در قسمت پيشين از سلسله مقالات معرفي رسالات فارسي موسيقي، بيست و دو رسالهي موسيقي معرفي شد و اينك به معرفي سيزده رسالهي ديگر ميپردازيم.
23-4. انيس الارواح
«انيس الارواح» اثر كاشف الدين محمد ابراهيم يزدي است كه آن را در زمان شاه عباس اول (985- 1038 هـ .) تأليف كرده است. در باب زندگي و آثار مؤلف آگاهي چنداني در دست نيست. اين قدر هست كه وي فردي صاحب فضيلت و آشنا به موسيقي بوده است.
انيس الارواح داراي مطلع، سه مقصد و خاتمه است. مطلع مانند اغلب رسالات موسيقي با اصطلاحات و عبارات موسيقايي تزيين شده است. رساله مشحون از اصطلاحات موسيقي نظير: الحان، ساز، ثقيل، خفيف، سماع، مطرب، شدّ و نامهاي آوازها و الحان مانند: بيات، پنجيگاه، نظير، نوروز، عرب و غيره است و لغات جالب توجهي مانند: آوازه، مرغوله، شروه و جز آن دارد.
از اين رساله دو نسخهي خطي در كتابخانهي مجلس شوراي اسلامي شماره 1 و كتابخانهي مدرسهي عالي شهيد مطهري بازشناسي شده است. تاريخ استنساخ نسخهي نخست 1072 هـ . و نزديك به زمان مؤلف است.28 نسخهي مستنسخ به خط مؤلف در موزهي پتروگراد (شc622 ) نگهداري ميشود.
24-4. رسالهي حافظ صدر خياباني
حافظ صدرالدين محمد خياباني از حافظان و عالمان و موسيقيدانان بنام قرن دهم در تبريز، رسالهاي در علم موسيقي دارد كه آن را در يك مقدمه و پنج باب تدوين كرده است.
مقدمه در پيدا كردن علم موسيقي و تعريف نغمه و ايقاع و ذكر اسامي مرتبطين به فن موسيقي.
• فصل اول- در بيان بعض حالات و مقامات و اسامي آنها.
• فصل دوم- در بيان آوازات.
• فصل سوم - در اسامي بيست و چهار شعبه.
• فصل چهارم- در خواص هر كدام.
• فصل پنجم- در ذكر اصول ايقاعات.
مؤلف در خاتمهي كتاب گويد:
«حقير شصت سال رياضت كشيد تا اينها را دانسته و بيان نمود.»
از اين رسالهي با ارزش يك نسخه در كتابخانهي ملك و به شماره 6 محافظت ميشود.29
25-4. سلطانيه
اين رساله در سدهي دهم از سوي نجم الدين كوكبي بخارايي منجّم و موسيقيدان معروف در دوازده مقام و يك خاتمه تأليف شده است. هر مقام از اين رساله به بحثي اختصاص دارد به شرح زير:
• مقام اول در شرف علم موسيقي.
• مقام دوم در بيان معني موسيقي و نغمتين.
• مقام سوم در تعريف نغمه.
• مقام چهارم در تعريف بعد و جنس و جمع و ملايمت و منافرت آنها.
• مقام پنجم در بيان پردههاي اصل.
• مقام ششم در سبب آوازات و شعبات.
• مقام هفتم در بيان مركبات.
• مقام هشتم در تعريف ايقاع.
• مقام نهم در وارد كردن نغم.
• مقام دهم در تقسيم تصنيف اضافي.
• مقام يازدهم در رعايت حالات و تعيين اوقات.
در رسالهي سلطانيه از شرفيه اثر مولانا صفي الدين اورموي و كتاب «نفايس الفنون» نيز ياد شده است. از اين رساله نسخههاي چندي موجود است كه برخي از آنها در سال 1377 از سوي دانشجويان رشتهي موسيقي دانشگاه سوره شناسايي و تصحيح شد.30
26-4. احياء الملوك
از ملك شاه حسين بن غياث الدين محمد سيستاني كه در سال 1028 در روزگار شاه عباس صفوي تأليف شده است. مؤلف اثر خود را در احوال رامشگران و لوليان در سيستان در عهد خود نوشته است.
