در قسمت پيشين از سلسله مقالات معرفي رسالات فارسي موسيقي، دوازده رسالهي موسيقي معرفي شد و اينك به معرفي ده رسالهي ديگر ميپردازيم.
13. نقاوة الآثار
اثر عبدالعزيز فرزند يا نوهي عبدالقادر مراغي كه اثر خود را به نام سلطان محمد فاتح تأليف كرده است.
اين رساله در يك مقدمه و ده اصل است و مؤلف در تأليف آن از «كنزالالحان» بهره برده است. نسخههاي خطي اين اثر، اغلب در تركيه است.
14-4. نفائس الفنون
عصر سلطان محمد خدابنده (703- 716) عصر طلايي و شكوفايي فرهنگ اسلامي در ايران است. در اين عهد، شهر سلطانيه به مركز دانشگاهي و تحقيقات علوم اسلامي مبدل گشت و دانشمندان علوم مختلف را در خود جاي داد. در اين عصر آثار متعددي در دانشها گوناگون تأليف شد و بزرگاني چون علامه حلّي ظهور كردند.
شمس الدين محمد بن محمد آملي نيز در اين دوره پيدا شد و دانشنامهاي جامع با نام «نفائس الفنون في عرايس العيون» تأليف كرد و آن را به دو قسم علوم اوايل و علوم اواخر تقسيم كرد. در علوم اوايل از حكمت عملي، حكمت نظري، رياضي، فروع طبيعي و فروع رياضي بحث كرده است و در علوم اواخر از علوم شرعي، علم تصوّف و توابع آن، علم محاوري يعني محاوره، تواريخ و سير، مقالات اهل عالم، علم انساب، علم غزوات، علم احاجي يا معرفت تركيبات پيچيدهي عربي سخن ميگفت.
مباحث موسيقي، «فن چهارم از مقالت سيم از قسم دوم» در اين كتاب را تشكيل ميدهد و شامل مقدمه و پنج باب است كه هر باب به چند فصل تقسيم ميشود. در همهي فصول آملي، گاه مطالب دانشنامهي ابن سينا و كتاب الادوار صفي الدين را عيناً نقل ميكند.
برخي از عنوانهاي فصول بابها چنين است:
فصل اول از باب اول در تعريف صوت و كيفيت حدوث آن، فصل دوم در تعريف نغمه كه در هر كدام آراء فارابي و «صاحب شرفيه» را به اختصار ذكر كرده است.
فصل اول از باب چهارم «در بيان آلات الحان» است كه در اينجا سازها را به دو گروه ذوات الاوتار و ذوات النفخ تقسيم ميكند و نام سازها را به روايت از صفي الدين بر ميشمارد.
در همين فصل به نقل از فارابي، حلوق انساني را «اشرف آلات» ميشناسد و پس از آن عود را برتر ميشمارد و كثرت اوتار را سبب «رونق الحان» ميداند.
در قسم «ايقاع» نيز آملي تلخيصي از مباحث علمي صفي الدين آورده است.
15-4. رسالهي موسيقي جامي
نورالدين عبدالرحمان جامي در سال 817 هـ . در «خرجرد» جام به دنيا آمد. در جواني در هرات تحصيل كرد و در دورهي كمال به شهر سمرقند رفت و تحت حمايت سلطان حسين بايقرا، سلطان هنرپرور و ادب دوست آن عهد و وزير سخن سنج او امير عليشيرنوايي قرار گرفت و چندين اثر ارزشمند از جمله:
هفت اورنگ: شامل هفت مثنوي بزمي به تقليد از نظامي گنجوي،
نفحات الانس: در شرح احوال اولياء و صوفيان،
بهارستان: در هشت روضه به تقليد گلستان را تصنيف كرد و در سال 898 هـ . در هرات از دنيا رفت.
جامي اعتنا و توجه به هنر، بويژه موسيقي را در خود مديون سلطان حسين بايقراست و رسالهاي در موسيقي تأليف كرده و به او تقديم داشته است.
