اخذ قوت و الهام از آفرينش ابدي حكيم سيد ابوالقاسم نباتي، عارف نامآور آذربايجان، با تحميديهي «عشق» آغاز ميكند. اين تحميديه چنين شروع ميشود:
حمد بسمالله دير سردفتر فرقان عشق،
مشقِ عاشيقدير بطونِ آيهي قرآن عشق.
صُنع صانعدن بيناي عالم ابداعده،
كلك قُدرت ابتدا تحرير ائديب عنوان عشق.
هچ بينا، عشقين بيناسي تك دگيل محكم حصار،
ماشاءالله، آفرين، مرصوصدور بنيانِ عشق.
دو خلقت مجمعينده، روز ميثاق الست،
انبياء و اولياءدان آلديلار پيمان عشق.
اين تحميديه در 20 بيت و مقطع آن چنين است:
قاسم الارزاق، تقسيمينده قسمت ائيله دي،
قُمري شيرين زبانه نغمهي الحان عشق.
عنوان اين تحميديه «في توحيد صانع» است و سرشار از تلميحات زيبا و دلنشيني به آيات قرآني است. در اين تحميديه، قمري تسلط خود را به مباحث فلسفي و عرفاني نشان ميدهد. از هيولي، نقطهي فرد، فناء في الله، ذرّ ازلي و جز آن سخن ميگويد. پس از اين تحميديه، قمري قصيدهاي در فضيلت شعر و سخن منظوم ميآورد كه بيشباهت به «مقالت شعر» در مخزن الاسرار نظامي نيست:
شعر دير قائمهي عرشده بير كنزِ خفا،
اصلِ مفتاحي او كنزيندي لسانِ شعرا.
شعري انصاف ايله هر گه چكهلر بازاره،
دارِ دونيادا تاپيلماز اونا هيچ وجه بها.
شعردير حّد كمالا يئتيرين معرفتي،
شعردير انجمن آراي عموم عرفا.
شعر بير چشمهي شيرينده گلير جنتّدن،
نوش ائدن جورعهسين عالمده تاپار نهجِ هُدا.
به دنبال اين قصيده، در كنزالمصائب قمري، پس از بخش منثور زيبايي در فلسفهي خلقت و اسرار كاينات، مناظرهي «عقل و عشق» در چهارده چكامهي زيبا ميآيد. شرح تعارض عقل و عشق در ادب عرفاني فارسي و تركي از مضامين اصلي شعر است كه اغلب شعرا در اين موضوع آثاري بديع و دلنشين آفريدهاند. چكامهي نخست چنين آغاز ميشود:
بو سئو دادن كئچ اي عاقل، داها عُمر جوان كئچدي،
شباب ايامي گئتدي، ذوق سوداي جهان گئچدي.
قوام عنصرّيتدن، قواي خمسه سست اولدو،
يقين آباي علوي التفاتيندان عيان گئچدي.
آغاز چكامهي دوم نيز چنين است:
مگر ديوانه دير عشاق، عشق ياردان كئچسين،
هواي وصل سوداي رخ دلداردان كئچسين.
روادير تشنهي جام محبت، مَيدن اَل چكسين،
قويوب ذوق صفاني بادهي گولناردان كئچسين؟
هر چكامه را به چكامي ديگر با يك بيت «ترجيع» پيوند ميدهد. اين تكبيتها در بحرهايي كه كمك به فرود آواز ميكند، سروده شدهاند. مانند:
طوطي طبع درج دهان آچدي بيحجاب،
سلطان عقله وئردي بو نوعيله او جواب.
و يا:
تازهدن سلطانِ عشقِ مهربانِ دلنواز،
اولدو ميدانِ نصيحتده مكرر يكّه تاز.
در فرجام اين چكامههاي عرفاني، قصيدهي جزيلي با عنوان «احتجاج عشق» آمده است. قصيدهي بسيار آهنگين و ريتميك است و در شورانگيزترين زحاف بحر رمل سروده شده است:
دوتدو ياران باشيما سوداي عشق،
آلدي الدن صبريمي غوغاي عشق.
آچدي گول تك قلبيمين گلزاري باخ،
حدّه چاتدي باده حمراي عشق.
اين قصيدهي شورانگيز را غزلي به مطلع:
بحمدلله عحب سئودايا دوشدوم،
بير آيري عشق ايچون غوغايا دوشدوم.
دنبال ميكند و پس از آن شش غزل ديگر در موضوع «ابتلاي عشق» ميآورد. اين غزلها در اقتفاي سرودههاي محمدبن سليمان فضولي سروده شدهاند. پيداست كه فضولي در تاريخ ادبيات دورهي اسلامي تركي و فارسي، يگانه شاعري است كه در موضع «عشق» ديواني ترتيب داده است. ديوان وي با اين مطلع شروع ميشود:
قد انار العشق لللعشاق منهاج الهدا،
سالكِ راه طريقت، عشقه ايئلر اقتدا.