در جايي از كتاب در مراسم عزاي ملك حيدر فرزند ملك الملوك، فرمانرواي سيستان مينويسد كه:
«. . . پس از چهل روز، به هر روز در محلي و هر شب به مكاني، مجلسي ترتيب مييافت و مغنّيان خوش نغمه و گويندگان مسيحا زمزمه، در مجلسي عالي بودند. از جمله حافظ عرب كه سرآمد خوانندههاي خراسان بود. . .»
در جاي ديگر «در ذكر مراسم ختنهسوران پسران آن عالي قدر در سنه خمس الف و مأته» گويد:
«در آن بزم نديمان ظريف و مطربان خوش الحان و مغنيان تيزدست كه در حركت مضراب ناخن بر جگر فشرده دلان ميزدند، دقيقهاي نامريي نبود و از لوليان شكرلب شورانگيز حوالي و حواشي مزين بود دم به دم به ترنّم و رقّاصي اشتغال داشتند.»31
27-4. تعليم النغمات
اين رساله در اواخر دورهي صفويه تأليف شده است. نام كامل آن «تعليم النّغمات و بيان الدّرج و الشّعب و المقامات» است.32 اثر داراي هفت فصل است:
1. در بيان سطور.
2. در بيان پردههاي مقامات.
3. در ميان پردههاي شعب.
4. در ميان پردههاي آوازات.
5. در ربط دادن.
6. در بيان آوازات كه هر يك از ميان دو مقام چگونه نمايند.
7. در بيان هفده بحر اصول و تقطيع آن.
28-4. كراميه
اثر حافظ مقصود سفرهچي كه آن را براي علي قلي خان افشار نگاشته است. از اين رسالهي مختصر نسخههاي خطي فراواني وجود دارد و برخي از اين نسخهها در سال 1377 از سوي دانشجويان رشتهي موسيقي دانشگاه سوره بازشناسي و معرفي گرديد.33
در رساله پس از ذكر مقدمه، دوازده مقام، شعبات و آوازات و اصول موسيقي و فوايد آن تحت عنوانهاي مستقل و به طور فشرده و مختصر شرح داده ميشود. برخي از عنوانهاي چنين است:
• اصل اول در بيان دوازده مقام.
• اصل دوم در شعبات.
• اصل سوم در آوازات.
و هر اصل در چند فصل تدوين شده است. مانند: فصل در بيان هفده بحر اصول. فصل در بيان شدّ. و غيره
حافظ مقصود سفرهچي، اطلاعات وسيعي در تاريخ ادبيات موسيقي اسلامي داشته است و اغلب رسالات موسيقي را ديده و خوانده بود و در رسالهي مختصر خود از اسحاق موصلي، صفي الدين عبدالمؤمن، خواجه عبدالقادر مراغي، سلطان محمد طنبوري، استاد علي روحپرور، خواجه ابراهيم و جز آن نام ميبرد و از الحان و مقامات و شعبات موسيقايي پيش از خود نيز سخن ميگويد.34
29-4. منظومه در بيان علم موسيقي
سرايندهي اين منظومه هنوز معلوم نيست. در نسخههايي كه از آن بر جاي مانده در صدر منظومه عبارت زير نوشته شده است:
«هذا رساله در بيان علم موسيقي»
و رسالهاي منظوم در پنج باب به شرح زير است:
1. حصول هر مقام از چند نغمه.
2. انتساب هر مقام به يكي از بروج.
3. انتساب هر مقام به يكي از اوقات.
4. انتساب هر يك از بيست و چهار شعبه به يكي از ساعات.
5. در بيان سازها.
آغاز چنين است:
درشيوهي موسيقي سخن بسيار است.
از جمله وجود هر سخن ادوار است.
غافل منشين ز نغمهي داودي.
كاين قول يقين ز سالك اطوار است.
30-4. منظومهي رمل
منظومهاي در بحر رمل و در 12 بيت در انتهاي اغلب رسالات موسيقي از دورهي صفويه به اين سوي آمده است. به نظر ميرسد اين ابيات در اواخر دوران صفويان سروده شده است.
راست خوان و راست رو، اي مرد راه!
هم مرقّع باشد و هم پنجگاه.
