استاد دكتر حسين محمدزاده صديق؛ رهروي راه بينهايت (قسمت دوم)
سيد احسان شكرخدايي
تو را در سينه بانگي هست در زنجير، ميدانم،
زبانت مانده اندر محبث تكفير، ميدانم.
تو را در تن فرو كردند عمري، خار رسوايي،
عدالت پيشگان عرصهي تزوير، ميدانم.
بسي وقت است ميخواني به گوش خفتگان شعري،
نگشتي خسته از فرياد بيتأثير، ميدانم.
تو آن يار خردمندي كه در محراب انديشه،
نترسيد از زبان كژتر از شمشير، ميدانم.
در مجموعه مقالات «رهروي راه بينهايت» سعي ميكنيم كه هر بار به جنبهاي از شخصيت علمي و معنوي استاد دكتر حسين محمدزاده و معرفي آثار ايشان بپردازيم، زيرا كه شايد بتوان در زمينههاي گوناگون مدرك دكتري گرفت اما رسيدن به مرتبهي استادي، واقعهاي است كه براي بعضي اتفاق ميافتد. اصولا بيرون از فضاي دانشگاه، كساني را استاد ميخوانند كه علم، منش و خلقياتي شايسته داشته باشند. آشكار است آنچه كه علم را استعلا ميدهد وجود آدمي است. وجودي كه اگر مزيّن به اخلاق پسنديده و منشي از سر ادراك باشد آنگاه چون كيميا خواهد بود. كيميايي كه ميتواند علم و هر چيز ديگر را استحاله داده و به سوي كمال و رستگاري رهنمون شود.
در طي ساليان آشنايي با استاد دكتر حسين محمدزاده صديق ايشان را محبوب ديدم و نه معروف. تفاوتي شگرف ميان اين دو هست. كسي كه محبوب است به دنبال كسب موقعيت و جلب توجه و جمعآوري طرفدار نيست بلكه مانند گلي كه بشكفد طالبان و شيفتگان را به سوي خويش جذب خواهد كرد. آنگاه ميان ايشان اتصالي از روي اخلاص و راستي پديدار ميشود. اتصالي كه از روي سودمندي و بده بستان نيست. ليكن زماني كه كسي مشهور شد با طرفدارانش رابطه دارد و نه اتصال دارد و اين ارتباط براي هر دو طرف سودمند است، چيزي شبيه به معامله است و در اين ميان كسي حاضر نيست به خاطر ديگري در خطر بيفتد. كساني كه در فكر معروف شدن هستند اغلب ناكام ميمانند، بنابر اين سعي ميكنند پيش پاي ديگران سنگ بياندازند. به همين دلايل سعي ميكنم كه خصوصيات اخلاقي استاد را براي كساني كه ميخواهند محبوب باشند بيشتر بشكافم تا مخصوصاً جوانان با فرهيختگان و خردمندان كشورمان ايران اتصال پيدا كنند.
از خصايصي كه در وجود استاد هست حفظ امانت است. اين امر از كوچكترين تا بزرگترين را شامل ميشود و زماني كسي در كارهاي علمياش امانتدار است كه در زندگي خصوصي نيز اين چنين باشد زيرا آن دسته از صفات مولد كه خوب يا بد است در صورتهاي گوناگون بروز ميكند اما منظور من در اين مقاله، جنبهي علمي آن است. ايشان در زمينهي تأليف هر كجا كه از تحقيقات علمي ديگري استفاده كردهاند در مقدمهي كتاب و دستهبنديهايش به صورت صريح آن را مشخص ميكنند بلكه با وجود چنين مرتبهي علمييي با تواضع از شخص مورد نظر تشكر و قدرداني به عمل ميآورند. به عنوان نمونه در ديوان اشعار فارسي حكيم ملامحمد فضولي كه در دست چاپ دارند از خانم «حسيبه مازي اوغلو» در طي يك بخش مجزا قدرداني به عمل آوردهاند و نام ايشان را به صراحت ذكر كردهاند. اين كار ايشان دو حسن بزرگ دارد: يكي اينكه موجب دلگرمي اهالي قلم و تشويق ايشان در زمينهي تلاش و كوشش بيشتر است زيرا كه فعاليت خود را سودمند و مفيد مييابند. دوم اينكه باعث ايجاد همدلي و اتصال ميان مؤلفان و مصنّفان ميشود و به تبع آن موجب همفكري و همكاري آنان ميشود و راه را براي تأليفات گروهي و بزرگ باز ميكند زيرا زماني كه چندين فكر، مهارت و توانايي با همديگر جمع شوند آنگاه نتيجهاي به مراتب بهتر از فعاليت در تنهايي خواهد داد.