قمري نيز در اين شش غزل مضامين ابداعي فضولي را به كار ميبرد و سپس زير عنوان «كيتابين ابتدا كيفيتي» مثنوي پنجاه بيتي معروق خود را با اين بيت شروع ميكند:
قويان زماندا گلستان كربلايا قدم،
نه گوردوم اوندا دوزولموش اينن ايلن ماتم.
پس از اين مثنوي «سبب تأليف كتاب» را هم با قصيدهاي غرّا بيان ميكند. اين قصيده در تشبيب و نسيب، حمد خدا و نعت رسول و در شريطه ستايش عشق و ذكر فضيلت عشق: سيدالشهداء را دارد و چنين شروع ميشود:
هزار شكر و درود و هزار حمد و ثنا،
او كردگار غفوره، سميعدير، دانا.
او حاكم ازلي دير كه بدو خلقتده،
بويوردو آدمه تعليم علم الاسما... .
سپس باز، چكامهاي در تعريف شعر ميآورد و با استناد به آيهي « وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ » سخن منظوم را نوعبندي و اشارهاي به «قصيدهي برده» ميكند و سپس با رديف «بسم الله» وارد ذكر مصايب سيدالشهدا - عليه السلام- ميشود:
الا اي طوطيِ شيرين لب گفتار، بسم الله،
نظام نظم ايلن لعل شكّربار، بسم الله.
و پس از اين چكامهي موزون حزنانگيز، و پيش از ذكر 47 واقعه و «مجلس» گوييهاي جانسوز و جگرسوز، 8 ساقينامه ميآورد. مطلع ساقينامهي هشتم چنين است:
پياله وئرمنه ساقي، الم هواسي گلير،
يواش- يواش گؤزدمون درّ پر بهاسي گلير.
و مقطع آن چنين:
بو فخر بسدير، عزا گلشنينده قمري نين،
قولاغا حشره قولانما حشره كيمي واحسين (ع) صداسي گلير.
پس از ساقينامه، كنزالمصائب با چهار قصيده، نخستين در حمد و سه چكامهي ديگر در نعت حضرت ختمي مرتبت، آغاز ميشود.
مطلعهاي قصيدهها چنين است:
اي خاتم نبوته مهرنگين اولان،
گنجينهي رسالته درّ ثمين اولان.
شاهباز طبع غرّا دورِ بالا آختارير،
ارتفاع طارمِ افلاكِ مينا آختارير.
طاير طبعيم فراز عرشه شهپر آختارير،
الده خنجر، تنده جوشن، سرده مغضر آختارير.
اين چكامهها بيش از صد بيت دارند و بهدنبال آنها «باب القصائد في مدح مولاي متقيان» گشوده ميشود كه چهارده قصيدهي دلنشين در مدح و منقبت مولاي متقيان، علي- عليهالسلام- را در بر ميگيرد. پس از مناقب حضرت علي وقايع پس از رحلت حضرت پيغمبر (ص) ذكر ميشود و سپس نزديك ده هزار بيت به ذكر مصيبت در 47 مجلس ميپردازد.
از محمد تقي قمري علاوه بر«كنزالمصائب» دوازده هزار بيت شعر تركي آذري ديگر برجاي مانده است. در آن سوي ارس به بهانهي اينكه او را «مرتجع» ناميدند، آثارش راه به «آكادمي»ها نيافت و هيچگاه چاپ نشد و ذكر خيري هم از او نشد. در اين سوي ارس هم به بهانهي اينكه پان تركيسم و مليگرايي و ناسيوناليسم و تجزيهطلبي و ديگر انگها دامن ما را ميزند، از اعتنا، رغبت و حمايت و نظارت رسمي دولت جمهوري اسلامي محروم ماند. در تركيه هم او را شيعه و رافضي ناميدند و كسي جرأت نشر و تبليغ آن را نيافت. به گمانم شما نيز با من همنوا خواهيد شد كه: قمري مظلومترين نوحهگر مصايب كربلاست...
دولت آينده بايد بيگمان غبار ساليان ستمشاهي را از چهرهي زلال و شفاف ادبيات شيعي تركي آذري بزدايد، دانشكدهي زبان و ادبيات تركي ايراني تأسيس كند. پژوهشكدهي متون اسلامي تركي بنيان نهد، پژوهشگاه فولكلور آذربايجان را پيافكند، صدها كتاب نظم و نثر با ارزش و گرانجاي تركي ايراني و اسلامي را منتشر سازد و شايد از اين راه بتواند قمري را نيز از مظلوميت برهاند.
پينوشتها:
1. روزنامه سلام، دوشنبه، 28 ارديبهشت 1377.
2. آخرين نشر مخفي كنزالمصائب در سال 1353 در 400 صفحه به خط نستعليق خوش مشكينقلم و به شيوهي چليپايي در تهران انجام پذيرفته است
- توضیحات
- دسته: مقالات و نقدها