رو به اصفاهان كه يابي اي پسر!
تو ز نيريز و نشابورك خبر.
در عراقم دشمنان منكوب شد،
تا مخالف پيش من مغلوب شد.
آنكه گوهرهاي كوچك سفته است،
شعبهاش ركب و بياتي گفته است.
در بزرگ آخر گل وقتم شكفت،
تا شنيدم از همايون و نهفت.
حاجيان را گشت آهنگ حجاز،
تا سهگاه آمد حصارِ اهل ساز.
بوسليك آهنگ ساز، اي نيكنام!
از عشيران تا سهگاه آرد پيام.
نالهي عشاق تا دريافته،
زابل از اوج محبت يافته.
از حسيني تاحديثي خواندهام،
در دوگاه و در محيّر ماندهام.
نغمهي زنگول كاهل حال خواند،
چارگاه از بردن عزّال خواند.
از نو و نوروز خارا دور نيست،
گوشهاي نيكوتر از ماهور نيست.
از رهاوي پيش آر، اي با نغم!
شد دو نوروز اين عرب، اينك عجم!
31-4. منظومهي هزج
منظومهاي در 15 بيت در بحر هزج با مطلع:
مقام اندر عدد هشت آمد و چار،
دو شعبه هر مقامي راست ناچار.
در انتهاي اغلب رسالات موسيقي موجود است.35
32-4. رسالهي مقامات السّالكين
كه يكي از نسخههاي خطي بازمانده از آن در سال 1374 منتشر شد،36 بنا به حدس مصحح در اواخر قرن يازدهم هجري تأليف شده است. مصحح اثر را مجهول المؤلف انگاشته است ولي به تأكيد مرحوم شيخ آقا بزرگ طهراني از محمد بن دارابي است.37 به وي - صاحب «الذّريعه»- دو اثر ديگر با نامهاي «لطيفهي غيبي»38 و «رسالهي معراج الكمال» نيز نسبت داده است. رساله، ديباچه، مقدمه، دو فصل و خاتمه دارد. ديباچه با ستايش خدا، نعت رسول و مناقب حضرت علي(ع) شروع ميشود.
مقدمه در تعريف غنا و بيان اختلاف اهل لغت و فقهاء است. فصل اول در ايراد و اخبار و آثاري كه دلالت بر حرمت غناء دارد و فصل دوم در بيان احاديثي است كه دلالت بر مباح بودن غناء و صوت حسن دارد و خاتمه در بيان اذكار و اقوالي است كه به صوت حسن در «مجلس سامي سيد العارفين و سلطان الموحّدين و قدوة السّالكين شيخ صفي الدّين و تابعان ايشان و ساير اهل الله واقع شده.» نويسنده به تصريح خود خاتمه را از زبان تركي – و احتمالاً از كتاب قارا مجموعه تأليف صفي الدين و مريدان او- ترجمه كرده و «به زبان فارسي با تبييني كه موهم تكرار است به عبارت آورده تا فايدهاش عام باشد.»
وي در مقدمه ميگويد:
«چون از بعضي تحريم ما احلّ الله و از بعضي تحليل ما حرّم الله استشمام نمودم، به مقتضاي حديث: اِذا ظَهرتَ البِدع في اُمّتي فَلْيَظهرِ العالمُ عِلْمَهُ، اراده كردم تا تفاوت غناء حرام را با صوت حسن بيان كنم كه من ناقل اقوال هستم نه مفتي. چه، من از دادن فتوا، همچون ترس از شير درنده گريزانم.»39
مؤلف رساله، مقدمه را به دو مقام تقسيم كرده است. در مقام اول در باب لفظ غناء به بحث مشبع لغوي ميپردازد و آن را «سرود» معني ميكند و با مراجعه به منابع لغتشناسي و آثار «علماي خاص و عامه» هفت تعريف از آن به دست ميدهد. در دادن اين تعريفات به آثاري مانند: قاموس، كنزاللّغه، احياء العلوم، نفائس الفنون، اصلاح المنطق اثر ابن سكّيت، ادب الكاتب اثر ابن قتيبه و تهذيب اللغه اثر ازهري و جز آن استفاده كرده است و پس از شرح اختلاف در تعريف گفته است كه:
«از جهت اشتباه و اختلاف بايد رجوع به عرف كنيم.»