متأسفانه يكي از دلايلي كه در دهههاي اخير باعث شده است تا كتابهاي گرانقدري چون: لغتنامهي دهخدا و معين، كليله و دمنهي مجتبي مينوي، كليات سعديِ محمد علي فروغي و فرهنگ سخن اندك باشند همين عدم همكاري و همدلي ميان اهالي قلم است. كارهاي بزرگ، نياز به حمايتهاي هم مادي و هم معنوي دارد. عليرغم اينكه استاد هميشه در اين زمينه پيش قدم بوده است ولي كساني هستند كه سجايع اخلاقي را در كارهاي علميشان از ياد بردهاند و تصور ميكنند كه اگر تأليفات ديگري را با كمي تغيير در جملات، به نام خودشان چاپ كنند ميتوانند موفق باشند در حالي كه ايشان هدف از نشر كتاب را فراموش كردهاند. تصور ميكنند نوشتن كتاب ميتواند برايشان شأن فرهنگي پديد بياورد در حالي كه هدف، ارتقاء ادراك بشري است و قضيهاي شخصي نيست. كسي كه ميخواهد خودش را بالا ببرد نميتواند به ديگران كمك بكند. از جملهي كساني كه به انتحال علمي از يكي از كتابهاي استاد مبادرت ورزيده است خانمي است كه كتاب «اشعار قوشچو اوغلو»ي استاد را به عنوان تز فوق ليسانس عيناً به لاتين تبديل كرده است. حتي در ذكر منابع از كتبي نام برده است كه به صورت شخصي، فقط در كتابخانهي استاد وجود دارد و اين شامل دستنوشتههايي است كه ايشان به مشقت فراوان در طي ساليان طولاني از دست افراد مختلف جمع آوري كردهاند و يك مجموعهي واحدي نبوده است كه بخواهد در اختيار كس ديگري از جمله او قرار گيرد و اين در حالي است كه آن خانم در مقدمهي كتابش به صورت كاملاً گذرا فقط به ذكر نام استاد اشاره ميكند و ميگويد كه براي چاپ اين كتاب از كتاب دكتر صديق هم استفاده كردهام. در حالي كه تمامي كپيبرداري است. قوشچو اوغلو يكي از عارفاني است كه اشعار شورانگيزش ساليان سال، در ميان «اهل حق» سينه به سينه ترنّم شده است. اين اشعار به صورت يك مجموعه جمعآوري نشده بود و غلطهاي فراواني داشت و اين در حالي است كه در نقل قولهاي گوناگون دچار تبدّلهاي فراوان بود. نسخههاي خطي مخصوص اين اثر نيز به دشواري در اختيار ايشان قرار گرفت. تمامي اينها را استاد پس از تصحيح و تشخيص سره از ناسره به صورت يك مجموعه چاپ كردند. جاي بسي تعجب است كه او كتابش را شخصاً براي استاد فرستاد.
از جمله خصوصيتهاي بارز ديگر كه در استاد ميتوان يافت پشتكار فراوان است. اين خصيصه در تمامي شئونات زندگي استاد وجود دارد. اگر كاري را شروع كردند تمامي تلاش خود را براي تمام كردنش انجام خواهند داد. مثلا در زماني كه ايشان رياست كتابخانهي علامه طباطبايي را بر عهده داشتند آنقدر تغييرات در آنجا انجام دادند كه هنوز هم پس از گذشت چندين سال كارمندان كتابخانه كه نسبت به استاد ارادت پيدا كردهاند ميآيند و ميگويند در طي دوران انجام وظيفهي خود بهترين و كارآمدترين دورانها در زمان استاد بوده است. استاد با همّت خويش، تمامي كارمندان را به تلاش تشويق كرده و در ايجاد ارتباط با كتابخانههاي ديگر، نشريات سراسر كشور و اهداء به كتابخانه تحولي چشمگير پديد آوردند. از كارهاي ديگر اين بود كه در آن كتابخانه زماني كه كسي ميآمد و ميخواست عضو بشود، بايد دو جلد كتاب هم به كتابخانه اهداء ميكرد. در هر حال اين پشتكار تا به حدي است كه حتي صحّت سلامتي ايشان را نيز تحت تأثير قرار داده است. بعضي از كارهايي كه ايشان قصد انجامش را دارند آنقدر وسعت و شاخه دارد كه با چنين همتي هنوز نتوانستهاند آن را به انجام برسانند. براي عملي كردن چنين انديشههايي همانطور كه گفتم به همدلي و همياري عدهاي چند نياز هست. در ميان تأليفات و تعليقات ايشان، كتابهايي هست كه در اثر همين روحيهي پيگيري بعد از ده يا بيست سال تدوين شدهاند. كه از آن جمله ميتوان كتاب «قارا مجموعه»، «ديوان لغات الترك»، «ديوان قوشچو اوغلو»، «ديوان اشعار تركي نباتي»، «ديوان اشعار تركي سيد عظيم شيرواني» و . . . را نام برد.
