دکتر ح. م. صدیق
حکیم ملا محمد فضولی بیاتلی در کنار دیوان ترکی معروف خود، دیوانی نیز به فارسی ترتیب داده است. در دیباچهای که بر این دیوان نوشته، گوید:« . . . روزي گذارم به مكتبي افتاد. پريچهرهاي ديدم فارسي نژاد. سهي سروي كه حيرت نظارهي رفتارش الف را از حركت انداخته بود و شوق مطالعهي مصحف رخسارش، ديدهي نابيناي صاد را عين بصر ساخته بود:
سرو چمن لطف، قد دلكش او،
شمع شب قدر، عارض مهوش او.
سروي كه ز ديده ميخورد آب مدام،
شمعي كه هميشه از دل است آتش او.
چون توجه من ديد، از گفتهاي من چند بيتي طلبيد. من نيز چند بيتي از عربي و تركي به او ادا نمودم. و لطايف چند نيز از قصيده و معما بر او فزودم. گفت كه: اينها زبان من نيست، و به كار من نميآيد. مرا غزلهاي جگرسوز عاشقانهي فارسي ميبايد!
ابهام در معاني و اغلاق در كلام،
كار اكابر علماي زمانه است.
تاب عذاب فكر ندارند دلبران،
مرغوب دلبران، غزل عاشقانه است!
بي تكلف از اين سخن مرا خجالتي دست داد و آتشي در دل افتاد كه خرمن اندوختهي مرا همه سوخت و در شبستان خيالم، شمع شوق غزل فارسي بر افروخت. شبي چند، خود را در آتش تفكر گداختم و در غزليات فارسي ديواني مرتب ساختم كه هم مدققان كامل را مضمونهاي مبهمش دل فريب است و هم ظريفان ساده دل را از مائدهي مذاقش نصيب.»
این دیوان شامل: 3 مناجات، 1 نعت، 46 قصیده، 410 غزل، 1 ترکیببند، 2 مسمّط، 46 قطعه و 106 رباعی.
در همهي منظومهها و ديوانهاي فارسي كه تا كنون ترتيب يافته است، كم و بيش عيوب قافيه، نقائص در اوزان و بحور و نارساييهاي لفظي و تنافرات حروف به چشم ميخورد. مثلاً در شاهنامهي فردوسي بيش از ششهزار بيت ضعيف و داراي عيوب مختلف، احصاء شده است. در آثار عطار، سنايي، سعدي، خواجو، حافظ و . . . تعداد اينگونه ابيات كم نيست.
ديوان فارسي فضولي، تنها ديواني است كه هيچ يك از ديوانهاي فارسي در قلّت خطا و عيوب به آن نميرسند. من خود با همهي دقتی كه داشتم نتوانستم در آن بيتي با عيوب لفظي يا معنايي قابل بحث پيدا كنم.
ديوان فارسي فضولي در ميان دواوين فارسي، از بليغترين آنها به شمار ميرود و در تاريخ شعر فارسي در واقع پلي ميان سبك عراقي و شیوهی معروف به هندي شناخته ميشود. وي پيش از صائب تبريزي، به اين سبك روي آورده و در وي تأثير گذاشته و در واقع آن شيوه را از امير عليشير نوايي اخذ كرده و به ميرزا محمد علي صائب سپرده است.
اين طرز و شیوه به گونهاي است كه شاعر را وادار ميكند چون زرگری هر مصراع از اشعار خويشتن را بارها صيقل دهد، هم، ريختي بهنجار به آن دهد و هم مضموني بكر و تازه بيافريند. اين سبك سرايندگي را در فارسي صائب تبريزي به كمال رسانيد و اكنون او را بنيانگذار اين طرز ميدانند و آن را به دليل مسافرتهايي كه صائب به هند كرده است «سبك هندي» نام ميدهند. بنياد اين سبك «معادل سازي» در شعر است، بدينگونه كه در يك بيت دو تصوير عيني و ذهني در كنار هم آورده ميشود مانند اين بيت صائب:
ريشهي نخل كهنسال از جوان افزونتر است،
بيشتر دلبستگي باشد به دنيا پير را.