در مقام دوم از اختلافات ميان علماي خاصه و عامه در حرمت غناء سخن ميگويد. نخست ديدگاه اهل سنت و سپس ديدگاه اماميه را ميآورد و نتيجه ميگيرد كه:
«مقصود نه تحليل ما حرّم الله است كه فسّاق جرأت نمايد و حرام را حلال دانند نه تحريم ما احلّ الله كه صوت حسن كه ممدوح است، حرام شمرند و تفسيق نمايند.»
پس از مقدمه، باب اول آمده است. در اين باب حرمت غناء كه في الجمله خلافي در آن نيست مطرح ميشود و سپس مسألهي حرمت جميع افراد غنا كه در آن خلاف است با دو دسته ادلّهي قرآني و ادلّهي روايي مورد بحث قرار ميدهد. در اين باب بيش از 25 حديث آورده و هر يك را جداگانه تحليل كرده است.
باب دوم، در ذكر احاديثي است كه دلالت بر ممدوح بودن صوت حسن دارد و آن را چنين شروع ميكند:
«بعض علماء از بعض احاديث چنين فهميدهاند كه بعضي افراد غناء در قرآن را با اتّكاء به حديث: رجّع صوتك بالقرآن و اقرأ القرآن بالحزن، گويند مستحب است، چه، در حديث، امر به ترجيح و تحزين و لحن، هر سه واقع شده و اينها بدون غناء ممكن نيست.»
و احاديث متعددي را در ستايش از آواز خوش ميدارد و تحليل ميكند و نتيجه ميگيرد:
«بر متتبع خبير و عارف بصير به طريق استدلال بر احكام شرعيّه مخفي نخواهد بود كه قصهي 27 حديث كه دلالت بر استحباب صوت حسن در قرآن ميكند . . . ، همان قصهي احاديث دال بر حرمت غناء است كه اگر چه هر يك به تنها دليل نميتواند بود اما به تعاضد و معاونت يكديگر، ظنّي حاصل ميشود و در مسائل فروعي، خصوص در زمان غيبت امام اين ظن كافي است . . .»40
سرانجام بايد گفت كه در رسالهي «مقامات السّالكين» تلاش مصنّف بر آن است كه ثابت كند احاديث دالّ بر حرمت غناء، اشاره به مصاديق بارز غناء اهل فسق بوده است «نه در قرآن و اذكار و مراثي و اشعاري كه مشتمل بر موعظه و نصايح باشد و هر چه كه عبد را به خدا نزديك كند.» و در اين موضوع به اقوال بزرگاني چون علامه حلّي و شهيد ثاني استناد ميكند.
بخش «خاتمه» همانگونه كه گفتيم از سوي مؤلف رساله از كتاب بسيار پر ارزش «قارا مجموعه» ترجمه شده است. و پارههايي از آنكه در متن فارسي «صفوة الصّفا» نيز موجود است، در حالات شيخ صفي و كلمات و تحقيقات او پيرامون سماع ذكر شده است. همانگونه كه گفتيم اين رساله در مجموعهي «موسيقي در سير تلاقي انديشهها» چاپ شده است و مصحح حواشي مفيدي به هر يك از بابها و مقدمه و خاتمهي آن افزوده است.
مؤلف اثر، ملا شاه محمد بن دارابي شيرازي، به تصريح آقا ميرزا احمد مرتضوي تبريزي، داراي اثر ديگري با نام «معراج الكمال» است. در كتاب «لطيفهي غيبي» هم از او كه به همت آقا ميرزا احمد تبريزي در سال 1317 چاپ شده است، رسالهاي با عنوان «در بيان اصطلاحات اهل عرفان» هم منسوب به او، به ضميمه آورده شده است. گذشته از آن و «رسالهي وجديه» هم به او منسوب است كه در آن حكاياتي از سماع در مجلس شيخ صفي الدين اردبيلي آورده است و بخشهايي از آن «خاتمه»ي كتاب «مقامات السّالكين» را تشكيل ميدهد.