از رسالهي موسيقي عبدالرحمان جامي يك نسخه خطي يافت شده است كه در سال 1960م. در تاشكند چاپ شد و نشر تهران چاپ مغلوطي از آن است.15 جامي رسالهي خود را به تقليد و با الهام از آثار عبدالقادر مراغهاي يعني «مقاصد الالحان» و «جامع الالحان» به قلم آورده است بويژه بخش معرفي سازها را از او گرفته است وبايد گفت كه برخي از سازها كه بعدها نام آنها در رسالات موسيقي نيامده در زمان وي رايج بودهاند. نظير اوزان ozan، قوپوز، ياتوغان، بورغو، شيدرغو، اگري و جز آن كه از سازهاي معروف تركي است و در جامع الالحان هم توصيف آنها آمده است.
رسالهي جامي در دو بخش عمدهي «علم تأليف» و «علم ايقاع» تدوين شده است. در بخش علم تأليف از كيفيت الحان سخن ميگويد و در بخش ايقاع مطالب رسالات كهن را به طور فشرده تكرار ميكند.
از مقدمهاي كه بر رساله نوشته شده است پيداست كه از دوران جواني به دنبال آموزش و تعلّم علم موسيقي بوده است. رسالهي جامي نثري بسيار شيوا و دلنشين دارد و ميتوان آن را از نمونههاي با ارزش نثر فارسي سدهي نهم به حساب آورد.
16-4. مناظره صاحبدل و چنگ
رسالهاي منثور و منظوم از حسامي بن رشيد صراف خوارزمي معروف به حسامي قراگولي (923 م.) كه در آن گفتگويي ميان صاحبدل، چنگ و اجزاء چنگ ميرود. وي اين رساله را به سبك گلستان سعدي و به نثر مسجّع نگاشته است.
از حسامي بن محمد رشيد، گذشته از اين رساله، سه اثر زير نيز بر جاي مانده است:
1. مناظرهي گل با مل
2. مناظرهي شطرنج با نرد
3. نزهة العاشقين
از اين رساله، يك نسخه در موزهي بريتانيا بازشناسي شده است و از آثار قرن دهم هجري به شمار ميرود.
17-4. هفت جام
اثر منظوم حكيم ملا محمد فضولي، متكلم، شاعر، فيلسوف و اديب زبردست قرن نهم و دهم هجري است كه در 327 بيت و در بحر متقارب «فعولن، فعولن، فعول» سروده شده است.
اثر شامل مقدمه، هفت قسم و خاتمه است. شاعر در هر قسم با يكي از آلات موسيقي مباحثهي عرفاني ميكند و آن را «هفت نشتهي جام» مينامد، در نشئهي نخست باني، در نشئهي دوم با دف، سوم با چنگ، چهارم با عود، پنجم با سهتار يا طنبور، ششم با قانون و در نشئهي هفتم با خود مطرب سخن ميگويد.
مقدمهي آن چنين آغاز ميشود:
سر از خواب غفلت چو برداشتم،
لواي فراست بر افراشتم
فكندم به آثار حكمت نظر،
به معمورهي صنع كردم گذر
نديدم به از ميكده منزلي،
چو پير مغان مرشد كاملي
اصطلاحات موسيقائي به كار رفته در هفت جام چنين است: آلت، آواز، اصول، بانگ، بحر، پرده، پوست، نار، جلاجل، چنگ، حزين، خنياگر، داد، دايره، دف، دلگشا، دور، راست، رقص، روح، روحفزا، راه، زار، ساز، سرود، سيم، شكسته، صفا، ضرب، طرب، طنبور، عشاق، عمل، فرج، قانون، گشايش، گفتار، مثنوي، مخالف، مطرب، مغني، مقام، مهرباني، ناله، نغمه، نوا، نهفت، ني.
18-4. صيحه و صدا
اثر جلال الدين محمد دواني (830- 908 هـ ) انديشمند و عالم اخلاق در قرن نهم در عهد سلطان يعقوب آق قويونلو، صاحب رسالات و آثار فراوان از جمله كتاب گرانقدر «اخلاق جلالي» است كه در آن كتاب نيز به بحثهايي موسيقايي پرداخته است. از رسالهي «صيحه و صدا»، هنري فارمر در دو اثر خود «فهرست منابع موسيقي عربي» و «تاريخ موسيقي مشرق زمين» نام برده است. نسخههاي اين اثر تا كنون شناسايي نشده است.16
19-4. قطعهي منظوم
قطعهاي در 12 بيت در نسخهي همايون نامهي شهاب الدين منشتي در سال 962 هـ . استنساخ شده است كه عنوان «داشتن مقامها در هر رديف» دارد كه در نسخهي خطي ش 5760 دانشگاه تهران مضبوط است و آن چنين است:
«علم موسيقي ار همي داني،
صبحدم بر ره رهاوي ساز.