اكنون به عنوان حسن ختام مقاله، در جهت معرفي گنجينههاي ارزشمند مردم تركزبان، يكي از كتب استاد را تحت عنوان «گلشن راز شبستري به روايت شيخ الوان ولي شيرازي» مورد بررسي قرار ميدهيم:
شيخ الوان ولي شيرازي در قرن نهم هجري در يكي از روستاهاي توابع مراغه به نام «شئراز» متولد شد. او يكي از پيروان مكتب مولويه و مريد شيخ حاج بايرام ولي بود. در كتاب حاضر شيخ الوان ولي از سخنان شيخ محمود شبستري در كتاب گلشن راز الهام گرفته است و آن اشعار فارسي را - آنگونه كه استاد ذكر ميكنند- با خلاقيت و تواني ستودني به تركي روايت كرده است. چرا ميگويند روايت؟ زيرا كه ترجمهي صرف نيست. بلكه بيت فارسي را به تركي برگردانده و چند بيت نيز خودش در ادامهي آن بيت ميآورد و به نوعي شرح و تفسير ميكند. از زمان شيخ محمود تا كنون افراد زيادي تصميم گرفتهاند كه سوالاتي را كه آن «سيد حسيني هروي» از شيخ محمود پرسيده بود، جواب بدهند كه از آن جمله ميتوان اقبال لاهوري را نام برد ولي در ميان شعراي فارس كلام هيچ كدام به رواني و پختگي كلام شيخ محمود نيست.
علت سرودن گلشن راز بدين قرار است كه روزي پيكي از جانب شهر خراسان به نزد بزرگان شهر شبستر ميآيد و ميگويد كه حامل نامهاي از طرف «سيد حسيني هروي» است. سيد حسيني كه يكي از مردان ديدهدار زمان خود در خراسان است و بزرگ و كوچك به او ارادت ميورزند چندين سؤال عرفاني و فلسفي مطرح ميكند و ميخواهد كه كسي اين سؤالات را پاسخ بگويد اما در ميان آن مجلس چشمها به سوي شيخ محمود دوخته ميشود. تا آنكه يكي از بزرگان مجلس از شيخ ميخواهد كه سخني بگويد. شيخ محمود پاسخ ميدهد آنچه كه گفتني است من در رسائل خويش گفتهام و ديگر نياز نيست. اهالي مجلس بسيار خواهش و لابه ميكنند كه پاسخي بده. بنابر اين شيخ محمود كه تا آن زمان شعري نگفته بود، بالبداهه پاسخ اين سؤالات را با چنان درك و تسلطي در قالب شعر ميآورد كه گويي ساليان سال شعر ميگفته است در حالي كه خودش ميگويد:
همه دانند كاين كس در همه عمر،
نكرده هيچ قصد گفتن شعر.
در اين بيت شيخ محمود مخصوصاً كلمهي «عمر» و «شعر» را با هم قافيه قرار ميدهد تا خودش را ناآشنا به عروض نشان دهد در حالي كه اين نشان از فراست ايشان دارد. شيخ محمود در بيان اين حكايت چنين ميفرمايد:
رسولي با هزاران لطف و احسان،
رسيد از جانب اهل خراسان.
بزرگي كاندر آنجا هست مشهور،
به اقسام هنر چون چشمهي نور.
نوشته نامهاي در باب معني،
فرستاده برِ ارباب معني.
در آنجا مشكلي چند از عبارت،
ز مشكلهاي اصحاب اشارت.
به نظم آورده و پرسيده يَك- يَك،
جهاني معني اندر لفظ اندك.