33-4. رسالهي امير خان كوكبي
نسخهاي از رسالهي منظومي به شماره 1652 در كتابخانهي ملك محفوظ است كه در زمان شاه سلطان حسين صفوي از سوي امير خان كه خود را «صاحب طبع موزون» ميداند در شرح مقامات، شعبات و آوازات موسيقي نوشته شده است. ظاهراً نگارندهي نسخه نيز خود شاعر است. نسخهاي ديگر از اين رساله در كتابخانهي ملك (ش 652) نگهداري ميشود كه در سال 1377 از سوي دانشجويان رشتهي موسيقي دانشگاه سوره بازشناسي و بررسي شد.42
در مقدمهي رساله آمده است:
«. . . مقرّر شد كه اين غلام پير كثير التّقصير كه هفتاد و هشت مرحله از عمر طي كرده . . . به قدر اوقاتي صرف شعر و به اقتضاي سن برخي مصروف علم موسيقي ساخته تا نغمه شناخته . . . و آنچه صرف ابيات شده بود، در راه بيت الله، دزدان عرب غارت كرده بودند و آنچه صرف موسيقي شده بود، دزدان شيطان نسيان اكثر برده، بقيه كه در ذكر حفاظ باقي بود، حسب الامر اعلي به رشتهي تحرير در آورده به عرض اقدس رساند.»
در همين مقدمه از عبدالقادر ياد ميكند و او را «استاد المصنّفين المتقدّمين و المتأخّرين، هزار دستان گلستان علم شريف و لطيف موسيقي، اعني بلبل باغي شيخ عبدالقادر المراغي» مينامد.
امير خان اين رساله را در يك مقدمه، يك فصل منثور در پانزده باب و يك فصل منظوم ترتيب داده است و آن را بدينگونه به شاه سلطان حسين صفوي تقديم داشته است:
دارم طمع كه مشتري اين گهر شود،
شاهي كه طاق ابروي او قبلهي دعاست.
سلطان دين، خديو زمان، فخر خسروان،
سلطان حسين شاه كه لطفش حيات ماست.
فصل منثور در واقع به عنوان پيش در آمدي به فصل منظوم نگاشته شده است و منقبتي مذهبي به شمار ميرود كه با استفاده از اصطلاحات موسيقي ترتيب يافته است.
او در اين منظومه نامهايي شش آواز، دوازده مقام و بيست و چهار شعبه را بسيار استادانه به نظم درآورده است. از مزاياي اين رسالهي منظوم، ذكر برخي اصطلاحات موسيقايي تركي مانند: بوي، سوي، آرازباري، كوراغلو و غيره است. رسالهي منظوم اميرخان در 73 بيت و در شكل مثنوي و بحر هزج مسدس مقصور سروده شده است.
عنوانهاي پانزده باب فصل منثور اين رساله چنين است:
1. دانستن بيست و چهار شعبه.
2. شش آوازه.
3. هفده بحر اصول.
4. بحر اصول قديم.
5. بحر آن اصولي كه علاساري نوشته.
6. در نسبت دوازده مقام به برجهاي دوازدهگانهي افلاك.
7. انتساب هر مقام به يك حيوان.
8. هر اصول چند طرب است.
9. در نسبت مقامات به فصول اربعه.
10. هر اصولي را چگونه بنوازند.
11. كليات خواجه عبدالقادر.
12. در بيان شب.
13. مقامهاي هر روز و شدّ.
14. در آداب سازندهي دهل.
15. در تصانيف.
34-4. مصطلحات موسيقي
اثر حكيم ميرزا ابوطالب خان تبريزي (1165- 1231 هـ ) صاحب تذكرهي «خلاصة الافكار» است كه مؤلف، اين رساله را به عنوان ضميمه بر «خلاصة الافكار» نگاشته است.43
نسخهاي از اين رساله در كتابخانهي ملك (ش 303م/ 226) موجود است.
مرحوم تربيت گويد:
«جناب ميرزا تذكرة الشّعرايي به عنوان خلاصة الافكار در سنهي 1206 تأليف كرده و از تمام اقسام لحن از نظم و نثر و منشآت و رسائل و كتب عروض و قافيه و بديع و موسيقي و اخلاق و تواريخ و طب و غير آنها در آن كتاب مندرج ساخته است.»