باز بر پردهي حسيني را،
كن به وقت طلوع صبح آغاز.
چون سر نيزه آفتاب بلند،
پردهي خوب راست را بنواز.
به گه چاشت، بوسليك گزين،
پس به شادي و لهو سر بفراز.
استوا پردهي نهاوندي،
طلب از مطربان خوش آواز.
چون بداني كه وقت پيشين شد،
راه عشاق جوي و محرم راز.
وان گه اندر ميانهي دو نماز،
دلكش آيد عظيم نوع حجاز.
نه بود لايق نماز دگر،
جز طريق عراق اي طنّاز!
شام را پردهي مخالف خواه،
با حريف موافق دمساز.
چون در آيد نماز خفتن زود،
عزم تأخير كن به دولت و ناز.
نيم شب وقت زير افكند است،
باده گير و در طرب كن باز.
گرچه اين قول بو علي سيناست،
ليك شد نظم، بشنو اي طنّاز»
20-4. رقعهي صائب تبريزي
ميرزا محمد علي صائب تبريزي (16/1 ق. تبريز- 1081 ق ) كه همراه خانوادهاش به امر شاه عباس صفوي به زور به اصفهان كوچانيده شد، گذشته از ديوان گرانجاي تركي، ديوان پر حجمي به فارسي برجاي گذاشته و موجد سبك نويني در عصر خود در شعر فارسي شد كه برخيها به آن «سبك هندي» نام دادهاند.
صائب تبريزي در موسيقي نظري و عملي نيز صاحب نظر بود و خود، ساز مينواخت. در تاريخ ادبيات تركي معروف است كه وي در سلك «عاشيق»ها در آمده بود. به فارسي رقعهاي از او بر جاي است كه به مناسبت وصول فرمان شاه عباس مبني بر منع شراب و آواز، نگاشته است و در آن به ذكر اصطلاحات موسيقايي و طريقهي نواختن سازها پرداخته است.
21-4. رسالهي بنائي
علي بن محمد المعمار بنائي سالها در خدمت امير يعقوب بن اوزون حسن آق قويونلو زندگي ميكرده است و به او ارادت خاصي داشته است. پس از فوت امير يعقوب در 896 هـ وي در تبريز مثنوي «باغ ارم» را به يادمان او سرود. گزيدهاي از اين مثنوي در تهران چاپ شده است.17 وي در سال 916 هـ . در حملهي يار احمد اصفهاني به ماوراء النهر به روايت خواند مير، در قتل عامهاي آنجا كشته شد.
بنائي رسالهي موسيقي خود را به امير عليشير نوايي (841- 906 هـ .) دانشمند هنر دوست سلطان حسين بايقرا تقديم داشته است و او را «نظام السّلطنة و الدّولة و الدّين» ناميده است.
اشخاصي از آن ميان شاه محمد قزويني يكي از مترجمان فارسي «مجالس النّفايس» سعي كردهاند كه مبلّغ كينه و دشمن فرضي ميان او و اين وزير دانشمند تاريخ اسلام شوند حتي ناشران كتاب در سال 1368 در مقدمهاي كه بر آن نوشتهاند سعي كردهاند با ذكر رواياتي غير معتبر و موهن، بنايي را هزل و اهّاج نشان دهند و نيز هيبت و عزّت تاريخي امير عليشير را زير سؤال ببرند.18 اين ناشران بدون اشاره به سندي معتبر نوشتهاند:
«. . . بعد از فوت يعقوب (منظور: امير يعقوب آق قويونلو) در سال 896 هـ . بنايي به هرات بازگشت و از بيم مجازات امير عليشير نوايي19 به ماوراء النهر رفت . . .»