كه در مصراع نخست آن، يك تصوير عيني و در مصراع بعد تصوير ذهني معادل آن داده شده است. فضولي نخستين شاعر برجستهاي است كه در شعر فارسي از سبك عراقي روي گرداند و مكتب معروف به وقوع را بها نداد و به معادل سازي در ابيات و بيان انديشههاي تابناك و روان گردانيدن و نزديك كردن زبان شعر به زبان عامه پرداخت:
ز باد تند، ناصح! موج دريا بيش ميگيرد،
چه سود از كثرت پندت، دل پر اضطرابم را؟
تأثير تو بر من در صد ذوق گشاده است،
هر زخم، دهاني است مرا بهر دعايت.
به مقصد راه كم جو، از ركوع، اي زاهد گمره!
كه بسيار آزمودم تير كج كم بر نشان افتد.
از رشك تا بميرم سر برنداشت از خاك،
هرگه كه سايه با من در كوي او گذر كرد.
اهل تقليد ندارند ثباتي در ذات،
صدق اين واقعه از سايهي خود كن تحقيق.
در هر يك از ابيات فوق دو تصوير عيني و ذهني معادل هم وجو دارد. مثلاً در مصراع اول از بيت اول «توفان دريا در اثر باد شديد» به عنوان تصوير عيني و در مصراع دوم «تلاطم درياي دل در اثر پند و شماتت زياد» به عنوان تصوير ذهني معادلسازي شده است.
وی به لحاظ استحكام بيان و جزالت سخن در شعر فارسي سنگ تمام گذاشته است. بيش از نود درصد از غزلهاي وي رديف دارد. رديف را معمولاً شعراي توانا و قادر برای تصوير سازيهاي بديع در شعر، بر ميگزينند. شعراي تواناي فارسيسرا فقط با مردّف كردن اشعار خويش توانستهاند ابداع و تخيل خود را بستري براي انجذاب معنا از لفظ نمايند و نيروي آفرينشگرشان را در اشعار مردّف بروز دادهاند.
فضولي، هم از رديفهاي مركب مانند: به دست آوردم، من دارم ندارد كس، داشته باشد، نميخواهم تو را، آيد برون، نميآيد ز من، دور از او، و هم از رديفهاي فعلي بسيط مثل: چه كنم، ميچكد، انداخت، انداز، افتادهام، و هم از رديفهاي اسمي مانند: كس، ناصح، قدح، رقيب، غرض، باعث، شمع، طبيب و غيره استفاده كرده است.
رديف سازي يكي از عوامل استحكام بيان در شعر فضولي است. عامل ديگر، توجه به زبان عوام و بيان عميقترين مضامين در سبك و شيوهاي جديد و مردمي است.
در دیوان فارسی فضولی، آثار و نشانههایی از حالات و اندیشههای عطار، حافظ، مولوی و نسیمی دیده میشود. غزلهای فارسی او در واقع آمیزهای از اشعار عرفانی حافظ و مولوی است که با تتبّع دیوان امیرعلیشیر نوایی به نظم درآمده است. موضوع اصلی غزلهای فارسی فضولی، ذکر مراتب سیر و سلوک در وادی عشق عرفانی و نشان دادن برتری عبودیت عاشقانه بر زاهد مآبی و خشکه مقدسی است. آوردن اصطلاحات و کلماتی نظیر شراب، باده، زلف، رخسار، یار، دلدار و جز آن نیز در معانی مجازی خود ناظر بر همین نگرش است.
دیوان فارسی فضولی از دیرباز مورد توجه شعرای ترک زبان قرار گرفته و بسیاری کسان سعی کردهاند غزلهای فارسی وی را از فارسی به نظم ترکی برگردانند. مانند میرمهدی سیدزاده، محمد آقا سلطانزاده، علی آقا واحد، محمد مبارز، محمد تقی شبسترلی و دیگران که این جانب مجموعهای از ترجمههای آنان را در سال 1388 با عنوان «غزللر» با مقدمهای در بحث پیرامون ویژگیهای این ترجمهها انتشار دادم.[1]
خود نیز از سالهای جوانی سعی داشتم سرودههای فارسی و عربی او را به زبان و شیوهای که در ترکی داشته است، برگردانم. در کتاب «شهره عالم» تعداد یکصد و شصت و چهار غزل از میان ترجمههای منظوم خود را آوردهام. در این ترجمهها اغلب وزن، قافیه، ردیف و شیوهی بیان فضولی را در فارسی حفظ کردهام و از کلمات و ترکیبات خود وی بهره بردهام. در آغاز هر غزل، شمارهی آن را در دیوان فارسی مشخص کردهام[2] تا جویندگان بتوانند متن آن را نیز به راحتی بیابند.[3]