وي صاحب اثر ديگري با نام «مسير طالبي في بلاد الافرنجي» است كه به زبانهاي فرانسه و انگليسي هم ترجمه و چاپ شده است.44
اين رساله، ظاهراً نخستين كوشش در راه تدوين واژهنامهي موسيقي به فارسي است.
35-4. رسالهي غزنوي
رسالهي «سلطانيه» اثر كوكبي بعدها مورد استفادهي بسياري از موسيقيدانان ايران قرار گرفت. از جمله رسالهاي در سال 1300 هـ . در تهران به ضميمهي «قران سعدين» به طريق سنگي چاپ شده و به خواجه عبدالرحمن سيف غزنوي منسوب شده است كه بازنويسي و انتحالي از «سلطانيه»ي كوكبي به شمار ميرود.
اين رساله كه اندكي پس از مرگ كوكبي تأليف شده چنين آغاز ميشود:
«چنين گويد عبدالرحمن بن سيف الدولهي غزنوي كه علم موسيقي علم شريفي است و دانستن آن بر اطبّاء و حكما فوايد زياد بخشيده، آنچه از كتب اين علم مطالعه نمودهام مختصر بيان ميشود.»
صاحب اين رساله، در ذكر مقامات و شعبهها، اشعار كوكبي را آورده است. در نسخهي چاپ سنگي كه به «رساله غزنوي» معروف شده است، اشعاري از سروش اصفهاني و حاجي مشتري نيز ضميمه شده است. نسخههاي خطي اين رساله در كتابخانههاي مجلس (37/ 3321/ 510- 10/ 995) و دانشگاه تهران (4/ 3806) مضبوط است.
يك نسخه از اين رساله كه در كتابخانهي ملك به شماره 4940 نگهداري ميشود در سال 1377 از سوي دانشجويان رشتهي موسيقي دانشگاه سوره بازشناسي و بررسي شد.45
پينوشتها:
28- مجلهي دانشكدهي ادبيات دانشگاه مشهد، س 4، ش 4 (مقالهي احمد گلچين معاني).
29- رك. مجلهي هنر و مردم، ش 99، تهران 1349. براي شرح حال حافظ صدر خياباني رك. دانشمندان آذربايجان، ص 229.
30- صميمي، رساله سلطانيه، پروژهي نهايي جهت دريافت درجهي كارشناسي موسيقي، استاد راهنما دكتر ح.م.صديق، دانشگاه سوره، 1377.
31- مشحون، ص 344.
32- هنري فارمر دو نسخه از آن را كه در لندن و وين محفوظ است معرفي كرده است.
33- كراميه سفرهچي، پروژهي نهايي جهت دريافت درجهي كارشناسي موسيقي، استاد راهنما دكتر ح. م. صديق، دانشگاه سوره، تهران، 1377.
34- براي نسخههاي خطي ديگر اين رساله رك. ستايشگر (3)، ص 69.
مشحون، ص 339، 705.
مجلهي هنر و مردم، مرداد 1349.
35- رك. بخش دوم- گزينهها.
36- ايراني، اكبر. موسيقي در تلاقي انديشهها، مديريت پژوهشي، تهران، 1374 (ص 141- 1300).
37- الذريعه، 4/38، 9/497، 18/317 و 326.
38- اين اثر در سال 1317 با مقدمهي آقا ميرزا احمد عبدالحي تبريزي چاپ شد و يكبار ديگر در شيراز در سال 1357 منتشر گرديد.
39- همان، ص 154.
40- همان، ص 213.
41- راي آگاهي بيشتر رك. شيخ صفي الدين اردبيلي، قارا مجموعه، انتشارات شيخ صفي الدين اردبيلي، 1378.
42- م. حقيقي. سه رسالهي خطي فارسي،پروژهي نهايي جهت دريافت درجهي كارشناسي رشتهي موسيقي، استاد راهنما دكتر ح.م. صديق، دانشگاه سوره، تهران، 1377.
43- فهرست بانكيپور، ج 8، ش 712.
44- همان.
45- سه رسالهي خطي فارسي، پيشين.
- توضیحات
- دسته: مقالات و نقدها