خود امير عليشير در «مجالس النفائس» دربارهي او ميگويد:
«مولانا بنايي از مردم ميانه است و مولدش از شهر هري است و به غايت قابل كسي است و فضايل او بسي است. اول به تحصيل علوم مشغول گشته، آخر چون در ميان اهل علم نامدار شده و از جملهي اكابر ايشان گرديده، به تحسين خط ميل فرموده و چون خط كامل از حسن خط حاصل كرده، يكي از خطاطان زمان گشته و در علم موسيقي علَم است و استاد اهل موسيقي و تصانيف و نقشها و نغمهها و پيشروهاي او در ميان مردمان مشهور و معروف است و در ادوار دو رساله نوشت.»20
خود بنائي هم هنگام تقديم رسالهي موسيقي به امير عليشير نوايي گويد:
«. . . اميدوار كه مختصر تحفهي اين شرمسار به لحاظ التفات اختصاص يابد و فروغ ضمير منير خورشيد تأثير بر تدبير كار و چهرهي روزگار اين ذرهي حقير تابد و طبع نقاده و ذهن و قاداو كه جامع جميع كمالات است، خصوصاً در علمي اين فن بديع و عملي اين علم رفيع نويسنده را در مواقع خلل و مواضع زلل به مقتضاي قضيه رضيّهي مرضيه و اذا مرّوا باللغو مرّوا كراما از تعرّض و اعتراض، اعراض و اغماض نموده، عفو فرمايد. . .»21
رسالهي بنائي، ديباچه و مقدمه دو مقالت و يك خاتمه دارد. مقالت نخست در «علم تأليف» به يازده فصل و مقالت ثاني در «علم ايقاع» به سه فصل تقسيم شده است.
نسخهي اصلي مستنسخ به خط خود مؤلف كه بر جاي مانده است، نسخهاي بسيار نفيس است كه اشكال و جدولهاي ايقاعي ادوار را در آن رسم كرده است و از 84 دائره نام برده است كه در ميان آنها به نامهايي مانند: بخاري، عذرا، معشوق، خزان، وصال، غمزدا، مهرجان، دلگشا، مجلس افروز، جانفزا، وامق و جز آن بر ميخوريم. مطالب رساله اغلب تكرار و تلخيص از كتاب «الادوار» صفي الدين اورموي كه بارها از او با عنوان «صاحب ادوار رحمة الله» ياد ميكند و نيز آثار «عبدالقادر مراغهاي» است كه او را چنين توصيف ميكند:
«. . . آنچه از قول وحيد الدّهر و الاوان و فريد العصر و الزّمان دستور مفاتيح الغيب في فتح جنان العشاق، المشهور به استنباط الوصول من الاصول من اهل خراسان و عراق، المستريح من جوار رحمة ربه الغافر، برهان الملّة و الدّين عبدالقادر روح الله و زاد في غرف الجنان فتوحه معلوم ميشود . . .»22
وي بسياري از مطالب مثلاً اسامي آوازات ستّه شعبات بيست و چهارگانه را عيناً از آثار عبدالقادر نقل كرده است و تنها در ترتيب ذكر و ضبط اسامي كه آنها اندك اختلاف وجود دارد. مثلاً عبدالقادر «بياتي» گفته و بنايي «نوروز بياتي» آورده است و يا عبدالقادر «مايه» گفته و بنايي «مائه» نوشته است و از اين قبيل.
هنر بنائي در نقل و بازگو كردن نگاشتههاي صفي الدين اورموي و عبدالقادر مراغي همانگونه كه مقدمهنويسان نثر اين رساله نيز دريافتهاند:«اهتمام در پوشاندن لباس اختصار و ايجاز بدانها و ساده و زود فهم كردن مطالب» است.
نسخهي نفيس به جا مانده به خط خود مؤلف، به لحاظ محتواي جداول و اشكال گوناگون و متعدد آن هم با بكار رفتن دو رنگ متمايز سياه و سرخ يعني دوده يا مركب و شنگرف، نيز تشخّص خاصي دارد.
در اين جداول بنابر نظام ادواري قديم، ساختار، نغمگي 84 دوري را كه صفي الدين اورموي از پيوند با تركيب هفت نوع ذي الاربع (چهارگان)23 با دوازده نوع ذي الخمس (پنجگان)24 به دست آورده بود با حروف ابجد نگاشته است و اسامي آنها را هم ذكر كرده است.25
22-4. بهجت الرّوح
مؤلف بهجة الرّوح مشكوك است. در مقدمهي متني كه چاپ شده است26 مؤلف خود را عبد المؤمن بن صفي الدين عزالدين بن محيي بن نعمت بن قابوس بن وشمگير جرجاني مينامد كه رسالهي خود را به امر سلطان محمود غزنوي نگاشته است! اما همه جا او به «عبدالمؤمن بلخي» معروف است و در اواخر سدهي نهم هجري ميزيسته است.