در آن مجلس عزيزان جمله حاضر،
بدين درويش مسكين گشته ناظر.
يكي كو بود مردي كارديده،
ز من صدبار اين معني شنيده،
مرا گفتا:«جوابي گوي در دم،
كز آنجا نفع گيرند اهل عالم».
بدو گفتم:«چه حاجت؟ كاين مسائل،
نوشتم بارها اندر رسائل». . .
بعضي از سؤالات «سيد حسيني» بدين قرار است: تفكر چيست؟ شرط راه سلوك چيست؟ خودشناسي چگونه است؟ سفر در خويشتن به چه معني است؟ مرد تمام و سالك كيستند؟ وصال ممكن الوجود با واجب الوجود چگونه امكان دارد؟ آنالحق يعني چه؟ آن چه جزوي است كه از كل بزرگتر است؟ قديم و محدث چيست؟ منظور از چشم، لب، زلف، خط و خال در سخنان عارفان و شاعران چيست؟
در هر حال در زبان فارسي تا كنون كسي اين سؤالات را با عمق و درايت شيخ محمود پاسخ نداده است. و اما شيخ الوان ولي اين سخنان را هم ترجمه و هم تشريح كرده است و آن هم تشريحي كه از نظر پختگي و تعمق شايستهي توجه است. به همين دليل استاد اين كتاب را گلشن راز به روايت شيخ الوان ولي ميدانند و نه ترجمهي او. مخصوصا در بحث ولايت، طي ابيات طولاني به شرح و تفسير معناي ولايت ميپردازد. شايد بتوان اينگونه نيز نتيجه گرفت كه شيخ الوان علاوه بر اينكه ترجمه كرده است خواسته است خودش نيز مانند ديگران، به سؤالات سيد حسيني پاسخ دهد. لازم به ذكر است كه شيخ الوان تمامي هزار و ده بيت گلشن راز را روايت نكرده و از مبحث ولايت به بعد را ادامه نداده است.
خود استاد دربارهي روايت شيخ الوان ميگويند:«در واقع اين اثر را با اخذ قوت و الهام از گلشن راز اثر شيخ محمود شبستري در تركي تصنيف كرده است، نه ترجمه، و به احترام شيخ محمود، انديشههاي عرفاني خود را در قالب اثر پرآوازهي وي بر زبان جاري ساخته است و در زبان تركي ما، يكي از زيباترين متون فلسفي و عرفاني اسلام را آفريده است. هم از اين روي، ما لفظ ترجمه را در عنوان كتاب ذكر نكرديم و آن را روايت ناميديم . . . اين اثر اهميت فراواني در پژوهشهاي زبانشناسي تاريخي زبان تركي نيز دارد».
به عنوان نمونه قسمتي از متن كتاب را در زير ميآوريم:
شيخ محمود شبستري:
دلي كز معرفت نور و صفا ديد،
ز هر چيزي كه ديد اول خدا ديد.
شيخ الوان ولي:
آنا حق گؤرونور اوّل نظرده،
شجرده، گر حجرده، گر بشرده.
كؤنولده معرفت اولسا خدايي،
قامولاردان او، اؤن گؤرهر خدايي.
تمسّك ائيله گيل حبل المتيني،
دولاشدير آنا كؤنول نيّتيني
چو كؤنول خلوتينده ذكر ائدهسن،
كؤنول كيم آندا دوشه فيكر ائدهسن.
مجرّد قيل آني كبر ريادن،
كي پرنور اولاجانين كبريادن.
و اما اين كتاب كه با زحمت يكسالهي استاد از روي چند نسخهي خطي ناخوانا تدوين شده است داراي تعليقات كاملي است كه از اين قرار است: آچيقلامالار، باشليقلار جدولي، آدلار فهرستي، آچيقلامالاردا ايضاح ائديلن توركجه سؤزلر، قسمتي از متن فارسي گلشن راز شيخ شبستري، قايناقلار.
از جمله دقت نظرهايي كه در تصحيح متن انجام شده است وجود شمارههايي است كه در كنار اشعار شيخ الوان وجود دارد تا خواننده متوجه شود كه هر بيت از شيخ الوان ترجمه و روايت از كدام بيت شيخ محمود شبستري است. در نتيجه ميتوان با مراجعه به متن فارسي گلشن راز كه در انتهاي كتاب است آن بيت را مشاهده كرد.