همانگونه كه فارمر و تقي بينش تأكيد كردهاند، به نظر ما بهجة الرّوح، هم به لحاظ سبكشناسي نثر اثر، و هم با اتّكاء به قرائني مانند ياد از عبدالقادر مراغهاي، به ظن قريب به يقين بايد اثري از اواخر قرن به حساب آورده شود. مؤلف در مقدمهي رساله ميگويد:
«. . . فقير قليل البضاعة و كثير المعصية اين رساله را از زبان تازي و يوناني به لفظ مسلسل فارسي نقل كردم.»
بابهاي بهجة الرّوح به نظم و نثر است. باب ششم «در بيان علم الادوار» نام دارد كه اسماء مقامات را به شعر ميشمارد و عنوان باب هفتم در بحور اصول است كه سرشار از اصطلاحات موسيقي اسامي آوازهها و مقامات است. اين اثر در اوايل سدهي دهم هجري از سوي شكرالدين احمد شيرواني به زبان تركي نيز ترجمه شده است و متن تركي بعدها با نام «الدرانقي» به عربي در آمده است.
ويژگي مهم آن، ياد برخي از اساتيد موسيقي گذشته نظير ابن طايي، محمد امين طاووس، سيد حسين اخلاطي، كمال الدين كازروني، سعد الدين محيي آبادي و جز آن است كه ذكري از آنها در رسالات ديگر نيامده است.
و برخي در تاريخ موسيقي مشرق زمين نقش مهمي داشتهاند. مثلاً ابن طايي را مخترع بلبان و محمد امين طاوس را سازندهي صرنا معرفي ميكند. و در باب سعد الدين محيي آبادي ميگويد كه:«مقامات را به دوازده رسانيد.»
در بهجة الرّوح مباحث مفيدي مانند:«در سلوك صاحب اين فن شريف»، «نزد هر فرقه چه نغمهاي بايد خواند»، «در مجالس جهت هر كس چه بايد خواند» و جز آن وجود دارد.
عنوان بابهاي دهگانهي بهجت الرّوح چنين است:
1. در مبدأ اين علم.
2. در اقاويل بعضي از حكماء در اين علم.
3. در نسبت اين علم به وجود انسان.
4. در نسبت اين علم به كواكب سبعه و كره.
5. در بيان بحور اصول و حركات هر يك به قدر حال به حسب ضربات.
6. در بيان اين علم في النّظم.
7. در تركيب پرده به حسب سير عطارد و زهره.
8. در بيان آنكه مناسب هر كس چه نغمه گويد.
9. در بيان آنكه هر پرده چند بانگ بود.
10.سلوك هر پرده با خواص و عوام.
خاتمه: در آنكه هر مقامي را از چه استخراج كردهاند.
اين رساله را حسين علي ملاح تصحيح و چاپ كرده است و نسخههاي خطي متنوعي از آن موجود است.27
پينوشتها:
15- رسالهي جامي از حسنعلي ملاح در مجلهي موسيقي، ش 101 تا 107، تهران، 1344.
16- مشحون، ص 234.
ستايشگر (3)، ص 684.
17- بنائي،علي. باغ ارم، تهران، 1351.
18- رساله در موسيقي، مركز نشر دانشگاهي، تهران، 1368، مقدمه، ص ش.
19- همان، ص 7.
20- مير نظام الدين عليشير نوايي،تذكرهي مجالس النّفائس، تهران، 1363، ص 232 و 60.
21- بنائي، همان، ص 6.
22- همان، ص 20.
23- tetrachord
24- pentachord
25- رك. بنايي، پيشين، ص بيست.
26- چاپ بنياد فرهنگ، تهران، 1346.
27- براي مقايسهي نسخ خطي رك. فهرست نسخههاي خطي فارسي، بخش موسيقي.
ستايشگر (3)، ص 646.
- توضیحات
- دسته: مقالات و نقدها